eitaa logo
خودسازے و تࢪڪ گناھ
1.8هزار دنبال‌کننده
688 عکس
813 ویدیو
46 فایل
https://eitaa.com/joinchat/2173240167C847a1cc6ec گروه پاسخ به سؤالات شرعی خانمها‌ ⚘💙 ﷽ ✍پیامبر اڪرم صلی الله علیه و آله و سلم: گنهڪارے ڪه به رحمتِ خدا اميدوار است از عابدِ مأيوس، به درگاهِ خدا نزديڪتر است ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_پنجاه‌و_یکم داشتم گزارش را مي نوشتم. گفتم: حتماً يك رونوشت براے شو
✨🌱✨🌱✨🌱✨ با خودم گفتم: اگر من جاي ابراهيم بودم حســابي حالش را مي گرفتم. اما ابراهيم با آرامش هميشــگي، در حالي ڪه لبخند مي زد ســلام ڪرد و گفت: ابراهيم هادي هستم و چند تا سؤال داشتم، براے همين مزاحم شما شدم. آن آقا گفت: اسم شما خيلي آشناست! همين چند روزه شنيدم، فڪرڪنم تو سازمان بود. بازرسي سازمان، درسته؟! ابراهيم خنديد و گفت: بله. بنده خدا خيلي دست پاچه شد. مرتب اصرار مي ڪرد بفرمائيد داخل. ابراهيم گفت: خيلي ممنون، فقط چند دقيقه با شما ڪار داريم ومرخص مي شويم. ابراهيم شــروع به صحبت ڪرد. حدود يک ساعت مشغول بود، اما گذشت زمان را اصلا حس نمي ڪرديم. ابراهيــم از همه چيز برايش گفت. از هر موردے برايش مثال زد. مي گفت: ببين دوست عزيز، همسر شما براے خود شماست، نه براے نمايش دادن جلوے ديگران! مي داني چقدر از جوانان مردم با ديدن همسر بي حجاب شما به گناه می‌افتند! يا اينڪه، وقتي شما مسئول ڪارمندها در اداره هستي نبايد حرف هاے زشت يا شوخي هاے نامربوط، آن هم با ڪارمند زن داشته باشيد! شما قبلا توے رشته خودت قهرمان بودے ، اما قهرمان واقعي ڪسي است ڪه جلوے ڪار غلط رو بگيره. بعد هم از انقلاب گفت. از خون شــهدا، از امام، از دشمنان مملڪت.آن آقا هم اين حرف ها را تأييد مي‌ڪرد. ابراهيم در پايان صحبت ها گفت: ببين عزيز من، اين حڪم انفصال از خدمت شماست. آقاے رئيس يڪدفعه جــا خورد. آب دهانش را فرو داد. بعد با تعجب به ما نگاه ڪرد. ✍ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
••• لا تَقْنَطوْا من رَحْمَةِ اللّهِ إنّ اللّهَ يَغفِرُ الذُنوبَ جَميعَا - از رحمت خدا نامید نشوید، یقیناً خدا همه گناهان را می‌آمرزد🙃🌸 ..🌿✨ ‌‌‌–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–_–
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_پنجاه‌و_دوم با خودم گفتم: اگر من جاي ابراهيم بودم حســابي حالش را
✨🌱✨🌱✨🌱✨ ابراهيم لبخندے زد و نامه را پاره ڪرد! بعد گفت: دوست عزيز به حرف هاے من فڪر ڪن! بعد خداحافظي ڪرديم. سوار موتور شديم و راه افتاديم. از سر خيابان ڴه رد شديم نگاهي به عقب انداختم. آن آقا هنوز داخل خانه نرفته و به ما نگاه مي ڪرد. گفتم: آقا ابرام، خيلي قشنگ حرف زدے ، روے من هم تأثير داشت. خنديد و گفت: اے بابا ما چيڪاره ايم. فقط خدا، همه اين ها را خدا به زبانم انداخت. انشاءالله ڪه تأثير داشته باشد. بعد ادامه داد: مطمئن باش چيزے مثل برخورد خوب روے آدم ها تأثير ندارد. مگر نخوانده اے ، خدا در قرآن به پيامبرش مي‌فرمايد: اگر اخلاقت تند(وخشن) بود، همه از اطرافت می‌رفتند. پس لااقل بايد اين رفتار پيامبر را ياد بگيريم. يڪي دو ماه بعد ، از همان فدراســيون گزارش جديد رسيد؛ جناب رئيس بسيار تغيير ڪرد! اخلاق و رفتارش در اداره خيلي عوض شده. حتي خانم اين آقا با حجاب به محل کار مراجعه مي ڪند! ابراهيم را ديدم و گزارش را به دستش دادم. منتظر عڪس العمل او بودم. بعد از خواندن گزارش گفت: خدا را شڪر، بعد هم بحث را عوض ڪرد. اما من هيچ شــڪي نداشتم ڪه اخلاص ابراهيم تأثير خودش را گذاشته بود. ڪلام خالصانه او آقاے رئيس فدراسيون را متحول ڪرد. ✍ادامه دارد... ‌‌‌ شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ‌‌‌‎ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_پنجاه‌و_سوم ابراهيم لبخندے زد و نامه را پاره ڪرد! بعد گفت: دوست ع
✨🌱✨🌱✨🌱✨ رسيدگي به مردم راوی: جمعي از دوستان شهيد «بندگان خانواده من هستند پس محبوب ترين افراد نزد من ڪساني هستند ڪه نسبت به آن ها مهربانتر و در رفع حوائج آن ها بيشتر ڪوشش ڪنند.» عجيب بود! جمعيت زيادے در ابتداے خيابان شهيد سعيدے جمع شده بودند. با ابراهيم رفتيم جلو، پرسيدم: چي شده!؟ گفت: اين پسر عقب مانده ذهني است، هر روز اينجاست. سطل آب ڪثيف را از جوے بر مي دارد و به آدم هاے خوش تيپ و قيافه مي‌پاشد! مردم ڪم‌ڪم متفرق مي شدند. مردے با ڪت و شلوار آراسته توسط پسرك خيس شــده بود. مرد گفت: نمي دانم با اين آدم عقب مانده چه ڪنم. آن آقا هم رفت. ما مانديم و آن پسر! ابراهيم به پسرڪ گفت: چرا مردم رو خيس می‌ڪني؟ پســرك خنديد و گفت: خوشــم مياد. ابراهيم ڪمي فڪر ڪرد و گفت: ڪسي به تو مي گه آب بپاشي؟ پسرك گفت: اون ها پنج ريال به من مي دن و مي گن به ڪي آب بپاشم. بعد هم طرف ديگر خيابان را نشان داد. ســه جوان هرزه و بیڪار مي خنديدند. ابراهيم مي خواســت به سمت آن ها برود، اما ايستاد . ڪمي فڪر ڪرد و بعد گفت: پسر، خونه شما ڪجاست؟ پسر راه خانه شان را نشان داد. ✍ادامه دارد... ✨🌱✨🌱✨🌱✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ‌‌‌‎ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام سپاس از عزیزانی ڪه ناشناس نظر میدن میتونید از مطالب توے ڪانالهاتون استفاده ڪنید مطالبی ڪه لینڪ داره و آبیه رو ڪپی ڪنید با صلوات بر محمد وآل محمد ثوابش هدیه به روح اموات مخصوصا پدر و مادر عزیزم روح همه پدران و مادران آسمانی شاد الفاتحة مع الاخلاص والصلوات