eitaa logo
خودسازے و تࢪڪ گناھ
1.8هزار دنبال‌کننده
688 عکس
813 ویدیو
46 فایل
https://eitaa.com/joinchat/2173240167C847a1cc6ec گروه پاسخ به سؤالات شرعی خانمها‌ ⚘💙 ﷽ ✍پیامبر اڪرم صلی الله علیه و آله و سلم: گنهڪارے ڪه به رحمتِ خدا اميدوار است از عابدِ مأيوس، به درگاهِ خدا نزديڪتر است ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_یکم جايزه راوی: قاسم شبان يكــي از عمليات هاي نفوذي ما در من
✨🌱✨🌱✨🌱✨ يكدفعــه متوجه شــدم، روي دوش او يكي از بچه هاي بســيجي خودمان است! او مجروح شده و جامانده بود! خيلــي تعجب كــردم. اســلحه را روي كولم انداختم. بــا كمك بچه ها، مجروح را از روي دوش او برداشتيم. رضا از او پرسيد: تو كي هستي، اينجا چه مي كني!؟ ســرباز عراقي گفت: بعد از رفتن شــما من مشــغول گشــت زني در ميان سنگرها و مواضع شما بودم. يكدفعه با اين جوان برخورد كردم. اين رزمنده شــما از درد به خود مي پيچيد و مولا اميرالمومنين ع و امام زمان(عج) را صدا مي زد. من با خودم گفتم: به خاطر مولا علي ع تا هوا تاريك اســت و بعثي ها نيامده اند اين جوان را به نزديك سنگر ايراني ها برسانم و برگردم! بعد ادامه داد: شــما حساب افسران بعثي را از حساب ما سربازان شيعه كه مجبوريم به جبهه بيائيم جدا كنيد. حســابي جاخــوردم. ابراهيم به ســرباز عراقي گفت: حــالا اگر بخواهي مي تواني اينجا بماني و برنگردي. تو برادر شيعه ما هستي. ســرباز عراقي عكســي را از جيب پيراهنش بيــرون آورد وگفت: اين ها خانواده من هســتند. من اگر به نيروهاي شــما ملحق شــوم صــدام آن ها را مي كشد. بعد با تعجب به چهره ابراهيم خيره شد! بعد از چند لحظه سكوت با لهجه عربي پرسيد: َانت ابراهيم هادي!! همه ما ســاكت شديم! باتعجب به يكديگر نگاه كرديم. اين جمله احتياج به ترجمه نداشــت. ابراهيم با چشمان گرد شــده و با لبخندي از سر تعجب پرسيد: اسم من رو از كجا مي دوني!؟ من به شــوخي گفتم: داش ابرام، نگفته بودي تو عراقي ها هم رفيق داري! ✍ادامه دارد... ✨🌱✨🌱✨🌱✨ ‌‌‌ شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ‌‌‌‎ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━
از شیخ‌ انصارے پرسیدند چگونه می‌شود‌ یڪ ساعت فڪر ڪردن برتر از هفتاد سال عبادت باشد ؟! فرمودند : «فڪرے مانند‌ فڪر جناب‌ حر در‌ روز عاشورا💔»
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_دوم يكدفعــه متوجه شــدم، روي دوش او يكي از بچه هاي بســيجي خ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ ســرباز عراقــي گفت: يك مــاه قبل، تصوير شــما و چند نفــر ديگر از فرماندهان اين جبهه را براي همه يگان هاي نظامي ارســال كردند و گفتند: هركس ســر اين فرماندهان ايراني را بيــاورد جايزه بزرگي از طرف صدام خواهد گرفت! در همان ايام خبر رســيد که از فرماندهي سپاه غرب، مسئولي براي گروه اندرزگو انتخاب شده و با حكم مسئوليت راهي گيلان غرب شده. ما هم منتظر شديم ولي خبري از فرمانده نشد. تا اينكه خبر رســيد، جمال تاجيك كه مدتي اســت به عنوان بسيجي در گروه فعاليت دارد همان فرمانده مورد نظر است! با ابراهيم وچند نفر ديگربه سراغ جمال رفتيم. از او پرسيديم: چرا خودت را معرفي نكردي؟! چرا نگفتي كه مسئول گروه هستي؟ جمال نگاهي به ما كرد وگفت: مســئوليت براي اين اســت كه كار انجام شود. خدا را شكر، اينجا كار به بهترين صورت انجام مي شود. من هم از اينكه بين شــما هســتم خيلي لذت مي بــرم. از خدا هم به خاطر اينكه مرا با شما آشنا كرد ممنونم. شما هم به كسي حرفي نزنيد تا نگاه بچه ها به من تغيير نكند. جمال بعد از مدتــي در عمليات مطلع الفجر در حالي كه فرمانده يكي از گردان هاي خط شكن بود به شهادت رسيد ✍ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
: روزے مشڪلی براے مرحوم معزّے پیش آمد وخدمت آقاے ڪشمیرے رسیدیم، پرسید: ♨براے رفع مشڪلم چه ڪنم فرمود⁉️ ⭅ روزے دو مرتبه بخوان ✖یڪ‌مرتبه بعد از نماز صبح ✖یڪ‌مرتبه اول شب بعد از نماز و فرمود بمدت ده روز بخوان نتیجه می‌گیرے ان شالله ، پس از یڪ هفته به اتفاق حاج آقاےمعزّے خدمت آقاے ڪشمیرے رسیدیم آقاے معزے گفت: 🔔. الحمدلله هنوز ده روز نشده حاجتم روا شد. 📗..مرحوم آیت الله ڪشمیرے فرمود: این دعا آثار و برڪات زیادے دارد و ادامه آن علاوه بر تقرب حضرت حق ، برڪات دنیوے از جمله برآورده شدن حاجات دارد و مرحوم قاضی سفارش بسیار به خواندن آن می‌کرد. ❖═▩ஜ••🍃🌸🍃••ஜ▩═❖
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#دعای‌یستشیر #آیت‌الله‌مبشرکاشانی: روزے مشڪلی براے مرحوم معزّے پیش آمد وخدمت آقاے ڪشمیرے رسیدیم، پر
دعاے یستشیر👇 بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُللهِ الَّذِي لاإِلَهَ اِلّاهُوَالْمَلِكُ الْحَقُّ الْمُبِينُ الْمُدَبِّرُ بِلاوَزِيرٍوَلا خَلْقٍ مِنْ عِبَادِهِ يَسْتَشِيرُالْأَوَّلُ غَيْرُمَوْصُوفٍ وَالْبَاقِي بَعْدَفَنَاءِ الْخَلْقِ الْعَظِيمُ الرُّبُوبِيَّةِ نُورُالسَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ وَفَاطِرُهُمَا وَمُبْتَدِعُهُمَا بِغَيْرِعَمَدٍخَلَقَهُمَا وَفَتَقَهُمَا فَتْقا فَقَامَتِ السَّمَاوَاتُ طَائِعَاتٍ بِأَمْرِهِ وَاسْتَقَرَّتِ الْأَرَضُونَ بِأَوْتَادِهَا فَوْقَ الْمَاءِ ثُمَّ عَلارَبُّنَا فِي السَّمَاوَاتِ الْعُلَى الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى لَهُ مَافِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَمَا بَيْنَهُمَا وَمَاتَحْتَ الثَّرَى، فَأَنَا أَشْهَدُ بِأَنَّكَ أَنْتَ اللهُ لارَافِعَ لِمَا وَضَعْتَ وَلاوَاضِعَ لِمَا رَفَعْتَ وَلامُعِزَّ لِمَنْ أَذْلَلْتَ وَلامُذِلَّ لِمَنْ أَعْزَزْتَ وَ لامَانِعَ لِمَا أَعْطَيْتَ وَلا مُعْطِيَ لِمَا مَنَعْتَ وَ أَنْتَ اللهُ لا إِلَهَ اِلّا أَنْتَ كُنْتَ إِذْ لَمْ تَكُنْ سَمَاءٌ مَبْنِيَّةٌ وَ لا أَرْضٌ مَدْحِيَّةٌ وَ لاشَمْسٌ مُضِيئَةٌ وَ لا لَيْلٌ مُظْلِمٌ وَ لا نَهَارٌ مُضِي‏ءٌ وَ لا بَحْرٌ لُجِّيٌّ وَ لا جَبَلٌ رَاسٍ وَ لا نَجْمٌ سَارٍوَلاقَمَرٌمُنِيرٌ وَ لارِيحٌ تَهُبُّ وَلاسَحَابٌ يَسْكُبُ وَلابَرْقٌ يَلْمَعُ وَ لا رَعْدٌ يُسَبِّحُ وَ لا رُوحٌ تَنَفَّسُ وَلاطَائِرٌ يَطِيرُوَلانَارٌ تَتَوَقَّدُ وَ لا مَاءٌ يَطَّرِدُ كُنْتَ قَبْلَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ كَوَّنْتَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ قَدَرْتَ عَلَى كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَابْتَدَعْتَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ وَ أَغْنَيْتَ وَأَفْقَرْتَ وَ أَمَتَّ وَأَحْيَيْتَ وَأَضْحَكْتَ وَأَبْكَيْتَ، وَعَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَيْتَ فَتَبَارَكْتَ يَااللهُ وَتَعَالَيْتَ أَنْتَ اللهُ الَّذِي لاإِلَهَ اِلّاأَنْتَ الْخَلاقُ الْمُعِينُ [الْعَلِيمُ‏] أَمْرُكَ غَالِبٌ وَعِلْمُكَ نَافِذٌ وَ كَيْدُكَ غَرِيبٌ وَوَعْدُكَ صَادِقٌ وَقَوْلُكَ حَقٌّ وَحُكْمُكَ عَدْلٌ وَكَلامُكَ هُدًى وَ وَحْيُكَ نُورٌ وَرَحْمَتُكَ وَاسِعَةٌ وَعَفْوُكَ عَظِيمٌ وَفَضْلُكَ كَثِيرٌوَعَطَاؤُكَ جَزِيلٌ وَحَبْلُكَ مَتِينٌ وَإِمْكَانُكَ عَتِيدٌ وَجَارُكَ عَزِيزٌ وَبَأْسُكَ شَدِيدٌ وَمَكْرُكَ مَكِيدٌ أَنْتَ يَارَبِّ مَوْضِعُ كُلِّ شَكْوَى[وَ]حَاضِرُ كُلِّ مَلَإٍوَشَاهِدُ كُلِّ نَجْوَى مُنْتَهَى كُلِّ حَاجَةٍ مُفَرِّجُ كُلِّ حُزْنٍ[حَزِينٍ‏]غِنَى كُلِّ مِسْكِينٍ حِصْنُ كُلِّ هَارِبٍ أَمَانُ كُلِّ خَائِفٍ حِرْزُ الضُّعَفَاءِ كَنْزُالْفُقَرَاءِ مُفَرِّجُ الْغَمَّاءِ مُعِينُ الصَّالِحِينَ ذَلِكَ اللهُ رَبُّنَالا إِلَهَ اِلّا هُوَ تَكْفِي مِنْ عِبَادِكَ مَنْ تَوَكَّلَ عَلَيْكَ وَأَنْتَ جَارُمَنْ لاذَبِكَ وَتَضَرَّعَ إِلَيْكَ عِصْمَةُ مَنِ اعْتَصَمَ بِكَ نَاصِرُمَنِ انْتَصَرَبِكَ تَغْفِرُالذُّنُوبَ لِمَنِ اسْتَغْفَرَكَ جَبَّارُالْجَبَابِرَةِ عَظِيمُ الْعُظَمَاءِ، كَبِيرُالْكُبَرَاءِ سَيِّدُ السَّادَاتِ مَوْلَى الْمَوَالِي صَرِيخُ الْمُسْتَصْرِخِينَ مُنَفِّسٌ عَنِ الْمَكْرُوبِينَ مُجِيبُ دَعْوَةِ الْمُضْطَرِّينَ أَسْمَعُ السَّامِعِينَ أَبْصَرُالنَّاظِرِينَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ أَسْرَعُ الْحَاسِبِينَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ خَيْرُالْغَافِرِينَ قَاضِي حَوَائِجِ الْمُؤْمِنِينَ مُغِيثُ الصَّالِحِينَ أَنْتَ اللهُ لا إِلَهَ اِلّا أَنْتَ رَبُّ الْعَالَمِينَ أَنْتَ الْخَالِقُ وَأَنَاالْمَخْلُوقُ وَأَنْتَ الْمَالِكُ وَأَنَا الْمَمْلُوكُ وَأَنْتَ الرَّبُّ وَ أَنَاالْعَبْدُ وَأَنْتَ الرَّازِقُ وَأَنَاالْمَرْزُوقُ، وَ أَنْتَ الْمُعْطِي وَأَنَا السَّائِلُ وَأَنْتَ الْجَوَادُ وَأَنَاالْبَخِيلُ وَأَنْتَ الْقَوِيُّ وَأَنَا الضَّعِيفُ وَأَنْتَ الْعَزِيزُوَأَنَا الذَّلِيلُ وَأَنْتَ الْغَنِيُّ وَأَنَا الْفَقِيرُ وَأَنْتَ السَّيِّدُ وَأَنَا الْعَبْدُوَأَنْتَ الْغَافِرُ وَأَنَا الْمُسِي‏ءُ وَأَنْتَ الْعَالِمُ وَأَنَا الْجَاهِلُ وَأَنْتَ الْحَلِيمُ وَأَنَا الْعَجُولُ وَأَنْتَ الرَّحْمَنُ وَأَنَا الْمَرْحُومُ وَأَنْتَ الْمُعَافِي وَأَنَا الْمُبْتَلَى وَأَنْتَ الْمُجِيبُ وَأَنَا الْمُضْطَرُّوَأَنَا أَشْهَدُ بِأَنَّكَ أَنْتَ اللهُ لاإِلَهَ اِلّاأَنْتَ الْمُعْطِي عِبَادَكَ بِلاسُؤَالٍ، وَأَشْهَدُ بِأَنَّكَ أَنْتَ اللهُ الْوَاحِدُالْأَحَدُالْمُتَفَرِّدُالصَّمَدُ الْفَرْدُوَإِلَيْكَ الْمَصِيرُوَصَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍوَأَهْلِ بَيْتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَاغْفِرْ لِي ذُنُوبِي وَ اسْتُرْ عَلَيَّ عُيُوبِي وَافْتَحْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَرِزْقا وَاسِعايَاأَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ وَالْحَمْدُ للهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ وَحَسْبُنَا اللهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ وَلاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّابِاللهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ التماس‌دعا
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_سوم ســرباز عراقــي گفت: يك مــاه قبل، تصوير شــما و چند نفــ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ ابوجعفر راوی: حسين الله كرم، فرج الله مراديان روزهاي پاياني سال ۱۳۵۹ خبر رسيد بچه هاي رزمنده، عملياتي ديگري را بر روي ارتفاعات بازي دراز انجام داده اند. قرار شد هم زمان بچه هاي اندرزگو، عمليات نفوذي در عمق مواضع دشمن انجام دهند. براي اين كار به جز ابراهيم، وهاب قنبري و رضا گوديني و من انتخاب شديم. شاهرخ نورايي و حشمت كوه پيكر نيز از ميان كردهاي محلي با ما همراه شدند. وسايل لازم كه مواد غذايي و سلاح و چندين مين ضد خودرو بود برداشتيم. با تاريك شدن هوا به سمت ارتفاعات حركت كرديم. با عبور از ارتفاعات، به منطقه دشت گيلان رسيديم. با روشن شدن هوا در محل مناسبي استقرار پيدا كرديم و خودمان را مخفي كرديم. در مدت روز، ضمن اســتراحت، به شناســايي مواضع دشــمن و جاده هاي داخل دشت پرداختيم. از منطقه نفوذ دشمن نيز نقشه اي ترسيم كرديم. دشت روبروي ما دو جاده داشــت كه يكي جاده آســفالته(جاده دشــت گيلان) و ديگري جاده خاكي بود كه صرفاً جهت فعاليت نظامي از آن استفاده مي شد. فاصله بين ايــن دو جاده حدوداً پنج كيلومتر بود. يــك گروهان عراقي با استقرار بر روي تپه ها و اطراف جاده ها امنيت آن را برعهده داشتند. ✍ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
♡⚘﷽♡⚘ رََبَّنَا وَلاَ تُحَمِّلْنَا "مَا لاَ طَاقَةَ لَنَا بِه" پروردگارا آنچه "طاقت تحمل" ان را نداريم بر ما مقرر مدار .... بقره ايه ۲۸۶
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_چهارم ابوجعفر راوی: حسين الله كرم، فرج الله مراديان روزهاي
سلام بر ابراهیم ☀️ ✨🌱✨🌱✨🌱✨ با تاريك شدن هوا و پس از خواندن نماز حركت كرديم. من و رضا گوديني به سمت جاده آسفالته و بقيه بچه ها به سمت جاده خاكي رفتند. در اطراف جاده پناه گرفتيم. وقتي جاده خلوت شــد به ســرعت روي جاده رفتيم. دو عدد مين ضد خودرو را در داخل چاله هاي موجود كار گذاشتيم. روي آن را با كمي خاك پوشانديم و سريع به سمت جاده خاكي حركت كرديم. از نقــل و انتقالات نيروهای دشــمن معلوم بود كــه عراقي ها هنوز بر روي بازي دراز درگير هســتند. بيشــتر نيروهــا و خودروهاي عراقي به آن ســمت مي رفتند. هنوز به جاده خاكي نرسيده بوديم كه صداي انفجار مهيبي از پشت سرمان شنيديم. ناگهان هر دوي ما نشستيم و به سمت عقب برگشتيم! يك تانك عراقي روي مين رفته بود و در حال سوختن بود. بعد از لحظاتي گلوله هاي داخل تانك نيز يكي پس از ديگري منفجر شــد. تمام دشــت از ســوختن تانك روشن شــده بود. ترس و دلهره عجيبي در دل عراقي ها افتاده بود. به طوري كه اكثر نگهبان هاي عراقي بدون هدف شليك مي كردند. وقتي به ابراهيم و بچه ها رسيديم، آن ها هم كار خودشان را انجام داده بودند. با هم به سمت ارتفاعات حركت كرديم. ابراهيم گفت: تا صبح وقت زيادي داريم. اســلحه و امكانات هم داريم، بياييد با كمين زدن، وحشت بيشتري در دل دشمن ايجاد كنيم. هنوز صحبت هاي ابراهيم تمام نشده بود که ناگهان صداي انفجاري از داخل جاده خاكي شــنيده شد. يك خودرو عراقي روي مين رفت و منهدم شد. همه ما از اينكه عمليات موفق بود خوشحال شديم. صداي تيراندازي عراقي ها بسيار زياد شد. آن ها فهميده بودند كه نيروهاي ما در مواضع آن ها نفوذ كرده اند براي همين شروع به شليك خمپاره و منور كردند. ما هم با عجله به سمت كوه رفتيم. روبروي ما يك تپه بود. يكدفعه يك جيپ عراقي از پشــت آن به سمت ما ✍ادامه دارد... http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
خودسازے و تࢪڪ گناھ
سلام بر ابراهیم ☀️ ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_پنجم با تاريك شدن هوا و پس از خواندن نماز
✨🌱✨🌱✨🌱✨ آمد. آنقدر نزديك بود كه فرصتي براي تصميم گيري باقي نگذاشت! بچه ها ســريع سنگر گرفتند و به سمت جيپ شليك كردند. بعد از لحظاتي به سمت خودرو عراقي حركت كرديم. يك افسر عالي رتبه عراقي و راننده او كشته شده بودند. فقط بيسيم چي آن ها مجروح روي زمين افتاده بود. گلوله به پاي بيسيم چي عراقي خورده بود و مرتب آه و ناله مي كرد. يكي از بچه ها اســلحه اش را مسلح كرد و به سمت بي سيم چي رفت. جوان عراقي مرتب مي گفت: الامان الامان. ابراهيم ناخودآگاه داد زد: مي خواي چيكار كني؟! گفت: هيچي، مي خوام راحتش كنم. ابراهيم جواب داد: رفيق، تا وقتي تيراندازي مي كرديم او دشمن ما بود، اما حالا كه اومديم بالاي سرش، اون اسير ماست! بعد هم به سمت بيسيم چي عراقي آمد و او را از روي زمين برداشت. روي كولش گذاشت و حركت كرد. همه با تعجب به رفتار ابراهيم نگاه مي كرديم. يكــي گفت: آقا ابرام، معلومه چي كار مي كنــي!؟ از اينجا تا مواضع خودي ســيزده كيلومتر بايد توي كوه راه بريم. ابراهيم هم برگشت و گفت: اين بدن قوي رو خدا براي همين روزها گذاشته! بعد به سمت كوه راه افتاد. ما هم سريع وسايل داخل جيپ و دستگاه بيسيم عراقي ها را برداشتيم و حركت كرديم. در پايين كوه كمي استراحت كرديم و زخم پاي مجروح عراقي را بستيم بعد دوباره به راهمان ادامه داديم. پس از هفت ســاعت كوه پيمايي به خط مقدم نبرد رسيديم. در راه ابراهيم با اســير عراقي حرف مي زد. او هم مرتب از ابراهيم تشكر مي كرد. موقع اذان صبح در يك محل امن نماز جماعت صبح را خوانديم. اســير عراقي هم با ما نمازش را به جماعت خواند! آن جا بود كه فهميدم او هم شيعه است. بعد از نماز،كمي غذا خورديم. هر ✍ادامه دارد... ✨🌱✨🌱✨🌱✨ ‌‌‌ شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ‌‌‌‎ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━
خودسازے و تࢪڪ گناھ
اهل بریزوبپاش بود، چند برابر هم شد. از چیزهایی ڪه خوشحالم می‌ڪرد دریغ نمی‌ڪرد. از خرید عطر و پاستیل
🌸💖 💖 حسابی کلافه شده بودم. نمی‌فهمیدم که جذب چه چیز این آدم شدن از طرف خانم‌ها چند تا خواستگار داشت، مستقیم بهش گفته بودن.😐 اون هم وسط دانشگاه😐 وقتی شنیدم گفتم چه معنی داره یه دختر بره به یه پسر بگه باهام ازدواج کن.😑 اونم با چه کسی! اصلاً باورم نمی‌شد. عجیب‌تر این‌که بعضی از آن‌ها حتی مذهبی هم نبودند..☹️ به نظرم که هیچ جذابیتی در وجودش پیدا نمی‌شد..! براش حرف و حدیث درست کرده بودند! مسئول بسیج خواهران ، تأکید کرد وقتی زنگ زد کسی حق نداره جواب تلفن رو بده😬 برام اتفاق افتاده بود که زنگ بزنه و جواب بدم باورم نمی‌شد این صدا صدای اون باشه بر خلاف ظاهر خشک و خشنش با آرامش حرف می‌زد تن صداش موج خاصی داشت😁😅 از تیپش خوشم نمیومد دانشگاه را با خط مقدم جبهه اشتباه گرفته‌ بود. شلوار شش جیب پلنگی گشاد می‌پوشید و پیراهن بلند یقه گرد سه دکمه و آستین بدون مچ، که مینداخت روی شلوار. توی فصل سرما با اورکت سپاهیش تابلو بود😑 یه کیف برزنتی کوله مانند یه وری مینداخت روی شونش ، شبیه موقع اعزام رزمنده های زمان جنگ میشد😐😂 راه که می‌رفت کفشش رو روی زمین می‌کشید. ابایی هم نداشت در دانشگاه سرش را با چفیه ببندد داستان زندگی شهید مدافع حرم از زبان همسرش🕊🌹 هر روز با قسمتی از ڪتاب قصه دلبرے همراه ما باشید زنده نگهداشتن یاد شهدا ڪمتر از شهادت نیست ‎‌‌‌‌‌🔴
خودسازے و تࢪڪ گناھ
🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_اول حسابی کلافه شده بودم. نمی‌فهمیدم که جذب چه چیز این آدم شدن از طرف خانم‌ه
🌸💖 💖 از وقتی پام به بسیج دانشگاه باز شد بیشتر می‌دیدمش به دوستام می‌گفتم: این یارو انگار با ماشین زمان رفته وسط دهه شصت پیاده شده و همون جا مونده😑😂 به خودشم گفتم..! اومد اتاق بسیج خواهران پشت به ما رو به دیوار نشست . اون دفعه رو خودخوری کردم😤 دفعه بعد رفت کنار میز که نگاش به ما نیفته😦😐 نتونستم جلوی خودمو بگیرم بلند بلند اعتراضم رو به بچه‌ها گفتم. ینی به در گفتم تا دیوار بشنوه😁 زور می‌زد جلوی خندش رو بگیره😂 معراج شهدای دانشگاه که انگار ارث پدرش بود هر موقع می‌رفتیم با دوستش اون‌جا می‌پلکیدند😒 زیرزیرکی می‌خندیدم و می‌گفتم بچه‌ها باز هم دار و دسته محمد خانی😂 بعضی از بچه‌های بسیج با کارو کردارش موافق بودند بعضی هم مخالف. بین مخالفان معروف بود به تندروی کردن اما همه ازش حساب می‌بردن .. برای همین ازش بدم میومد فکر می‌کردم از این آدم‌های خشکه مقدسِ از اون طرف بام افتاده است😒 اما طرف‌دارزیاد داشت. خیلی‌ها می‌گفتند: مداحی می‌کنه، هیئتیه،میره تفحص شهدا، خیلی شبیه شهداست! اما توی چشم من اصلاً این‌طور نبود . با نگاه عاقل اندر سفیهی به آن‌ها می‌خندیدنم که این قدر هاهم آش دهن سوزی نیست 😏 داستان زندگی شهید مدافع حرم از زبان همسرش🕊🌹 🔴 زنده نگهداشتن یاد شهدا ڪمتر از شهادت نیست
فرمایش امام زمان عج درباره ایران🇮🇷 🕊 امام مهدی علیه‌السلام در ايام جنگ جهانی اول به ميرزاے نائينی فرمودند: 🌷اينجا (ايران) شيعه خانه‌‌ے ماست. می‌شڪند، خم می‌شود، در خطر است، ولی ما نمی‌گذاريم سقوط ڪند...!!! منبع: ملاقات با امام عصر ص۱۳۷
خودسازے و تࢪڪ گناھ
استاد ماندگاری: 🔸زیارت تأمین ڪننده سه نیاز اصلی ما است؛ 1. امنیت: أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطـْمَئِ
💢↶ زیارت امین الله هدیه به امام رضا علیه‌السلام🥀 🍃بِسْمِ ٱللهِ ٱلْرَّحْمٰنِ الْرَّحیمْ🍃 اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا اَمينَ اللهِ فى‏ اَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ عَلى‏ عِبادِهِ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ اَشْهَدُ اَنَّک جاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ جِهادِهِ وَ عَمِلْتَ بِکتابِهِ وَاتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِيّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيهِ وَ آلِهِ حَتّى‏ دَعاک اللهَ اِلى‏ جِوارِهِ فَقَبَضَک اِلَيهِ بِاِخْتِيارِهِ وَ اَلْزَمَ اَعْدائَک الْحُجَّةَ مَعَ مالَک مِنَ الْحُجَجِ‏ الْبالِغَةِ عَلى‏ جَميعِ خَلْقِهِ اَللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسى‏ مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِک‏ راضِيةً بِقَضآئِکَ مُولَعَةً بِذِکرِک وَ دُعآئِکَ مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ اَوْلِيآئِکَ مَحْبُوبَةً فى‏ اَرْضِک وَ سَمآئِکَ صابِرَةً عَلى‏ نُزُولِ بَلائِکَ شاکرَةً لِفَواضِلِ نَعْمآئِکَ ذاکرَةً لِسَوابِغِ آلآئِکَ مُشْتاقَةً اِلى‏ فَرْحَةِ لِقآئِکَ مُتَزَوِّدَةً التَّقْوى‏ لِيوْمِ جَزآئِکَ مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ اَوْلِيآئِکَ مُفارِقَةً لِأَخْلاقِ اَعْدائِکَ مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْيا بِحَمْدِک وَ ثَنآئِکَ اَللّهُمَّ اِنَّ قُلُوبَ الْمُخْبِتينَ اِلَيْکَ وَالِهَةٌ وَ سُبُلَ الرَّاغِبينَ اِلَيک شارِعَةٌ وَ اَعْلامَ الْقاصِدينَ اِلَيْکَ واضِحَةٌ وَ اَفْئِدَةَ الْعارِفينَ مِنْک فازِعَةٌ وَ اَصْواتَ الدَّاعينَ اِلَيْکَ صاعِدَةٌ وَ اَبْوابَ الْإِجابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ وَ دَعْوَةَ مَنْ ناجاک مُسْتَجابَةٌ وَ تَوْبَةَ مَنْ‏ اَنابَ اِلَيک مَقْبُولَةٌ وَ عَبْرَةَ مَنْ بَکى‏ مِنْ خَوْفِک مَرْحُومَةٌ وَالْإغاثَةَ لِمَنِ اسْتَغاثَ بِک مَوْجُودَةٌ وَالْإِعانَةَ لِمَنِ اسْتَعانَ بِک مَبْذُولَةٌ وَ عِداتِک لِعِبادِکَ مُنْجَزَةٌ وَ زَلَلَ مَنِ اسْتَقالَکَ مُقالَةٌ وَ اَعْمالَ‏ الْعامِلينَ لَدَيْکَ مَحْفُوظَةٌ وَ اَرْزاقَک اِلَى الْخَلائِقِ مِنْ لَدُنْک نازِلَةٌ وَ عَوآئِدَ الْمَزيدِ اِلَيهِمْ واصِلَةٌ وَ ذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِرينَ مَغْفُورَةٌ وَ حَوآئِجَ خَلْقِکَ عِنْدَکَ مَقْضِيةٌ وَ جَوآئِزَ السَّآئِلينَ عِنْدَکَ مُوَفَّرَةٌ وَ عَوآئِدَ الْمَزيدِ مُتَواتِرَةٌ وَ مَوآئِدَ الْمُسْتَطْعِمينَ مُعَدَّةٌ وَ مَناهِلَ الظِّمآءِ مُتْرَعَةٌ اَللّهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعآئى‏ وَاقْبَلْ ثَنآئى‏ وَاجْمَعْ بَينى‏ وَ بَينَ‏ اَوْلِيآئى‏ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ عَلِىٍّ وَ فاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَينِ اِنَّکَ وَلِیُّ نَعْمآئى‏ وَ مُنْتَهى‏ مُناىَ وَ غايةُ رَجائى‏ فِى‏ مُنْقَلَبى‏ وَ مَثْواىَ ⬅️ و در کامل‏ الزيارة بعد از اين زيارت اين فقرات نيز مسطور است↯ اَنْتَ اِلهى‏ وَ سَيدى‏ وَ مَوْلاىَ اِغْفِرْ لِأَوْلِيآئِنا وَ کفَّ عَنَّا اَعْدآئَنا وَاشْغَلْهُمْ عَنْ اَذانا وَ اَظْهِرْ کلِمَةَ الْحَقِِّ وَاجْعَلْهَا الْعُلْيا وَ اَدْحِضْ کَلِمَةَ الْباطِلِ وَاجْعَلْهَا السُّفْلى‏ اِنَّکَ عَلىٰ کُلِّ شَى‏ءٍْ قَديرٌ °❀°▪️°❀°▪️°❀°▪️°❀° ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ التماس دعا
💠🔹امام رضا علیه‌السلام⇩ 《مَن لَم یَقدِر عَلی ما یُکَفِّرُ بِهِ ذُنوبَهُ فَلیُکثِر مِنَ الصَّلواتِ عَلىٰ محمَّدِ وَ آلِهِ فَاِنَّها تَدِمُ الذُّنوبَ هَدماً》➯ هر ڪه نمی‌تواند ڪارے ڪند‌ ڪه به سبب آن گناهانش زدوده شود بر محمد و خاندان او بسیار درود فرستد زیرا صلوات گناهان را ریشه‌ڪن می‌ڪند ➯ ↲امالی شیخ صدوق، ۱۲۳/۱۳۱
خودسازے و تࢪڪ گناھ
🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_دوم از وقتی پام به بسیج دانشگاه باز شد بیشتر می‌دیدمش به دوستام می‌گفتم: ای
💖🌸💖🌸💖 کنار معراج شهدای گمنام دانشگاه، دعای عرفه برگزار می‌شد. دیدم فقط چند تا تکه موکت پهن کردن ب مسئول خواهران اعتراض کردم... دانشگاه به این بزرگی فقط این چند تا تیکه موکت!!😐 در جواب حرفم گفت همیناهم پر نمیشه..😒 وقتی دیدم توجهی نمی‌کنه رفتم پیش آقای محمد خانی صداش زدم جواب نداد. چند بار داد زدم تا شنید سر به زیر اومد گفت «بفرمایید» بدون مقدمه گفتم این موکت‌ها کمه. گفت قد همینشم نمیان💔 بهش توپیدم گفتم ما مکلف به وظیفه هستیم نه نتیجه😐 اونم با عصبانیت جواب داد این وقت روز دانشجو از کجا میاد؟!😠 بعد رفت دنبال کارش..🚶🏻‍♀ همین که دعا شروع شد روی همه موکت‌ها کیپ تا کیپ نشستند، همشون افتادن به تکاپو که حالا از کجا موکت بیاریم 😐 یه بار از کنار معراج شهدا یکی از جعبه‌های مهمات را آوردیم اتاق بسیج خواهران به جای قفسه کتابخانه .. مقرر کرده بود برای جابجایی وسایل بسیج حتماً باید نامه‌نگاری شود همه کارها با مقررات و هماهنگی او بود🚶🏻‍♀ من که خودم رو قاطی این ضابطه‌ها نمی‌کردم هر کاری به نظرم درست بود همونو انجام می‌دادم😁😐 داستان زندگی شهید مدافع حرم از زبان همسرش🕊🌹 🔴🔴 http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd
♥️ ✍ زائِراً عَارِفاً بِحَقِّك  ؛ فهم ضرورتِ زیستن زیر سایه‌ے شماست... براے روزے ڪه ؛ نداےِ " نَدعوا کُلُّ اُناس بإمامِهِم"، سر می‌دهند، و هر ڪس به همان مقدار با امامش، خواهد بود، ڪه دنیا را در معّیتش گذرانده‌ است !
▫️◾️▫️◾️ ▫️ پیامبر اڪرم (صلّی ‌‌الله عليه وآله) : ◾️ مَنْ سَعیٰ لِمَرِیضٍ فِي حَاجَةٍ ـ قَضَاهَا أوْ لَمْ یَقْضِهَاـ خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَیَوْمٍ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ. ▫️ (هر ڪس براے نیاز بیمارے بڪوشد ـ چه آن را برآورده سازد، چه نسازد ـ مانند روزے ڪه از مادرش زاده شده، از گناهانش پاڪ می‌شود). (من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 16) ⚫️ ▫️◾️▫️◾️
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_ششم آمد. آنقدر نزديك بود كه فرصتي براي تصميم گيري باقي نگذاشت
✨🌱✨🌱✨🌱✨ چه كه داشتيم بين همه حتي اسير عراقي به طور مساوي تقسيم كرديم. اسير عراقي كه توقع اين برخورد خوب را نداشت. خودش را معرفي كرد وگفت: من ابوجعفر، شــيعه و ساكن كربلا هســتم. اصلا فكر نمي كردم كه شما اينگونه باشــيد و...خاصه كلي حرف زد كه ما فقط بعضي از كلماتش را مي فهميديم. هنوز هوا روشن نشــده بود که به غار«بان سيران» در همان نزديكي رفتيم و استراحت كرديم. رضا گوديني براي آوردن کمک به سمت نيروها رفت. ســاعتي بعد رضا با وســيله و نيروي كمكي برگشت و بچه ها را صدا كرد. پرســيدم: رضا چه خبر!؟ گفت: وقتي به ســمت غار برمي گشــتم يكدفعه جا خوردم! جلوي غار يك نفر مسلح نشسته بود. اول فكر كردم يكي از شماست. ولي وقتي جلو آمدم باتعجب ديدم ابوجعفر، همان اســير عراقي در حالي كه اسلحه در دست دارد مشغول نگهباني است! به محض اينكه او را ديدم رنگم پريد. اما ابوجعفر سلام كرد و اسلحه را به من داد. بعد به عربي گفت: رفقاي شما خواب بودند. من متوجه يك گشتي عراقي شدم كه از اين جا رد مي شد. براي همين آمدم مواظب باشم كه اگر نزديك شدند آن ها را بزنم! با بچه ها بــه مقر رفتيم. ابوجعفر را چند روزي پيش خودمان نگه داشــتيم. ابراهيم به خاطر فشــاري كه در مسير به او وارد شده بود راهي بيمارستان شد. چند روز بعد ابراهيم برگشت. همه بچه ها از ديدنش خوشحال شدند. ابراهيم را صدا زدم و گفتم: بچه هاي سپاه غرب آمده اند از شما تشكر كنند! باتعجب گفت: چطور مگه، چي شده؟! گفتم: تو بيا متوجه مي شي! با ابراهيم رفتيم مقر ســپاه، مسئول مربوطه شروع به صحبت كرد: ابوجعفر، اسير عراقي كه شما با خودتان آورديد، بيسيم چي قرارگاه لشکر چهارم عراق بــوده. اطلاعاتي كه او به ما از آرايش نيروها، مقر تيپ ها، فرماندهان، راه هاي نفوذ و... داده بسيار بسيار ارزشمند است. ✍ادامه دارد... ✨🌱✨🌱✨🌱✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ‌‌‌‎ ━━━ ━━━ ━━━ ━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا