خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_دویستُ_دوازدهم اسارت راوی: امير منجر از خبر مفقود شــدن ابراهيم
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_دویستُ_سیزدهم
نمي دانستيم چه كار كنيم. دست و پايمان را گم كرديم. سريع رفتيم سراغ ديگر بچه ها،
حاج علي صادقي با صليب سرخ نامه نگاري كرد.
رضا هوريار رفت خانه آقا ابراهيم و به برادرش خبر داد.
همه بچه ها از زنده بودن ابراهيم خوشحال شدند.
مدتي بعد از طريق صليب سرخ جواب.نامه رسيد.
در جــواب نامه آمده بــود كه: من ابراهيــم هادي پانزده ســاله اعزامي از نجف آباد اصفهان هستم.
فکر کنم شما هم مثل عراقي ها مرا با يكي از فرماندهان غرب كشور اشتباه گرفته ايد!
هر چند جواب نامه آمد، ولي بســياري از رفقا تا هنگام آزادي اســرا منتظر بازگشت ابراهيم بودند.
بچه ها در هيئت هر وقت اســم ابراهيم مي آمــد روضه حضرت زهرا سلاماللهعلیها خواندند و صداي گريه ها بلند مي شد.
✍ادامه دارد...
شهدا را یاد ڪنیم با ذڪر صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
🍃🌼