خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_صدو_پنجاهُهشتم مجلس حضرت زهرا سلاماللهعلیها راوی: جمعی از دوست
💢 💢 💢 💢
✨🌱✨🌱✨🌱✨
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمت_صدو_پنجاهُنهم
در فتح المبین وقتی ابراهیم مجروح شد سریع او را به دزفول منتقل کردیم
و در سالنی که مربوط به بهداری ارتش بود قرار دادیم.
مجروحان زیادی در آنجا بستری بودند. سالن بسیار شلوغ بود مجروحین آه و ناله میکردند.
هیچکس آرامش نداشت بالاخره یه گوشه پیدا کردیم و ابراهیم را روی زمین خواباندیم.
پرستارها زخم گردن و پای ابراهیم را پانسمان کردند.
در آن شرایط اعصاب همه به هم ریخته بود و صدای مجروحین بسیار زیاد بود. ناگهان ابراهیم با صدای رسای شروع به خواندن کرد.
شعر زیبایی در وصف حضرت زهرا سلام الله علیها خواند که رمز عملیات همنام مقدس ایشان بود.
برای چند دقیقه سکوت عجیبی سالن را فرا گرفت!
هیچ مجروحی ناله نمیکرد گویی همه چیز مرتب شده بود به هر طرف که نگاه میکردی آرامش موج میزد.
قطرات اشک بود که از چشمان مجروحین و پرستارها جاری میشد.
همه آرام شده بودند! خواندن ابراهیم تمام شده بود یکی از دکترها که مسنتر از بقیه بود و حجاب درستی هم نداشت جلو آمد او بسیار تحت تاثیر قرار گرفته بود.
آهسته گفت تو هم مثل پسرمی فدای شما جوونها
بعد نشست و سر ابراهیم را بوسید!
قیافه ابراهیم دیدنی بود گونههایش سرخ شده بود. بعد از خجالت ملافه را روی صورتش کشید.
ابراهیم همیشه میگفت بعد از توکل به خدا توسل به حضرات معصومین مخصوصاً حضرت زهرا سلام الله علیها حلال مشکلات است.
برای ملاقات ابراهیم رفته بودیم بیمارستان نجمیه دور هم نشسته بودیم. ابراهیم اجازه گرفت و شروع به خواندن روضه حضرت زهرا سلام الله علیها کرد دو نفر از پزشکان آمدند
و از دور نگاهش میکردند
با تعجب پرسیدم: چیزی شده؟ گفتند نه ما در هواپیما همراه ایشان بودیم
مرتب از هوش میرفت و به هوش میآمد اما در آن حال هم با صدای زیبا در وصف حضرت مداحی میکرد.
✍ادامه دارد...
http://eitaa.com/joinchat/2374696992C9e217bcccd