eitaa logo
خودسازے و تࢪڪ گناھ
1.8هزار دنبال‌کننده
688 عکس
813 ویدیو
46 فایل
https://eitaa.com/joinchat/2173240167C847a1cc6ec گروه پاسخ به سؤالات شرعی خانمها‌ ⚘💙 ﷽ ✍پیامبر اڪرم صلی الله علیه و آله و سلم: گنهڪارے ڪه به رحمتِ خدا اميدوار است از عابدِ مأيوس، به درگاهِ خدا نزديڪتر است ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨ #نماز_سکوی_پرواز ۴۶ اگه واقعــاً مراقب زمـان و ڪیفیت نمازهات باشی؛ براے شیطون، قابل دسترســی نی
نماز.سکوی پرواز_47.mp3
3.59M
۴۷ ✍درست مثل لحظه ای که با یه عزیزی قرار داری و...بی تابی: اگه عاشــق باشی؛ دلت برای شنیدن صدای اذان بیقراره. 🔻عاشقترین آدمها👇 بیتاب ترینِ شون برای ملاقات باخدا هستن. 🎤 ✨ ✨
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#نماز_سکوی_پرواز ۴۷ ✍درست مثل لحظه ای که با یه عزیزی قرار داری و...بی تابی: اگه عاشــق باشی؛ دل
نماز.سکوی پرواز_48.mp3
3.27M
۴۸ میگن انتظـــار نمـــاز، درست عیــن وقتی که به نماز ایستادی، روحت رو وسیع و قدرتمند میکنه! راستی؛ چه رازی در این انتظــــار هست؟ 🎤 ✨ ✨
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#مهارتهای_کنترل_خشم ۲۱ ❌تنها راه حل ڪنترل خشم، تمرین و تڪراره! تمرینت رو از اینجا شروع ڪن! 👇 👈م
۲۲ 💢خشم؛ بیشتر بخاطر مسائل دنیایی اتفاق میفته! سعی ڪن آروم آروم وابستگی هاتو به چیزهایی ڪه بیشتر بخاطرشون عصبانی میشی؛ ڪم ڪنی! 👈اینجورے خشمت راحت‌تر ڪنترل میشه!
خودسازے و تࢪڪ گناھ
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_هجدهم واليبال تڪ نفره راوی: جمعی از
✨🌱✨🌱✨🌱✨ ابراهيم ڪمي براے ورزشــڪارها صحبت ڪرد و مناطق مختلف شــهر را به آن ها نشان داد. تا اينڪه به زمين واليبال رسيديم. آقــاے داودے گفت: چند تــا از بچه هاے هيئت واليبال تهران با ما هســتند. نظرت براے برگزارے يك مسابقه چيه؟ ســاعت ســه عصر مسابقه شروع شــد. پنج نفر ڪه سه نفرشــان واليباليست حرفــه اے بودند يڪ طــرف بودند، ابراهيم به تنهائــي در طرف مقابل. تعداد زيادے هم تماشاگر بودند. ابراهيم طبق روال قبلي با پاے برهنه و پاچه هاے بالا زده و زير پيراهني مقابل آن ها قرار گرفت. به قدرے هم خوب بازے ڪرد ڪه ڪمتر ڪسی باور می‌کرد. بازے آن ها يڪ نيمه بيشتر نداشت و با اختلاف ده امتياز به نفع ابراهيم تمام شد. بعد هم بچه هاے ورزشڪار با ابراهيم عڪس گرفتند. آن ها باورشان نمی‌شــد يڪ رزمنده ساده، مثل حرفه اے ترين ورزشڪارها بازے ڪند. يڪبــار هم در پادگان دوڪوهــه براے رزمنده ها از واليبــال ابراهيم تعريف ڪردم. يڪي از بچه ها رفت وتوپ واليبال آورد. بعد هم دو تا تيم تشــکيل داد و ابراهيم را هم صدا ڪرد. او ابتدا زير بار نمی رفت و بازے نمی‌ڪرد اما وقتي اصرار ڪرديم گفت: پس همه شما يڪ‌طرف، من هم تڪي بازے می‌ڪنم! بعــد از بازے چند نفر از فرماندهان گفتند: تا حــالا اينقدر نخنديده بوديم، ابراهيم هر ضربه اے ڪه مي زد چند نفر به سمت توپ مي رفتند و به هم برخورد مي ڪردند و روے زمين مي افتادند! ابراهيم درپايان با اختلاف زيادے بازے را برد. ✍ادامه دارد...
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_نوزدهم ابراهيم ڪمي براے ورزشــڪارها صحبت ڪرد و مناطق مختلف شــهر ر
✨🌱✨🌱✨🌱✨ شرط بندے راوی: مهدے فریدوند، سعید صالح تاش تقريباً سال ۱۳۵۴ بود. صبح يڪ روز جمعه مشغول بازے بوديم. سه نفرغريبه جلو آمدند و گفتند: ما از بچه هاے غرب تهرانيم، ابراهيم ڪيه!؟ بعد گفتند: بيا بازے سر ۲۰۰ تومان. دقايقي بعد بازے شروع شد. ابراهيم تڪ و آن ها سه نفر بودند، ولۍ به ابراهيم باختند. همان روز به يڪي از محله هاے جنوب شــهر رفتيم. ســر ۷۰۰ تومان شــرط بستيم. بازے خوبي بود و خيلي سريع برديم. موقع پرداخت پول، ابراهيم فهميد آن ها مشغول قرض گرفتن هستند تا پول ما را جور ڪنند. يڪدفعه ابراهيم گفت :آقا يڪی بياد تڪي با من بازے ڪنه. اگه برنده شــد ما پول نمی‌گيريم. يڪي از آن ها جلو آمد و شــروع به بازے ڪد. ابراهيم خيلي ضعيف بازے ڪرد. آنقدر ضعيف ڪه حريفش برنده شد! همه آن ها خوشحال از آنجا رفتند. من هم ڪه خيلي عصباني بودم به ابراهيم گفتم: آقا ابــرام، چرا اينجورے بازے ڪردے؟! باتعجــب نگاهم ڪرد وگفت: مي خواستم ضايع نشن! همه اين ها روے هم صد تومن تو جيبشون نبود! هفتــه بعد دوباره همان بچه هاے غرب تهران با دو نفر ديگر از دوستانشــان آمدند. آن ها پنج نفره با ابراهيم سر ۵۰۰ تومان بازے ڪدند. ابراهيم پاچه هاے شلوارش را بالا زد و با پاے برهنه بازے می‌کرد. آنچنان به توپ ضربه می‌زد ڪه هيچڪس نمے‌توانست آن را جمع ڪند! ✍ادامه دارد.... شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
‌‌‌‌‌‌‌┄✦۞✦‌‌✺‌﷽‌‌‌✺✦۞✦┄ ✨ فرمودند: زيارت قبر رسول خدا (ص) و زيارت مزار شهيدان، و زيارت مرقد امام حسين عليه السلام معادل است با حج مقبولى ڪه همراه رسول خدا (ص) بجا آورده شود.✨
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_بیستم شرط بندے راوی: مهدے فریدوند، سعید صالح تاش تقريباً سال ۱۳۵۴
🍃🌹 ✨🌱✨🌱✨🌱✨ آن روز هم ابراهيم با اختلاف زياد برنده شد. شــب با ابراهيم رفته بوديم مسجد. بعد از نماز، حاج آقا احڪام می گفت. تا اينڪه از شرط بندے و پول حرام صحبت ڪرد و گفت: پيامبر می‌فرمايد: «هر ڪس پولی را از راه نامشروع به دست آورد، در راه باطل و حوادث سخت از دست می‌دهد». و نيز فرموده اند: «ڪسی ڪه لقمه اے از حرام بخورد نماز چهل شب و دعاے چهل روز او پذيرفته نمی شود». ابراهيــم با تعجب به صحبت ها گــوش می‌ڪرد. بعد با هم رفتيم پيش حاج آقا وگفت: من امروز ســر واليبال ۵۰۰ تومان تو شــرط بندے برنده شدم. بعد هم ماجــرا را تعريف ڪرد و گفت: البته اين پول را به يك خانواده مســتحق بخشيدم! حاج آقا هم گفت: از اين به بعد مواظب باش ، ورزش بڪن اما شرط بندے نڪن. هفته بعد دوبــاره همان افراد آمدند. اين دفعه با چند يار قوے تر، بعدگفتند: اين دفعه بازے سر هزارتومان! ابراهيم گفت: من بازے می‌ڪنم اما شــرط بندے نمی‌ڪنم. آن ها هم شــروع ڪردند به مســخره ڪردن و تحريڪ ڪردن ابراهيم و گفتند: ترسيده، می دونه می بازه. يڪی ديگه گفت: پول نداره و... ابراهيم برگشت وگفت: شرط بندے حرومه، من هم اگه می دونستم هفته هاے قبل با شــما بازے نمی‌ڪردم، پول شما رو هم دادم به فقير، اگر دوست داريد، بدون شرط بندے بازے می‌ڪنيم. ڪه البته بعد از ڪلی حرف و سخن و مسخره ڪردن بازے انجام نشد. دوســتش می گفت: بــا اينڪه بعد از آن ابراهيم به ما بســيار توصيه کرد ڪه.. ✍ادامه دارد...
از ❤️ 🌱دو سوره در قرآن، با ڪلمه "ویل" شروع شده، "ویل" یڪی از شدید ترین تهدید هاے قرآن هست، و اون دو آیه اینها هستند: 🌿۞ویل للمطففین۞ واے بر ڪم فروشان... 🌿۞ویل لکل همزه لمزه۞ واے بر عیبجویان طعنه زننده... ⚡️اولی در مورد مال مردم. ⚡️دوم در مورد آبروی مردم
◾️ : 🔹 إِنِّي لَأَدْعُو اللَّهَ لِمُذْنِبِي شِيعَتِنَا فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ أَلْفَ مَرَّةٍ 🔺 براے شیعیان گنهڪارم، هر شب و روز، هزار بار دعا (و استغفار) می‌ڪنم. 📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏ ۱ ص ۴۷۲ 🔺 امام زمان علیه السلام روزے هزاربار براے ما دعا می‌ڪند، حتّی براے گنهڪارترینِ ما! 🔹 ما چقدر دعاگوے او هستیم؟!! نشر =صدقه جاریه 🔶
خودسازے و تࢪڪ گناھ
🍃🌹 ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_بیست_و_یکم آن روز هم ابراهيم با اختلاف زياد برنده شد. شــب با
✨🌱✨🌱✨🌱✨ شــرط بندے نڪنيد. امــا يڪ‌بار با بچه هاے محله نازے آباد بــازے ڪرديم و مبلغ ســنگيني را باختيم! آخــراے بازے بود ڪه ابراهيم آمد. به خاطر شــرط بندے خيلي از دست ما عصباني شد. از طرفي ما چنين مبلغي نداشــتيم ڪه پرداخت ڪنيم. وقتي بازے تمام شــد ابراهيم جلو آمد وتوپ را گرفت. بعدگفت: ڪســي هســت بياد تك به تك بزنيم؟ از بچه هاے نازے آباد ڪســي بود به نام ح.ق كه عضو تيم ملي و ڪاپيتان تيم برق بود . با غرور خاصي جلو آمد وگفت: سَرچي!؟ ابراهيم گفت: اگه باختي از اين بچه ها پول نگيرے. او هم قبول ڪرد. ابراهيــم به قدرے خوب بازے ڪرد ڪه همه ما تعجب ڪرديم. او با اختلاف زياد حريفش را شڪست داد. اما بعد از آن حسابي با ما دعوا ڪرد! ابراهيم به جز واليبال در بســيارے از رشــته هاے ورزشي مهارت داشت. در ڪوهنوردے يڪ ورزشڪار ڪامل بود. تقريباً از سه سال قبل از پيروزے انقلاب تا ايام انقلاب هر هفته صبح هاے جمعه با چندنفر از بچه هاے زورخانه مي رفتند تجريش. نماز صبح را در امامزاده صالح مي خواندند، بعد هم به حالت دويدن از ڪوه بالا مي رفتند. آنجا صبحانه مي خوردند و برمي گشتند. فراموش نمی‌ڪنم. ابراهيم مشغول تمرينات ڪشتي بود و مي خواست پاهايش را قوے ڪند. از ميدان دربند يڪي از بچه ها را روے ڪول خود گذاشــت و تا نزديك آبشار دوقلو بالا برد! اين ڪوهنوردے در منطقه دربند و ڪولڪچال تا ايام پيروزي انقاب هر هفته ادامه داشت. ابراهيم فوتبال را هم خيلي خوب بازے مي ڪرد. در پينگ پنگ هم استاد بود و با دو دست و دو تا راڪت بازے مي ڪرد و ڪسي حريفش نبود. ✍ادامه دارد... شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
﷽ ◾️ حقّ‌النــاس: 🔸 شخصی از حضرت آیت الله العظمی درخواست دستورے فرمودند. آقا ڪه همیشه مشغول ذڪر بودند، سر بلند ڪردند و فرمودند : «تا می‌توانید گناه نڪنید» سپس سر به زیر انداختند و مجدّداً مشغول ذڪر شدند. 🔸 بعد از چند لحظه سر بلند کردند و فرمودند: «اگر احیاناً گاهی مرتڪب شدید سعی ڪنید گناهی ڪه در آن حقّ‌الناس است نباشد». باز سر به زیر انداخته و مشغول ذڪر شدند. 🔸 و بعد از چند لحظه باز سر بلند ڪردند و براے سومین بار فرمودند: «اگر گناه مرتڪب شدید ڪه در آن حقّ‌الناس است سعی ڪنید در همین دنیا آن را تسویه ڪنید و براے آخرت نگذارید ڪه آن جا مشڪل است.» 📚 برگرفته از کتاب فریادگر توحید، ص۲۱۸
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_بیست‌و_دوم شــرط بندے نڪنيد. امــا يڪ‌بار با بچه هاے محله نازے آبا
✨🌱✨🌱✨🌱✨ ڪشتي راوے: برادران شهيد هنوز مدتي از حضور ابراهيم در ورزش باســتاني نگذشته بود ڪه به توصيه دوستان و شخص حاج حسن، به سراغ ڪشتي رفت. او در باشگاه ابومسلم در اطراف ميدان خراسان ثبت نام ڪرد. او ڪار خود را با وزن ۵۳ ڪيلو آغاز ڪرد. آقايان گودرزے و محمدے مربيان خوب ابراهيم درآن دوران بودند. آقاے محمدے ، ابراهيم را به خاطر اخلاق و رفتارش خيلي دوســت داشــت. آقاي گودرزے خيلي خوب فنون ڪشتي را به ابراهيم مي آموخت. هميشــه مي گفت: اين پســر خيلي آرومه، اما تو ڪشتي وقتي زير مي گيره، چون قد بلند و دستاے ڪشيده و قوے داره مثل پلنگ حمله می‌ڪنه! او تا امتياز نگيره ول ڪن نيست. براے همين اسم ابراهيم را گذاشته بود پلنگ خفته! بارها مي گفت: يه روز، اين پسر رو تو مسابقات جهاني مي بينيد، مطمئن باشيد! سال هاے اول دهه ۵۰ در مســابقات قهرماني نوجوانان تهران شرڪت ڪرد. ابراهيم همه حريفان را با اقتدار شڪســت داد. او در حالي ڪه ۱۵ ســال بيشتر نداشت براے مسابقات ڪشورے انتخاب شد. مسابقات در روزهاے اول آبان برگزار مي شد ولي ابراهيم در اين مسابقات شرڪت نڪرد! مربي ها خيلي از دست او ناراحت شدند. بعدها فهميديم مسابقات در حضور ✍ادامه دارد.... شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_بیست‌و_سوم ڪشتي راوے: برادران شهيد هنوز مدتي از حضور ابراهيم د
✨🌱✨🌱✨🌱✨ وليعهد برگزار مي شد و جوايز هم توسط او اهداء شده. براے همين ابراهيم در مسابقات شرڪت نڪرده بود. ســال بعد ابراهيم در مسابقات قهرماني آموزشگاه ها شرڪت ڪرد و قهرمان شد. همان سال در وزن ۶۲ ڪيلو در قهرماني باشگاه هاے تهران شرڪت ڪرد. در ســال بعد از آن در مسابقات قهرماني آموزشــگاه ها وقتي ديد دوست صميمي خودش در وزن او، يعني ۶۸ ڪيلو شــرڪت ڪرده، ابراهيم يڪ وزن بالاتر رفت و در ۷۴ ڪیلو شرڪت ڪرد. در آن ســال درخشش ابراهيم خيره ڪننده بود و جوان ۱۸ ساله، قهرمان ۷۴ ڪيلو آموزشگاه ها شد. تبحر خاص ابراهيم در فن لنگ و استفاده به موقع و صحيح از دستان قوے و بلند خود باعث شده بود ڪه به ڪشتي گيرے تمام عيار تبديل شود. صبح زود ابراهيم با وســائل ڪشتي از خانه بيرون رفت. من و برادرم هم راه افتاديم. هر جائي مي رفت دنبالش بوديم! تا اينڪه داخل ســالنِ هفت تيــرِ فعلي رفت. ما هم رفتيم توے ســالن و بين تماشاگرها نشستيم. سالن شلوغ بود. ساعتي بعد مسابقات ڪشتي آغاز شد. آن روز ابراهيــم چند ڪشــتي گرفت و همه را پيروز شــد. تا اينڪه يڪ‌دفعه نگاهش به ما افتاد. ما داخل تماشــاگرها تشويقش مي ڪرديم. با عصبانيت به سمت ما آمد. گفت: چرا اومديد اينجا !؟ گفتيم: هيچي، دنبالت اومديم ببينيم ڪجا میرے. بعد گفت: يعني چي !؟ اينجا جاے شما نيست. زود باشين بريم خونه بــا تعجب گفتم: مگه چي شــده!؟ جواب داد: نبايد اينجا بمونين، پاشــين، پاشين بريم خونه. ✍ادامه دارد.... شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم