eitaa logo
خودسازے و تࢪڪ گناھ
1.8هزار دنبال‌کننده
688 عکس
813 ویدیو
46 فایل
https://eitaa.com/joinchat/2173240167C847a1cc6ec گروه پاسخ به سؤالات شرعی خانمها‌ ⚘💙 ﷽ ✍پیامبر اڪرم صلی الله علیه و آله و سلم: گنهڪارے ڪه به رحمتِ خدا اميدوار است از عابدِ مأيوس، به درگاهِ خدا نزديڪتر است ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘
مشاهده در ایتا
دانلود
خودسازے و تࢪڪ گناھ
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_چهاردهم راوے: حسين الله کرم سید حسي
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ حاج حســن هم بعد از چند لحظه سڪوت گفت: تو قديم هاے اين تهرون، دو تا پهلوون بودند به نام هاے حاج سيد حسن رزّاز و حاج صادق بلور فروش، اون ها خيلي با هم دوست و رفيق بودند. توے ڪشــتي هم هيچڪس حريفشــان نبــود. اما مهمتر از همــه اين بود ڪه بنده هاے خالصي براے خدا بودند. هميشه قبل از شروع ورزش ڪارشان رو با چند آيه قرآن و يه روضه مختصر و با چشمان اشــڪ آلود براے آقا اباعبدالله ع شروع مي‌ڪردند. َ نفَس گرم حاج محمد صادق و حاج سيد حسن، مريض شفا مي داد. بعــد ادامه داد: ابراهيم، من تو رو يه پهلوون مي‌دونم مثل اون ها! ابراهيم هم لبخندے زد و گفت: نه حاجي، ما ڪجا و اون ها ڪجا. بعضــي از بچه ها از اينڪه حاج حســن اينطور از ابراهيــم تعريف می‌ڪرد، ناراحت شدند. فرداے آن روز پنج پهلوان از يڪي از زورخانه‌هاے تهران به آنجا آمدند. قرار شد بعد از ورزش با بچه هاے ما ڪشتي بگيرند. همه قبول ڪردند ڪه حاج حسن داور شود. بعداز ورزش ڪشتي ها شروع شد. چهار مسابقه برگزار شد، دو ڪشتي را بچه هاے ما بردند، دو تا هم آن ها. اما در ڪشتي آخر ڪمي شلوغ ڪارے شد! آن ها سر حاج حسن داد می‌زدند. حاج حسن هم خيلی ناراحت شده بود. من دقت ڪردم و ديدم ڪشــتي بعدے بين ابراهيم و يڪی از بچه هاے مهمان اســت. آن ها هم ڪه ابراهيم را خوب مي شناختند مطمئن بودند ڪه مي بازند. براے همين شلوغ ڪارے ڪردند ڪه اگر باختند تقصير را بيندازند گردن داور! همه عصباني بودند. چند لحظه اے نگذشــت ڪه ابراهيم داخل گود آمد. با لبخندے ڪه بر لب داشــت با همه بچه هاے مهمان دست داد. آرامش به جمع ما برگشت. ✍ادامه دارد.... الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
خودسازے و تࢪڪ گناھ
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_پانزدهم حاج حســن هم بعد از چند لحظه
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ بعد هم گفت: من کشتي نمي گيرم! همه با تعجب پرسيديم: چرا !؟ كمي مكث كرد و به آرامي گفت: دوســتي و رفاقت ما خيلي بيشتر از اين حرف ها وكارها ارزش داره! بعد هم دست حاج حسن را بوسيد و با يك صلوات پايان کشتي ها را اعلام کرد. شــايد در آن روز برنده و بازنده نداشتيم. اما برنده واقعي فقط ابراهيم بود. وقتي هم مي خواستيم لباس بپوشيم و برويم. حاج حسن همه ما را صدا کرد و گفت: فهميديد چرا گفتم ابراهيم پهلوانه!؟ ما همه ساکت بوديم، حاج حسن ادامه داد: ببينيد بچه ها، پهلواني يعني همين کاري که امروز ديديد. ابراهيم امروز با َنفس خودش کشتي گرفت و پيروز شد. ابراهيم به خاطر خدا با اون ها کشتي نگرفت و با اين کار جلوي کينه و دعوا را گرفت. بچه ها پهلواني يعني همين کاري که امروز ديديد. داستان پهلواني هاي ابراهيم ادامه داشت تا ماجراهاي پيروزي انقاب پيش آمد. بعد از آن اکثر بچه ها درگير مســائل انقاب شدند و حضورشان در ورزش باستاني خيلي کمتر شد. تا اينکه ابراهيم پيشــنهاد داد که صبح ها در زورخانه نماز جماعت صبح را بخوانيم و بعد ورزش کنيم و همه قبول کردند. بعد ازآن هر روز صبح براي اذان در زورخانه جمع مي شديم. نماز صبح را به جماعت مي خوانديم و ورزش را شروع مي کرديم. بعد هم صبحانه مختصري و به سر کارهايمان مي رفتيم. ابراهيم خيلي از اين قضيه خوشــحال بود. چــرا که از طرفي ورزش بچه ها تعطيل نشده بود و از طرفي بچه ها نماز صبح را به جماعت مي خواندند. ✍ادامه دارد... الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
خودسازے و تࢪڪ گناھ
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_شانزدهم بعد هم گفت: من کشتي نمي گيرم!
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ سلام بر ابراهیم ✨🌱✨🌱✨🌱✨ هميشــه هم حديث پيامبر گرامي اســلام را مي خواند:« اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم از عبادت و شب زنده داري تا صبح محبوبتر است.» با شروع جنگ تحميلي فعاليت زورخانه بسيار کم شد. اکثر بچه ها در جبهه حضور داشتند. ابراهيم هم کمتر به تهران مي آمد. يکبار هم که آمده بود، وســائل ورزش باســتاني خــودش را برد و در همان مناطق جنگي بســاط ورزش باســتاني را راه اندازي کرد. زورخانه حاج حســن تــوکل، در تربيت پهلوان هاي واقعــي زبانزد بود. از بچه هاي آنجا به جز ابراهيم، جوان هاي بســياري بودند که در پيشگاه خداوند پهلوانيشان اثبات شده بود! آن ها با خون خودشان ايمانشان را حفظ کردند و پهلوان هاي واقعي همين ها هستند. دوران زيبا و معنوي زورخانه حاج حسن در همان سال هاي اول دفاع مقدس، با شهادت شهيد حسن شهابي(مرشــد زورخانه) شهيد اصغررنجبران(فرمانده تيپ عمار) و شــهيدان ســيدصالحي، محمدشــاهرودي، علي خرّمدل، حسن زاهدي، ســيد محمد سبحاني، سيد جواد مجد پور، رضاپند، حمدالله مرادي، رضا هوريار، مجيد فريدوند، قاســم كاظمي و ابراهيم و چندين شهيد ديگر و همچنين جانبازي حاج علي نصرالله، مصطفي هرندي وعلي مقدم و همچنين درگذشت حاج حسن توکل به پايان رسيد. مدتــی بعد با تبديل محل زورخانه به ســاختمان مســکوني، دوران ورزش باستانی ما هم به خاطره ها پيوست. ✍ادامه دارد... الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
شھیدجھادمغنیه می‌گفت: رو خودتون‌ جورے ڪارڪنید ڪه اگر یه‌گناهم‌ ڪردید، گریتون‌ بگیرھ . .(:🌱↜.⿻. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ
'♥️𖥸 ჻ وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ ۚإِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ‌(نور۲۱) و از گام هاے شیطان پیروے نڪنید بی گمان شیطان برای شما دشمنی آشڪار است. مواظب شیطون باش ڪه با حرفهاش ناامیدت نڪنه ، نزنه تو سرت بگه تو آدم بشو نیستی! تو بنده‌ے خوب خدا هستی ، در رحمت خدا همیشه به روت بازه ، دستتو می‌گیره چون‌ڪه: تـو عـزیز دل خـدایی
خودسازے و تࢪڪ گناھ
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ سلام بر ابراهیم ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_هفدهم هميش
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ واليبال تڪ نفره راوی: جمعی از دوستان شهید بازوان قوے ابراهيم از همان اوايل دبيرســتان نشــان داد ڪه در بســيارے از ورزش ها قهرمان اســت. در زنگ هاے ورزش هميشــه مشــغول واليبال بود. هيچڪس از بچه ها حريف او نمي شد. يڪ بار تڪ نفره در مقابل يڪ تيم شش نفره بازے ڪرد! فقط اجازه داشت ڪه سه ضربه به توپ بزند. همه ما از جمله معلم ورزش، شــاهد بوديم ڪه چطور پيروز شد. از آن روز به بعد ابراهيم واليبال را بيشتر تڪ نفره بازے می‌ڪرد. بيشتر روزهاے تعطيل، پشت آتش نشاني خيابان ۱۷ شهريور بازے می‌ڪرديم. خيلي از مدعي ها حريف ابراهيم نمي شدند. اما بهترين خاطره واليبال ابراهيم بر مي گردد به دوران جنگ و شهرگيلانغرب، در آنجــا يڪ زمين واليبال بود ڪه بچه هاے رزمنــده در آن بازے می‌ڪردند. يڪ روز چند دســتگاه ميني بوس براے بازديــد از مناطق جنگي به گيان غرب آمدند ڪه مســئول آن ها آقاے داودے رئيس ســازمان تربيت بدنی بود. آقاے داودے در دبيرستان معلم ورزش ابراهيم بود و او را ڪامل می شناخت. ايشان مقدارے وسائل ورزشي به ابراهيم داد و گفت: هر طور صلاح می دانيد مصرف ڪنيد. بعد گفت: دوســتان ما از همه رشته هاے ورزشی هستند و براے بازديد آمده اند. ✍ادامه دارد.... الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎶موسیــقی های بهــشتی🎶 💠شخصی از امام صادق(علیه السلام) پرسید: در بهشت🏞 موسیقی🎧🎶 هم هست؟ 🕊 حضرت فرمودند: بله، درختی🎄 است که وقتی باد و نسیمی🌬 در آن می افتد، آهنگی 🎼 دارد که به گوش احدی نخورده است. بعد فرمودند: این برای کسی است که گوش دادن به موسیقی حرام را در دنیا از ترس خدا ترک کرده است. 📚 کتاب بهشت و جهنم 🦋نکته طبیب : همانطور که جسم انسان با خوردن غذای فاسد بیمار میشود ، روح انسان هم با گوش👂🏻 دادن به صدای فاسد بیمار میشود ، چرا که گوش ورودی روح است . 👌🏻مولانا چه زیبا میگه : آدمی فربه شود از راه گوش چارپا فربه شود از راه نوش 🌐برای اصلاح سبک زندگی و تغذیه به مجله طبی هُوَ اَلشَّافِی بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/3306684416C13b075036d
مرجعیت اعلی حضرت آیه اللّه المعظم آقا سیّد احمد خوانسارے(ره) می‌فرمودند: همه‌ے عشق‌ها، محبت‌ها و دوستی‌ها و وابستگی‌ها و دلبستگی‌ها در این عالم مجاز وقُلابی است و فقط یڪ عشق و محبت و دلبستگی حقیقی در این عالم است و خریدار دارد و آن عشق به حضرت سیدنا و مولانا أباعبداللّه الحسین(روحی فداه و سلام اللّه علیه) است. از دنیا می‌روم در حالی ڪه دستم خالی است ولی به یڪ چیز امید دارم و آن گریه برمصائب آن حضرت و عشق به اوست. 📚منبع: شرح دلدادگی، احوالات سید، ۷٨ ✨️ 🌙
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨ #نماز_سکوی_پرواز ۴۶ اگه واقعــاً مراقب زمـان و ڪیفیت نمازهات باشی؛ براے شیطون، قابل دسترســی نی
نماز.سکوی پرواز_47.mp3
3.59M
۴۷ ✍درست مثل لحظه ای که با یه عزیزی قرار داری و...بی تابی: اگه عاشــق باشی؛ دلت برای شنیدن صدای اذان بیقراره. 🔻عاشقترین آدمها👇 بیتاب ترینِ شون برای ملاقات باخدا هستن. 🎤 ✨ ✨
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#نماز_سکوی_پرواز ۴۷ ✍درست مثل لحظه ای که با یه عزیزی قرار داری و...بی تابی: اگه عاشــق باشی؛ دل
نماز.سکوی پرواز_48.mp3
3.27M
۴۸ میگن انتظـــار نمـــاز، درست عیــن وقتی که به نماز ایستادی، روحت رو وسیع و قدرتمند میکنه! راستی؛ چه رازی در این انتظــــار هست؟ 🎤 ✨ ✨
خودسازے و تࢪڪ گناھ
#مهارتهای_کنترل_خشم ۲۱ ❌تنها راه حل ڪنترل خشم، تمرین و تڪراره! تمرینت رو از اینجا شروع ڪن! 👇 👈م
۲۲ 💢خشم؛ بیشتر بخاطر مسائل دنیایی اتفاق میفته! سعی ڪن آروم آروم وابستگی هاتو به چیزهایی ڪه بیشتر بخاطرشون عصبانی میشی؛ ڪم ڪنی! 👈اینجورے خشمت راحت‌تر ڪنترل میشه!
خودسازے و تࢪڪ گناھ
شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_هجدهم واليبال تڪ نفره راوی: جمعی از
✨🌱✨🌱✨🌱✨ ابراهيم ڪمي براے ورزشــڪارها صحبت ڪرد و مناطق مختلف شــهر را به آن ها نشان داد. تا اينڪه به زمين واليبال رسيديم. آقــاے داودے گفت: چند تــا از بچه هاے هيئت واليبال تهران با ما هســتند. نظرت براے برگزارے يك مسابقه چيه؟ ســاعت ســه عصر مسابقه شروع شــد. پنج نفر ڪه سه نفرشــان واليباليست حرفــه اے بودند يڪ طــرف بودند، ابراهيم به تنهائــي در طرف مقابل. تعداد زيادے هم تماشاگر بودند. ابراهيم طبق روال قبلي با پاے برهنه و پاچه هاے بالا زده و زير پيراهني مقابل آن ها قرار گرفت. به قدرے هم خوب بازے ڪرد ڪه ڪمتر ڪسی باور می‌کرد. بازے آن ها يڪ نيمه بيشتر نداشت و با اختلاف ده امتياز به نفع ابراهيم تمام شد. بعد هم بچه هاے ورزشڪار با ابراهيم عڪس گرفتند. آن ها باورشان نمی‌شــد يڪ رزمنده ساده، مثل حرفه اے ترين ورزشڪارها بازے ڪند. يڪبــار هم در پادگان دوڪوهــه براے رزمنده ها از واليبــال ابراهيم تعريف ڪردم. يڪي از بچه ها رفت وتوپ واليبال آورد. بعد هم دو تا تيم تشــکيل داد و ابراهيم را هم صدا ڪرد. او ابتدا زير بار نمی رفت و بازے نمی‌ڪرد اما وقتي اصرار ڪرديم گفت: پس همه شما يڪ‌طرف، من هم تڪي بازے می‌ڪنم! بعــد از بازے چند نفر از فرماندهان گفتند: تا حــالا اينقدر نخنديده بوديم، ابراهيم هر ضربه اے ڪه مي زد چند نفر به سمت توپ مي رفتند و به هم برخورد مي ڪردند و روے زمين مي افتادند! ابراهيم درپايان با اختلاف زيادے بازے را برد. ✍ادامه دارد...
خودسازے و تࢪڪ گناھ
✨🌱✨🌱✨🌱✨ #سلام_بر_ابراهیم #قسمت_نوزدهم ابراهيم ڪمي براے ورزشــڪارها صحبت ڪرد و مناطق مختلف شــهر ر
✨🌱✨🌱✨🌱✨ شرط بندے راوی: مهدے فریدوند، سعید صالح تاش تقريباً سال ۱۳۵۴ بود. صبح يڪ روز جمعه مشغول بازے بوديم. سه نفرغريبه جلو آمدند و گفتند: ما از بچه هاے غرب تهرانيم، ابراهيم ڪيه!؟ بعد گفتند: بيا بازے سر ۲۰۰ تومان. دقايقي بعد بازے شروع شد. ابراهيم تڪ و آن ها سه نفر بودند، ولۍ به ابراهيم باختند. همان روز به يڪي از محله هاے جنوب شــهر رفتيم. ســر ۷۰۰ تومان شــرط بستيم. بازے خوبي بود و خيلي سريع برديم. موقع پرداخت پول، ابراهيم فهميد آن ها مشغول قرض گرفتن هستند تا پول ما را جور ڪنند. يڪدفعه ابراهيم گفت :آقا يڪی بياد تڪي با من بازے ڪنه. اگه برنده شــد ما پول نمی‌گيريم. يڪي از آن ها جلو آمد و شــروع به بازے ڪد. ابراهيم خيلي ضعيف بازے ڪرد. آنقدر ضعيف ڪه حريفش برنده شد! همه آن ها خوشحال از آنجا رفتند. من هم ڪه خيلي عصباني بودم به ابراهيم گفتم: آقا ابــرام، چرا اينجورے بازے ڪردے؟! باتعجــب نگاهم ڪرد وگفت: مي خواستم ضايع نشن! همه اين ها روے هم صد تومن تو جيبشون نبود! هفتــه بعد دوباره همان بچه هاے غرب تهران با دو نفر ديگر از دوستانشــان آمدند. آن ها پنج نفره با ابراهيم سر ۵۰۰ تومان بازے ڪدند. ابراهيم پاچه هاے شلوارش را بالا زد و با پاے برهنه بازے می‌کرد. آنچنان به توپ ضربه می‌زد ڪه هيچڪس نمے‌توانست آن را جمع ڪند! ✍ادامه دارد.... شهدا را یاد ڪنید با ذڪر صلوات ✨🌱✨🌱✨🌱✨ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم