ارسال شده از سروش+:
#شعر_آئینی
#غزل
#شهید_محسن_فخری_زاده
✍ تقدیم به شهید جمعه
جا مانده بوده از هم قطارانش از باکری ، همت ، سلیمانی
این دفعه اما نوبت او بود پرواز در یک عصر بارانی
بعد از شلمچه فکه و مجنون دنبال لیلای شهادت بود
چل سال صبر و انتظار او پایان گرفت آنسان که می دانی
روباه ها همدستشان بودند در استتار فتنه و نیرنگ
کفتارهای کینه جو کردند قصد شکار شیر ایرانی
کشتند فخری زاده ی ما را شهد شهادت نوش او اما
از غیرت و مردانگی دور است خنجر زدن از پشت ، پنهانی
دشمن بداند که خدا با ماست در این نبرد سخت پیروزیم
تا ناخدا داریم باکی نیست از موج های سخت طوفانی
ما سربلندیم و سر افرازیم یک لحظه هم خود را نمی بازیم
اما برای او نمی ماند رهتوشه ای غیر از پشیمانی
هرچه تبر داری بزن پائیز این سروها از پا نمی افتند
سر سبز تر از قبل می رویند دور از هیاهوی زمستانی
#کمیل_کاشانی ۹۹/۹/۸
sapp.ir/ghariya.zz
#کانال.مجمع