هدایت شده از استاد فاطمینیا
6.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨سال تحویل این نیست که فقط یک قرآن بگذاری باز کنی یک نگاهی بکنی ببندی، سال تحویل این است که متحول بشوی واقعا✨
@fateminiya_ir
هدایت شده از صرفاً جهت اطلاع
14.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کلیپ بسیار زیبا و تاثیر گذار واسه اونایی که از امربمعروف و نهی از منکر واهمه دارن...
✅ارزش چندین بار گوش دادن رو داره
📮انتشار حداکثری با شما
#حجاب
@khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
هدایت شده از شبکه سه
16.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ا پيش از تو بر مبناي مدنيت صحيح برپا مي داشت، تثبيت خواهد نمود.
و بدان که رعيت متشکل از طبقاتي است که مصلحت زندگي بعضي از آنان تامين نمي شود مگر با بعضي ديگر، و هرگز با قسمتي از آن طبقات نمي توان از قسمت ديگر بي نياز گشت، از آن جمله است:
لشکريان خدا، کاتبان عمومي و خصوصي، قضات عدل، هيئت منصفه و سازش دهندگان مردم با يکديگر، وصول کنندگان ماليات از مردمي ذمي و مسلمين، بازرگانان و صنعتگران، و از آن جمله طبقه پايين از حاجتمدان و بينوايان.
و خداوند متعال در کتاب خود يا سنت پيامبرش سهم و موقعيت هر يک از آنان را مشخص فرموده است، و قانون سهم و موقعيت همه اين طبقات از خدا و پيامبرش صلي الله عليه و آله و سلم نزد ما محفوظ است.
پس لشکريان با اذن خداوندي نگهبانان رعيت، و موجب افتخار و زينت زمامداران و عزت دين و طرق ايجاد امنيت در جامعه مي باشند، و براي رعيت استقرار و استقامتي نيست مگر با لشکريان، پس براي لشکريان استقرار و استقامتي نيست مگر به وسيله مالياتي که خداوند براي آنان از مواردش اخراج مي فرمايد که به وسيله آن براي جهاد با دشمنانشان تقويت شوند، و لشکريان در مصالح و نيازهاي خود به آن ماليات متکي باشند.
سپس قوامي براي اين دو صنف نيست مگر به وسيله اصناف ديگر که عبارتند از قضات و کارگزاران و کاتبان، که معاهده ها را با استحکام مي بندند، و منافع را جمع آوري مي نمايند، و مورد اطمينان مردم در امور خاص و عام قرار مي گيرند، و براي طبقات مزبور قوامي نيست مگر به وسيله بازرگانان و صنعتگران که براي تهيه وسايل زندگي مي کوشند و آنها را در بازارشان در معرض داد و ستد قرار مي دهند، و آنان با کوشش براي تهيه وسايل و ابزار زندگي کفايت مي کنند همه کساني را که ناتوانند.
سپس طبقه پايين مردم از حاجتمندان و بينوايانند که کمک و اداره زندگي آنان لازم است، و قانون خدا براي هر يک از آنان امکاني نهاده است، و براي هر يک از آنان حقي که مصلحت وي را برآورد بر عهده زمامدار است، و زمامدار نمي تواند از حقيقت آنچه که از حق آنان برعهده دارد برآيد، مگر با کوشش و استمداد از خداوند متعال، و آماده کردن نفس خود براي التزام به حق، چه تحمل آن همه موارد، سبک باشد چه سنگين.
پس براي فرماندهي لشکريان، کسي را انتخاب کن که به عقيده تو خيرخواه ترين آنان به خدا و رسول خدا و پيشوايت باشد، و همچنين پاکدامن ترين، و بردبارترين آنان بوده، و از کساني باشد که از غضب خودداري کند، و عذري را که براي او آورده مي شود بپذيرد، به ناتوانان رووف و بر اقويا نيرومند و مسلط، و از کساني باشد که خشونت حوادث او را به هيجان نياورد و ناتواني زمينگيرش نسازد.
سپس براي انتخاب فرمانده، با مردم آبرومند و شريف و اهل دودمان هاي صالح و داراي سوابق نيکو ارتباط نزديک برقرار کن، سپس با مردم بلند همت و آزاده و دلير، و سخاوتمند و اهل مدارا بپيوند، زيرا آنان جامع صفات کرم و شعبه هايي از نيکويي هستند.
سپس امور آنان را همانگونه تحت نظر بگير که پدر و مادر امور فرزند خود را زيرنظر مي گيرند، و هرگونه تقويتي که درباره آنان انجام بدهي مشکل و بزرگ تلقي مکن، و هيچ لطفي را که به آنان بنمايي ناچيز مشمار، زيرا آن لطف (هر چه باشد آنان را به خيرخواهي براي تو وادار نموده و) موجب خوش گماني آنان درباره تو خواهد بود.
و هرگز تحت نظر گرفتن امور لطيف و ظريف آنان را با تکيه به بررسي امور چشمگيري که دارند رها مکن، زيرا براي اندکي از لطف تو موضعي است که از آن بهره خواهند برد، و براي امر بزرگ و چشمگير موقعيتي است که از آن بي نياز نخواهند گشت.
و مقدم ترين سران لشکريانت در نزد تو کسي باشد که به لشکريان تو کمک و ياري کند، و از آنچه دارد به آنان عطا کند، به طوري که هم امکانات آنان را مهيا نمايد و هم نيازهاي دودماني را که از خود برجاي گذاشته و عازم لشکرگاه (يا جبهه و ميدان) شده اند، تا به اين سبب در جهاد با دشمن بيش از يک اهتمام نداشته باشند، زيرا عطوفت تو درباره آنان، دل هاي آنان را به تو متمايل مي کند، و قطعي است که بهترين روشنايي چشم زمامداران، گسترش و نفوذ دادگري در جامعه و ظهور محبت مردم جامعه است.
و قطعي است که محبت مردم بروز نمي کند مگر با سلامت سينه هاي (درون و ذهن) آنان درباره زمامداران، و خيرخواهي مردم جامعه به وجود نمي آيد مگر به وسيله اطلاع و احاطه آنان درباره زمامداران، و احساس اندک بودن سنگيني حاکميت آنان، و دوري از انقراض مدت حکومت زمامداران.
آرزو و اميدهاي (معقول) آنان را وسعت ببخش، و ستايش نيکو را براي آنان پي درپي انجام بده، و آزمايش آزمايش شدگان را به شمار بياور، زيرا يادآوري فراوان اعمال نيکوي نيکوکاران، انسان دلاور را به هيجان مي آورد، و شخص عقب نشسته را تحريک مي کند، ان شاء الله.
سپس براي هر کسي تلاشي را که کرده است به حساب بياور، و تلاش هيچ کس را به حساب ديگري منظور مدار، و در اداي حق تلاشگران کمتر از حق درجه اعلا
که بيان کردم، هرگز خود را مدتي طولاني از مردم جامعه خود پوشيده مدار، زيرا اختفاي زمامداران از رعيت نوعي وارد کردن فشار بر آنان و کم اطلاعي از امور حيات اجتماعي مردم است.
غياب زمامداران (و هرگونه کارگزاران) از مردم، زمامداران را از دانستن اموري که از آنان پوشيده است، باز مي دارد.
در نتيجه امر بزرگ در نزد آنان کوچک، و کوچک بزرگ، و زيبا زشت، و زشت زيبا جلوه مي کند و حق با باطل در هم مي آميزد.
و جز اين نيست که زمامدار هم بشري است و هر آنچه از امور را که مردم از او بپوشانند نخواهد فهميد، و علامتي خاص براي حق وجود ندارد که به وسيله آن راست از دروغ شناخته شود.
و جز اين نيست تو که در منصب حاکميت قرار گرفته اي يکي از دو کس خواهي بود، يا تو آن مردي هستي که نفس تو در راه حق آماده بذل است، بنابراين به کدامين علت خود را از حق واجبي که عطا خواهي کرد و يا عملي شريف که انجام خواهي داد؟ مي پوشاني؟ يا تو آن مردي هستي که مبتلا به امساک و خودداري از برآوردن حاجت مردم مي باشي، در اين صورت مردم که از بذل تو مايوسند، با کمال سرعت از حاجت خواهي از تو امتناع خواهند ورزيد، به اضافه اين که بيشترين احتياجات مردم به تو چيزهايي است که براي تو مشقتي ندارد، (زيرا بيشترين احتياجات) يا شکايت از ظلمي است که به آنان رفته است، يا خواستن عدالت و انصاف در معامله اي که انجام داده اند.
سپس براي زمامدار خواص و نزديکاني است که داراي صفت خودخواهي و مقدم شمردن خود بر ديگران، و دست درازي، و کم انصافي در معاملات مي باشند.
ماده و ريشه اينگونه مردم را با قطع عوامل صفات مزبور قطع کن.
و هرگز به کسي از اطرافيان و خويشاوندان خود قطعه زميني از زمين هاي مسلمانان را اختصاص مده، و هرگز اينگونه مردم در بستن معاهده اي که ضرري بر حق ديگران وارد بسازد با تکيه بر تو طمع نکنند.
اين ضرر مانند سوءاستفاده از حقابه يا از عملي مشترک است که زحمت و مخارج آن را به گردن ديگران بيندازند، که در نتيجه خوشي و امتياز اين خطاکاري براي آنان، و عيب و ننگش در دنيا و آخرت از آن تو خواهد بود.
و هر کس از نزديکان و يا بيگانگان که به سبب حقي ملزم شود، او را به همان حق ملزم کن (حق را درباره او اجرا کن) و در انجام اين تکليف بردبار باش و تقرب به خدا را منظور بدار.
هر وضعي که اجراي حق درباره خويشان و خواصت پيش بياورد، مانع اقدام تو براي اجراي حق نباشد، و تو عاقبت احقاق حق را اگر چه سنگين است در نظر بگير، زيرا نتيجه و پايان آن پسنديده است.
و اگر مردم جامعه تو را به تعدي و ظلمي متهم کردند و درباره تو بدگمان شدند، عذر خود را براي آنان آشکار کن و با آن عذر آشکار بدگماني هاي آنان را از خود برگردان، زيرا در اين اعتذار و رفع سوءتفاهم رياضتي است براي نفس خود، و محبت و مدارايي است براي مردم جامعه، و با عذري که مي آوري در پابرجا ساختن آنان در مسير حق، به خواسته خود نايل مي گردي.
و هرگز صلحي را که دشمن تو به آن دعوت نمايد و رضايت خدا در آن باشد دفع مکن، زيرا به وسيله صلح است که لشکريانت آسوده مي گردند و خود از تشويش و اندوه خاطر راحت مي شوي و موجب ايمني بر شهرهايت مي باشد.
ولي پس از استقرار صلح از دشمن خود کاملا برحذر باش، زيرا دشمن چه بسا به نزديکي مي گرايد و نمايش صلح مي دهد تا طرف را غافلگير کند، پس جانب احتباط را بگير و خوش گماني را درباره حيله گري هاي دشمن متهم بساز.
و اگر ميان خود و دشمن معاهده اي منعقد نمودي يا از طرف خود پناهندگي به او دادي، به معاهده خود به طور کامل وفا کن، و با کمال امانت تعهد پذيرش پناهندگي او را مراعات نما، و نفس خود را در برابر عهدي که بسته اي سپر کن، زيرا عموم مردم در هيچ يک از واجبات الهي با آن همه پراکندگي که در خواسته ها و نظريات خود دارند، مانند بزرگداشت وفا به معاهده ها اتفاق نظر ندارند.
اين يک قانون محکم است که حتي مشرکين هم مابين خود با قطع نظر از اسلام و مسلمين به آن عمل مي کردند، زيرا آنان نيز عواقب بد حيله گري براي عهدشکني را آزمايش کرده بودند.
پس هرگز براي مختل ساختن پناهندگي دشمن به تو، نيرنگ راه مينداز، و تعهد خود را نقض مکن، و براي دشمنت حيله گري روا مدار، زيرا هيچ کس جز نادان شقي به خدا جرئت نمي کند.
خداوند متعال قانون تعهد و پناهندگي و پناه دهندگي را با رحمت الهي خود ميان بندگانش عامل امن، و پناهگاهي قرار داده است که در منطقه ممنوعه در آن بيارامند، و در همسايگي آن با احساس امنيت به زندگي خود ادامه بدهند.
پس هيچ گونه دغل بازي و فريبکاري و نيرنگ را در تعهدها نبايد راه داد.
و هيچ معامله اي را به گونه اي منعقد مکن که ابهام انگيز بوده و امکان اختلال در آن وجود داشته باشد.
و هرگز پس از تاکيد و استحکام متن معاهده، تکيه بر مغلطه کار مکن.
و اگر تعهد الهي تو را در موردي در تنگنا قرار داد، اين امر هرگز موجب نشود که درصدد فسخ به ناحق آن تعهد برآيي، زيرا شکيبايي تو