🏴 #مقتل_امام_حسین_علیه_السلام
#عاشورا 🏴
بعد از شهادت حضرت عباس(ع)،امام حسین(ع)دید دیگر کسی نمانده است تا او را یاری کند.نگاهی به خانواده و همراهان شهیدش نمود و دید همچون قربانی سر بریده شده اند.
در همین هنگام صدای شیون و فریاد کودکان و زنان به گوشش رسید.با صدای بلند فریاد زد:
[هَل مِن ذابّ عَن حرم رسوُل اللّه؟هَل مِن موحّد یخاف اللّه فینا؟هَل مِن مُغیث یرجواللّه فی اغاثتنا؟_آیا مدافعی برای ناموس رسول خدا پیدا می شود؟آیا یکتا پرستی وجود دارد که از خدا بترسد و به ما کمک کند؟].
صدای گریه زن ها بلندتر شد،امام سجاد (ع)که تنهایی پدر را دید با این که بیمار بود و توانایی حرکت نداشت به کمک عصایش برخاست و به طرف پدر رفت،از شدت بیماری و ضعف نمی توانست شمشیر را بلند کند و آن را بر زمین می کشید.
امام حسین(ع)به ام کلثوم فرمود:
"او را نگهدار،نباید زمین،از نسل آل محمد خالی باشد".
امام سجاد با شنیدن دستور حضرت به بستر خویش بازگشت.
آن گاه حضرت از خانواده اش خواست تا سکوت کنند،سپس با آنها وداع کرد،حضرت لباسی از جنسِ خزِ خاکستری رنگ به تنش کرده بود و عمامه ای بر سر نهاده بود که دارای دو تحت الحنک بود،عبایِ پیامبر را نیز بر دوش انداخته و شمشیرش را به دست گرفته بود.
📚لهوف،ص۶۵
📚خوارزمی،ج۲،ص۳۲_۳۵
📚روح المعانی،ج۸،ص۱۱۱
📚المنتخب،ص۳۱۵
امام حسین(ع)لباس ساده و کم قیمتی خواست تا آن را از زیر لباس هایش بپوشد، چون می خواست هنگامی که به شهادت می رسد و لباس های او را به غارت می برند کسی رغبت و تمایلی به بردنِ آن نداشته باشد و بدن او را برهنه نکنند.
لباس کوتاهی برای حضرت آوردند اما آن را قبول نکرد و فرمود:
"این لباس مناسب افراد خوار و پست است".
آن گاه پیراهن کهنه ای گرفت و چند جای آن را پاره کرد و زیر لباس هایش را پوشید، سپس یک شلوار سیاه رنگی خواست و قسمت هایی از آن را شکافت تا کسی نخواهد آن را برباید،بعد آن را به پایش کرد.
📚مناقب ابن شهر آشوب،ج۲،ص۲۲۲
📚بحارالانوار،ج۱۰،ص۳۰۵_۲۰۵
📚مجمع الزواید،ج۹،ص۱۹۳
📚تاریخ طبری،ج۶،ص۲۵۹
📚مقتل مقرم،ص۳۳۳_۳۳۴
امام حسین(ع)پس از دفن علی اصغر به طرف لشکر عمرسعد رفت.او شمشیر به دست گرفته و دیگر به زندگی فکر نمی کرد. آنها را به جنگ فرا خواند،هر کسی که در مقابل او ایستاد و جنگید به هلاکت رساند. حضرت تعداد زیادی را به قتل رساند،آن گاه در حالی که این رجز را می خواند به میمنه لشکر حمله کرد:
"الموت أولی من رکوب العار_والعار أولی من دخول النار".
سپس به جانب دیگر لشکر(میسره)حمله نمود و این رجز را می خواند:
"أنا الحسین بن علی_آلیت أن لا نشنی_ احمی عیالات أبی_امضی علی دین النبی".
عبداللّه بن عمار یغوث می گوید:
تا کنون کسی را غیر از حسین(ع)ندیده ام که به رغم کشتن فرزندانش و به قتل رساندن خانواده و یارانش،باز هم قوّت قلب،آرامش و اطمینان،شجاعت و جرأت جنگیدن داشته باشد[با وجود دیدن تمام آن مصیبت ها خللی در عزم حضرت و دفاع از دین ایجاد نشد].
هنگامی که حضرت به لشکر حمله می کرد هیچ کسی جرأت نمی کرد در مقابلش بایستد،همه از ترس شمشیر او پا به فرار می گذاشتند.
📚البیان و التبیین،ج۳،ص۱۷۱
📚مثیرالاحزان،ص۳۷
📚مقتل عوالم،ص۹۷
📚تاریخ طبری،ج۶،ص۲۵۹
📚مقتل مقرم،ص۳۳۶
📚مناقب ابن شهر آشوب،ج۲،ص۲۳۳
عمربن سعد که این صحنه را مشاهده کرد، بر سرِ یارانش فریاد برآورد و گفت:این پسر علی بن ابیطالب است،این پسر قاتلِ بزرگان و مردان عرب است!از همه طرف به او حمله کنید.ناگهان ۴هزار تیر انداز در میانِ امام و خیمه گاه قرار گرفتند.
حضرت فریاد زد:
یا شیعة آل أبی سفیان!إن لم یکن لکم دین و کُنتُم لا تخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم و ارجعوا إلی أحسابکم إن کنتم عرباً کما تزعمون_ای پیروان آل ابوسفیان!اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید(لا اقل)در دنیایتان آزاد مرد و با مرام باشید. به وجدان خویش مراجعه کنید،اگر واقعاً ادعا می کنید که عرب هستید.
📚مقتل مقرم،ص۳۳۷
📚مناقب ابن شهر آشوب،ج۲،ص۲۲۳