eitaa logo
🌹صاحب الامر🇵🇸
71 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
162 ویدیو
4 فایل
ارتباط باخادم کانال⬅️ @Seyedalialipour1373 خادم دوم⬅️ @Zahramolla آدرس اینستاگرام⬅️ https://www.instagram.com/seshanbehhaye.mahdavi313/
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹صاحب الامر🇵🇸
💠🌐💠 🌐💠 💠 #part498 نه! این حماقت را مرتکب نمیشوم. خاطراتت به تنهایی من را خواهند کشت،به دست خود
💠🌐💠 🌐💠 💠 میگویم :_سلام،آریا هستم.لطفا با آقاي مسیح آریا تماس بگیرین و بگید که من ساختمون رو ترك کردم. از هروقت که بخوان میتونن برگردن به این خونه. نگهبان با تعجب نگاهم میکند. تاکید میکنم:لطفا همینا رو بهشون بگید و همین الآن تماس بگیرین. دلم نمیخواهد بیشتر از این آواره ي کوچه و خیابان باشد.. نگهبان میگوید:نیازي نیست خانم.نیازي نیست من تماس بگیرم،آقا خودشون حرفاتون رو شنیدن. یخ زدن خون را درون رگهایم حس میکنم. به سختی یک تکه چوب خشک برمیگردم. با دیدن قامت مردانه اش،تمام سلولهایم میلرزند. الهی نیکی براي تنهاییت بمیرد! چقدر آشفته شده اي.. شیشه هاي سرد چشمانش میترساندم. نگاهش از روي صورتم میلغزد و به چمدان کوچک کنارم میرسد. صداي گرفته اش،تارهاي قلبم را به بازي میگیرد :+داري میري؟سرم را پایین میاندازم :_طبق قول و قرارمون... سرش را تکان میدهد و به خیابان خیره میشود. از نگاه کردن به چشمانم فراریست. :+ولی قبلش باید باهم حرف بزنیم نه! لطفا نه! آب دهانم را قورت میدهم :_دیگه حرفی نمونده. :+چرا مونده..بیا و به طرف آسانسور راه میافتد. نمیدانم کدام کشش اینچنین مرا به سمت او میکشاند. پاهایم بی اراده شل میشوند و قدمهایم به دنبالش ردیف. با فاصله کنارش داخل آسانسور میایستم و سرم را پایین میاندازم. احساس میکنم هوا کم آورده ام. به محض بازشدن در آسانسور خودم را به بیرون پرت میکنم. قطعا آرام و محکم کنارش ایستادن،بعد از کار در معدن،سخت ترین کار دنیاست. 💠 🌐💠 💠🌐💠