eitaa logo
🌹صاحب الامر🇵🇸
71 دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
162 ویدیو
4 فایل
ارتباط باخادم کانال⬅️ @Seyedalialipour1373 خادم دوم⬅️ @Zahramolla آدرس اینستاگرام⬅️ https://www.instagram.com/seshanbehhaye.mahdavi313/
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹صاحب الامر🇵🇸
💠🌐💠 🌐💠 💠 #part505 میکند. دلم محتاج مادرانه هاي اوست... براي اینکه بغضم نشکند،سریع از آغوشش بیرون
💠🌐💠 🌐💠 💠 :+خب نیکی...عُقر به خیر!با چمدون اومدي،چیزي شده؟ جرعه اي از شربت درون لیوانم را میبلعم :_چمدون که...راستش... صداي زنگ موبایلم ، حرفم را قطع میکند. "ببخشید" میگویم و موبایل را از داخل کیف بیرون میکشم.پیش شماره ي انگلستان! دلم به حضورش گرم میشود :_الو سلام عموجان :+الو نیکی،میشنوي چی میگم؟چیزي به مامانت که نگفتی؟ از لحن تند و نفس نفس زدن هایش تعجب میکنم. هیچ وقت بدون سلام،سراغ حرفهایش نمیرفت؛چه برسد به ندادن جواب سلام... آرام و متعجب از حرفهاي عمو میگویم :_هنوز نه... :+هیچی بهشون نمیگی..شنیدي چی گفتم؟حق نداري چیزي بهشون بگی... از لحن تند و سریع حرف زدنش نگران میشوم. صداي بوق اشغال در سرم میترکد.عمو هیچوقت با من اینچنین حرف نزده بود. مامان با تعجب میگوید :+نیکی؟!داشتی میگفتی؟؟ چمدون... سرم را بلند میکنم و با لحنی که هنوز بابت حرفهاي عمو گیج است میگویم :_چی؟....آها....چمدون....چیزه.... چیز....آها...ماشین لباس شویی مون خراب شده.... لباساي کثیف رو آوردم اینجا بشورم... از دروغی که گفته ام شرم میکنم. اما این لحن ترسناك و تهدیدآمیز عمو،ثابت میکند لجبازي در این مورد با او کار عاقلانه اي نیست.. مامان نفس راحتی میکشد:منو ترسوندي... لبخندي کج و کوله میزنم. حواسم پی حرفهاي عموست. یعنی چه شده؟؟ :+مسیح هم براي نهار میآد؟ اصلا تمرکز ندارم :_بله؟...بله....یعنی نه!امروز نمیآد... 💠 🌐💠 💠🌐💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهدی جان مثل کسی که دارد جان می‌کند نفس هایش را می شِمُرَد خس، خس، در سطحی خاکستری زیر سایه‌ی بی جان شهر اسفند، دارد خداحافظی می‌کند ... ‌ و ماه‌هاست که دنبال تو هست شاید این بهار، زمین را مهمان خود کنی ... @Mazan_tanhamasir @gfshahidalijani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❄️ بَهار... حلول‌ جان ‌است ‌در کالبدِ زمین و شَهادت نزول ‌حیات ‌بر جانِ ‌بشر تَنها‌ آنان ‌که‌ هَمیشه ‌زِنده‌اند بَهاری‌اند... # شهدا🌱 🌷
خدايا مهدی عج را برسان، به حق باب الحوائج عليه السلام
▫️ هارون الرشید در کاخ بود و امام کاظم در زندان... و شیعیانی که فقط برای اباعبدالله عزاداری میکردند... ..... چه سکانس آشنایی! سالها در سیاهچالها گذراندی و مردم می گفتند امام در غیبت است! تا آنروز که روی پل همه دیدند که با شهادت ظهور کرده ای! 🏴 شهادت علیه السلام را محضر امام زمان و شما تسلیت میگوییم. @mahdiaran @gfshahidalijani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نجوای مردم ایران، به امید رهایی جهان از ابتلاء به بیماری کرونا همزمان با شب شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام)، در آخرین شبِ سال، هم صدا با هم به اولیای خدا توسّل جوییم، تا واسطه‌ای باشند برای ورود به سالی نیکو و سرشار از سلامتی وعده ما، پنجشنبه، ساعت ۲۰
🌹صاحب الامر🇵🇸
💠🌐💠 🌐💠 💠 #part506 :+خب نیکی...عُقر به خیر!با چمدون اومدي،چیزي شده؟ جرعه اي از شربت درون لیوانم ر
💠🌐💠 🌐💠 💠 بلند میشوم،باید بفهمم چه شده. :_میرم لباسامو عوض کنم،کاري با من ندارین؟ :+زود بیا که نهار بخوریم ضعف کردهام،از پله ها که بالا میروم زانوهایم میلرزند. موبایل عمووحید را میگیرم،اما جواب نمیدهد. واقعا نگران شده ام. نکند براي پدربزرگ اتفاقی افتاده؟ دوباره و سه باره شماره ي عمو را میگیرم. نه،خبري نیست! در آینه ي اتاق به خودم خیره میشوم. نگاهم روي ماه و ستاره ي گردنبندم خشک میشود. نگه داشتن یادگاري که اشکالی ندارد،دارد؟ پس دادن هدیه،کار درستی نیست،مگر نه؟ آهی میکشم کجایی مراقب همیشگی من؟! از لباسهایی که هنوز اینجا مانده،بلوز و شلوار راحتی انتخاب میکنم و بعد از عوض کردنشان دوباره به سالن میروم. مامان و منیر در آشپزخانه هستند.مامان با دیدنم میگوید :+بیا... این چند وقت خیلی ضعیف شدي لبخندي میزنم و مسیر آشپزخانه را در پیش میگیرم که صداي آیفون میآید. قبل از اینکه منیر دست به کار شود،میگویم:من باز میکنم. راهم را به طرف آیفون کج میکنم. :_بله؟ صداي زنعمو شراره را میشنوم و بعد تصویرش را میبینم :+نیکی جون ماییم دکمه را میزنم. نگرانی دوچندان به مغزم هجوم میآورد. این ساعت از روز،درست وسط هفته؟ :_مامان،زنعمو شراره است مامان از آشپزخانه بیرون میآید و باهم به استقبال میرویم. زنعمو و پشت سرش عمو داخل میشوند. چهره ي زنعمو رنگ پریده به نظر میرسد و فرفري هاي طلایی اش نامرتب اند. عمو هم آشفته است،یا من اینطور حس میکنم. 💠 🌐💠 💠🌐💠