هدایت شده از سبک زندگی دینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🎥 ما برای جنگ با مهدی به خاورمیانه آمدیم
🔴 این بخشی از صحبت های کشیش مسیحی و کارشناس سازمان سیا است (در سال ۲۰۰۳ میلادی)
▪️او در این خصوص توضیح میدهد که خاورمیانه محل #ظهور منجی خواهد بود.. به یک نکته دقت کنید : اگرچه این ویدئو کاملا ناجوانمردانه ساخته شده است اما خلاصه ی آن این است که بر خلاف آنچه که تصور می کنید، اتفاقا مسیحیان صهیونیست که امروز در حاکمیتِ کشورهای غربی نفوذ دارند ، بیشتر از چیزی که تصور می کنید انتظار #منجی را کشیده و خود را برای جنگ با او آماده می کنند . خیلی از نبرد های این تفکر نیز با همین انگیزه آغاز میشود...
#غرب_و_مهدویت
هدایت شده از سبک زندگی دینی
💠 آن روز خیلی نزیک است
🔹شهدا و امام زمان
❇️ خودتان را برای ظهور امام زمان (روحی لك الفدا) و جنگ با كفار، به خصوص اسرائيل آماده كنيد كه آن روز خیلی نزديك است.
🖌بخشی از وصیت نامه شهید محسن حججی.
❇️ او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد.
هدایت شده از سبک زندگی دینی
💠مدیریت فعال امام زمان (عج)
🔶 اگرچه امام زمان قرنهاست که غائب است اما این غیبت به معنای کناره گیری و گوشه نشینی آن حضرت نیست. در تمام این مدت حضرت همانند مدیری دلسوز در حال مدیریت فعال جامعه به ویژه جامعه شیعیان است.
🔶 اقلیت شیعه در طول تاریخ همواره مورد هجمه دشمنان بوده و اگر مدیریت مدبرانه امام عصر نبود اقلیت شیعه روز به روز کوچکتر می شد
🔶 اما با مدیریت امام زمان تفکر شیعی روزبهروز عالمگیر میشود و گفتمان مهدویت و فرهنگ تشیع در قالب انقلاب اسلامی آنقدر رشد کرده که قدرت ابرقدرتهای عالم را به چالش کشیده است.
هدایت شده از سبک زندگی دینی
💠 تقرب به امام زمان
🔹کلام بزرگان
🔰 کاش به جای ریاضت، عمرم را در راه تقرب به امام زمان ارواحنا فداه صرف کرده بودم.
مرحوم شیخ حسنعلی نخوکی اصفهانی
📚صحیفه مهدیه؛ ص 50
هدایت شده از سبک زندگی دینی
👨🦳مردی صالح و با تقوا در بصره عطّاری می کرد،
می گوید: در مغازه نشسته بودم که دو نفر برای خرید سدر و کافور به در دکان من آمدند، از گفتارشون فهمیدم که اهل بصره نیستند و شخصیت های بزرگواری بودند،
از حال و دیار آنان پرسیدم ، آن ها کتمان کردند، من هر چه اصرار می کردم آنان پاسخی نمی دادند. آخرالامر آن دو نفر را قسم به حضرت رسول دادم که خودشون رو معرفی کنند، چون دیدند من دست بردار نیستم ، گفتند: ما از ملازمان و چاکران درگاه حضرت ولی عصر حجّة بن الحسن العسکری هستیم، شخصی از نوکران آن درگاه با عظمت از دنیا رفته است، آقا ما را مأمور کرد که از تو سدر و کافور خریداری کنیم. فهمیدم که اینان از یاران آن حضرت هستند ، بی اختیار به دست و پای آن ها افتادم و تضرّع و زاری کردم که حتماً باید منو به آن حضرت برسانید.
یاران حضرت گفتند: مشرّف شدن به حضور آن سرور منوط به اجازه ی ایشان است! گفتم: منو نزدیک آن حضرت ببرید ، اگر اجازه داد ، زهی سعادت وگرنه هیچ؟!
آنان از اقدام به این کار خودداری کردند، ولی چون من با کمال پافشاری دست بردار نبودم، آن گاه به من رحم کرده و منّت گذاشتند و درخواست مرا اجابت نمودند. بسیار خوشحال شدم با شتاب تمام سدر و کافور را به آن ها داده، درب مغازه را بستم و به دنبال آن ها روانه شدم، تا به ساحل دریا رسیدیم. آن دو نفر بدون احتیاج به کشتی روی آب روانه شدند، من ترسیدم که غرق شوم و حیران ایستادم، آنان متوجّه شدند و گفتند: مترس! خدا را به حضرت مهدی علیه السّلام قسم بده و رهسپار شو! من چنین کردم و بر روی آب مانند زمین خشک به دنبال آن ها رفتم. در وسط های دریا بودیم، دیدم ابرها به هم در آمده و هوا صورت بارانی گرفت و شروع به باریدن کرد. اتّفاقاً من همان روز صابون ریخته بودم و بر پشت بام مغازه به خاطر آن که به وسیله تابش آفتاب خشک شود، گذارده بودم، همین که باران را دیدم خیال صابون ها را نمودم و پریشان خاطر شدم.
به محض این خیال مادّی ناگهان پاهام در آب فرو رفت و به تضرّع افتادم، آن دو نفر به من توجّه کرده و فوراً به عقب برگشته ، دست مرا گرفتند و از آب بیرون کشیدند و گفتند: این پیش آمد، اثر آن خاطره ی صابون بود، بار دیگر خدا را به حضرت مهدی علیه السّلام قسم ده تا تورا در آب حفظ کند، من نیز استغاثه نموده و چنین کردم مثل اول روی آب با آنان رهسپار شدم ، وقتی به ساحل رسیدیم ، خیمه ی چادری را دیدم که همانند شجره ی طور نور از آن ساطع بود و آن فضا را روشن نموده بود. همراهان گفتند: تمام مقصود در میان همین پرده است. با هم به راه خود ادامه دادیم تا نزدیک چادر رسیدیم، یکی از همراهان پیش تر رفت تا برای من اجازه ی ورود بگیرد. چادر را خوب دیدم و صدای آن بزرگوار را می شنیدم، ولی وجود نازنینش را نمی دیدم، آن شخص درباره مشرّف شدن من از حضور مبارکش خواستار اجازه شد، آن جناب فرمود: « رُدُّوهُ فَإِنَّهُ رَجُلٌ صابُونِیٌّ ؛ به او اجازه ندهید چراکه او مردی صابون دوست و مادّی است».یعنی او هنوز دل از تعلّقات دنیایی خالی نکرده و لیاقت حضور در این بارگاه را ندارد.
عطّاره می گف: چون چنین شنیدم ، دندان طمع از دیدار آن حضرت کشیدم و فهمیدم وقتی ممکن است به زیارت آن آقا برسم که دلم را از آلودگی های مادّی و معنوی زدوده و صاف گردانم.
نويسنده:محمد محمدی اشتهاردی
منبع:کتاب «حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) فروغ تابان ولایت»
#داستان
#امام_زمانی
امامت منصبی الهی و امام حافظ شریعت و پاسخگوی تمام نیازهای دینی امت است، یکی از مهمترین شرایط امام از دیدگاه شیعه، دانش گسترده وعلوم خاص امام است، علومی که از طرق عادی بشری به دست نمیآید و از این رو به آن علم «لدنّی» یا «خدادادی» میگویند.
نیاز امت به امام ایجاب میکند که امام آگاهی جامع از تمام رموز و اسرار قرآن و وقوف کامل بر شریعت و تمام احکام و قوانین دینی (حتی احکام موضوعات جدید و مستحدث) و آمادگی کامل برای پاسخ گویی به شبهات داشته باشد.
امام بابد از علوم ویژهای برخوردار باشد زیرا اگر دانش امام تنها از طریق منابع عادی تأمین شود، هیچ تضمینی برای پاسخگویی به پرسشهای گسترده و متنوع مردم وجود نخواهد داشت، و این به معنای نقض غرض خداوند از تشریع دین است.(۱)
منابع علم امامان: علوم امام از منابع گوناگونی سرچشمه میگیرد که عبارتند از:
۱. قرآن آگاهی کامل امامان از کتاب خدا و قرآن مجید به گونهای است که تفسیر، تأویل، ظاهر، باطن و محکم و متشابه آن را به خوبی میدانند.
قرآن میفرماید: «وَ یقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» ؛ کافران میگویند: تو پیامبر نیستی، بگو: همین بس که خداوند و کسی که علم کتاب (و آگاهی بر قرآن) نزد اوست. گواه باشد.(۲)
از این آیه به خوبی روشن میشود کسی وجود دارد که تمام علم کتاب نزد اوست، زیرا علمالکتاب بدون قید و مطلق آمده است و شامل تمام علوم مربوط به کتاب الهی میشود، برخلاف آن چه در آیه ۴۰ سوره نمل آمده: «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یرْتَدَّ إِلَیکَ طَرْفُکَ»؛ آن کسی که دانشی از کتاب آسمانی و بخشی از علم کتاب نزد او بود، گفت: من تخت ملکه سبا را پیش از آن که چشم بر هم زنی، نزد تو خواهم آورد.
بدیهی است کسی که از تمام علم کتاب آگاه است، کتابی که سرچشمه فیاض علوم و دانشهاست، کارهای بسیار مهمتری میتواند انجام دهد، امّا چه کسی تمام علم کتاب نزد اوست؟ قرآن اشاره سربستهای دارد، امّا مفسران بسیاری در کتب خود نقل کردهاند که این آیه اشاره به علی بن ابی طالب (علیه السلام) و ائمه هدی (علیهم السلام) است.
قرطبی مفسر اهل سنت در تفسیر خود به نقل از امام باقر (علیه السلام) در تفسیر «الذی عنده علم الکتاب» میگوید: انما ذلک علی بن ابی طالب (علیه السلام) او فقط علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.(۳)
در روایت دیگری از ابن عباس میخوانیم: کسی که علم کتاب نزد اوست فقط علی (علیه السلام) است، او عالم به تفسیر قرآن و تأویل و ناسخ و منسوخ آن است.(۴)
آری. این آگاهی وسیع نسبت به قرآن مجید و اسرار و دقایق و ظاهر و باطن آن، یکی از منابع اصلی علم امامان معصوم (علیهم السلام) است.(۵)
۲. وراثت از پیامبر دومین منبع از منابع علوم امامان (علیهم السلام) وراثت از پیامبر (صلی الله علیه و آله) است، به این معنی که پیامبر تمام معارف و شرایع اسلام را به علی (علیه السلام) آموخت و این علم و آگاهی از علی (علیه السلام) به امامان (علیهم السلام) منتقل شد، امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: «عَلَّم رسولُ اللهِ علیاً الفَ بابٍ یفتَحُ من کلِّ بابٍ الفُ بابٍ»؛ رسول خدا به علی (علیه السلام) هزار باب از علم را آموخت و از هر بابی هزار باب گشوده شد.
حدیث معروف: «انا مدینه العلم و علی بابها» که پیامبر فرمودند: «من شهر علم هستم و علی درب آن استط، را راویان مختلفی از اهل سنت و شیعه در کتب خود نقل کردهاند.(۶)
۳. ارتباط با فرشتگان
از منابع علم امامان ارتباط با فرشتگان است، البته نه به این معنی که آنها در زمره پیامبران بودهاند، بلکه آنها همچون «خضر»، «ذوالقرنین» و «مریم» بودند که مطابق ظاهر آیات قرآن با فرشتگان الهی ارتباط داشتند.
در حدیثی از امام باقر میخوانیم که فرمود: اِنّ علیاً کان محدّثاً، علی (علیه السلام) محدث بود (سخنان به او گفته میشود) هنگامی که از آن حضرت توضیح خواستند که چه کسی با او سخن میگوید، فرمود: یحدّثهُ ملکٌ، فرشته با او سخن میگفت، و هنگامی که سؤال کردند آیا او پیامبر بود؟ دست خود را به علامت نفی و انکار تکان میداد و سپس افزود: کصاحب سُلیمانَ او کصاحبِ موسی او کذی القرنینِ، او همانند دوست سلیمان (آصف بن برخیا) یا دوست موسی (یوشع یا خضر) یا ذی القرنین بود.
۴. القای روح القدس چهارمین منبع علم امامان، فیض روح القدس است.
از روایاتی که در منابع اهل بیت (علیهم السلام) وارد شده به خوبی بر میآید که روح القدس روح مقدسی بوده که با همه پیامبران و انبیاء و معصومین (علیهم السلام) بوده است، و امدادهای الهی را در موارد مختلف به آنها منتقل میساخته، حتی از روایات متعددی که در منابع اهل سنت نیز وارد شده است، استفاده میشود که گاه که کارهای مهم یا سخنان و اشعار پر مغز از کسی صادر میشد، میفرمودند: این به کمک روح القدس بوده است، این تعبیر (کمک روح القدس) درباره حسّان بن ثابت ـ مدافع پیامبر ـ و کمیت بن زید اسدی ـ مدافع اهل بیت (علیهم السلام) ـ و دعبل خزاعی ـ شاعر قصیده معروف (مدارس آیات) ـ از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امام باقر (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) نقل شده است.(۷)
و از این جا به خوبی روشن میشود که «روح القدس» یک روح امدادگر است که انسان را به هنگام کارهای معنوی و الهی یاری میدهد، و البته به تفاوت مراتب اشخاص متفاوت است، در پیامبران و امامان به گونه فوق العادهای قویتر و بارزتر عمل میکند، و در دیگران به اندازه خودشان.
۵. نور الهی منبع دیگری که برای علوم امامان میتوان ذکر کرد «نور الهی است»، امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
هنگامی که امام پیشین از دنیا میرود، خداوند برای امام بعد از او ستونی از نور بر میافرازد که به وسیله آن اعمال مردم را میبیند، و از این طریق خداوند حجت را بر خلق خود تمام میکند.
با توجه به منابع فوق، امامان (علیه السلام) از سایر مردم ممتاز شده و به انجام وظایف مهمی که در مورد حفظ اسلام و تعلیمات قرآن و هدایت بندگان دارند، نایل میشوند.(۸)
پی نوشتها
۱. ر.ک: سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، انتشارات طه، چاپ دوم، ۱۳۸۱.
۲. رعد: ۴۳.
۳. تفسیر قرطبی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج ۵، ص ۳۵۶۵.
۴. من عنده علم الکتاب انما هو علی لقد کان عالماً بالتفسیر و التأویل و الناسخ و المنسوخ. ر.ک: قندوزی حنفی، سلیمان، ینابیع الموده، ص ۱۰۴.
۵. روایات مختلفی در تفسیر مصداق راسخان در علم (سوره آل عمران، ۷) وارد شده که راسخان در علم را پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) میدانند که برای رعایت اختصار در متن نیاوردهایم. برای تکمیل بحث رجوع شود به: کلینی، اصول کافی، انتشارات اسماعیلیان، قم، ج۱، ص ۲۱۳، احادیث ۱ و ۲و ۳ و تفاسیر روایی از قبیل نور الثقلین ذیل آیه.
۶. برای آگاهی بیشتر ر.ک: حسینی المرعشی نور الله، احقاق الحق، انتشارات مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴ ق، ج ۵، ص ۴۶۸ ـ ۵۰۱. و برای آگاهی به منابع این حدیث به کتاب شریف «جامع الاحادیث» مراجعه شود.
۷. ر.ک: جلال الدین سیوطی، الدرّ المنثور، ج ۱، ۸۷. و سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۹۵۴. و کشف الغمه، ج ۳، ص ۱۱۸.
۸. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر موضوعی پیام قرآن، انتشارات امیر المؤمنین، قم، ج ۹، ص ۱۱۱ تا ۱۳۴. و سعیدی مهر، محمد، کلام اسلامی، ج ۱، ص۱۴۸ و ۱۴۹.
🍃حضرت علي خطاب به علامه اميني: خدا صورتت را سفيد كند ...
فرزند برومند علاّمه نقل مي كند كه، وقتي خواستم بعد از رحلت مرحوم علاّمه در سال 1390 از نجف به ايران بيايم. رفتم خدمت آيت الله سيّد محمّد تقي بحرالعلوم كه از نوههاي مرحوم علاّمه بحر العلوم است، وقتي چشمش به من افتاد شروع كرد به گريه كردن گفتم: به خاطر چه گريه ميكنيد؟! فرمودند:
🍃 بعد از اينكه مرحوم پدرت رحلت كرد با خود فكر مي كردم كه امام علي چگونه از زحمات علاّمه تشكر ميكند! تا اينكه يك شب در خواب ديدم كه قيامت بر پا شدهاست، و مردم در صحراي محشر هستند و همه توجه به يك طرفي كردهاند فهميدم كه آن حوض كوثر است رفتم طرف حوض كوثر ديدم كه حضرت امير المؤمنين در كنار حوض ايستاده اند، و محبّين خودش را با كاسههاي بلوري كه پر از آب زلال است سيراب ميكنند، يك وقت صدايي از بين مردم بلند شد، گفتند: كه علاّمه اميني به حوض كوثر و به محضر علي (عليهالسلام) مشرف مي شوند، من منتظر بودم كه امام چگونه با علاّمه برخورد ميكنند. ديدم امام كاسه را زمين گذاشت و دو دست مباركش را از حوض پر كرد، و آب را به صورت علاّمه پاشيد و علاّمه را با دستان مبارك سيراب كرد و سپس حضرت فرمود:
بَيّضَالله وَجهك بَيّضتَ و جوهنا
خدا صورت تو را سفيد كند كه تو صورت ما را سفيدكردي.
🍃در اين هنگام فهميدم مقام علامه را در نزد امير المؤمنين به خاطر تأليف كتاب الغدير چه قدر است.
هدایت شده از سبک زندگی دینی
شیخ مینشست در جانماز و یک ساعت گریه میکرد
و میگفت:
✳️خدایا....مرا ببخش که مسیحیان را مسیحی و یهودیان را یهودی
کردم!!!!!
به او گفتند آقا این چه حرفی است که می گویید؟؟؟
ایشان در پاسخ گفتند:
✳️چون در رفتارم...
در ظاهرم....
در گفتارم....
در زندگی....
و در تمام مسائل اجتماعی خودم
طوری رفتار کردم که مسیحی و یهودی گفتند:
✳️ اگر اسلام این است ما نخواستیم...
حواسمون هست ؟ ما چه کردیم؟🤔
AUD-20200804-WA0021.mp3
2.09M
غیرت علامه امینی درباره امیرالمومنین امام علی
شقرانی در عصر حضرت صادق علیه السلام زندگی می کرد. او با آنکه خود را از دوستان و پیروان آن اهل بیت علیهم السلام می دانست شراب می خورد و به این گناه بزرگ آلوده بود. روزی امام علیه السلام در رهگذر تنها با وی برخورد کرد؛ برای آنکه از عملش انتقاد کند و از شرب خمرش بازدارد آهسته به او فرمود:
عمل خوب از هر کس که باشد خوب است و از تو خوبتر زیرا وابسته به مایی و عمل بد را هر کس انجام دهد بد است و از تو بدتر و ناپسندتر.
«ان الحسن من کل احد حسن و انه منک احسن لمکانک منا و ان القبیح من کل احد قبیح و انه منک اقبح»
بحار، جلد 11، صفحه 209
شرح نهج البلاغه : در ايام منصور دوانيقى، مقررى پرداخت مى شد . شخصى به نام شقرانى از نوادگان شقران، آزاد شده پيامبر صلى الله عليه و آله ، به دربار منصور آمد و چند روز در آنجا اقامت كرد، ولى مقررى اش پرداخت نشد . از قضا، امام صادق عليه السلام از پيش منصور بيرون آمد و شقرانى حاجت خود را با ايشان در ميان گذاشت . امام به او خوشامد گفت و به نزد منصور بازگشت و پس از دقايقى برگشت و مقررى شقرانى را كه در آستينى داشت، در آستين وى ريخت و فرمود:
اى شقران! خوبى از همگان خوب است امّا از تو خوب تر ؛ به دليل انتسابت به ما و زشتى، از همگان زشت است، امّا از تو زشت تر؛ به دليل انتسابت به ما .[مردم سخن امام را ستودند ـ و اين، بدان جهت بود كه شقرانى اهل باده نوشى بود ـ و گفتند: نيك بنگريد كه چگونه جعفر بن محمّد براى به دست آوردن مقررى شقرانى تلاش نيكويى به عمل آورد و از او استقبال كرد و او را بزرگ داشت، با اين كه حال او را مى دانست، و در عين حال، او را پند و اندرز داد و با كنايه و اشاره وى را از انجام منكر باز داشت.
زمخشرى گفته است: و اين، جز از خوى و منش پيامبران نيست .]
شرح نهج البلاغة : خَرَجَ العَطاءُ في أيّامِ المَنصورِ، وَ أقامَ الشُّقرانِىُّ ـ مِن وَلَد شُقْرانَ مَولى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ـ بِبابِهِ أيّاما لا يَصِلُ إلَيهِ عَطاؤُوهُ؛ فَخَرَجَ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ مِن عِندِ المَنصورِ، فَقامَ الشُّقرانِىُّ إلَيهِ، فَذَكَرَ لَهُ حاجَتَهُ، فَرَحَّبَ بِهِ، ثُمَّ دَخَلَ ثانِيا إلَى المَنصورِ، وَ خَرَجَ وَ عَطاءُ الشُّقرانِىِّ في كُمِّهِ فَصَبَّهُ في كُمِّهِ ثُمَّ قال: يا شُقْرانُ، إنَّ الحَسَنَ مِن كُلِّ أحدٍ حَسَنٌ، و إنَّهُ مِنكَ أحسَنُ لِمَكانِك مِنّا، و إنَّ القَبيحَ مِن كُلِّ أحَدٍ قَبيحٌ، وَ هُوَ مِنكَ أقبَحُ لِمَكانِكَ مِنّا .[شرح نهج البلاغة : 18/205 .وفيه فَاستَحسَنَ الناسُ ما قالَهُ، وَ ذلِكَ لأَِنَّ الشُقرانِىِّ كانَ صاحِبَ شَرابٍ . قالوا: فَانظُر كَيفَ أحسَنَ السَّعىَ فِي استِنجازِ طَلِبَتِهِ، وَ كَيفَ رَحَّبَ بِهِ وَ أكرَمَهُ مَعَ مَعرِفَتِهِ بِحالِهِ وَ كَيفَ وَعَظَهُ وَ نَهاهُ عَنِ المُنكَرِ عَلى وَجهِ التَّعريضِ! قالَ الزَّمَخشَرِىّ: وَ ما هُوَ إلاّ مِن أخلاقِ الأَنبِياءِ .]