امامت منصبی الهی و امام حافظ شریعت و پاسخگوی تمام نیازهای دینی امت است، یکی از مهمترین شرایط امام از دیدگاه شیعه، دانش گسترده وعلوم خاص امام است، علومی که از طرق عادی بشری به دست نمیآید و از این رو به آن علم «لدنّی» یا «خدادادی» میگویند.
نیاز امت به امام ایجاب میکند که امام آگاهی جامع از تمام رموز و اسرار قرآن و وقوف کامل بر شریعت و تمام احکام و قوانین دینی (حتی احکام موضوعات جدید و مستحدث) و آمادگی کامل برای پاسخ گویی به شبهات داشته باشد.
امام بابد از علوم ویژهای برخوردار باشد زیرا اگر دانش امام تنها از طریق منابع عادی تأمین شود، هیچ تضمینی برای پاسخگویی به پرسشهای گسترده و متنوع مردم وجود نخواهد داشت، و این به معنای نقض غرض خداوند از تشریع دین است.(۱)
منابع علم امامان: علوم امام از منابع گوناگونی سرچشمه میگیرد که عبارتند از:
۱. قرآن آگاهی کامل امامان از کتاب خدا و قرآن مجید به گونهای است که تفسیر، تأویل، ظاهر، باطن و محکم و متشابه آن را به خوبی میدانند.
قرآن میفرماید: «وَ یقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلاً قُلْ کَفی بِاللَّهِ شَهِیداً بَینِی وَ بَینَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ» ؛ کافران میگویند: تو پیامبر نیستی، بگو: همین بس که خداوند و کسی که علم کتاب (و آگاهی بر قرآن) نزد اوست. گواه باشد.(۲)
از این آیه به خوبی روشن میشود کسی وجود دارد که تمام علم کتاب نزد اوست، زیرا علمالکتاب بدون قید و مطلق آمده است و شامل تمام علوم مربوط به کتاب الهی میشود، برخلاف آن چه در آیه ۴۰ سوره نمل آمده: «قالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یرْتَدَّ إِلَیکَ طَرْفُکَ»؛ آن کسی که دانشی از کتاب آسمانی و بخشی از علم کتاب نزد او بود، گفت: من تخت ملکه سبا را پیش از آن که چشم بر هم زنی، نزد تو خواهم آورد.
بدیهی است کسی که از تمام علم کتاب آگاه است، کتابی که سرچشمه فیاض علوم و دانشهاست، کارهای بسیار مهمتری میتواند انجام دهد، امّا چه کسی تمام علم کتاب نزد اوست؟ قرآن اشاره سربستهای دارد، امّا مفسران بسیاری در کتب خود نقل کردهاند که این آیه اشاره به علی بن ابی طالب (علیه السلام) و ائمه هدی (علیهم السلام) است.
قرطبی مفسر اهل سنت در تفسیر خود به نقل از امام باقر (علیه السلام) در تفسیر «الذی عنده علم الکتاب» میگوید: انما ذلک علی بن ابی طالب (علیه السلام) او فقط علی بن ابی طالب (علیه السلام) است.(۳)
در روایت دیگری از ابن عباس میخوانیم: کسی که علم کتاب نزد اوست فقط علی (علیه السلام) است، او عالم به تفسیر قرآن و تأویل و ناسخ و منسوخ آن است.(۴)
آری. این آگاهی وسیع نسبت به قرآن مجید و اسرار و دقایق و ظاهر و باطن آن، یکی از منابع اصلی علم امامان معصوم (علیهم السلام) است.(۵)
۲. وراثت از پیامبر دومین منبع از منابع علوم امامان (علیهم السلام) وراثت از پیامبر (صلی الله علیه و آله) است، به این معنی که پیامبر تمام معارف و شرایع اسلام را به علی (علیه السلام) آموخت و این علم و آگاهی از علی (علیه السلام) به امامان (علیهم السلام) منتقل شد، امام صادق (علیه السلام) میفرمایند: «عَلَّم رسولُ اللهِ علیاً الفَ بابٍ یفتَحُ من کلِّ بابٍ الفُ بابٍ»؛ رسول خدا به علی (علیه السلام) هزار باب از علم را آموخت و از هر بابی هزار باب گشوده شد.
حدیث معروف: «انا مدینه العلم و علی بابها» که پیامبر فرمودند: «من شهر علم هستم و علی درب آن استط، را راویان مختلفی از اهل سنت و شیعه در کتب خود نقل کردهاند.(۶)
۳. ارتباط با فرشتگان
از منابع علم امامان ارتباط با فرشتگان است، البته نه به این معنی که آنها در زمره پیامبران بودهاند، بلکه آنها همچون «خضر»، «ذوالقرنین» و «مریم» بودند که مطابق ظاهر آیات قرآن با فرشتگان الهی ارتباط داشتند.
در حدیثی از امام باقر میخوانیم که فرمود: اِنّ علیاً کان محدّثاً، علی (علیه السلام) محدث بود (سخنان به او گفته میشود) هنگامی که از آن حضرت توضیح خواستند که چه کسی با او سخن میگوید، فرمود: یحدّثهُ ملکٌ، فرشته با او سخن میگفت، و هنگامی که سؤال کردند آیا او پیامبر بود؟ دست خود را به علامت نفی و انکار تکان میداد و سپس افزود: کصاحب سُلیمانَ او کصاحبِ موسی او کذی القرنینِ، او همانند دوست سلیمان (آصف بن برخیا) یا دوست موسی (یوشع یا خضر) یا ذی القرنین بود.
۴. القای روح القدس چهارمین منبع علم امامان، فیض روح القدس است.
از روایاتی که در منابع اهل بیت (علیهم السلام) وارد شده به خوبی بر میآید که روح القدس روح مقدسی بوده که با همه پیامبران و انبیاء و معصومین (علیهم السلام) بوده است، و امدادهای الهی را در موارد مختلف به آنها منتقل میساخته، حتی از روایات متعددی که در منابع اهل سنت نیز وارد شده است، استفاده میشود که گاه که کارهای مهم یا سخنان و اشعار پر مغز از کسی صادر میشد، میفرمودند: این به کمک روح القدس بوده است، این تعبیر (کمک روح القدس) درباره حسّان بن ثابت ـ مدافع پیامبر ـ و کمیت بن زید اسدی ـ مدافع اهل بیت (علیهم السلام) ـ و دعبل خزاعی ـ شاعر قصیده معروف (مدارس آیات) ـ از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امام باقر (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) نقل شده است.(۷)
و از این جا به خوبی روشن میشود که «روح القدس» یک روح امدادگر است که انسان را به هنگام کارهای معنوی و الهی یاری میدهد، و البته به تفاوت مراتب اشخاص متفاوت است، در پیامبران و امامان به گونه فوق العادهای قویتر و بارزتر عمل میکند، و در دیگران به اندازه خودشان.
۵. نور الهی منبع دیگری که برای علوم امامان میتوان ذکر کرد «نور الهی است»، امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
هنگامی که امام پیشین از دنیا میرود، خداوند برای امام بعد از او ستونی از نور بر میافرازد که به وسیله آن اعمال مردم را میبیند، و از این طریق خداوند حجت را بر خلق خود تمام میکند.
با توجه به منابع فوق، امامان (علیه السلام) از سایر مردم ممتاز شده و به انجام وظایف مهمی که در مورد حفظ اسلام و تعلیمات قرآن و هدایت بندگان دارند، نایل میشوند.(۸)
پی نوشتها
۱. ر.ک: سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، قم، انتشارات طه، چاپ دوم، ۱۳۸۱.
۲. رعد: ۴۳.
۳. تفسیر قرطبی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج ۵، ص ۳۵۶۵.
۴. من عنده علم الکتاب انما هو علی لقد کان عالماً بالتفسیر و التأویل و الناسخ و المنسوخ. ر.ک: قندوزی حنفی، سلیمان، ینابیع الموده، ص ۱۰۴.
۵. روایات مختلفی در تفسیر مصداق راسخان در علم (سوره آل عمران، ۷) وارد شده که راسخان در علم را پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) میدانند که برای رعایت اختصار در متن نیاوردهایم. برای تکمیل بحث رجوع شود به: کلینی، اصول کافی، انتشارات اسماعیلیان، قم، ج۱، ص ۲۱۳، احادیث ۱ و ۲و ۳ و تفاسیر روایی از قبیل نور الثقلین ذیل آیه.
۶. برای آگاهی بیشتر ر.ک: حسینی المرعشی نور الله، احقاق الحق، انتشارات مرعشی نجفی، قم، ۱۴۰۴ ق، ج ۵، ص ۴۶۸ ـ ۵۰۱. و برای آگاهی به منابع این حدیث به کتاب شریف «جامع الاحادیث» مراجعه شود.
۷. ر.ک: جلال الدین سیوطی، الدرّ المنثور، ج ۱، ۸۷. و سفینه البحار، ج ۲، ص ۴۹۵۴. و کشف الغمه، ج ۳، ص ۱۱۸.
۸. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر موضوعی پیام قرآن، انتشارات امیر المؤمنین، قم، ج ۹، ص ۱۱۱ تا ۱۳۴. و سعیدی مهر، محمد، کلام اسلامی، ج ۱، ص۱۴۸ و ۱۴۹.
🍃حضرت علي خطاب به علامه اميني: خدا صورتت را سفيد كند ...
فرزند برومند علاّمه نقل مي كند كه، وقتي خواستم بعد از رحلت مرحوم علاّمه در سال 1390 از نجف به ايران بيايم. رفتم خدمت آيت الله سيّد محمّد تقي بحرالعلوم كه از نوههاي مرحوم علاّمه بحر العلوم است، وقتي چشمش به من افتاد شروع كرد به گريه كردن گفتم: به خاطر چه گريه ميكنيد؟! فرمودند:
🍃 بعد از اينكه مرحوم پدرت رحلت كرد با خود فكر مي كردم كه امام علي چگونه از زحمات علاّمه تشكر ميكند! تا اينكه يك شب در خواب ديدم كه قيامت بر پا شدهاست، و مردم در صحراي محشر هستند و همه توجه به يك طرفي كردهاند فهميدم كه آن حوض كوثر است رفتم طرف حوض كوثر ديدم كه حضرت امير المؤمنين در كنار حوض ايستاده اند، و محبّين خودش را با كاسههاي بلوري كه پر از آب زلال است سيراب ميكنند، يك وقت صدايي از بين مردم بلند شد، گفتند: كه علاّمه اميني به حوض كوثر و به محضر علي (عليهالسلام) مشرف مي شوند، من منتظر بودم كه امام چگونه با علاّمه برخورد ميكنند. ديدم امام كاسه را زمين گذاشت و دو دست مباركش را از حوض پر كرد، و آب را به صورت علاّمه پاشيد و علاّمه را با دستان مبارك سيراب كرد و سپس حضرت فرمود:
بَيّضَالله وَجهك بَيّضتَ و جوهنا
خدا صورت تو را سفيد كند كه تو صورت ما را سفيدكردي.
🍃در اين هنگام فهميدم مقام علامه را در نزد امير المؤمنين به خاطر تأليف كتاب الغدير چه قدر است.
هدایت شده از سبک زندگی دینی
شیخ مینشست در جانماز و یک ساعت گریه میکرد
و میگفت:
✳️خدایا....مرا ببخش که مسیحیان را مسیحی و یهودیان را یهودی
کردم!!!!!
به او گفتند آقا این چه حرفی است که می گویید؟؟؟
ایشان در پاسخ گفتند:
✳️چون در رفتارم...
در ظاهرم....
در گفتارم....
در زندگی....
و در تمام مسائل اجتماعی خودم
طوری رفتار کردم که مسیحی و یهودی گفتند:
✳️ اگر اسلام این است ما نخواستیم...
حواسمون هست ؟ ما چه کردیم؟🤔
AUD-20200804-WA0021.mp3
2.09M
غیرت علامه امینی درباره امیرالمومنین امام علی
شقرانی در عصر حضرت صادق علیه السلام زندگی می کرد. او با آنکه خود را از دوستان و پیروان آن اهل بیت علیهم السلام می دانست شراب می خورد و به این گناه بزرگ آلوده بود. روزی امام علیه السلام در رهگذر تنها با وی برخورد کرد؛ برای آنکه از عملش انتقاد کند و از شرب خمرش بازدارد آهسته به او فرمود:
عمل خوب از هر کس که باشد خوب است و از تو خوبتر زیرا وابسته به مایی و عمل بد را هر کس انجام دهد بد است و از تو بدتر و ناپسندتر.
«ان الحسن من کل احد حسن و انه منک احسن لمکانک منا و ان القبیح من کل احد قبیح و انه منک اقبح»
بحار، جلد 11، صفحه 209
شرح نهج البلاغه : در ايام منصور دوانيقى، مقررى پرداخت مى شد . شخصى به نام شقرانى از نوادگان شقران، آزاد شده پيامبر صلى الله عليه و آله ، به دربار منصور آمد و چند روز در آنجا اقامت كرد، ولى مقررى اش پرداخت نشد . از قضا، امام صادق عليه السلام از پيش منصور بيرون آمد و شقرانى حاجت خود را با ايشان در ميان گذاشت . امام به او خوشامد گفت و به نزد منصور بازگشت و پس از دقايقى برگشت و مقررى شقرانى را كه در آستينى داشت، در آستين وى ريخت و فرمود:
اى شقران! خوبى از همگان خوب است امّا از تو خوب تر ؛ به دليل انتسابت به ما و زشتى، از همگان زشت است، امّا از تو زشت تر؛ به دليل انتسابت به ما .[مردم سخن امام را ستودند ـ و اين، بدان جهت بود كه شقرانى اهل باده نوشى بود ـ و گفتند: نيك بنگريد كه چگونه جعفر بن محمّد براى به دست آوردن مقررى شقرانى تلاش نيكويى به عمل آورد و از او استقبال كرد و او را بزرگ داشت، با اين كه حال او را مى دانست، و در عين حال، او را پند و اندرز داد و با كنايه و اشاره وى را از انجام منكر باز داشت.
زمخشرى گفته است: و اين، جز از خوى و منش پيامبران نيست .]
شرح نهج البلاغة : خَرَجَ العَطاءُ في أيّامِ المَنصورِ، وَ أقامَ الشُّقرانِىُّ ـ مِن وَلَد شُقْرانَ مَولى رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله ـ بِبابِهِ أيّاما لا يَصِلُ إلَيهِ عَطاؤُوهُ؛ فَخَرَجَ جَعفَرُ بنُ مُحَمَّدٍ مِن عِندِ المَنصورِ، فَقامَ الشُّقرانِىُّ إلَيهِ، فَذَكَرَ لَهُ حاجَتَهُ، فَرَحَّبَ بِهِ، ثُمَّ دَخَلَ ثانِيا إلَى المَنصورِ، وَ خَرَجَ وَ عَطاءُ الشُّقرانِىِّ في كُمِّهِ فَصَبَّهُ في كُمِّهِ ثُمَّ قال: يا شُقْرانُ، إنَّ الحَسَنَ مِن كُلِّ أحدٍ حَسَنٌ، و إنَّهُ مِنكَ أحسَنُ لِمَكانِك مِنّا، و إنَّ القَبيحَ مِن كُلِّ أحَدٍ قَبيحٌ، وَ هُوَ مِنكَ أقبَحُ لِمَكانِكَ مِنّا .[شرح نهج البلاغة : 18/205 .وفيه فَاستَحسَنَ الناسُ ما قالَهُ، وَ ذلِكَ لأَِنَّ الشُقرانِىِّ كانَ صاحِبَ شَرابٍ . قالوا: فَانظُر كَيفَ أحسَنَ السَّعىَ فِي استِنجازِ طَلِبَتِهِ، وَ كَيفَ رَحَّبَ بِهِ وَ أكرَمَهُ مَعَ مَعرِفَتِهِ بِحالِهِ وَ كَيفَ وَعَظَهُ وَ نَهاهُ عَنِ المُنكَرِ عَلى وَجهِ التَّعريضِ! قالَ الزَّمَخشَرِىّ: وَ ما هُوَ إلاّ مِن أخلاقِ الأَنبِياءِ .]
❇️روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)آمدند در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند.
پس راهب رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود ) و سوال کرد "خلیفه ی نبی و امین او چه کسی است؟"
پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند ، پس
راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است
راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است.
راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابو بکر گفت "نه هرگز"
پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست.
ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟
راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات مارا پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم.
ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید ب من امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس.
راهب سه سوالش را مطرح کرد:
1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟
چه چیزاست که از آن خدا نیست؟
2)ما هو شئ لیس عندالله؟
چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟
3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟
آن چیست که خدا آن را نمیداند؟
پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند چه سوالیست که میپرسی؟خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند.
راهب نا امید گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر عهد بر امان دادنت نبسته بودم زمین را به خونت رنگین می کردم .
سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به امام علی (ع)رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند.
پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن (ع )و امام حسین (ع )میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند.
ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس!
راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسیدنامت چیست؟
امام علی (ع) فرمودند: نامم نزد یهودیان "الیا" نزد مسیحیان "ایلیا" نزد پدرم "علی" و نزد مادرم "حیدر" است.
پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (ص) چیست؟
امام (ع )فرمودند: او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم.
پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی من تو بودی.
پس به سوالاتم پاسخ بده
و دوباره سوالاتش را مطرح کرد.
امام علی (ع) پاسخ دادند:
.
فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا
فلیس من الله ظلم لأحد
و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک
🔹آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است.
🔹آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است
🔹و آنچه خدا نمیداند ، شریک و همتا برای خود است
پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت:
"أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة"
✳️به درستی که نامت درتورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری، سپس تمام هدایا را به امام علی (ع) تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد.
منبع : کتاب الإحتجاج مرحوم طبرسی ره ، ج۱ ص: ۲۰۵ تا ۲۰۷
مردى به امام حسین(علیه السلام) عرض کرد بنشین تا در مسائل دینى با یکدیگر مناظره (و جر و بحث) کنیم. امام در پاسخ او فرمود:
اى مرد! من نسبت به دینم آگاهم و هدایتم براى من روشن است تو اگر نسبت به دینت جاهل هستى برو و تحقیق کن مرا با مراء چکار و (بدان) شیطان پیوسته انسان را وسوسه مى کند و در گوش او مى گوید با مردم مناظره و جر و بحث در دین کن تا گمان نکنند تو جاهل و ناتوان هستى».
«یا هذا اَنَا بَصیرٌ بِدینى مَکْشُوفٌ عَلَىَّ هُداىَ فَاِنْ کُنْتَ جاهِلاً بِدینِکَ فَاذْهَبْ وَ اطْلُبْهُ مالى وَ لِلْمُماراتْ وَ اِنَّ الشَّیْطانَ لِیُوَسْوِسُ لِلرَّجُلِ وَ یُناجیهِ وَ یَقُولُ ناظِرِ النّاسَ فِى الدِّینِ کَىْ لا یَظُنُّوا بِکَ الْعَجْزَ وَ الْجَهْلَ...
هدایت شده از سبک زندگی دینی
👈🏻امام عصر عجل الله فرجه با عدل وعدالت به استقبال مردم می آید
محمد بن مسلم می گوید: از امام باقر(علیه السلام) راجع به روش حضرت قائم( عجل الله فرجه) جویا شدم و این که چگونه با مردم رفتار می کند؟ حضرت فرمود: همان روش و سیره پیامبر اکرم(صلوات الله علیه وآله)، تا این که حاکمیت اسلام را ظاهر گرداند.
عرض کردم: روش پیامبر اکرم چگونه بوده؟ فرمود: عادات و سنت های جاهلی را باطل کرد و از مردم به عدالت و داد استقبال و پذیرایی کرد و هم چنین حضرت قائم( عجل الله فرجه) هنگامی که قیام می کند، هر آنچه در ایام هدنه ـ آتش بس ـ (شاید مراد دوران غیبت امام زمان باشد) انجام گرفته ابطال می کند و با مردم به عدل و داد پذیرایی می کند.
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنِ الْقَائِمِ عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَهُ إِذَا قَامَ بِأَيِّ سِيرَةٍ يَسِيرُ فِي النَّاسِ فَقَالَ بِسِيرَةِ مَا سَارَ بِهِ- رَسُولُ اللَّهِ ص حَتَّى يُظْهِرَ الْإِسْلَامَ قُلْتُ وَ مَا كَانَتْ سِيرَةُ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ أَبْطَلَ مَا كَانَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ وَ اسْتَقْبَلَ النَّاسَ بِالْعَدْلِ وَ كَذَلِكَ الْقَائِمُ ع إِذَا قَامَ يُبْطِلُ مَا كَانَ فِي الْهُدْنَةِ مِمَّا كَانَ فِي أَيْدِي النَّاسِ وَ يَسْتَقْبِلُ بِهِمُ الْعَدْلَ.
🌱تهذیب الأحكام ج6ص 154
🌱وسائل الشيعة ج15 ص 77