*از کوه کم می شود ولی از دین مومن نه*
❤️ امام باقر علیهالسلام میفرماید:
🔸مؤمن از کوه سختتر است. از کوه کم میشود؛ امّا از دین مؤمن چیزی کاسته نمیشود.
*المؤمنُ أصْلَبُ مِن الجَبلِ، الجَبلُ یُسْتَقَلُّ مِنه، والمؤمنُ لا یُسْتَقَلُّ مِن دِینِه شَیءٌ*
اصول کافی: ج۲، ص۲۴۱.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادرم بعد خدا نام تو را یادم داد
عادت کودکی ماست علی گفتن ما
9.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 روضه مکشوف
▪️ لحظاتی اندوه بار در زندان امام کاظم(ع) که چندین متر در زیرِ زمین است...
#امام_کاظم
#باب_الحوائج
@daneshnameh1399
balagh_ir.mp3
1.36M
▪️بيان جلوهای از معجزات و مقامات حضرت باب الحوائج امام موسی کاظم علیه السلام
🎙 آیةالله وحید خراسانی
1406266.mp3
1.21M
🎙 | روضهخوانی آیتاللهالعظمی جوادی آملی برای شهادت امام کاظم علیه السلام
🔹 مصداق فاجعهآمیز صدا بلند کردن بر سر پیامبر ص در تاریخ
واقعهای درباره بلند کردن صدا در محضر پیامبر ص نقل شده که منجر به مانع شدن از انجام مهمترین دستور پیامبر ص شد.
این واقعه در بسیاری از معتبرترین کتب اهل سنت آمده و قریب به متواتر است؛ چنانکه با یک جستجوی ساده معلوم شد که:
📚در صحیح بخاری حداقل ۷ بار (ج۱، ص۵۴؛ ج۲، ص۱۱۵۵؛ ج۳، ص۱۱۱۱؛ ج۴، ص۱۶۱۲؛ ج۶، ص۹ و ص۲۶۸۰؛ تحقیق مصطفی البغا)،
📚در صحیح مسلم حداقل ۳ بار (ج۳، ص۱۲۵۷-۱۲۵۹) و
📚در مسند احمد بن حنبل حداقل ۶ بار (ج۳، ص۴۰۸-۴۰۹ ؛ ج۴، ص۵۱۲ ؛ ج۵، ص۱۳۴-۱۳۵ ؛ ج۵، ص۲۲۲ ؛ ج۵، ص۳۵۱ ؛ ج۲۳، ص۶۸ )
با اسناد مختلف آمده است؛
و وقتی در چنین کتابهایی این اندازه روایت شده میتوان پیشبینی کرد که تعداد نقل این واقعه در کتب اهل سنت به چه عددی میرسد.
تازه، این مواردی که اشاره شد همگی فقط روایت داستان از قول #ابنعباس است؛
وگرنه این واقعه در این کتب و کتب دیگر اهل سنت، از قول افراد دیگری از صحابه هم روایت شده است؛ مثلا
📚فقط طبرانی (م۲۳۰) در الطبقات الكبير (ج2، ص۲۱۳-۲۱۵، طبع الخانجي) با ۹ سند مختلف این واقعه را علاوه بر ابنعباس، از قول امام علی ع، عمر بن الخطاب، جابر بن عبدالله انصاری نیز روایت کرده است ؛
و از این رو آیا متواتر بودن آن فقط با منابع اهل سنت کاملا محتمل نیست؟
در اینجا مطلب بر اساس نقل صحیح بخاری، که بعد از قرآن کریم معتبرترین کتاب نزد اهل سنت است، تقدیم میشود:
☀️ ۵) عبیدالله بن عبدالله روایت کرده که ابنعباس گفت:
وقتی پیامبر ص در بستر مرگ افتاده بود و در خانه عدهای از مردان، از جمله عمر بن خطاب، بودند، پیامبر ص فرمود:
بیایید تا نوشتهای برایتان بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید.
عمر گفت: قطعا پیامبر ص طوری است که حتما درد بر او غلبه کرده است؛ و نزد شما قرآن هست؛ همان کتاب الله ما را بس است.
پس اهل خانه اختلاف کردند و درگیری پیش آمد؛ برخی میگفتند چیزی بیاورید که پیامبر ص برایتان نوشتهای بنویسد که هرگز پس از آن گمراه نشوید؛
و برخی هم همان چیزی را میگفتند که عمر گفت.
چون نزاع و اختلاف نزد پیامبر زیاد شد رسول الله ص فرمود: بلند شوید!
[این فراز در نقل دیگر چنین است: پس اختلاف کردند و صدای همهمه بسیار زیاد شد. پیامبر ص فرمود: پس از نزد من بلند شوید [=بروید) که همانا نزاع و درگیری نزد من سزاوار نیست؛ ج۱، ص۵۴]
عبیدالله میگوید: و ابنعباس همواره میگفت: قطعا آن مصیبتی که همه مصیبتهاست، این است که مانع شدند از اینکه رسول خدا برایشان آن نوشته را بنویسد، به خاطر درگیریشان و همهمهشان.
📚صحيح البخاري، ج۵، ص۲۱۴۶ (تحقیق مصطفی البغا)
سند و متن حدیث در
https://eitaa.com/yekaye/9233
📝لازم به ذکر است که بخاری در اینجا
(و نیز در ج۱، ص۵۴ و نیز در ج۶، ص۲۶۸۰)
که اسم عمر به عنوان گوینده آن عبارات در مخالفت با پیامبر را آورده،
(و نیز در ج۴، ص۱۶۱۲)
جمله او را به صورت عبارت #درد_بر_او_غلبه_کرده تعبیر کرده؛
ولی در برخی از مواردی که اسم گوینده این سخنان را نیاورده و از تعبیر «قالوا: گفتند» به جای «قال عمر» استفاده کرده، جمله اصلی او را (که دلالت بر شدت بیادبی او نسبت به پیامبر میکند) چنین نقل کرده است که به پیامبر اکرم (ص) در مقابل این درخواست و نگرانیش برای آینده امت، نسبت #هذیانگویی داده است:
➖قالُوا: هَجَرَ رَسُولُ اللَّهِ- گفتند رسول خدا هذیان میگوید❗️
📚صحيح البخاري، ج۳، ص۱۱۱۱ ؛
➖قالُوا: مَا لَهُ أَهَجَرَ – گفتند او را چه شده که هذیان میگوید❗️
📚صحيح البخاري، ج۲، ص۱۱۵۵ ؛
➖قالُوا: مَا شَأْنُهُ أَهَجَرَ – گفتند برای او چه اتفاقی افتاده که هذیان میگوید❗️
📚صحيح البخاري، ج۴، ص۱۶۱۲ و ج۶، ص۹
🤔وقتی انسان با چنین واقعهای مواجه میشود میتواند بفهمد که چرا خداوند متعال در این آیه دوم سوره حجرات، #بلند_کردن_صدا در #محضر_پیامبر را مایه #حبط_تمامی_اعمال معرفی فرمود.
مرغ همسایه!
آدم عجیبی بود! هر که از راه میرسید و به او چیزی میگفت، باور میکرد و سخن او را میپذیرفت. آنقدر عجیب که حتی گاه سخنانِ برخلاف علم خود را نیز میپذیرفت. اگر در دستش گوهری قیمتی بود و به او میگفتند: «این، یک گردوی کم ارزش است» میپذیرفت. اصلاً اعتماد به نفس و خودباوری نداشت؛ بسیار زودباور و ساده بود و از اینرو هیچ ثباتی در زندگی نداشت و به راحتی در مسیر زندگی بارها و بارها تغییر مسیر میداد. آنجا که باید بایستد؛ سریع حرکت میکرد و آنجا که باید سریع میگذشت در جا میزد! و ... . این آدم عجیب، اهل کره مریخ و یا ونوس نیست؛ این انسان، من و تو هستیم که گاه داشتههای خود را باور نداریم و مصداق «آنچه خود داشت زبیگانه تمنا میکرد» هستیم؛ همانکه «مرغ همسایه» را «غاز» میداند و غاز خود را جوجهای مردنی! ... . امام موسی کاظم علیه السلام میفرماید: يَا هِشَامُ لَوْ كَانَ فِي يَدِكَ جَوْزَةٌ وَ قَالَ النَّاسُ لُؤْلُؤَةٌ مَا كَانَ يَنْفَعُكَ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ آنها جَوْزَةٌ وَ لَوْ كَانَ فِي يَدِكَ لُؤْلُؤَةٌ وَ قَالَ النَّاسُ آنها جَوْزَةٌ مَا ضَرَّكَ وَ أَنْتَ تَعْلَمُ آنها لُؤْلُؤَةٌ «ای هشام! اگر در دست تو گردویی است و [همه] مردم بگویند: «گوهر است» تو را سودی نمیرساند در حال که خود میدانی آن یک گردوست؛ و اگر در دست تو گوهریست و [همه] مردم بگویند: «آن یک گردوست» به تو ضرری نمی رسد در حالی که خود می دانی یک گوهر است» (بحارالأنوار، ج1، ص136)
والهِ غرب شدن، در برابر زندگی ثروتمندان خود را بدبخت و بیچاره دیدن و ... از مصادیق این نوع نگاه غلط به زندگیست.
اصول اخلاقی، معنوی و سیاسی امام کاظم علیه السلام
ابن واضح یعقوبی (مورخ شیعی و متوفای 284، یعنی درست 101 سال پس از شهادت امام کاظم علیه السلام) در باره امام نوشته است:
موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین، مادرش «حمده» نام داشت، و در سال 183 هجری در سن 58 سالگی در بغداد، وقتی در زندان هارون، و نزد سندی بن شاهک [زندانبان] بود، رحلت کرد...
یعقوبی، آنگاه، چندین روایت از امام کاظم علیه السلام آورده که نکات معنوی و اخلاقی و سیاسی زیبایی است. عین آن را از ترجمه مرحوم آیتی (یعقوبی: 2/420 ـ 421) می آورم. ابتدا می گوید: موسى بن جعفر (ع) از پرعبادتترين مردم بود، و از پدرش روايت مى كرد.
سپس این روایات را نقل می کند:
حسن بن اسد گفت: از موسى بن جعفر شنيدم كه مى گفت: ما اهان الدنيا قوم قط الا هناهم الله اياها و بارك لهم فيها، و ما اعزها قوم قط الا نغصهم الله اياها.
هرگز مردمى، دنيا را خوار نداشتند مگر آنكه خدا آن را بر آنان گوارا ساخت و ايشان را در آن بركت داد، و هرگز قومى دنيا را عزيز نداشتند مگر آنكه خدا آن را بر ايشان ناگوار ساخت.
و فرمود: إنّ قوما يصحبون السلطان يتخذهم المؤمنون كهوفا، فهم الآمنون يوم القيامة، ان كنت لأرى فلانا منهم.
" همانا مردانى همراه، شاه [سلطان وقت] مىشوند و مؤمنان آنان را پناه خود قرار مى دهند، آنهايند كه روز رستاخيز در امانند، و فلانى را از ايشان گمان مى برم.
و نزد وى نام بعضى ستمگران برده شد، پس گفت: اما و الله لئن عز بالظلم فى الدنيا ليذلن بالعدل فى الآخرة.
هان بخدا سوگند كه اگر در دنيا به ستمگرى عزيز شده است، البته در آخرت بعدالت (خداوندى) خوار گردد.
و در زندان به موسى بن جعفر گفته شد: كاش بفلانى نوشته بودى تا درباره تو با هارون سخن مى گفت. پس گفت: حدّثنى ابى عن آبائه ان الله عز و جل اوحى الى داود: يا داود! انه ما اعتصم عبد من عبادى بأحدٍ من خلقى دونى عرفت ذلك منه الاّ و قطعت عنه أسباب السماء و اسحت [اسخت] الأرض من تحته.
" پدرم از پدرانش مرا خبر داد كه خداى عز و جل به داود وحى كرد: اى داود! نشد كه بندهاى از بندگانم مرا رها كرده، به كسى از آفريدههاى من توسل جويد و او را چنان بشناسم مگر آنكه دست وى را از وسيله هاى آسمانى كوتاه كردم و زمين را زير (پاى) او فروبردم.
و موسى بن جعفر گفت: حدثنى أبى، إنّ موسى بن عمران قال: يا رب اىّ عبادك شر؟ قال: الذى يتّهمنى. قال: يا رب و من عبادك من يتهمك؟ قال: نعم الذى يستجيرنى ثم لا يرضى بقضائى.
" پدرم مرا خبر داد كه موسى بن عمران گفت: اى پروردگار من، كدام يك از بندگانت بدتر است؟ گفت: آنكه مرا متهم مى كند (بمن بدگمان است). گفت:
اى پروردگار من! مگر در بندگانت كسى هست كه تو را متهم كند؟ گفت: آرى آن كس كه از من فريادرسى مى خواهد سپس بحكم من راضى نمى شود.
🔲#داستان _تاریخی
مزي در تهذیب الکمال و خطیب بغدادي در تاریخ خود داستاني پیرامون برخورد خوب آن حضرت با یکي از نوادگان خلیفه دوم که نسبت به حضرت علي علیه السلام جسارت ميکرد را چنین نقل ميکند:
حسن بن محمد (به سند خود) روایت کرده که مردي بود در مدینه از اولاد عمر بن خطاب که حضرت موسي بن جعفر علیهما السلام را ميآزرد و هرگاه آن حضرت را ميدید به او دشنام ميداد و به علي علیه السلام ناسزا ميگفت. روزي برخي از یاران و همنشینان آن حضرت عرض کردند: اجازه فرمایید ما این مرد تبهکار بد زبان را بکشیم؟ حضرت به سختي با این کار مخالفت کرد و آنان را از انجام این عمل بازداشت، و حال آن مرد را پرسید به آن جناب عرض کردند: جایي در اطراف مدینه به کشت و زرع مشغول است.
حضرت سوار شده به مزرعه آن مرد آمد و هم چنان که سوار الاغش بود وارد کشت و زرع او شد. آن مرد فریاد زد: کشت و زرع ما را پامال نکن! حضرت همچنان سواره پیش رفت تا به نزد او رسیده پیاده شد و نزد آن مرد نشست و با خوشرویي به شوخي و خنده با او شروع کرد و به او فرمود: چه مبلغ خرج این کشت و زرع کردهاي؟ گفت: صد دینار.
فرمود: چه مبلغ امید داري که از آن به دستت رسد و عایدت گردد؟ گفت: من علم غیب ندارم (که چه اندازه عایدم شد)! حضرت فرمود: من گفتم: چه مبلغ امید داري به تو برسد (و نگفتم: چه مبلغ به تو خواهد رسید) گفت: امید دارم دویست دینار از این مزرعه عاید من شود. حضرت کیسهاي درآورد که سیصد دینار در آن بود و فرمود: این را بگیر و کشت و زرع تو نیز به همین حال براي تو باشد و خدا آنچه امید داري از آن عایدت گرداند. راوي گوید: آن مرد برخاست و سر حضرت را بوسه زد و در خواست نمود از بيادبيها و بد زبانيهاي او درگيرد. موسي بن جعفر علیه السلام لبخند زده بازگشت. (این جریان گذشت تا اینکه روزي) حضرت به مسجد رفت و آن مرد عمري هم نشسته بود، همین که نگاهش به آن حضرت افتاد گفت: «خدا ميداند رسالت خویش را در چه خانداني قرار دهد» رفقاي آن مرد به سرش ریخته گفتند: داستان چیست تو که جز این دربارهي این مرد ميگفتي (و هر گاه او را ميدیدي دشنام و ناسزا ميگفتي چه شد که اکنون یکسره عوض شدي و او را مدح و ستایش ميکني؟) گفت: همین است که اکنون گفتم و جز این چیزي نگویم و شروع کرد به دعا کردن دربارهي موسي بن جعفر علیه السلام. آنان با او به بحث و گفتگو پرداختند و او به همان گونه پاسخشان ميداد، همین که حضرت به خانه بازگشت به آن کساني که از او اجازهي کشتن آن مرد عمري را خواسته بودند فرمود: کدام یک از این دو راه بهتر بود آنچه شما ميخواستید یا آنچه من انجام دادم؟ من کار او را با آن مقدار اصلاح كردم.
المزي، ابوالحجاج یوسف بن الزكي عبد الرحمن (متوفاى742هـ)، تهذیب الكمال، ج 29، ص 45-46، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولی، 1400 هـ - 1980 م.
البغدادي، ابوبكر أحمد بن علي بن ثابت الخطیب (متوفاى463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 30، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت.
🖇پی نوشت:
▪️داستان بالا از داستان های مشهور پیرامون شخصیت#امام موسی کاظم علیه السلام در میان اهل سنٌت است،برخی از روایت های ذکر شده در کتاب های مذکور به همین داستان اشاره دارد ، تعابیر و عبارات مختلف به همراه زمان نقل قول در سنجش تاریخ نویسی مورخان اهل سنّت سبک و میزان تعهد یا عدم تعهد آنان در انعکاس واقعیت ها قابل توجه است .
▫️کتب تاریخی و حدیثی شیعه نیز داده های تاریخی فراوانی از شخصیت و زندگانی امام موسی کاظم علیه السلام دارد که از وحدت سیاق برخوردار است،برخلاف داده های موجود که برای تحلیل گر تاریخی که خواننده ی کل اخبار تاریخی است ،ازجمله اخباری پیرامون شخص هارون الرشید به عنوان شخصیت مکمل این گزارش ها تعجب آور است.
-----------❀❀✿❀❀---------
منش سیاسی امام کاظم(ع) در برخورد با خلفای هم عصرشان
نویسنده: نجمه رضوی
منبع: رهیافت فرهنگ دینی سال اول زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴
امام موسی کاظم(ع) به عنوان یکی از پیشوایان و امامان معصوم، منشِ سیاسی منحصربه فردی داشتند. نظر به اهمیت این موضوع و جایگاه کاربردی آن در هر برهه زمانی مشابه، این مقاله ابتدا به بررسی شرایط خاص حکومتی در زمان هر خلیفه هم عصر با امام موسی کاظم(ع) پرداخته است و سپس منش سیاسی و مقابله امام کاظم(ع) با خلفا را بیان کرده است. نظر به تاریخی و اعتقادی بودن بحث، روش پژوهش این مقاله کتابخانه ای و با رویکرد توصیفی و تحلیلی بوده است. تفاوت منش سیاسی امام کاظم(ع) زمانی بهتر مشخص می شود که دانسته شود امامت ایشان با حکومت چهار خلیفه عباسی (منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی) هم زمان است؛ زیرا آنچه عامل تمایز ِحکومت عباسی از سایر حکومت های قبل از آن است، این نکته است که حکومت عباسی برخلاف سلف خود که آشکارا اسلام را تحقیر می کرد، با فریب افکار عمومی و دایه انتساب به اهل بیت و پیامبر اکرم(ص) روی کار آمد. آنان با تحریک افکار عمومی و برگزاری جلسات مناظره، مکارانه قصد جمع آرای مردم و خراب کردن چهره ائمه اطهار (علیهم السلام) را داشتند.
https://b2n.ir/t87723
تنظیم:سرکار خانم نجمه صالحی
-----------❀❀✿❀❀---------