ادامه داستان ویدا
سیمین که با هم دستی برادرهاش کلی پول مردم بیچاره رو بالا کشیده بودن الان برای خودش اون ور آب کلی ثروت داشت واز طرفی اردلان هم رو با تهدید نتونست از ویدا جدا کنه این دفعه از در وعده های بزرگ بزرگ وارد شد به اردلان گفت بچه ها تو برای تحصیل به خارج از کشور می فرستم اینده خوب براشون می سازم یک کار خانه بزرگ برات راه اندازی می کنم زندگی خوب خوشی رو کنار هم خواهیم داشت .
اما اردلان گوشش به این حرفها نبود و به سیمین گفت تمام این چیز های رو گفتی من با یک تار مویی ویدا عوض نمی کنم که این حرف اردلان بیشتر سیمین و عصبانی می کرد بالاخره سیمین تصمیم گرفت خودش با ویدا رو به رو بشه و کاری بکنه که ویدا خودش طلاق بگیره
گوشی رو برداشت و به خونه ویدا زنگ زد وبا او قرار گذاشت .
ویدا هم منتطر این لحظه بود و کنجکاو بود که سیمین رو ببینه یک قوطی کوچیک رو برداشت وتوش اب ریخت گذاشت تویی کیفش و رفت سر قرار , سیمین با یک ماشین مدل بالا امد و از ویدا خواست سوار ماشین بشه ویدا با ترس سوار شد اما به روی خودش نیاورد سیمین ویدا رو به یک کار خانه متروکه برد و به ویدا گفت این کارخانه رو برای ارلان خریدم قراره با هم راه اندازی کنیم و ادامه داد من وارلان می تونیم بچه هاتون خوشبخت کنیم کافیه تو از زندگی مون بری بیرون هر چی پول هم بخواهی بهت می دم تو هم برو یک زندگی جدیدیی برای خودتت شروع کن همین طور که سیمین داشت صحبت می کرد ویدا دست شو کرد تویی کیف و قوطی آب وبرداشت و سر ش ر و آروم آروم باز کرد و به طور ناگهانی ریخت تویی صورت سیمین جوری ریخت که سیمین فکر کرد اسید ریخته تویی صورتش سیمین از این کار ویدا حسابی ترسید ویدا به سیمین گفت این دفعه که آب بود اما امکان دار ه به جای آب اسید روت بریزم پس پا تو از زندگی من و ارولان بکش بیرون ما بدون کارخونه و پول تو خوشبختیم لازم نیست تو ما رو خوشبخت کنی واز سیمین جدا شد سیمین با ترس و منومن گفت واقعا که روانی هستی بعد از مدتی که سمیمین از اردلان نا امید شد
با یکی از همکارهای سابقش ازواج کرد و برای همیشه از ایران رفت
تمامی داستان های این کانال واقعی هست
ارتباط با ما B2n.ir/r01191
https://eitaa.com/vaqhei
@ghabedoostan
وظایف منتظران 3(1).mp3
4.56M
#وظایف_منتظران ۳
📝 دعوت مردم به سوی امام زمان
🔗 برگرفته از کتاب مکیال المکارم
🔴تکمیلی/ با توجه به تاکید مدیریت بحران استان به جهت صرفه جویی در مصرف انرژی، مدارس فردا دوشنبه 26 آذر تعطیل خواهد بود.
💠 کانالهای آموزش و پرورش استان اصفهان:
📍| ایتا | 📍| شاد | 📍| روبیکا | 📍| بله |
💢 امام باقر علیه السلام
💛◼️چهره شاد و رویِ باز ،وسیله جلب محبت و مایه تقرب به خداست و ترشرویی و گرفتگی چهره ، سبب جلب دشمنی و مایه دوری از خداست.
🌻✿ تحف العقول«صفحه۲۹۶»
╭═━⊰🍃🌸🍃
@ghabedoostan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ تا وقتی از پایان کاری مطمئن نشدی به کسی چیزی نگو...
دکتر سعید عزیزی 👤
روانشناسی 💥
@ghabedoostan
لبابه(همسر حضرت عباس)
که عروس حضرت ام البنین بودن
یه خاطره ی شیرین بیان میکنن❤️
😇بخونید و صفا کنید👇
✧
✍وقتی همسرم عباس با لبخند از
سخت گیری های مادرش در تربیت
فرزندان می گفت و می گفت که مادرش
نخستین مربی شمشیر زنی و تیراندازیِ
او و برادرانش بوده نمی توانستم
به خود بقبولانم که این فرشته مجسم و
این تندیس بی نقص لطافت و زنانگی،
نسبتی با شمشیر و کمان داشته باشد!
🌱 همواره صحبت های از این دست را
ترفندی از جانب همسرم می دانستم که
شاید می خواست میزان شناخت من از
روحیه و عواطف مادرش را بسنجد ؛
✧
🌱امروز دربازار مدینه با دو زن مسافر
از قبیله بنی کلاب ملاقات کردم ؛
🌱وقتی دانستند که من
عروس فاطمه کلابیه (حضرت ام البنین
سلام الله علیها) هستم با خوشحالی مرا
در آغوش گرفتند و بعد از پرسیدن حال و نشانی منزل ، اولین سؤالشان مرا از
فرط تعجب بر جا خشک کرد :
_هنوز هم شمشیر می بندد؟!
_شمشیر؟؟؟!.... نه!
_پس برادرش درست می گفت که
بعد از ازدواج تغییر کرده....
_یعنی می گوئید مادر همسرم
جنگیدن می داند ؟!
🌱از حیرت ؛ سادگی و نوع پرسشم
به خنده افتادند ... یکی از آن ها
به عذر خواهی از خنده بی اختیار و
بی مقدمه شان ؛ روی مرا بوسید و گفت :
شما دختران شهر چه قدر ساده اید ؟!
قبیله ما ( بنی کلاب ) به جنگاوری و
دلیری میان قبایل مشهور و معروف است
و تقریبا تمام زنان قبیله نیز کما بیش با
شمشیر زنی و تیراندازی و نیزه داری
آشنایند...
اما فاطمه از نسل ملاعب الاسنه
(به بازی گیرنده نیزه ها) است و
خانواده اش نه فقط در میان قبیله ما
و کل اعراب بلکه حتی در امپراتوری روم
نیز معروف و مورد احترامند.
🌱فاطمه (حضرت ام البنین سلام الله
علیها) در شمشیر زنی و فنون جنگی
به قدری ورزیده و آموزش دیده بود که
حتی برادران و نزدیکانش تاب هماوردی و مقابله با او را نداشتند.
🌱بعد در حالی که می خندید ادامه داد :
هیچ مردی جرأت و جسارت
خواستگاری از او را نداشت ،
به خواستگارانِ جسور و نام آورِ
سایر قبایل هم جواب رد می داد ،
🌱وقتی ما و خانواده اش از او
می پرسیدیم که چرا ازدواج نمی کنی ؟!
می گفت : مردی_نمی_بینم.
اگر مردی به خواستگاری ام بیاید
ازدواج می کنم .
🌱من که انگار افسانه ای شیرین
می شنیدم گویی یکباره از یاد بردم
که این بخش ناشنیده ای از زندگیِ
مادر همسرم است لذا با بی تابی
پرسیدم خب ؛ بگویید آخر چه شد؟!
_خب معلوم است آخرش چه شد !
وقتی عقیل به نمایندگی از طرف
برادرش امیرالمومنین علیه السلام
به خواستگاری فاطمه آمد ،
او از فرط شادمانی و رضایت،
گریست و گفت : خدا را سپاس...
من به مرد راضی بودم ولی او
مرد_مردان را نصیب من کرد.
📚بر گرفته از کتاب (ماه به روایت آه)
✍به قلم ابوالفضل زرویی نصر آبادی
@ghabedoostan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال هوای این روزهای دانش آموزان با تعطیلی یا باز بودن مدارس😂😂😂😂
@ghabedoostan
22.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣راهکار برای زن و شوهری که
درگیر #تعارض_اعتقادی هستند.
#دکتر_عزیزی
✅دکتر سعید عزیزی|عضو شوید 👇
╔═🍃═════════╗
🆔 @Drsaedazizi
╚════════════╝
انتشارش با شما 🔄
@ghabedoostan