eitaa logo
قاب دوستان آل یاسین
371 دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
5.1هزار ویدیو
128 فایل
حضور شما در این کانال اتفاقی نیست😉 ارتباط با ادمین ها ✍️ @z_agh61 @yas1979
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 💎نیڪے به والدین💎
از سه اشک بترسید: اشک يتيم اشک مظلوم اشك و اگـر سبب ريختـن اشک يكی از اينهـا بشوید همـانـا دری از درهای جهنـم را برويتان بـاز كرده اید ‌✅باما همراه باشید👇 🆔: @niki_be_valedein
هدایت شده از  🌷 ...ثامن... 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✯💞✔ ﷽✔💞✯ 🌷 🌺پیامبر اکرم (ص): 🤲دعای از موانع اجابت دعا می‌‌گذرد.☘ 📚مشکات الانوار:271 ┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
هدایت شده از  🌷 ...ثامن... 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
࿐᪥•💞﷽💞•᪥࿐ ☀️ 💐 پیامبر اکرم «صلّی‌ الله‌ عليه‌ وآله»⇩: ↫✙ 🤲 دعای از موانع اجابت دعا می‌‌گذرد.☘ 📚{مشکات الانوار:271} ‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
هدایت شده از  🌷 ...ثامن... 🌷
Raze75rooz.mp3
2.63M
⛔ رازِ ۷۵ روز ... 🎧 فضائل حضرت زهرا (س) به روایت امام خمینی (ره) ⚖ حضرت زهرا (س) در مورد ایران چه گفت؟! 🗓 به مناسبت سالروز میلاد حضرت فاطمه (س) ‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
حقیقت محض مدعیان زن زندگی ازادی @ghabedoostan
✅ تربیت مسئولانه ⚠️اگر بیش از نگرانی بابت لوس شدن بچه‌ها، نگران توجه مناسب به آن‌ها بودند، دنیا جای بهتری می‌شد. ⚠️اگر والدین بجای وقت گذرونی پای ، برای بیرون بردن و با بچه‌ها وقت بیشتری می‌گذاشتن، دنیا جای بهتری می‌شد. ⚠️اگر والدین جای حرف زدن راجع به اخلاق، اون رو توی رفتارشون به بچه‌ها نشون میدادن، دنیا جای بهتری می‌شد. ⚠️اگر والدین به جای حرف زدن درباره‌ی اخبار بد، عشق رو یاد بچه ها میدادند، دنیا جای بهتری می‌شد. ⚠️اگر والدین جای هزینه کردن برای این همه کلاس متفرقه، برای پیدا کردن برای بچه‌شون وقت صرف میکردند، دنیا جای بهتری می‌شد. ⚠️اگر و فرق بین کتاب خوان بار آوردن کودک و درس خوان کردنش رو میدونستند، دنیا جای بهتری می‌شد. @ghabedoostan
😎 خانمه میره آرايشگاه💇 آرایشگره در حین کوتاه کردن ازش می پرسه حال شوهرت چطوره؟ خانمه جواب میده : الحمدلله خوب هستند😌 بعد دو دقیقه دوباره میپرسه حال مادر شوهرت چطوره؟ 😜 خانمه میگه : سلام میرسونن.😕 دوباره آرایشگره 💇میخواد بپرسه خانمه میگه : تو چرا هی احوال منو میپرسی؟🙄😳 آرایشگره 💇میگه آخه وقتی اسمشو میارم موهات سیخ میشه ✂️راحت تر میتونم کوتاه کنم!!!😁😂😂 شاآاااااااااادبااااااااشین ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🌷🌹🌷🌷 🔰 🌷🌹🌷🌷🌹 ✍ : باید تمامی بدن(به جز صورت ودست ها تامچ) رابپوشانند و هر گونه و زینت را( حتی در صورت ودست ها تا مچ) بپوشانند. 🌷🌹🌷🌹🌷 💘بدست آوردن دل خانمها بیشتر از اینکه با صورت زیبا اتفاق بیفتد با اخلاق و صداقت اتفاق میفتد .❤️🌷🌹❤️ ✔️لذا آرایش کردن پسر برای بی عفتی کردن و ارتباط با مخالف حرامه ،❌⛔️ 💄و همچنین آرایش و زن برای مرد نامحرم حرام است .❌⛔️ احکام احکام‌ شیرین @ghabedoostan
😂 میگن تو بهشت 🌱 صبح شنبه اصلا وجود نداره!🤨 از خواب بلند ميشی نازت میكنن😊 میگن بخواب عزيزم😘 اس😑😂 🌷🌹🌷🌹🌷🌷🌹 میگن تو بهشت یه ظرف بزرگ زمینی سرخ کرده میزارن جلوت 🍟 هربار که بر میداری 🍟 یه دستتو نوازش میکنه میگه زیاد درست کردم، واسه خورشت هم نیس با خیااااااااااال راحت بخور 😊😘 🌸🌺🌸🌸 🍒🥒🎂🌽🍍🍑🍓🍋🍞🌭🥗🌮🌯🥩🥓🥞🍛🍲🍜🍧🍨🍡🍭🍫🥜🌰🍪🍩🍼🍵🥤🍶🍹🥃🍺🍯🥛🍫🍮 🌷🌹🌹🌹🌷🌷🌷🌹 احکام خوردنی ها ✅ خوردن مال کسى بدون اجازه صاحبش است؛❌ اما به تصريح قرآن کريم (سوره نور آیه مبارکه ۶۱)خوردن از خانه پدر، ،❤️ ، برادر، عمو، ، دایی، خاله، دوست و کسى که کليد🔑 خانه‌اش دردست انسان است، جایز مى‌باشد، به شرط آنکه علم به عدم رضایت آنان نداشته باشد.🌹 احکام احکام شیرین @ghabedoostan
🔴درد و دل یک دخترخانم پنجاه ساله ✍چند روزی است که ۵۰ ساله شده ام، اما هنوز مجردم.😭 🔻چیزی که هرگز فکرش را هم نمی کردم  نه اینکه زشت بودم و یا موقعیت اجتماعی نداشتم نه .من در جوانی در دچار وسواس شدم. 🔘در فامیل از من به عنوان دختری یاد می کنند که منتظر مردی با اسب سفید بود. چند من از  فامیل بودند که دست رد به سینه شان زدم و هنوز هم که هنوزه مورد سرزنش بزرگان فامیل هستم. اولین خواستگارم در سن 19 سالگی پسر عمویم بود او کارمند یک داروخانه، با درآمد متوسطی بود. خانواده و خود او به من بسیار ابراز علاقه می کردند. اما بزرگترین مشکلی که در با او می دیدم فاصله سنی مان بود.من و او تنها 5 ماه داشتیم و احساس می کردم او نمی تواند مرا درک کند. از نظر من او خیلی بچه بود.بنابراین نتوانستم به او به عنوان یک همسر که تکیه گاهم باشد نگاه کنم.اینطوری اولین خواستگار خود را  رد کردم و تا مدت ها به همین دلیل از خانواده عمویم فاصله گرفتم. ❌در 19 سالگی تقریبا 6 تا 7 خواستگار دیگر هم داشتم که هر کدام را به دلیلی  رد کردم. در آن سال ها فکر می کردم نباید زندگی اطرافیانم را تجربه کنم.مثلا خواهرم که 17 سالگی ازدواج کرد و در کمتر از 6 سال صاحب 4 فرزند شد و لذتی از زندگی نبرد.بنابراین تصمیم گرفتم بخوانم و پیشرفت کنم.در این میانه اگر یک خواستگار خوب هم داشتم از دست ندهم. اینگونه بود که درس می خواندم و کمتر به مسائل دیگر توجه داشتم. 🔷بعد از مدتی  معلم شدم و کارم برایم از هر چیز مهم تر بود. ✳️دیگر به سن 25 سالگی رسیده بودم و خود را در اوج جوانی می دیدم.در آن سال ها هم تعداد زیادی خواستگار داشتم اما موقعیت اجتماعی به من اجازه نمی داد که بخواهم همسری پایین تر از سطح خود داشته باشم. بنابراین هر خواستگاری که سطح و اش کمتر از من بود را  رد می کردم. 🔰تا قبل از سن 30 سالگی حداقل دو ماهی یکبار حضور خواستگار در خانه را تجربه می کردم.اما بعد از آن از این کار هم خجالت کشیدم و به مادرم گفتم:از این به بعد تا کسی به دلم نشیند و اطلاعات کافی درباره اش نداشته باشم به خانه راه نمی دهم. و با این توجیه که مگر اینجا نمایشگاه است که هر کسی بیاید و من را نگاه کند و برود تا تصمیم بگیرد. 🔸از این به بعد حضور خواستگاران در خانه مان بسیار کمرنگ شد.سن من هم بالا رفته بود و هرگز حاضر نبودم ریسک کنم. چرا که معتقد بودم تا قبل از 30 سالگی ممکن است که زندگی سخت را تحمل کرد اما بعد از این سال دیگر باید زندگی خوبی را داشت و حتما باید دارایی مرد در شان تو باشد. چرا که بزرگترها می گفتند"هر چه نشینی بر تخت نشینی "یعنی هر چه قدر صبر کنی و دیرتر ازدواج کنی خواستگاران بهتری برای تو خواهد آمد. پس از آن دیگر کسانی که خانه و ماشین نداشتند نمی توانستند گزینه خوبی برای ازدواج باشند.چرا که تجربه مستاجری و با خط اتوبوس سیر کردن را در خود نمی دیدم.از سن 30 به بعد علاوه بر شغل و موقعیت اجتماعی،داشتن خانه و ماشین هم برایم مهم بود. ⚜اما خواستگارانم دیگر کمتر مجرد بودند و اکثرا یا همسرانشان را به دلیل بیماری و تصادف از دست داده بودند و یا اینکه از هم جدا شده بودند.هرگز حاضر نبودم زندگی با مردی که تجربه زندگی قبلی داشته را تجربه کنم.از نظرم آن ها هم مردود بودند.من در رویاهای خود به دنبال شهزاده زرین کمری با اسب سفید می گشتم و همه خواستگاران مجرد خود را رد کرده بودم.حالا باید به چنین مردی جواب مثبت می دادم. آیا با این کار مورد دوست و فامیل قرار نمی گرفتم؟ ♻️کم کم به سن 40 سالگی رسیدم. خواستگارانم خیلی کم شده بودند تقریبا هر 6 ماهی یک بار خواستگار از راه دور را تجربه می کردم.با این تفاوت که دیگر زندگی متاهلی را تجربه کرده بودند و بچه هم داشتند. تفاوت آن ها با هم در تعداد بچه ها بود و این موضوع برایم بسیار آزار دهنده بود. ♨️فشار خانواده هر روز بیشتر می شد و تعداد خواستگاران بسیار کم.آخرین مورد خواستگارم راهرگز فراموش نمی کنم که دو شبانه روز گریه می کردم.پیر مرد 65 ساله ای که صاحب داماد و عروس و نوه بودازمن خواستگاری کرد. ❌فهمیدم چقدر فرصت های خوبی را از دست داده ام.😭 چرا همکارم که تمام یک مرد در اوجمع شده بودفقط به خاطر چند سال فاصله سنی ردکردم.😞 ⭕️سنم به 45 رسیده بود تصمیم گرفتم کمی عاقلانه تر فکر کنم. دیگر به مردانی که تجربه زندگی متاهلی داشتند و همسر خود را از دست داده بودند هم راضی شده بودم. اما کمتر کسی بود که همسرش را از دست داده باشد و بچه نداشته باشداگر هم بودچهره دلنشینی نداشت. 💔امروز در۵۰ سالگی  حس شدن واز همه مهمتر حس شدن را ازدست داده ام. امروز خواهرم با نوه هایش بازی می کندومن هنوزاندرخم یک کوچه منتظرخواستگارم. ❣امروزحسرت فرصت‌های گذشته رامی خورم.😔 کپی بدون ذکر منبع جایز نیست @Madaraneteb