اندیشه و قلم | احمد قدیری
🇱🇧 روایت فتح (۷) بعد از نماز صبح و صبحانه، در همان حسینیه، جلسهای داخلی با حضور همه افراد مستقر در
🇱🇧 روایت فتح (۸)
برای رسیدن به کارهای بیشتر از گروه چهار نفره همسفران خود جدا شده و صبح زود همراه دیگر دوستان مستقر، با دو ماشین ابتدا به روضه الحوراء (گلزار شهدای حزبالله) رفتیم و از آنجا درحالی راهی جنوب لبنان شدیم که اسرائیل نسبت به آمد و شد در جنوب رود لیتانی اخطار صادر کرده بود.
گرچه در طول مسیر و مشخصا «صور» نیز خرابیهای پرتعدادی قابل مشاهده بود اما با ورود به «دِیر قانون» حجم انبوه ویرانههای جنگ که بسیاری از منازل و ماشینهای جنب آن را هم منهدم نموده بود شگفتزدهمان کرد.
مطابق قرار قبلی با میزبانان، وارد منزل بزرگی شدیم که چند تن از اساتید حوزه تهران در آن مستقر بودند برای کارهای عمرانی در دیر قانون.
بعد از صحبت حجتالاسلام امین توفیقی به عنوان سرپرست جمع مذکور درخصوص وضعیت منطقه، به اتفاق وی به طبقه فوقانی منزل رفته و مورد لطف و استقبال دیگر فضلای حوزه قرار گرفتیم و به اتفاق صبحانه خوردیم.
یک ماشین از ما همانجا ماند برای کمک به کارهای عمرانی و آواربرداری و با یک ماشین با چهار سرنشین به سوی بیروت حرکت نمودیم که البته در مسیر نزد جهادگران ایرانی مستقر در «کیفون» توقف داشتیم و اطلاعات مفیدی کسب و گزارشی از آن تهیه کردم.
پس از چند توقف کوتاه و موردی در بیروت، به مقتل سیدحسن نصرالله رسیدیم که بمبهای سنگرشکن آمریکایی، ویرانه و گودال بزرگی را برجای گذاشته و مکعب قرمز رنگ بزرگی چون ضریح، در مرکز آن گودال و در مختصاتی که سید مقاومت به شهادت رسیده، قرار داده شده است.
نزدیک غروب بود و فضا بسیار غمگین و یادآور گودال قتلگاه.
چند دقیقهای درحال خود بودم و با مقایسه طوفان نصرالله و گودال قتلگاه مشغول مرور این جمله امام حسین(ع) در ذهن که «فكأنَّ الدّنيا لم تكُن»!
با رؤیت زبالههایی که در اطراف آن محوطه خاکی ریخته شده بود، کیسهای از زمین برداشتم و آشکارا طوری مشغول جمعآوری زباله شدم تا علاوه بر نظافت، تذکری هم باشد بر دیگران در رعایت شأن مکان.
پس از نیم ساعتی چشم و دل از مقتل کندیم و همزمان با اذان مغرب به مجمع رسیدیم.
در میانه شب، بنابر نوبت، پشت میز نگهبانی مجمع نشستم و از فرصت پیشآمده، برای نگارش گزارش این چند روز استفاده کردم درحالیکه صدای پرواز پهپادهای اسرائیلی و تیراندازی به وضوح به گوش میرسید و اسرائیل چند نقطه از جنوب را نیز کمی بعد از بازگشت ما بمبباران کرده بود.
ساعتی بعد از شب، همسفران (مهدی، معین و محمدرضا) هم که در نبود من برنامه مجزای خود را دنبال میکردند، وارد مجمع شدند تا در کنار هم، پشت پست نگهبانی شب را به صبح برسانیم.
احمد قدیری
۱۴۰۳/۱۰/۲۰
@GhadiriNetwork
هدایت شده از اندیشه و قلم | احمد قدیری
🇱🇧 هماکنون، جنوب لبنان، روستای دیر قانون
احمد قدیری
۱۴۰۳/۱۰/۲۰
@GhadiriNetwork
هدایت شده از اندیشه و قلم | احمد قدیری
🇱🇧 هماکنون، جنوب لبنان، شهر صور
احمد قدیری
۱۴۰۳/۱۰/۲۰
@GhadiriNetwork
با توجه به قرار داشتن مجدد در موقعیت نگارش گزارش جدید از سفر کنونی، از مخاطبان گرامی تقاضا دارم نقد و نظرشان را در مورد مجموعه مکتوب روایت فتح به حقیر منعکس نمایند:
@AhmadGhadiri
#موقت