eitaa logo
قاف عشق
1هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
5.8هزار ویدیو
35 فایل
@maramname ارتباط با ادمین ترویج فرهنگ دفاع مقدس، جهاد و شهادت و معرفی شهدای استان اصفهان *قاف عشق در پیام رسان سروش ghafeeshg@ و بله ghafeshg@ نیز فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟 توصیه ها و پیام های شهدا به نسل های بعد از خودشان شهید ناصر یزدی الاصل خواهرم! وقتی وصیت نامه مرا می خوانی استوار باش و لرزه به اندام خود نینداز که دشمن از همین گریه کردن تو ضربه می زند. و اگر تو همچون پیام امام حسین (ع) را خواندی و دشمن را چنان رسوا کردی، راه مرا ادامه داده ای. 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈
هدایت شده از قاف عشق
پاسدار شهید مقتدا رضا وند پشتیبان ولایت فقیه باشید و هرگز امام عزیز این اسوه انقلاب را تنها نگذارید. در تداوم هرچه بیشتر این انقلاب جهانی بکوشید تا آن را به کمک و امدادهای الهی به انقلاب متصل نمایید. در همه ابعاد با وحدت و یکپارچگی عمل کنید و از تکروی و نفاق بپرهیزید تا مدیون خون شهدا نباشید. در انجام این رسالت الهی موفق و مؤید باشید. 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈
هدایت شده از قاف عشق
تشبه به امام خمینی (ره) در بین فرماندهان فرماندهانی بودند که برای اینکه دچار غرور نشوند همه جا تکرار می کردند من قبل از این که فرمانده باشم، مقنی هستم. یا محصل هستم، کاسب هستم، نمی خواستند کسی بر ایشان قداستی قائل شوند، بلافاصله با نسبت دادن چنین عنوان هایی به خودشان، آن را می شکستند. چنان که می گویند وقتی امام می خواست بعد از ۱۵ سال به کشورش برگردد و شنیده بود که برایش تشریفاتی چیده اند به حامل پیام فرموده بود: «مگر می خواهند کوروش را وارد ایران کنند، این کارها لازم نیست؛ یک طلبه از ایران خارج شده و همان طلبه به ایران باز می گردد.» 🍃🌸 @ghafeshgh  👈👈
هدایت شده از قاف عشق
اخلاص ... من پيك اش بودم. خودش و معاونش و راننده و من تو يك چادر بوديم. دستور داده بود تقسيم كار بشود و هر روز يك نفر شهردار چادر باشد. خودش اولين نفر بود. گاهي هم تو شستن ظرف‌ها به بقيه كمك مي‌كرد. با سر و صداي بيرونِ چادر از خواب بيدار شدم. ساعتم را نگاه كردم. پنج بعدازظهر بود. دو ساعتي مي‌شد كه خوابيده بودم. رفتم بيرون چادر. همة نيروهاي گردان جمع شده بودند دور فرمانده‌ها. - حاجي شما چرا؟ دقت كردم. خودش و معاونش و همة فرمانده‌هاي گروهان‌ها و دسته‌ها جمع شده بودند و آشغال‌هاي محوطه گردان را جمع مي‌كردند. 🍃🌸 @ghafeshgh  👈👈
🌟 توصیه ها و پیام های شهدا به نسل های بعد از خودشان شهید ناصر یزدی الاصل خواهرم! وقتی وصیت نامه مرا می خوانی استوار باش و لرزه به اندام خود نینداز که دشمن از همین گریه کردن تو ضربه می زند. و اگر تو همچون پیام امام حسین (ع) را خواندی و دشمن را چنان رسوا کردی، راه مرا ادامه داده ای. 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈
🌟 توصیه ها و پیام های شهدا به نسل های بعد از خودشان شهید ناصر یزدی الاصل خواهرم! وقتی وصیت نامه مرا می خوانی استوار باش و لرزه به اندام خود نینداز که دشمن از همین گریه کردن تو ضربه می زند. و اگر تو همچون پیام امام حسین (ع) را خواندی و دشمن را چنان رسوا کردی، راه مرا ادامه داده ای. 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈
تشبه به امام خمینی (ره) در بین فرماندهان فرماندهانی بودند که برای اینکه دچار غرور نشوند همه جا تکرار می کردند من قبل از این که فرمانده باشم، مقنی هستم. یا محصل هستم، کاسب هستم، نمی خواستند کسی بر ایشان قداستی قائل شوند، بلافاصله با نسبت دادن چنین عنوان هایی به خودشان، آن را می شکستند. چنان که می گویند وقتی امام می خواست بعد از ۱۵ سال به کشورش برگردد و شنیده بود که برایش تشریفاتی چیده اند به حامل پیام فرموده بود: «مگر می خواهند کوروش را وارد ایران کنند، این کارها لازم نیست؛ یک طلبه از ایران خارج شده و همان طلبه به ایران باز می گردد.» 🍃🌸 @ghafeshgh  👈👈
🌟 توصیه ها و پیام های شهدا به نسل های بعد از خودشان شهید ناصر یزدی الاصل خواهرم! وقتی وصیت نامه مرا می خوانی استوار باش و لرزه به اندام خود نینداز که دشمن از همین گریه کردن تو ضربه می زند. و اگر تو همچون پیام امام حسین (ع) را خواندی و دشمن را چنان رسوا کردی، راه مرا ادامه داده ای. 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈
اخلاص ... من پيك اش بودم. خودش و معاونش و راننده و من تو يك چادر بوديم. دستور داده بود تقسيم كار بشود و هر روز يك نفر شهردار چادر باشد. خودش اولين نفر بود. گاهي هم تو شستن ظرف‌ها به بقيه كمك مي‌كرد. با سر و صداي بيرونِ چادر از خواب بيدار شدم. ساعتم را نگاه كردم. پنج بعدازظهر بود. دو ساعتي مي‌شد كه خوابيده بودم. رفتم بيرون چادر. همة نيروهاي گردان جمع شده بودند دور فرمانده‌ها. - حاجي شما چرا؟ دقت كردم. خودش و معاونش و همة فرمانده‌هاي گروهان‌ها و دسته‌ها جمع شده بودند و آشغال‌هاي محوطه گردان را جمع مي‌كردند. 🍃🌸 @ghafeshgh  👈👈
🌟 توصیه ها و پیام های شهدا به نسل های بعد از خودشان شهید ناصر یزدی الاصل خواهرم! وقتی وصیت نامه مرا می خوانی استوار باش و لرزه به اندام خود نینداز که دشمن از همین گریه کردن تو ضربه می زند. و اگر تو همچون پیام امام حسین (ع) را خواندی و دشمن را چنان رسوا کردی، راه مرا ادامه داده ای. 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈
اخلاص ... من پيك اش بودم. خودش و معاونش و راننده و من تو يك چادر بوديم. دستور داده بود تقسيم كار بشود و هر روز يك نفر شهردار چادر باشد. خودش اولين نفر بود. گاهي هم تو شستن ظرف‌ها به بقيه كمك مي‌كرد. با سر و صداي بيرونِ چادر از خواب بيدار شدم. ساعتم را نگاه كردم. پنج بعدازظهر بود. دو ساعتي مي‌شد كه خوابيده بودم. رفتم بيرون چادر. همة نيروهاي گردان جمع شده بودند دور فرمانده‌ها. - حاجي شما چرا؟ دقت كردم. خودش و معاونش و همة فرمانده‌هاي گروهان‌ها و دسته‌ها جمع شده بودند و آشغال‌هاي محوطه گردان را جمع مي‌كردند. 🍃🌸 @ghafeshgh  👈👈
تشبه به امام خمینی (ره) در بین فرماندهان فرماندهانی بودند که برای اینکه دچار غرور نشوند همه جا تکرار می کردند من قبل از این که فرمانده باشم، مقنی هستم. یا محصل هستم، کاسب هستم، نمی خواستند کسی بر ایشان قداستی قائل شوند، بلافاصله با نسبت دادن چنین عنوان هایی به خودشان، آن را می شکستند. چنان که می گویند وقتی امام می خواست بعد از ۱۵ سال به کشورش برگردد و شنیده بود که برایش تشریفاتی چیده اند به حامل پیام فرموده بود: «مگر می خواهند کوروش را وارد ایران کنند، این کارها لازم نیست؛ یک طلبه از ایران خارج شده و همان طلبه به ایران باز می گردد.» 🍃🌸 @ghafeshgh  👈👈