eitaa logo
قاف عشق
1هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
5.8هزار ویدیو
35 فایل
@maramname ارتباط با ادمین ترویج فرهنگ دفاع مقدس، جهاد و شهادت و معرفی شهدای استان اصفهان *قاف عشق در پیام رسان سروش ghafeeshg@ و بله ghafeshg@ نیز فعال است
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از قاف عشق
در سال ۱۳۲۹ در شهرستان آبادان دیده به جهاد گشود و در سن ۶۱ سالگی پس از چهل سال مجاهدت و نبرد در راه اسلام در تاریخ ۱۶مهرماه ۹۴ در نبرد با تروریست های تکفیری در سوریه به فیض شهادت نایل آمد. 🔹سردار حاج حسین همدانی در همان ابتدای جوانی در صف مبارزان انقلابی درآمد و با حضور در محضر آیت الله شهید مدنی در همدان به مبارزه به رژیم شاهنشاهی پرداخت. 🔹وی در همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال فرمان حضرت امام خمینی (ره) در جبهه مبارزه با اشرار و گروهک داخلی جان بر کف تن به مجاهدت داد و در سال ۵۹ به همراه خانم مرضیه دباغ از پایه گزاران سپاه استان همدان و بعدها کردستان بود. 🔹سردار حسین همدانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی پایه گذاری و تأسیس سپاه پاسدارن انقلاب اسلامی استان همدان را آغاز و خود نیز به عنوان یکی از ارکان اصلی شورای عالی فرماندهی سپاه استان همدان، فعالیتش را آغاز کرد و با کمک همرزمان و پاسداران آن خطه، به پاکسازی عناصر طاغوت و عوامل فساد و نفاق برآمده و از آنجایی که چندین بار به دست ساواک دستگیر شده و مورد تعقیب بود، عوامل طاغوت را به خوبی می شناخت. با آغاز جنگ تحمیلی، لحظه ای درنگ نکرده و راه کردستان را در پیش گرفت و از آنجا که پیش از جنگ نیز به کمک مردم محروم کردستان شتافته و با دیگر دوستان و همرزمان در آنجا نیز گروهک های ضدانقلاب را می شناخت، دیری نپایید که به صف دشمن ستیزان پیوست و فرماندهی عملیات های مطلع الفجر را با پیروزی کامل تجربه کرد. 🔹حسین همدانی فرماندهی جبهه میانی سرپل ذهاب هم از دیگر گام هایی بود که در راستای مبارزه با دشمن بعثی برداشته و پس از مدتی کوتاه به همراه حاج احمد متوسلیان و شهید همت و شهید شهبازی در تشکیل و سازماندهی لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) نقش بسزایی داشت. عملیات فتح المبین و بیت المقدس آن هم با مسئولیت فرماندهی محورهای عملیاتی، تجربه ای نو در قالب هدایت تیپ و لشکر بوده که از فاتحان خرمشهر، سهمی را از آن خود کرد و سپس از تشکیل یگان های رزم سپاه به عنوان بانی و نخستین فرمانده لکشر ۳۲ انصارالحسین (ع) استان همدان، وارد میدان نبرد علیه دشمن بعثی شد 🔹مسئولیت های سردار حسین همدانی در هشت سال دفاع مقدس: ۱ ـ فرمانده لشکر ۳۲ انصارالحسین استان همدان ۲ ـ فرمانده لشکر ۱۶ قدس استان گیلان ۳ ـ معاونت عملیات قرارگاه قدس مسئولیت های پس از دفاع مقدس سردار حسین همدانی: ۱ ـ فرمانده قرارگاه نجف اشرف و فرمانده لشکر ۴ بعثت ۲ ـ رئیس ستاد نیروی زمینی سپاه پاسداران ۳ ـ جانشینی فرمانده نیروی مقاومت بسیج سپاه (دو دوره) ۴ ـ مشاور عالی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ۵ ـ جانشین سازمان بسیج مستضعفان ۶-عضو هیات امنای هیات رزمندگان ۷-فرمانده سپاه محمد رسول الله (ص) تهران 🔻سردار شهید سرلشگر حسین همدانی، مفتخر به دریافت دو نشان از دست مقام معظم رهبری و فرمانده کل قواست که به خاطر هدایت و فرماندهی موفق لشکرهای تحت امر در دوران دفاع مقدس بوده است. 🔻سردار حسین همدانی آخرین ماموریتش، دفاع از حریم مطهر حضرت زینب و کمک به مردم سوریه برای رهایی از دست گروهک صهیونیستی تکفیری داعش بود، که در همین راه شهد شهادت را نوشید و در سن ۶۱ سالگی پس از سالها مجاهدت ونبرد در جبهه اسلام، ندای حق را لبیک گفت و در تاریخ ۱۶ مهرماه ۱۳۹۴ به فیض شهادت نایل گردید. 🔻پیکر شهید سردار حسین همدانی در تاریخ ۱۹ مهرماه در تهران تشییع و برای خاکسپاری به زادگاهش همدان انتقال یافت تا همرزمان این شهید در گلزار شهدای همدان آخرین وداع را با وی انجام دهند 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈
🔺 در خوراسگان خطه ای که خورشید خانه زاد خاک مقدسش بود، محله «مسجدعلی» دیده به جهان گشود. خار هجران معبودی که رسول دل به مهرش سپرده بود، پر و بال کبوتر جانش را چنان زخمی کرده بود که هیچ چیز جز نگاه مهربان و دستان عنایتمند محبوب نمی توانست مرهم آن باشد. پس با دلی لبریز از آیات آسمانی، گام زدن در راه بندگی را آغاز کرد تا آلام درونش را تسکین دهد. 🔺 با مرور صحیفه حق و زمزمه غزلواره ی نماز در جمع مشتاقان درگاه الهی وجودی اسمانی یافت که در فروتنی، همنشین خاک بود. در ساده زیستی چون خانه زاد کردگار، حضرت امیر (ع) به همگان احترام می گذاشت و در سلام کردن، گوی سبقت را از همگان می ربود. 🔺 به گاه آموختن، یک چند تا پایان مقطع ابتدایی در جاده ی معرفت، اسب همت راند و پس از آن دستان کوچکش یاریگر پدر شد آن زمان که نهال انقلاب، شکوفه زدن را آغاز کرد، سن چندانی نداشت و تنها با حضور در راهپیمایی ها، به آبیاری این نهال شکوهمند پرداخت و پس از به ثمر نشستن آن، سر در راه حفظ آرمان های آن نهاد. 🔺 آن زمان که نامردان، خنجر سیاه رذیلت و پستی را در پیکر وطن فرو نشاندند و مویه وطن زخمی بود بر قلب هر ایرانی، «رسول» نیز با عزمی جزم که چشمان حقیقت بینش گویای آن بود؛ به دیار پیکرهای تا خدا رفته شتافت. چهل و پنج روز، شب های تاریک را به آتش عشق و جنون کشید و سرانجام سال ۱۳۶۵، در «شلمچه» که رؤیای دور دست فرشتگان خدا بود، با اصابت ترکش به وجود نازنین اش جام زرین شهادت را سر کشید. 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈
🔺سال ۱۳۴۲ در دیاری که نگین سلیمانی این سرزمین است، دیده به جهان گشود. با شنیدن نغمه شورانگیز و اللهی، تار دل را به رامشگر عشق سپرد تا هر نغمه که او پسندد همان را نوازد. سر در دامان جانان گذارده و گرو تعلق از سرای دل زدوده بود. همواره در سرای محبوب حاضر می شد و ترانه توحید را زمزمه می کرد. 🔺در دل شبان تار، با چنگ دل غزل حق را می خواند و بر آن گونه که دست می داد با معشوق ناز - عزوجل - نرد عشق می باخت. در پی یادگیری که برآمد، حلاوت گفتار آموزگار دانایی او را به مکتب علم آموزان در آورد و یک چند - تا پایان مقطع سيكل - در بین آنان جای گرفت؛ تا آن که ندای هل من معین مردی از تبار نور، او را به سوی خود فراخواند و او توش و توان خویش را به کار گرفت تا چون مریدی مخلص، مراد را یاری رساند. 🔺 پس از پیروزی انقلاب چون در سر اندیشه حفظ آرمان های او را داشت، در مدرسه عشق پذیرفته شد و به آموزش همگان پرداخت. کتابخانه ای در مسجد تأسیس کرد تا فرهنگ کتاب خوانی را رواج دهد. به گاه تاختن خصم نامراد به مهد مردان خونین تبار، مصمم شد تا چون دلیران پاک باخته، دشمن را در آتش نامرادی بسوزاند و به خاکستر یأس نشاند. سرانجام او که وجودش در تب شهادت می سوخت سال ۱۳۶۳ در «هور العظيم» طی عملیات «بدر»، ردای سرخ شهادت را بر تن کرد و به سوی معبود پر کشید. 🔺فرازی چند از وصیت نامه شهید بزرگوار «... پیام من به برادران و خواهرانم این است که به واجبات و مستحبات خود برسند و هیچ وقت آنها را ترک نکنند و از دین مبین اسلام پاسداری کنند و از این انقلاب الهی که به دست ما رسیده نگهداری کنند تا ظهور ولی عصر(عج)........» 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈
🔹سال ۱۳۴۷ به جمع ناسوتيان پیوست. از آن جا که طلوع خورشید وجودش همزمان با ولادت دردانه آقا علی بن موسی الرضا (ع) بود؛ نام «جواد» را بر او نهادند. در کانون خانواده ای که دفاع از ارزش های وطن را با شرکت در راه پیمایی ها و تظاهرات علیه رژیم ستم شاهی وجهه همت خویش قرار داده بودند، رشد کرد و پرورش یافت. 🔺 سر بر زانوی تعبد در گوشه عشق و ایمان گذارده بود و چیزی جز نگار ازلی جستجو نمی کرد. مونس لحظات تنهایی اش آیات مبارک الهی بود که با زمزمه آن ها جان را صفا می داد. به گاه، آموختن همراه مکتب علم آموزان شد و تا مقطع ابتدایی کسب علم و معرفت کرد اما عطش خواسته های او را تنها فراگیری دانش فرو نمی نشاند از این رو به شغل فنی روی آورد و با ممارست و تلاش توانست از این راه کسب درآمد کند. 🔺 علاقه ویژه ای به فعالیتهای ورزشی، هنری و حضور در مسجد داشت از این رو لحظات فارغ از کار و تلاش را در این راه صرف می کرد. در روزهای انقلاب همگام با فعالیت بیداردلان، پیرو سخنان ارزشمند پیر و مرادش گشت و با شهامت اعلامیه های کوبنده امام (ره) را پخش می کرد. آن چنان جسارت و جراتی در انجام فعالیت های انقلابی داشت که با وجود دستگیر شدن هرگز از پای ننشست. 🔺 او که هدفش یاری دین خدا و امام امت بود در بحبوحه جنگ هم قد علم کرد و درصفه مردان غیور بسیجی وطنش قرار گرفت. ۲ سال از بن دندان پاسدار ارزشهای رفیع وطنش بود و با ددمنشان مقابله می کرد. نهایت در تاریخ ۱۳۶۱/۸/۱۷ در منطقه کردستان» هدف اصابت تیر زهرآلود دشمنان قرار گرفت و پذیرای جایگاه بلند شهادت گشت. 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈
🔺سال ۱۳۴۲، در ماهی که ناسوتیان به صلای لاهوتیان بر سر خوان عبودیت و معرفت حق می نشینند تا با روزه داری خویش توشه ای از شکیبایی و پرهیزگاری بر گیرند؛ متولد شد. چشمان حقیقت بینش دستان مهر آجین معبود را می نگریست و از آسمان دیده اش باران انتظاری شگفت می بارید. 🔺از همین رهگذر بود که به دل شیدایی اش با تمام وجود، لذت ذكر را می چشاند. شب های نیایش سر بندگی بر آستان الوهیت می سایید و آیه آیه صحیفه حق و نهج البلاغه، این حدیث بیداری چشم بیدار خدای کائنات، حضرت علی (ع) را تلاوت می کرد و با زمزمه حدیث شیدایی منتظران ظهور مولایش (عج) را به انتظار می نشست. این آسمانی در بند زمینیان اسیر شده، لبانش همواره نوید شادی و تبسم می دادند و دستان پر کرامتش مژده یاری مستمندان را. 🔺به گاه آموختن بر خوان معرفت نشست و از پیردانایی توشه ای - تا مقطع دبیرستان - طلب کرد. آن زمان که مردی از تبار نور، تالی راه خلیل بود، همپای او تیشه ایمان به دوش گرفت و به سوی طاغوتیان قدم برداشت. پس از پیروزی انقلاب با همکاری دوستان بسیج، کتابخانه ای را در محل تأسیس کرد. با تاختن حزب بعث به میهن، قلبش آکنده از عطش وصال یار شد سه بار در عملیات های «بستان» و «بیت المقدس» به سختی مجروح شد اما عزم جزمش چیز دیگری می خواست. تا اینکه سرانجام سال ۱۳۶۴ در عملیات «خیبر»، به آرزوی دیرینه خود دست یافت و به وصال یار نایل گشت. 🔺فرازی چند از وصیت نامه شهید بزرگوار: «... وظیفه شما مردم در قبال خون شهدا این است که نگذارید راه خونبار شان بی رهرو بماند... امام را تنها نگذارید و در نماز جمعه شرکت کنید. شب های جمعه دعای کمیل را فراموش نکنید که دشمنان اسلام از این ها می ترسند...» 🍃🌸 @ghafeshgh  👈👈
🔺 غنچه وجودش در سال ۱۳۳۷ شکوفا شد، همراه برادر - رسول - گام زدن در راه رسیدن به چشمه حکمت الهی را آغاز کرد و هیچ گاه حقیقت وجودش را به غیبت و بدگویی نیالود و برعکس با حسن خلقش زبانزد همه شد . در جلسات حوزوی «آیت الله قرائتی» و «حاج آقا محمودی» حاضر می شد و با شروع انقلاب از آنان خط می گرفت. در جهت دستیابی به معرفت حق، پنج سال به تحصیل پرداخت و با اوج گیری نهضت از درس کناره گرفت. پس از به ثمر نشستن نهضت، «پایگاه بسیج مسجد القائم» را در محله سفلی خوراسگان بنیان گذارد. پس از آن شش ماه به «کردستان» رفت تا چهره میهن را از وجود ضد انقلاب پاک کند. 🔺 اواخر سال ۱۳۶۱، همسفر زندگی را انتخاب نمود و پس از مدتی با ورود دشمن خونخوار به خاک میهن ، عازم میدان نبرد شد چرا که معتقد بود تا ظلم در جهان هست و مظلومی در چنگال ظالم گرفتار است ، نباید اسلحه را بر زمین گذارد. سرانجام بر سر همین عقیده بود که سال ۱۳۶۵ در «ام الرصاص» پس از پنج ماه عاشقانه جنگیدن، در اثر اصابت ترکش به سر نازنینش شهد نوشین شهادت را سرکشید. 🔺فرازی چند از وصیت نامه شهید بزرگوار: 📌 «... از شما می خواهم که با حضور فعال خود در جامعه به مسائل روز آگاه شوید. همانطور که در گذشته با حضور خود در صحنه، انقلاب را به پیروزی رساندید، امروز لازم است که در نماز جماعت و نماز جمعه و راهپیمایی ها و مراسم تشییع شهدا با وحدت بیشتر حضور یابید. همانطور که رزمندگان اسلام با فداکاری و ایثار در برابر دشمن ایستاده اند، شما هم در پشت جبهه، این سنگرها را به ویژه سنگر عشق و شهادت یعنی بسیج را حفظ کنید....» 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈
🔺 سال ۱۳۴۴ در دیاری که مردمان از دل زاینده رودش زندگی و هستی بر می گرفتند؛ به زمینیان پیوست. در نگارخانه الست، آنگاه که نقاش ازل به کلک خداوندی اش زیباترین نقوش را بر بوم آفرینش کشید،حسن» را نگارگری عشق خویشتن آموخت. 🔺 این چنین شد که وی در شب های تنهایی خویش، با خامه خیال بر صحیفه ی دل نقش دلدار می کشید و با سودای عشقش هستی را رنگین می کرد و بر آن بود تا زیباترین نشان را بر پیکر هستی نشاند آنگونه که تحسین همگان را برانگیزد؛ پس سر در امر دلدار سپرد تا هر چه او گوید به دیده منت به جای آورد. به گاه نیایش، سر عبودیت بر استان الوهیت می سایید و با مرور صحیفه حق، آرامش را حاکم بر وجودخویش می کرد. او که در هلهله غریب زندگی، عشق را پاسخ گفته و در جمع عاشقان کوی یار جای گرفته بود، دستان مهربانش نوید محبت می داد و خلق خوشش مژده متانت و احترام. 🔺 به گاه آموختن یک چند- تا پایان مقطع ابتدایی - طفل وجود را به آموزگار دانایی سپرد تا سطر سطر کتاب معرفت را در لابه لایه های ذهنش جای دهد. پس از آن در جرگه بیدار دلان جای گرفت و همان گونه که از ژرفای نگاهش اشکار بود تنها خود را نمی بیند ازینرو به گاه تاختن دشمن از میهن دفاع کرد و در مکتب حسین (ع) با دم الهی او عشق، شهادت و ایثار را فرا گرفت. یکسال با قبول مسئولیت های متعدد چون ارپیچی زنی، تکاوری، غواصی و ... در راه پر مخاطره اما نورانی حسین (ع) گام برداشت و آتش قهر خداوند را به تصویر کشاند تا اینکه سرانجام سال ۱۳۶۶ در منطقه «مائوت»، در اثر اصابت تیری به شکمش اذن دخول به حریم کبریا یافت. 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈
🔺 با تولد پر از زلال نور خود که همراه با گلبانگ اذان نیمروز بود، خاک خوراسگان را بهار سال ۱۳۴۵ زینت داد. در گلشن مهر مادری، در نخستین بار سرسبز زندگی بر روی زندگی لبخند زد اما روزگار حاسد، او را از داشتن مادر مهربانش محروم کرد و او ماند و پدری درمانده و تنها. 🔺 با تلاشی کودکانه دوره ابتدایی را پشت سر گذاشت و در مقطع راهنمایی، همزمان با اوج گرفتن جنگ، ترک تحصیل کرد و به پیشه تراشکاری روی آورد و همزمان در فصول برداشت همراه پدر کشاورزی می کرد. در عصر ستم و بحران خشم انقلابی، با وجود کمی سن پا به میان انبوه جمعیت انقلابی گذاشت و شعارهای انقلاب را بر سینه چاکدار دیوارهای غمدیده شهر حک کرد و اعلامیه و نوارهای پیر خدا را در بین مردم پخش نمود و مشت محکم خود را بر عارض ستم کوبید. به هنگامی که علم اسلام افراشته شده «حميد» با عضویت در بسیج به فعالیت های خود تداوم بخشید. 🔺 با فوران حملات تجاوزگرانه ابلیس بر قلب تبار تدین، وی که نبوغ مردانگی در چهره اش می درخشید بی قرار کسب رضایت پدر برای حضور در قرارگاه بود اما تک فرزند بودن و صغر سن از دلایل ممانعت پدر برای رفتن او به جبهه بود؛ لذا با جعل امضای پدر به خیل سرفرازان پیوست و مدت ۶۳ روز در مصاف با خصم لئیم از مرزهای اسلامی پاسداری کرد. 🔺 سرانجام در تاریخ ۱۳۶۰/۹/۸ در منطقه «بستان» در اثر برخورد ترکش، سر تعظیم در طریق حق فرود آورد و برای همیشه همجوار آسمانیان گشت. فرازی چند از وصیت نامه شهید بزرگوار: «... شما که دم از اسلام می زنید آیا تا به حال شده است که یک ساعت مثل علی(ع) زندگی کنید و نان و نمک بخورید و برای اسلام شمشیر زنید و شکر خدا را بکنید؟ » 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈
🔺سال ۱۳۴۳ در کاشانه عشق و خداپرستی والدین، نغمه حیات را ساز کرد. از همان زمان، دریا به سوی آسمان گشوده شد و هستی اش را در چشمه عشق و ایمان صفا می داد. به واسطه همین صفای باطن، همواره مقیم محراب نماز و مسجد بود و پایبند به انجام تکالیف شرعی و الهی. . . 🔺 روزگار ناموافق بهره کوتاهی از عمرش را در راه کسب علم و دانش قرار داد و پس از آن به واسطه وضعیت نامناسب مالی خانواده، مجبور شد در کنار پدر کشاورزی کند. در کنار کشاورزی کارهای فنی را نزد شهید «حسن وهابی» فرا گرفت و به شغل جوشکاری نیز می پرداخت. وجودی مهربان و اخلاق و داشت، و همین وجود آسمانی باعث شد بود تا اطرافیان از او راضی باشند. 🔺با برخاستن موج خروشان انقلاب، او هم از این قافله دور نماند و با حضور سبز و سازنده خود در هنگامه جنبش علیه ظلم و ستم، شریک و سهیم برومند شدن و به بار نشستن نهال جوان پیروزی شد. 🔺 با شروع جنگ راهی میدان جهاد شد و ۴ سال در این میدان برای حفظ ناموس، اسب همت راند بی باکانه و دلاورانه در سمت فرمانده فعالیت می کرد و رزمندگان مخلص را راهبر و راهنما بود. فرجام سال ۱۳۶۳ روزی خوار خوان پرفیض پرودگار گشت. مصادف با ماه میهمانی و ضیافت الهی از طریق محاصره در «کردستان» و شهادت به دست منافقین روزی خوار خوان پرفیض پروردگار گشت. 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈
🔻بعد از عملیات خیبر چندین منطقه جهت عملیات به این واحد که شهید زینلی مسئول آن بود محول گردید که یکی از این مناطق بدر بود که شناسایی منطقه هور العظیم امری بسیار مشکل و پیچیده ای بود که میبایست با ظرافت خاصی انجام گیرد و ایشان تمام آبراه های منطقه را به طور دقیق شناسایی و آن را برای عملیات آماده نمودند تا این که عملیات شروع گردید که شهید زینلی در این عملیات علاوه بر مسئولیت های قبلی مسئولیت محور عملیاتی را به عهده داشت که توانست وظائف خود را به نحو احسن انجام دهد. 🔻مرحله اول عملیات با موفقیت انجام شده که در این عملیات برادرش اصغر و دوستانش همچون سردار مفقود الاثرنعمت ا… ربیعی را از دست داد اما همچنان ایستاد و حتی در مراسم تشییع جنازه برادرش نتوانست شرکت کند و ادامه عملیات و انجام مسئولیت هایش را بر شرکت در تشیع جنازه برادرش ترجیح داد و فقط همین ذکر بسنده کرد که خدایا راضی ام به رضای تو. 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈
🔺 سال ۱۳۴۲ در حومه «ابهر اصفهان» در آشیانه ای سرشار از نور ایمان و معنویت تولد یافت. به گاه فراگیری علم، قدم در محفل استاد نهاد و با عشق و علاقه ای وافر تا مقطع دیپلم ادامه تحصیل داد. به منظور ترویج احکام دینی، مدتی از کلاس های «حجت الاسلام قرائتی» بهره برد و سپس به عنوان مدرس به تعلیم شاگردانی چند اهتمام ورزید. با به پا خیزی گروههای توفنده انقلابی، در عرصه های تظاهرات شرکت داشت و با این امواج خروشان، همگامی می کرد. 🔺با پیوستن به بسیجیان غیور، در جلسات و فعالیتهای فرهنگی مشارکت می کرد و مواقعی نیز در امور ورزشی اهتمام می ورزید. هماره به مطالعه کتاب های علمی می پرداخت و روح پرفتوحش به گلشن رموز عشق تعلق خاطر می یافت و متعبد حضرت یار می گشت. در خانواده نیز، فردی مسئول و دلسوز بود. با شروع جنگ تحمیلی در سمت مربیگری به قافله حق پیوست و پس از ۳ ماه حضور نورانی در جبهه ها سرانجام در تاریخ با برخورد ترکش به پهلو و شکم در منطقه «عین خوش»؛ برای همیشه به سوی یار پرگشود. 🔺 فرازی چند از وصیت نامه شهید بزرگوار: «... ای جوانان، مبادا زیر بار ذلت بروید و تن به ذلت بدهید و مبادا مرگ در راحت خواب را بر مرگ در میدان جهاد ترجیح دهید. مبادا چشمان خود را ببندید و پا روی خون شهیدان بگذارید که فردای قیامت در برابر شهدا خجل خواهید بود... » 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈
🔺 شکوفه وجودش بهار ۱۳۵۲ بر درخت حیات جوانه زد و با شکوفا شدنش، طراوت آسمان و زمین بهاری سال نو را دوچندان کرد. در پناه عشق عارفانه خانواده پرورش یافت. پدرش راوی مصایب اهل بیت (ع) در مراسم عزاداری ها بود از این رو چراغ فروزان محبت به بزرگان دین در دلش برافروخته شد و گوهر وجودش آبستن معارف الهی گشت. 🔺 به گاه تعلم مدت کمی تا مقطع- ابتدایی-مقیم سرای علم بود و پس از آن بازوان پرتوان خویش را پا به پای پدر و برادرانش در کسب امرار معاش حلال، صرف کشاورزی کرد. خوشرویی، صبر و استقامتش زبانزد همگان بود به طوری که دیگران در ژرفای اقیانوس دلش، جان را صفا می دادند و از در کنار او بودن به حظي وافر دست می یافتند. در حریم امن مسجد، کبوتر دلش را به پرواز در می آورد و با انجام عبادت و راز و نیاز با خداوند؛ آیت اخلاص و ایمان شده بود. ندای کوبنده خضر زمان، سرود بیداری و نوید آزادی را زمزمه کرد. «اكبر» همگام با انقلابیون گوش جان به ترنم سحرگاهی ولایت سبز سپرد و با ایمان راسخ به تبار خمینی کبیر پیوست و حضورش را در راهپیمایی ها اعلام کرد. 🔺 با هجوم و حمله ناجوانمردانه غاصبان زمان، به قبیله مریدان حسین (ع) روی نهاد. در پادگان «۲۱ حمزه تهران» دوره آموزش نظامی را گذراند و پس از آن به جرگه جان برکفان پیوست. ۴ ماه در کنار همرزمانش با استقامت و ایمان مبارزه کرد تا این که در تاریخ ۱۳۷۰/۷/۲۳ با اصابت تیر بر سرش در منطقه «سقز» واصل به آرزوی همیشگی اش، شهادت گشت و همنشین افلاکیان. 🍃🌷 @ghafeshgh  👈👈