" چرا آرامیم و امید پیروزی داریم؟ "
دست کم به سه علت مشخص که شاید دهه هشتادی ها و نودی ها بیش از همه به شنیدن آن نیاز دارند:
۱- جبههی مقاومت، در طول حیات خودش در همه گسترهی جغرافیایی خود از لبنان و سوریه گرفته تا ایران و عراق، روزهایی به مراتب سیاه تر و سنگین تر پشت سر گذاشته است. روزهایی که بوی شکست و نابودی کامل خود را استشمام کرده و در آستانه فروپاشی مطلق و از دست دادن دستکم یکی از سنگرهای محکم خود بوده است اما در اوج دردها و شهادت فرماندهان و بزرگانش، در اوج فشارهای بین المللی و اتفاق دشمنانش، در دل بحران ها و ناامیدیها با یقین و توکل، با صبر و ایمان، سرافراز بیرون آمده است!
این تککلمه ها برای نسل جدید انقدر غریب است که فقط میپرسد این حرف ها را بیخیال؛ موشک و انفجار و ترور متقابلش کو؟!
اما برای کسانی که تموز را دیده اند، حضور داعش را در بوکمال و موصل لمس کرده اند و از کربلای 4 روایت میکنند همین کلمات معنای دیگری دارد!
در وقایعی که نام بردم و ده ها موقعیتی که نگفتم همه چیز تمام شده بود! هیچ تحلیل و هیچ تحلیلگری ما را موفق ارزیابی نمیکرد! هیچ چاره ای جز تسلیم و عقب نشینی وجود نداشت اما دست غیبی خدا و عنایت حضرت حجت ارواحنافداه فراتر از محاسبات همه حتی خودی ها بود!
افزایش قدرت امروز ما و کاهش قدرت امروز دشمنان ما صحنه ای به مراتب متفاوت رقم زده که لحظه ای دلنگرانی برای مردان میدان باقی نمیگذارد!
این شهادت ها به شرط تلاش شبانه روزی رزمندگان [که هست] برای ما نوید پیروزیست نه شکست!
۲- برای نخستین بار در 50 سال اخیر، در جنگ صورت گرفته با اهریمن و استکبار [که همهی نیروهای فکری و پشتیبانی و میدانی خود را هم به میدان آورده] تنظیمگر میدان و دست برنده یعنی طراح سناریوی جنگ و #مهاجم پیشبرنده، "ما " هستیم!
نخستین بار است که برای جلوگیری از یک توافق نامبارک و جلوگیری از نابودی شرف و حیثیت فلسطینیان، حملهی پیش دستانه ای صورت گرفت که دشمن خوابش را هم نمیدید و حالا در موقعتی قرار گرفته که نه به مفاد آن توافق رسیده و نه همان وضعیت قبلی و اولیهی خود را به دست آورده است!
آنها حمله میکنند که آبروی از دست رفته خود را احیا کنند و به پیروزی مشخص و قطعی برسند در حالی که جبههی شمال در سیطرهی سید و مرز جنوب دیگر مثل قبل پذیرای آنها نیست!
آنها جز به نابودی کامل جبههی مقاومت رضایت نمیدهند چون برای اولین بار نقشهی جنگ را پیش روی خود نمیبینند و سردرگم تنها به نابودی کامل حماس و حزب الله و انصار الله میاندیشند!
۳- ما در همه اینسال ها علاوه بر خط مقدم توپ و تانک ها، جبهه جنگی دیگری هم داشتیم که تا دل تهران و بیروت و دمشق هم کشیده شده بود و آن جنگ روانی دشمن در متهم ساختن و ذهنیتی با عنوانِ عدمِ مشروعیتِ جنگیدنِ جبههی مقاومت بود.
همه جهان، ما را گروهک های تروریستی میدیدند که آرامش جهان را بر هم زدیم و بیهدف اسرائیل و سگ های هار منطقه را میترسانیم در حالی که توان مقابله هم نداریم.
در داخل کشورها هم شو راه انداخته بودند که عامل بدبختی های سیاسی و اقتصادی شما نانیست که جمهوری اسلامی از دهان شما بیرون میکشد و بدون هیچ توجیه منطقی و عقلایی به مردم فلسطین و سوریه و لبنان میرساند!
اما امروز اوضاع فرق کرده؛ روز به روز این مظلومیتها و مقاومت ها جامعهی منصف جهانی و مردم بینا و آزادهی عالم را به ما مشتاقتر میکند و دل های آنان را مجذوب اسلام و این مکتب با اصالت میسازد! غیرت رزمندگان مقاومت، استقامت و پایداری فلسطینی ها و یمنی ها و امروز اهالی لبنان، همهی جهان را شگفت زده و متلاطم کرده است!
مقاومت پس از سال ها به برکت همین خونها توانست حقانیت و اَصالت و مبانی خود را که بر پایهی ظلم ستیزی و مبارزه با استکبار است به سایر نقاط عالم صادر کند!
امروز همهی جهان میداند فلسطین کجاست، همه جهان میداند چه کسی زورگویی میکند، همه جهان مطالبهی کنترل این غده سرطانی منطقه را دارد و پایتخت نشین های مقاومت، مطالبه انتقام میکنند!
این نقطه درست همان نقطهی حرکت ما به سوی ظهور است که همهی آزادگان عالم را همراه ما خواهد ساخت و تمدن اسلامی را پدید خواهد آورد!