eitaa logo
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
3.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
18 فایل
کانال های جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film سینمایی و سریال @film_sinamaee محتوای تربیت کودک @amoomolla چیستان و معما @moaama_chistan شعر و سرود @sorood_sher داستان و رمان @dastan_o_roman تبلیغ ارزان @tabligh_amoo آدمین و مسئول تبلیغ و تبادل @dezfoool
مشاهده در ایتا
دانلود
💞 خانمه از شوهرش می پرسه : 👈 موقع ازدواج چه کسی منو به تو معرفی کرد ؟ 💞 شوهره میگه : 👈 چه می دونم دشمن زیاده ... 😊😂😂 💞 خانما ! تو رو خدا ، آنقدر مهربان باشید 💞 تا شوهراتون بگن : 👈 صد رحمت به پدر و مادرش 👈 و هزار رحمت به واسطه و معرفش 💞 وگرنه دیگه کسی جرائت نمی کنه 💞 تا واسطه امر خیر و ازدواج بشه 💞 از ما گفتن بود آ ... 😍 @ghairat
💞 زنم بهم گفت : 🌷 عزیزم ، قربونت برم ، فدات بشم 🌷 ﻣﻨﻮ چه قدر ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ؟! 💞 منم گفتم : 🌹 الهی قربونت برم ، ﻗﺪ دریا دوستت دارم 💞 بهم گفت : 🌷 وااای عزیزم ﻣﺮﺳﯽ ، تو خیلی خوبی 💞 ﺣﺎﻻ ﺧﺒﺮ ﻧﺪﺍﺭﻩ که " دریا " ، 💞 نام ﺍﻭﻥ ﯾﮑﯽ زنمه 😁 💞 من اصلا بین زنام فرقی نمی ذارم . 😂 💟 @ghairat
💞 قدیما ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﺧﻮﺷﺖ ﻣﯽ ﺍﻭﻣﺪ 💞 باید می رفتی ﺁﻣﺎﺭ ﻣﯽ گرفتی که ﻣﺠﺮﺩﻩ ﯾﺎ ﻣﺘﺎﻫﻞ ! 💞 ﻭﻟﯽ الان اگر ﺍﺯ ﯾﮑﯽ ﺧﻮﺷﺖ بیاد 💞 ﺑﺎید ﺑﺮﯼ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﮐﻨﯽ که ﺩﺧﺘﺮﻩ ﯾﺎ ﭘﺴﺮه ! 💞 والله به خدا👌😂😂 💞 خانما و آقایون ! 💞 لطفا به مرد یا زن بودن خودتان ، افتخار کنید . 💞 و سعی نکنید خود را جای دیگری بگذارید 💟 @ghairat
🌹 دختر پوشیه پوش 🌹 🌹🌹 قسمت ششم 🌹🌹 🍎 سمیه تا مدتها ، 🍎 در فکر ماجرای جسارت آن مرد راننده ، 🍎 مزاحمت آقایان در خیابان ، 🍎 تکه پرانی ها ، شماره دادن ها ، 🍎 جسارت و بی احترامی ها ، 🍎 و نگاه های جنسی مردان هوس باز ، بود . 🍎 فکر کردن به این همه بی حرمتی ها ، 🍎 خیلی آزارش می داد . 🍎 سمیه از این وضع خسته شده بود . 🍎 از اینکه مردم به جنسیت ، پوست ، مو ، 🍎 و لباس او نگاه کنند ، راضی نبود . 🍎 از اینکه مردم ، 🍎 به حریم خصوصیش تجاوز کنند ، متنفر بود . 🍎 همیشه در این فکر بود 🍎 که چکار کند تا انسانیتش دیده شود 🍎 نه جنسیت زنانه اش ، 🍎 نه برجستگی اندامش و نه چیز دیگر . 🍎 پس از مدتها فکر کردن ، 🍎 تصمیم گرفت موهای خود را بپوشاند . 🍎 و با موی پوشیده و لباس سنگین و بلند ، 🍎 از خانه بیرون برود . 🍎 اما هر وقت که می خواست ، 🍎 این تصمیمش را عملی کند ؛ 🍎 خجالت از مردم او را منصرف می کرد . 🍎 همیشه با خودش درگیر بود . 🍎 گاهی در تنهایی خودش ، 🍎 با خودش حرف می زد و می گفت : 🌷 من باید موهایم را بپوشانم 🌷 لباسهای سنگین بپوشم 🌷 نه نمیشه ، آخه مردم چی میگن 🌷 مطمئناً منو مسخره می کنن 🌷 اصلا من چکار مردم دارم ، 🌷 به مردم چه ربطی داره که من ، 🌷 چی بپوشم چی نپوشم 🌷 مگه من ، برای مردم دارم زندگی می کنم 🌷 ای خدا چکار کنم ، خسته شدم . 🌷 سمیه ، تا کی میخوای 🌷 برای رضایت این و آن تلاش کنی 🌷 بابا برای خودت زندگی کن 🌷 اگه میخوای در اجتماع موفق باشی ، 🌷 باید کاری کنی که به چشم یک انسان ، 🌷 به تو نگاه کنند ، نه یک عروسک ، 🌷 نه یک وسیله برای لذت بردن مردان . 🍎 بعد از چند روز کلنجار رفتن با خودش ، 🍎 آخر تصمیم خود را عملی کرد . 🌹 ادامه دارد ... 🌹 🌹 نویسنده : حامد طرفی @ghairat
🌹 دختر پوشیه پوش 🌹 🌹🌹 قسمت هفتم 🌹🌹 🍎 با اینکه مردم ، 🍎 از تغییر و تحول ناگهانی سمیه ، 🍎 در شگفت بودند ؛ 🍎 اما به انتخاب تیپ جدیدش احترام گذاشتند 🍎 و البته عده ای از پسرا هم بودند 🍎 که از حجاب داشتن سمیه ، ناراضی بودند 🍎 و حتی حجابش را مسخره می کردند . 🍎 و آنها کسانی بودند 🍎 که به زنان ، نگاه ابزاری داشتند . 🍎 و معتقد بودند که زنان ، 🍎 باید در خدمت شهوت مردان باشند . 🍎 اما در کل ، احترام سمیه بیشتر شد . 🍎 و گاهی مردان به احترامش تعظیم می کردند 🍎 سمیه در حجاب و چادر ، 🍎 هم احساس امنیت جسمی داشت 🍎 و هم آرامش روحی و روانی او ، 👈 بیشتر شد . 🍎 خیلی از دوستان و غریبه ها ، 🍎 از تیپ جدید سمیه خوششان آمد . 🍎 بعضی از دختران دانشگاه ، 🍎 که درد سمیه را داشتند ؛ 🍎 و مدام مورد اذیت و آزار ، 🍎 و مزاحمت پسران بی غیرت بودند ؛ 🍎 از دیدن امنیت بیشتر سمیه در حجاب ، 🍎 تشویق شدند تا با حجاب بیشتری ، 🍎 در دانشگاه حضور یابند ... 🍎 سمیه ، با یکی از دوستانش ، 🍎 در حال قدم زدن بودند . 🍎 که ناگهان چشمش ، 🍎 به یک آقای سر به زیر و نجیب افتاد . 🍎 سمیه به دوستش مرضیه گفت : 🌷 مرضیه این کیه !؟ 🌟 مرضیه گفت : 🌟 این پسره رو می گی ، که سر به زیره ؟! 🌷 سمیه گفت : بله 🌟 مرضیه گفت : زیاد نمی شناسمش ؛ 🌟 ولی خیلی درس می خونه . 🌟 نمره هاش هم عالی اند . 🌟 همیشه لبخند رو لباشه . 🌟 پسر پاک و نجیبیه . 🌟 اهل دختر بازی و مهمانی و 🌟 پارتی و این مسخره بازیا هم نیست . ☺️ خیلی هم مودبه 🌟 یک جوری با دخترا حرف می زنه 🌟 انگار داره با یه پادشاه حرف می زنه . 🌷 سمیه گفت : 🌷 ماشالله خوب ازش اطلاعات داری ، 🌷 پس چرا میگی نمی شناسم . 🌟 مرضیه گفت : 🌟 آخه ففط چند بار 🌟 برای گرفتن جزوه ، پیشش رفتم ، 🌟 اصلا هم نگام نکرد 🌟 نه نگاه کرد ، نه متلک انداخت ، 🌟 نه گرم گرفت ، نه پارک دعوتم کرد 🌟 نه رستورانی نه تولدی ، هیچ ... 🌹 ادامه دارد ... 🌹 🌹 نویسنده : حامد طرفی 💟 @ghairat
💞 در هنگام همبستری ، 💞 دائم حالات و عکس العمل های 💞 تن و چهره همسر خود را در نظر داشته باشید 💞 و از او در مورد احساسش ، 💞 نسبت به موقعیت حاضر ، سوال کنید . 💞 و به صداهائی که موقع ارضا شدن ، 💞 از خود در می آورد گوش کنید . 💞 بدنش را نظاره کنید ، 💞 و ببینید چگونه خود را ، 💞 با بدن شما وفق می دهد . 💟 @ghairat
🍎 سوال ⁉️ 🍎 آیا در صورت ناراحتی همسر دائم از ازدواج موقت مرد ، باز هم ازدواج موقت جایز است ؟ 🌸 پاسخ 🌸 در مورد ازدواج موقت ، باید به گونه‌ای رفتار شود که نه این سنت حسنه به دست فراموشی سپرده شود ، نه این‌ که به بهانه استحباب آن ، ناراحتی و دلسردی زنان ضعیف الایمان ، از زندگی و اسلام به ‌وجود آید . 🌸 اما به هر حال ، ناراحت شدن یا نشدن زنان دائم ، تأثیری در مشروعیت و جواز ازدواج موقت ندارد ، و سبب حرمت و منع آن نمی‌شود . 💟 @ghairat
🌹 دختر پوشیه پوش 🌹 🌹🌹 قسمت هشتم 🌹🌹 🍎 سمیه و مرضیه ، 🍎 مشغول صحبت کردن بودند . 🍎 می خواستند از کنار چند پسر جوان بگذرند . 🍎 سمیه ، چادرش را محکم گرفت ، 🍎 و از جلوی آنان عبور کرد . 🍎 یکی از پسرا با طعنه گفت : 🔥 چیه سمیه خانم ؟! 🔥 تیپ عوض کردی ؟! 🔥 نکنه خواستگار برات اومده ؟! 🔥 بابا مثل قبل باش 🔥 چادرتو بکن 🔥 موهاتو دربیار 🔥 بذار باهات حال کنیم ... 🍎 بقیه پسرا از حرف او خندیدند . 🍎 سمیه ایستاد . 🍎 و آرام به طرف پسرا برگشت . 🍎 پسره ترسید . 🍎 نفسش بند آمد . 🍎 سمیه به آرامی به پسرا گفت : 🌷 شما خواهر دارید ؟! 🌷 مادر دارید ؟! 🌷 ناموس دارید ؟! 🌷 غیرت دارید ؟! 🌷 آیا اجازه می دهید که خواهران شما ، 🌷 خودشان را به مردان عرضه کنند ؟ 🌷 تا آن مردان هوس باز لذت ببرند ؟! 🌷 آیا اجازه می دهید آقایان نامحرم ، 🌷 با آرایش و زیبایی و بدن خواهران شما ، 🌷 عشق و حال کنند ؟! 🍎 پسران ، هیچ جوابی ندادند . 🍎 تا اینکه مرضیه گفت : 🌟 بیا بریم سمیه 🍎 سمیه و مرضیه از آنجا گذاشتند 🍎 مرضیه با تعجب به سمیه گفت : 🌟 دختر حواست بود خیلی با ادب شدی ؟! 🌷 سمیه گفت : چطور ؟! 🍎 مرضیه گفت : 🌟 قبل از پوشیدن چادر ، 🌟 هر کی بهت تکه می پروند ، 🌟 عصبانی می شدی و دعواش می کردی 🌟 اما حالا ... 🌟 قشنگ با ادب ، سنگین ، با وقار ، 🌟 با حیا و با متانت حرف زدی . 🌟 دقیقا مثل دخترهای با کلاس حرف زدی . 🌟 خوشمان آمد ... نه بابا خیلی خوشمان آمد 🍎 سمیه گفت : 🌷 حرف زدنم ضایع بود ؟! 🍎 مرضیه گفت : 🌟 نه بابا ؛ خیلی عالی بودی . 🌹 ادامه دارد ... 🌹 🌹 نویسنده : حامد طرفی 💟 @ghairat
🍎 یکی از عوامل آرامش ، 👈 دعا کردن برای دیگران است . 🍎 هر کس برادر دینی خود را غیاباً دعا کند 🍎 از عرش ( خدای با عظمت ) ، 🍎 به او ندا می‌رسد : 🌸 صد هزار برابر 🌸 ( بیشتر از آنچه برای برادر خود خواستی ) 🌸 به تو عطا گردید ! 🌷 امام موسی‌ كاظم علیه‌ السلام 🌷 📚 وسائل ، ج ٤ ، ص ١١٤٨ 💟 @ghairat  
💞 ‏پانزده شانزده ساله بودم ، 💞 هر کی زنگ میزد که بیاد خواستگاری ، 💞 مامانم میگفت : دختر ما قصد ازدواج نداره ! 💞 آخرش گفتم : مامان ، 💞 این دخترتون که قصد ازدواج نداره کیه ؟ 💞 هیچی دیگه ، یه دمپایی پرت شد سمتم 😁😜😂 💞 خانواده های عزیز ! 💞 خواهشا دختراتون رو زود شوهر بدین 💞 تا به جمع پیر دختران نپیوندد . 💟 @ghairat 😍
🌹 دختر پوشیه پوش 🌹 🌹🌹 قسمت نهم 🌹🌹 🍎 سمیه و مرضیه وارد کلاس شدند . 🍎 آن پسرهایی که متلک پراندند 🍎 و مورد ملامت سمیه قرار گرفتند ، 🍎 تا آخر کلاس ، ساکت و بی صدا نشستند ؛ 🍎 و خودشان را جمع و جور کردند . 🍎 استاد ، وارد کلاس شد . 🍎 امروز قرار بود 🍎 یکی از دانشجوها کنفرانس دهد . 🍎 استاد ، نام َسمیه را خواند . 🍎 سمیه هم با چادر زیبایش ، 🍎 در محل کنفرانس ایستاد . 🍎 استاد از دیدن سمیه در چادر ، 🍎 هم شگفت زده شد ، 🍎 هم لبخند رضایت بر او زد . 🍎 سمیه ، کنفرانس خود را ارائه نمود . 🍎 وقتی کنفرانس تمام شد ، 🍎 همه دانشجوها برایش دست زدند . 🍎 و استاد با لبخند ، او را تحسین نمود . 🍎 سمیه ، سر جای خود نشست . 🍎 و استاد از کنفرانس سمیه خیلی تعریف کرد . 🍎 و چندتا اشکال نیز گرفت . 🍎 سمیه خیلی خوشحال بود . 🍎 که توانست با حجابش ، 🍎 انسانیت و علم و عقلش را ، 🍎 به دیگران ثابت کند . 🍎 بعد از کلاس ، پسران و دختران ، 🍎 از سمیه بابت کنفرانس زیبایش ، 🍎 تشکر و تعریف کردند . 🍎 مرضیه نیز به سمیه گفت : 🌟 سمیه جان ! 🌟 چادر ، زرنگترت کرده ها 🌟 از موقعه ای که چادر پوشیدی ، 🌟 خیلی تغییر کردی . 🌟 مودب شدی ، زرنگ شدی ، 🌟 محبوب شدی ، محجوب شدی ... 🍎 مرضیه در حال صحبت کردن بود 🍎 که متوجه شد ؛ 🍎 سمیه حواسش جای دیگری است 🍎 و به یک نقطه خیره شده بود . 🍎 مرضیه گفت : 🌟 فهمیدی چی گفتم سمیه ؟! 🍎 سمیه هیچ پاسخی نداد . 🍎 دوباره مرضیه گفت : 🌟 حواست کجاست دختر ؟! 🌹 ادامه دارد ... 🌹 🌹 نویسنده : حامد طرفی 💟 @ghairat