eitaa logo
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
3.6هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
2.8هزار ویدیو
19 فایل
کانال های جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film سینمایی و سریال @film_sinamaee محتوای تربیت کودک @amoomolla چیستان و معما @moaama_chistan شعر و سرود @sorood_sher داستان و رمان @dastan_o_roman تبلیغ ارزان @tabligh_amoo آدمین و مسئول تبلیغ و تبادل @dezfoool
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 دخالت بیگانگان در انتخابات ۱۴۰۰ 📌 از طریق فضای مجازی جمعی از اساتید ، طلاب و دانشجویان انقلابی جهت قطع دستان دشمن از فضای مجازی اقدام به تنظیم نامه ای جهت حل این معضل بزرگ آنهم بدون فوت وقت ، خطاب به آیت الله رئیسی نموده اند . ✅ شما هم می توانید با رجوع به آدرس ذیل حمایت خود را از محتوای این نامه اعلام نمایید . لطفا فقط یک دقیقه ، وقت بگذارید . 🆔 soadaa.ir می توانید به جای همسر و بچه هایتان ، با شماره آنها هم امضا کنید . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💟 @ghairat 👈 لطفا نشر دهید .
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
سلام دوستان عزیزم خانمی ، همسرشان جانباز بود . که هشت سال پیش شهید شدند . شوهرشان ، هیچ مسئولیتی در
لطفا صلواتی بفرستیم برای سلامتی این عزیز و خانواده اش ، جهت کمکشون به خانواده مذکور . خدا همه شما رو خیر دنیا و آخرت بده انشالله مال و خانه و فرزندتان پر برکت
💞 در هنگام قهر ، 💞 شما باید با یک رفتار یا گفتاری شیرین ، 💞 و با لحنی جذاب ، 💞 که باب میل همسرتان باشد ، 💞 او را بخندانید . 💞 البته دقت کنید 💞 که شرایط این کار وجود داشته باشد . 💞 در این کار ، 💞 حتما قلق همسرتان را در نظر بگیرید 💞 و با توجه به قلق او ، 💞 کاری کنید که او بخندد 💞 حتی گاهی با قلقک کردن همسرتان ، 💞 می‌توانید او را بخندانید 💞 و فضای آشتی را برای او آماده کنید . 💟 @ghairat
💞 داستان عشق نفوذی 💞 🔥 قسمت یازدهم 🔥 💞 جیان ، از دیدن عکسهای شهدا و جانبازان ، 💞 گریه می کرد و عکسها را ورق می زد . 💞 آنقدر غرق احساسات خودش شده بود 💞 که گذر وقت را ، احساس نکرد . 💞 ناگهان جلیلی سر رسید . 💞 کفش جیان را دید . 💞 با صدای بلند یا الله گفت . 💞 جیان ، با شنیدن صدای جلیلی ، 💞 اشک هایش را پاک کرد . 💞 و با عجله بیرون رفت . 💞 و با چشم گریان و لهجه ای که داشت 💞 از جلیلی عذرخواهی کرد . 💞 که بدون اجازه ، وارد خانه اش شد . 💞 جلیلی ، سر به زیر ، و با حیا و عفت ، 💞 از جیان تشکر کرد و گفت : 🌟 خواهرم ! 🌟 ممنون که به من محبت دارید 🌟 ممنون که خانه منو مرتب می کنید 🌟 ولی این کار شما درست نیست ، 🌟 جلوی همسایه ها زشته . 🌟 خدایی نکرده ، برای من یا شما ، 🌟 ممکنه حرف درست می کنند . 🌟 لطفا دیگه این کارو نکنید . 🌟 خواهش میکنم . 💞 جیان ، دوباره اشکش سرازیر شد . 💞 و با عصبانیت گفت : ⚜ مگه تو کی هستی ⚜ که اینطوری با من حرف می زنی . ⚜ فکر کردی میخوام خودمو برات بکشم ؟ ⚜ فکر کردی اگه بچه ها دورت جمع میشن ، ⚜ همسایه ها دوستت دارن ، ⚜ به همه مهربونی میکنی ، مسجد میری ... ⚜ یعنی خدا شدی ؟ ⚜ نه ، تو هیچی نیستی ⚜ در ضمن من خواهرت نیستم . 💞 جیان ، دوباره با جیغ زدن گفت : ⚜ من خوهرت نیستم 💞 جیان ، با حالت قهر ، به اتاقش رفت . 💞 شقایق ، زن همسایه ، 💞 به طرف جلیلی رفت . 💞 جلیلی ، با تعجب به شقایق گفت : 🌟 این خانمه چش بود ؟ 🔮 شقایق گفت : یعنی نفهمیدی چشه !؟ 🌟 جلیلی گفت : از کجا باید بفهمم . 🔮 شقایق گفت : واقعا که 🔮 شما آقایون ، همتون بی احساسید . 🔮 یعنی نفهمیدی که اون بنده خدا عاشق شده ؟ 🌟 جلیلی گفت : عاشق کی ؟ 🔮 شقایق گفت : عاشق بابام .! 🔮 خوب معلومه که عاشق شما شده . 🔮 یعنی ندیدی این چند ماهه 🔮 چطور مثل پروانه دورت میگرده ؟ 🔮 و حتی سرکارش هم نمیره ؟ 🔮 واقعا که ! 🔥 ادامه دارد 🔥 ✍ نویسنده : حامد طرفی 💟 @ghairat
💌 🇮🇷 آنقدر عشٖق تو ، 🇮🇷 در روح و ذهن و تنم ریشه زده 🇮🇷 که اگر یک لحظه یادت نکنم 🇮🇷 یا اگر یک تار مویی از سرت ڪم ببینم ، 🇮🇷 می میرم . 💟 @ghairat
😍 ☺️ ﺷﻮﻫﺮ گفت : ☺️ ﻋﺰﯾﺰﻡ ، خانمم ☺️ ﺑﯿﺎ ﺑﺎﻫﻢ ﺑﺮﯾﻢ ﭘﺎﺭﮎ خانواده تا ﻭﺭﺯﺵ کنیم . 😁 ﺯﻥ گفت : ﭼﯽ؟؟؟ 😁 یعنی ﺗﻮ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻣﻦ ﭼﺎﻗﻢ ؟؟؟؟ ☺️ ﺷﻮﻫﺮ گفت : ﺧﺐ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﯼ ﻧﯿﺎ ... 😄 ﺯﻥ گفت : ﻣﻨﻈﻮﺭﺕ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﻦ ﺗﻨﺒﻠﻢ ؟ ☺️ ﺷﻮﻫﺮ گفت : ﺁﺭﻭﻡ ﺑﺎﺵ ﺧﺎﻧﻮمم 😂 ﺯﻥ گفت : ﯾﻌﻨﯽ میگی ﻣﻦ ﻋﺼﺒﯽ ﺍﻡ ؟؟ ☺️ ﺷﻮﻫﺮ گفت : نه به خدا ﻣﻨﻈﻮﺭﻡ ﺍﯾﻦ ﻧﺒﻮﺩ . 😁 ﺯﻥ گفت : ﭘﺲ یعنی ﻣﻦ ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﺍﻡ ؟ ☺️ ﺷﻮﻫﺮ گفت : ﺑﺎﺷﻪ ﺍﺻﻼ ﻣﻦ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﯿﺮﻡ .. 😂 ﺯﻥ گفت : ﭼﯽ گفتی ؟ یعنی چی ﺗﻨﻬﺎ میری ؟ 😂 ﭼﺮﺍ می خوای ﺗﻨﻬﺎ بری ؟ 😂 راستشو بگو ﺑﺎ ﮐﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺭﯼ ؟ ☺️ ﺷﻮﻫﺮ گفت : ☺️ ﺍﺻﻼ ﻏﻠﻂ ﮐﺮﺩﻡ بابا ، ﺟﺎﯾﯽ ﻗﺮﺍﺭ ﻧﯿﺲ ﺑﺮﯾﻢ 😂 ﺯﻥ گفت : ﻣﮕﻪ ﻣﻦ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺗﻮﺍﻡ ؟؟ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😂 😄 😁 😍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌💟 @ghairat
😍 😁 یادش بخیر روز عروسیم 😁 که خواستم دوماد بشم 😁 رفتم آرایشگاه ، دنبال زنم ، 😁 یکى از خانمای آرایشگاه از پنجره پرسید 😁 خانمتون کیه ببینم آماده هستن یآ نه 😁 منم گفتم : فرقی نمیکنه 😁 دیرمون شده ملت منتظر شام هستن 😁 هر کدومشون که آماده ست بدین برم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😂 😄 😁 😍 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌💟 @ghairat
⚜ کسی که از راه حلال ، ⚜ برای تامین رفاه خانواده اش ، ⚜ تلاش می کند ، ⚜ همچون مجاهدی است ⚜ که در راه خدا ، جهاد می کند . 💟 @ghairat
☀️ هر کس به صورت زنش سیلی بزند ، ☀️ خداوند به آتشبان جهنم دستور می دهد ☀️ تا در آتش جهنم ، ☀️ هفتاد سیلی بر صورت او بزند . 💟 @ghairat
💞 داستان عشق نفوذی 💞 🔥 قسمت دوازدهم 🔥 💗 جلیلی گفت : وای بر من ، خدا منو ببخشه . 💗 این همه مدت درد عشق تو سینه هاشه ، 💗 اونوقت من ... 🌸 جلیلی ، رو به شقایق کرد و گفت : 💗 میشه خواهش کنم 💗 که از طرف من ، ازشون خواستگاری کنید . 🌸 شقایق با ذوق و شوق قبول کرد 🌸 و به اتاق جیان رفت . 🌸 و ابتدا او را دلداری داد . 🌸 سپس از جیان خواستگاری کرد 🌸 و جواب بله را ، از او گرفت . 🌸 دوباره جیان گفت : ☀️ اما من مهریه ام رو ، همین الآن می خوام . 🌸 شقایق گفت : 🌟 اما اون بنده خدا چیزی نداره ☀️ جیان گفت : من پول نمی خوام 🌸 شقایق گفت : پس چی میخوای ؟ ☀️ جیان گفت : می خوام یادم بده نماز بخونم ☀️ می خوام قرآن خوندن رو یادم بده ☀️ می خوام برام کلاس اخلاق بذاره ☀️ می خوام از اول منو تربیت کنه 🌸 شقایق با تعجب به جیان نگاه می کرد . 🌸 عاقبت جیان به مراد خودش رسید . 🌸 و با جلیلی ازدواج کرد . 🌸 روزهای زیبا و خوشی را ، 🌸 با جلیلی تجربه کرد . 🌸 با هم شوخی میکردند ، حرف می زدند ، 🌸 می خندیدند ، بازی می کردند 🌸 و گاهی مثل بچه ها ، 🌸 دور حوض می چرخیدند 🌸 و در باغ ، آب بازی می کردند . 🌸 اذان که می شد ، 🌸 جیان دیگر اجازه نمی داد 🌸 تا کسی جلیلی را به مسجد ببرد 🌸 بلکه خودش ، جلیلی را به مسجد می برد 🌸 یک ماه گذشت 🌸 این یک ماه ، 🌸 بهترین ، زیباترین ، 🌸 و شادترین روزهای زندگی جیان بود . 🌸 ولی این شادی ، دوامی نداشت . 🌸 و خیلی زود تمام شد . 🔥 ادامه دارد 🔥 ✍ نویسنده : حامد طرفی 💟 @ghairat
💌 🇮🇷 با تو ، همه روزها ، آرومم 🇮🇷 با تو بهترین لحظه هارو طی می کنم 🇮🇷 با تو عاشق ترینم 🇮🇷 با تو از هر غم و غصه ای دورم 🇮🇷 با تو خوشبخت ترینم 💟 @ghairat
💌 🇮🇷 تو با تمام خوبیات میتونی 🇮🇷 غم ها رو از چهره ی من برداری ! 🇮🇷 منم با عشقت می تونم 🇮🇷 تا ته دنیا به جنگ هر کسی برم 🇮🇷 چه تقدیری از این بهتر ، 🇮🇷 که از عشق تو بمیرم . 💟 @ghairat
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
🌹 یکی از واجبات روزه ، نیت است . 🌹 نیت روزه ، باید در طول روز ، تا افطار ، 🌹 استمرار داشته باشد . 🌹 و نیت خود را به باطل کردن روزه ، 🌹 تغییر ندهد . 🔮 @amoomolla
هدایت شده از محتوای تربیت کودک
سوال : چه چیزهایی ، استمرار در نیت روزه را ، به هم می‌زنند ؟                                                                جواب : ۱. نیت قطع روزه ( یعنی در اثنای روز از نیت روزه گرفتن برگردد . به طوری که قصد ادامه‌ی روزه نداشته باشد) : در اینجا روزه‌اش باطل می‌شود و قصد دوباره‌ی او برای ادامه‌ی روزه ، فایده ندارد . البته تا اذان مغرب باید از کاری که روزه را باطل میکند ، خودداری نماید . ۲. تردید در ادامه‌ی روزه ( به این معنی که هنوز تصمیم نگرفته است که روزه اش را ادامه دهد یا باطل کند ) : در اینجا احتیاط واجب آن است که روزه را تمام کند و بعداً هم آن را قضا نماید . ۳. نیت قاطع ( یعنی تصمیم بگیرد کاری را که موجب باطل شدن روزه است ، انجام دهد و هنوز آن را انجام نداده است ) : در اینجا احتیاط واجب آن است که روزه را تمام کند و بعداً هم آن را قضا نماید . 🔮 @amoomolla
😍 😁 می دونید چرا میگن : 👈 با ازدواج دینتون کامل میشه ؟! 🤔 😍 چون تو دوره مجردی ، 😍 فکر می کنی دنیا بهشته 😍✌ 😍 اما بعد از ازدواج ، 😍 به جهنم هم اعتقاد پیدا می کنی 😍 و قشنگ دینت کامل میشه 😂 😅 😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌💟 @ghairat
😍 🌸😁 من به سه دلیل نمیذارم خانومم دست به ماشینم بزنه : 😍 یک : چون اون گواهینامه نداره 😍 دو : چون من ماشین ندارم 😍 سه : چون من اصلا زن ندارم 😂 😅 😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌💟 @ghairat
غیرتی ها : اخلاق خانواده ، همسرداری و آرامش
🌷 دعای زیبای ندبه 🌷 🌷 صـوتـی و تـصویـرے 🌷 🌷 با ترجمه فارسی و انگلیسی 🌷 @amoomol
سلام دوستان و همراهان گلم ! عید جمعه تون مبارک و صبح آدینه تون بخیر لطفا خواندن دعای ندبه یادتون نره اگر حال داشتید غسل روز جمعه هم بکنید
🌸 در دعواها ، اگر مقصر هستید ، 🌸 بدون چک و چانه زدن ، 🌸 اشتباهاتتان را بپذیرید 🌸 و به هر طریقی که می‌توانید 🌸 احساس پشیمانی‌ تان را ابراز کنید 🌸 و برای جبران آن‌ ، قدم بردارید . 🌸 معذرت‌ خواهی کردن ، هدیه گرفتن ، 🌸 دعوت به یک رستوران یا پارک و... 🌸 باعث رفع ناراحتی‌ ها می‌شود . 💞 @ghairat
💌 🇮🇷 من به خودم می بالم 🇮🇷 که همسر و همدم و همدل و همراه و 🇮🇷 همنفس و هم خانه و همبستر و 🇮🇷 همه کسِ من ، تو شدی 💟 @ghairat
💞 داستان عشق نفوذی 💞 🔥 قسمت سیزدهم 🔥 💞 جیان و جلیلی ، با خوشحالی ، 💞 در حال رفتن به مسجد بودند . 💞 ناگهان ماشینی جلوی آنان ایستاد . 💞 چند نفر از آن ماشین پیاده شدند 💞 و به زور ، جلیلی و جیان را ، 💞 سوار ماشین کردند و رفتند . 💞 ماشین ، وارد باغ بهروز شد . 💞 بهروز دستور داد تا آنها را پیاده کنند 💞 جلیلی و جیان را پایین آوردند 💞 جلیلی را کنار یک درخت گذاشتند 💞 و جیان را ، جلوی پای بهروز انداختند . 💞 بهروز از جیان عذرخواهی کرد و گفت : 🌟 من مجبور بودم اینکارو بکنم . 🌟 چون دستور رسیده 🌟 که این ماموریت رو ، 🌟 فقط خودت باید تموم کنی 🌟 بعد از این ماموریت ، 🌟 هر جا خواستی با عشقت بری ، برو . 🌸 جیان گفت : نه بهروز ، خواهش می کنم 🌸 دیگه نمیخوام به این کار نکبتی برگردم . 💞 بهروز دستور داد 💞 تا جلیلی را به درخت ببندند . 💞 و دور تا دور او را ، هیزم بگذارند . 💞 بهروز ، کبریت را روشن کرد 💞 و به سمت جلیلی رفت . 💞 جیان ، گریه کنان و جیغ زنان ، 💞 به پای بهروز افتاد و گفت : 🌸 باشه ! هر چی شما بگید ، انجام میدم 🌸 این ماموریت رو ، تموم می کنم . 🌸 فقط خواهش میکنم 🌸 که با اون کاری نداشته باشید . 🌟 بهروز گفت : خیلی عوض شدی جیان 🌟 بخاطر این آدم ناقص 🌟 داری گریه میکنی ؟ 🌟 جیان واقعا تو خودتی ؟ 🌟 تو که به هیچکس رحم نمی کردی 🌟 حالا چی شده ؟ 🌟 چه بلایی سرت اومده ؟ 🌟 خیلی خب باشه تو برو کارتو بکن 🌟 این امشب مهمون ماست . 🌟 تازه ، غیر از تو ، 🌟 بیست نفوذی دیگه هم هستند . 🌟 که تو این ماموریت دارن کار می کنن 🌟 و چند نفر و هم گذاشتم 🌟 تا لحظه به لحظه مواظب تو باشن 🌟 پس مراقب باش تا اشتباه نکنی . 🔥 ادامه دارد 🔥 ✍ نویسنده : حامد طرفی 💟 @ghairat
🌸 از مردان دیگر نزد شوهرتان ، 🌸 تعریف و تمجید نکنید . 🌸 خصوصا از شوهر سابق یا نامزد سابقتان ، 🌸 نزد شوهر فعلی تان ، چیزی نگویید . 💟 @ghairat
🍇 هیچ مردی را به رخ شوهرتان نکشید 🍇 و او را بر شوهرتان ترجیح ندهید 🍇 و در گفتارتان ، این موضوع را رعایت کنید . 💟 @ghairat
🍇 بدترین کار یک زن ، نسبت به شوهر ، 🍇 تهدید او ، به ارتباط با مرد دیگر است . 🍇 و بدتر از آن ، اقدام به آن است . 🍇 بنابراین ، 🍇 حتی به فکر خیانت به شوهرتان نباشید . 🍇 هیچ زنی از خیانت به شوهرش ، 🍇 خیر ندیده است . 💟 @ghairat
🇮🇷 درخواست کردن ، یک فن و هنر است . 🇮🇷 اگر بلد باشید ، هنرمند و پیروزید 🇮🇷 و اگر بلد نباشید ، 🇮🇷 در آینده دچار سختی خواهید شد . 🇮🇷 همیشه درخواست شما از همسرتان ، 🇮🇷 باید با نرمی و مهربانی باشد . 🇮🇷 و باید با عباراتی مثل خواهش می کنم ، 🇮🇷 لطفا ، اگر ممکن است و... همراه باشد . 🇮🇷 به هیچ وجه برای درخواستهای خود ، 🇮🇷 با صدای بلند و خشونت و آمرانه ، 🇮🇷 برخورد نکنید . 💟 @ghairat
💞 داستان عشق نفوذی 💞 🔥 قسمت چهاردهم 🔥 💞 جلیلی به جیان گفت : 🇮🇷 عزیزم به من فکر نکن 🇮🇷 نگران من نباش 🇮🇷 لازم نیست به خاطر من ، کار خلاف بکنی 🇮🇷 نمی خواد به حرف اونا گوش بدی 🇮🇷 تو نباید از تهدیدای اونا بترسی 🇮🇷 تو خدا رو داری 🇮🇷 تو الآن ایمان داری 🇮🇷 یادت باشه بهتر از من و تو در این دنیا ، 🇮🇷 پیامبران و امامان هستند 🇮🇷 که اونا هم هر لحظه با ظلم و پلیدی ، 🇮🇷 مبارزه می کردند . 💞 بهروز ، سیلی محکمی به صورت جلیلی زد 💞 و با عصبانیت گفت : 🌟 تو یکی خفه شو لعنتی . 💞 جیان جیغ زد و گفت : 🌹 نزنش بهروز 🌹 با اون کاری نداشته باش 🌹 هر چی تو بگی انجام میدم . 💞 جیان از باغ بیرون آمد . 💞 ولی با خودش کلنجار می رفت . 💞 دوباره دچار تردید شد . 💞 نمی دانست به کارش ادامه بدهد ، 💞 یا بر توبه خودش ، بماند ‌. 💞 جیان ، به حرفهای جلیلی فکر کرد . 💞 و تصمیم گرفت ، بهترین کار را بکند . 💞 سپس به طرف کلانتری رفت . 💞 ناگهان دم در کلانتری ، 💞 یک آقایی جلوی او ایستاد و گفت : 🔥 هیچ غلطی نکنی ها ، ما مراقبتیم . 💞 جیان فهمید که واقعا تحت تعقیبه . 💞 به خاطر همین داخل کلانتری نشد . 💞 به طرف خانه خودش رفت . 💞 دم در خانه که رسید ، 💞 صدای قرآن از مسجد ، بلند شد . 💞 جیان ، به سمت مسجد رفت . 💞 بعد از نماز جماعت ، 💞 به بهانه سوال شرعی ، 💞 با امام جماعت مسجد ، دیدار کرد . 💞 و ماجرای جاسوسی و ماموریت خودش را ، 💞 به طور مفصل ، 💞 از اول تا به آخر ، برای حاج آقا گفت . 👳🏻 سپس حاج آقا گفت : الآن جلیلی کجاست ؟ 🌹 جیان گفت : بیرون شهره . 🌹 گفتند تا برجام تصویب نشه ، 🌹 آزادش نمی کنند . 🌹 حاج آقا تو رو خدا کاری کنید . 🌹 اون لعنتیا میکشنش . 🔥 ادامه دارد 🔥 ✍ نویسنده : حامد طرفی 💟 @ghairat