eitaa logo
مجله قلمــداران
5.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
310 ویدیو
10 فایل
این کانال متعلق به چهار یار هم‌قلم است! کپی یا اشتراک‌گذاری آثار، شرعا حرام‌ است. #به‌جان‌او به قلم ف_مقیمی راه ارتباطی @moghimstory ادمین تبادل و‌تبلیغ @Gh_mmm
مشاهده در ایتا
دانلود
عزیز دلم اینطور داستان‌ها نوشته می‌شه تا چشم و گوش ما نسبت به حجاب و‌حفظ حریم خانواده‌هامون باز بشه و زندگی‌هامون مستحکم شه. نه اینکه دچار شک و وسواس شیم و همه رو با یک چوب برونیم! سری قبلی هم گفتم اگر کسی واقعا می‌دونه روحیه‌ی خوندن بعضی قصه‌ها رو نداره نخونه. چرا سوختی به روحت می‌رسونی که مناسب شرایطت نیست؟ هزار و یک دلیل برای مشکلات اورولوژی آقایان هست. یعنی چی که من شک کردم به شوهرم ؟😐 پس شناخت خودتون چی میشه؟ یا طرف اومده می‌گه من دیگه آرامش ندارم.. مدام دارم نوجوونم رو چک می‌کنم. بابا کجا دارید می‌رید با این سرعت؟ بعد می‌گم ما جوگیریم ناراحت می‌شید😅 شما فقط وظیفه داری یک سری پروتکل‌ها رو‌ رعایت کنی. دیگه اینکه فلانی با چه چشمی به توی محجبه که حواست همه‌جوره به رفتار و‌ظاهرت هست نگاه می‌کنه ربطی بهت نداره. خودش می‌دونه و خداش. تو زمانی مسئول نگاه مریض عده‌ای هستی که رعایت حیا و عفاف نداشته باشی. پس سر جدتون اینقدر بابت یک داستان شلوغ‌بازی در نیارید. بچسبید به زندگی‌تون قدر داشته هاتون رو بدونید. مردهای کج خلق ولی نظر پاکتون رو تکریم کنید و واسه هدایت بچه هاتون، متوسل شید به ائمه‌ی اطهار. اونها رو بیمه‌ی اهل بیت کنید. خودمون که عرضه‌ی تربیت این نسل رو نداریم حداقل دلمون گرمه خاندان الهی هواشون رو دارند. پس دیگه نبینم از این پیام‌ها بدید‌ها. افتاد ؟
یه قرار بذاریم از امشب با هم؟
بیاین هر شب سوره مزمل بخونیم. حتی اگه قرآن راه دستت نیست یا حوصله‌ نداری، بذار صوتش تو خونه پخش شه. بعد از دو‌هفته میایم اینجا در مورد تغییراتی که تو این مدت رخ میده تو زندگیمون حرف می‌زنیم.. من که شک ندارم اتفاقات خوبی میوفته برا دل و دین‌مون.. پایه‌اید؟
از امشب یه نیت کن و یه قراری با امام‌زمان بذار. خصوصا اون‌هایی که احساس خوشبختی نمی‌کنند. بعد شروع کن به خوندنش.
1_1575037375.mp3
8.19M
⠀ ⠀ ⠀⠀⠀ سوره مزمل 🌺🌺🌺 ✍به برکت تلاوت این سوره برای مسائل زیادی گره گشايی واقع مي‌شود. لطفا از امروز حتما تو خونه با صدای بلند پخش بشه قرار هر روزمون✅ https://eitaa.com/ghalamdaraan
هدایت شده از Sky
سلام و عرض خداقوت خدمت خانم نویسنده که این زاویه از یک رابطه زناشویی معیوب رو هم برامون به قلم در آوردند. لحن پروانه همیشه درصدی از شرمندگی و کمبود اعتماد به نفس در خودش داره که منشأ اصلیش، سختی های زندگی قبل و منت هایی هست که محسن و شاید خانوادش به خاطر حمایت مالی به سرش گذاشتن. محسن آدم عجول، عصبی و متوقعی هست و این خصلت ها باعث شده پروانه هرگز نتونه باهاش هم صحبت بشه و درد دل کنه و نیاز های عاطفیشو برطرف کنه. برای خانم ها گوش شنوا بودن همسرانشون خیلی کمک بزرگی هست تا اگر حتی از زندگی مشترکشون راضی هم نیستن، به بیراهه کشیده نشن. پروانه خیلی پاک زندگی کرده و متوجه هست که کارش ( کشش به مردی دیگر) اشتباه و گناهه. حتی تفاوت نگاهش با محسن نسبت به حادثه شکست سر پویا گواه این هست. محسن این اتفاق رو حالگیری از سمت خدا و نوعی لجاجت میدونست در حالی که پری به عنوان امداد الهی و فرشته نجات برای جلوگیری از گناه بهش نگاه کرد. متاسفانه در شرایط سختی که پری داره طبیعیه که وابسته بشه و دلخوش شه از حضور مردی که ویژگی های جذابی مثل تعهد، قدرشناسی و احترام در وجودش هست. پروانه به شدت تنها و منزوی هست و تکیه گاهشو از دست داده و در آستانه لغزش قرار داره. شیطان بسیار ظریف و حساب شده عمل میکنه و از جایی وارد میشه که انسان فکرش هم نمیکنه. الکی نیست که کنترل نگاه ، محدود کردن ارتباط و هم‌صحبت شدن با نامحرم، رعایت عفت و حیا در پوشش و رفتار و ... در شرع و دین ما هست و بهشون تاکید شده. چون ارتباط با نامحرم خطرناک ترین عاقبت رو میتونه در پی داشته باشه. ان شاءالله که خداوند ما رو برای چشم بهم زدنی به حال خودمون رها نکنه.
مجله قلمــداران
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم چندخط‌ برای دیروز؛ سالروز ازدواج شما و پیامبر(ص) به زنی فکر می‌کنم که شرکت بازرگانی داشت؛ در روزگاری که دخترها زنده به گور می‌شدند.شما که مردها را به کار می‌گرفتید و با آنها قرارداد مضاربه امضا می‌کردید.می‌توانم تصور کنم.محمد را صدا زدید که به بازار حُباشَه بفرستید.محمد با آن چشم‌های سیاه عربی آمد.گوشه تالار معاملات ایستاد تا قرارداد را مهر کنید.شما با همان جبروت همیشگی آمدید و اشرفی‌های کنار دستارتان سکوت تالار را شکست.زیر چشمی محمد جوان را پاییدید.نفسی عمیق کشیدید.سینه‌تان پر شد از عطری مرموز که مردم مکه از آن بو می‌فهمیدند محمد از کوچه‌ای گذشته‌است.نور از دریچه روی محاسن محمد می‌تابید و دلرباترش می‌کرد.شاید دل‌نگران بودید که میسره را هم با او به تهامه فرستادید.تاریخ نویسان نوشته‌اند برای هر معامله قراردادی جداگانه با او می‌بستید.هر بار می‌کشاندی‌اش به دفتر کارت و متحیر بودی از حضور نجیب و امین‌اش...این تکنیک‌های مدیریت منابع انسانی را چطور بلد بودید که پیامبرمی‌فرمود: بهتر از خدیجه کارفرمایی را با کارمند خود نیافتم؛ چراکه هرگاه من و همراهم باز می‌گشتیم پیش‌کشی از غذا که آن را برای ما پنهان داشته‌بود در نزد او می‌یافتیم. هربار محمدجوان از جُرَش برگشت به او شتری دادی و باز هر دو از هم راضی،نقشه معامله بعدی را کشیدید.میسره به شما گفت که تکه ابری از مکه تا بیت‌المقدس بر سر این یتیم قریش سایه انداخته بود.شما مطمئن شدید این دل تپیدن‌ها و دلنگرانی‌ها برای هر سفر که او را می‌فرستید تا بازگردد؛ بی دلیل نیست.از طبقه دوم خانه او را که سوار شتر بود به نفیسه نشان دادید. محمد از سفر به مکه بازگشته‌بود و شما دل آسوده شدید. میسره گفت که محمد زیر درختی در نزدیکی صومعه‌ای نشسته بود.راهبی پرسید: _مردی که زیر این درخت نشسته کیست؟ _ مردی قرشی از مکه راهب سر تکان داده بود: _هرگز! در زیر این درخت جز پیامبری ننشسته‌است. دلتان از این زمزمه‌ها، توی دستتان افتاد. می‌فهمم. به او بیش از تاجران دیگر دستمزد می‌دادید. مبادا سودایی کارفرمای دیگری شود.دل از دست دادی و راز سر به مهر به عالم سمر شد و شما شدید مادر فاطمه ما... و یکی از پس از دیگری آن ثروت که در اقتصاد جمع شده بود در فرهنگ خرج شد.تا محمدی که بعثتش برای مکارم اخلاق بود از شعب ابیطالب بگذرد و به فتح مکه برسد. شما در اقتصاد،فرهنگ،امنیت؛ هر سه ضلع حکومت محمد موثر بودید. خدیجه کبری!خاتون مکه! چه خوشبختم من که شما را دانستم.زنی که اقتدارش به لطافت گره خورد.زنی که دل پیامبری را برد. معصومه امیرزاده @ghalamdaraan ble.ir/join/FrR3bVfmmo
923K
امشب دارم با صدای حلما داستان گوش می‌دم. چقدر خوانشش روون شده دیگه باید محمدمهدی رو بازنشسته کنم😉
چه خبر؟ اوضاع روبه‌راهه؟ سر کیفی؟