eitaa logo
مجله قلمــداران
5.1هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
308 ویدیو
10 فایل
این کانال متعلق به چهار یار هم‌قلم است! کپی یا اشتراک‌گذاری آثار، شرعا حرام‌ است. #به‌جان‌او به قلم ف_مقیمی راه ارتباطی @moghimstory ادمین تبادل و‌تبلیغ @Gh_mmm
مشاهده در ایتا
دانلود
سهم ۱۴۹ مونده بودم برای این سهم چه اسمی انتخاب کنم هر قسمتو که میخوندم یه اسم جلوی ذهنم میومد اولش گفتم رفع سوء تفاهم ها / بعدش گفتم امانتی که تیم هادی بازگرداند / بعدش گفتم سختیهای رسیدن به زندگی عادی / بعدش شد ریکاوری خاطرات / یهو دیدم شب به امامت رسیدن امام زمان عجل الله تعالی برگزیده کل عالمه 😍 ولی در نهایت تیترم این شد : کجا پنهان شدید خاطرات من ؟ برگردید 🥺🥺🥺 شرایط عماد وسط یه مشت آدم غریبه ای که حرفاشونم نصفه نیمه میفهمه و با نگاهاشون دارن قورتش میدن خیلی سخته 😔 یعنی وقتی تو جواب مادر یاس گفت موتاسفم جیگرم کباب شد ... از یه طرف حق دارن بیچاره ها خب همه چیو نمیدونن باید کم کم توجیه بشن از یه طرفم الان دیواری کوتاهتر از عماد پیدا نکردن که اعتراضات این مدتو بهش بکنن فکر میکنن اونم خیلی متوجه نمیشه دیگه دِ بگوووووو... بمیرم واسه اون دلش که میگه تاوان گناهمو روزی صدبار دادم و هنوزم دارم عذاب میکشم و کابوس میبینم و قرص میخورم ... خدای دخترت در قبال حافظه اش تمام زندگیمو گرفت ⬅️این جمله اش هم خیلی سنگین بود 😢 ولی خب عماد ! اینم با خودت بگو که در قبال این حافظه به جاش هویت اصلیتو پیدا کردی و به دین و آیینی دراومدی که پر افتخاره ... ان شاءالله که به خاطر همه سختیهایی که کشیدی خدا برات همه رو جبران کنه 😔 هادی هم خب داره تموم تلاششو میکنه که از عماد دفاع کنه ولی اینجا تور پهن کردن حاج خانم خیلی باحال بود کلی خندیدم 😂😂 اصلا خدایی تفاوت دیالوگها رو تو این پارت دقت کردین ... تا حالا سبک دیالوگ یاس و عماد چه جوری بود اونوقت الان چقدر نوع حرف زدنا شبیه خودمون و سیستم خاله زنکی شده 😂😂😂 عماد بنده خدا هم ‌نمیدونه ما یه کلمه میگیم شونصدتا تفسیر داره همش به خودش میگیره ... اوووف این یاسین چه بچه غیرتیه 🤪🧐😎 همینجور زل زده به عماد .. کاش یکی از دستهایش را به من قرض میداد ⬅️ الان عماد دلش یه پشتگرمی و پناه میخواد ... الان یاسه که باید پناه عماد باشه و چقدر خوب این نقشو ایفا میکنه وقتی میگه من دوست ندارم درباره عماد اینطوری حرف بزنید 😊👌🌺 تکبیر ✊ ایول از طرف آقایون ... شوهر جماعت چه ایرانی چه خارجی دوست داره تو جمع مورد تایید و اعتماد زنش باشه 😁 ( یه جایزه طلبم از خانم امیرزاده) و حاج علی هم دمش گرم که دنباله حرف یاسو گرفت و گفت بالاخره ما هم مقصر بودیم ... منتها خب این اماها و اگر ها و کاش ها و شاید ها دیگه فایده نداره ... کاریه که شده ... 😢 هادی که دیگه خیالش راحت شده میگه اینم از امانتی تون ... از ما راضی هستین ؟⬅️ خدا ازت راضی باشه جوون برو یه دو روز پهلوی خانمت بلکه اونم راضی کنی 😁😁😁 منم به نمایندگی بچه های تالار ازت راضیم ..مقیمی جانم ازت راضیه ...😅😅 برو خیرشو ببینی ... اوووف مراسم ‌تعارفات و خداحافظی های دم دری که خودش باز کلیه 😂😂 عماد هوا کم آورده دیگه حالا این سکانسو داشته باشین 🎬 صحنه بسته لطفا زوم کنین روی دست یاس که مچ عمادو گرفته داره تو گوشش میگه من اینجا نمیمونم ... بک گراند چیه ؟ نگاهای چپ چپ یاسین 🤨😝😝😝😝 حالا هی عماد میگه بمون زشته هی یاس میگه نوموخوام ... خب صحنه بسته نیشا بسته ... دیگه جدی باشین 🤭🤫 یاس سختشه بمونه چون یادش نمیاد خیلی چیزا ... ولی عماد چقدر فهمیده است که میگه دلشون میشکنه گناه دارن بمون .. تو قبلا خانواده تو با هیچکی عوض نمیکردی ها !! یادت نره ! اینجا که دستشو از یاس میکشه بیرون سمیه داره نگاهشون میکنه چرا گوشای عماد داغ میشه ؟ ⬅️ از خجالته ؟ یا لبخند میزنه که اوضاع خوبه ... همه چی آرومه ... مشکلی نیست 😬 به خدا من هیچی نگفتم بهش ... دست به دامن هادی میشه : هادی جون جدت کمک کن یاسم میخواد برگرده هتل😰 هادی هم میگه طبیعیه به خاطر تو ... 😓 حالا بیا درستش کن ... هی توپو میندازن تو زمین این از همه جا بی خبر ویلون سیلون ☹️ و تعجب کل اعضای خانواده که کوجاااااا؟!😳 اینجا دیگه خلاصه از حاج علی و حاج خانوم گرفته تا سمیه و در و دیوار و باغچه همه میگن بمون نمیذاریم بری مگه از رو جنازه مون رد بشی ... مگه الکیه ... شوخیه مگه اینهمه وقت رفتی اومدی باز بری ... دیگه سمیه دست به دامن ... عه نه دست به کت و کراوات عماد میشه که بابا تو یه چی بگو آخه شوهرخواهر گرامی و خلاااااصه تهش حاج علیه که میترکونه 😁 آقا داماد کجا تشریف میبرین شما پسر مایی رو دوتا تخم چشم ما جا داری و از این حرفای لوس که امیر یل میگفت مسخره بازیا 😂😂😂 همه اینا رو ول کنین فقط اون داماد سرخونه هادی 🤣🤣🤣🤣 یعنی ترکیدما از خنده ...
خب میریم سکانس بعدی آلبوم دیدن وای که من عاشق این کارم ... 😍 حالا یاسو ولش هی خاطراتش میاد هی میره ... اون سمیه و نظرات تخصصیشم ول کنین سر هیپنوتیزم و دکتر مغز و اعصاب و اینا ... باید بگیم اون دکتر کمبل بیاد باز شوک بده اصولا میگن همون که خراب کرده باید درست کنه ... والا 🙄🤓 موهای زرد سمیه 🤪😝😜 خانوم جان لطفا رعایت کنین ! بس آبجی جون آبجی جون کرد کچلمون کرد ... 😄 ولی یاس هنوز داره رسمی حرف میزنه ... شکر خدا همه رفتارشون با عماد بهتر شده جز یاسین خان و اما مرور دفتر خاطرات ... آخی 😊😍 یادش بخیر چقدر پای تلفن و پیامک با هم کل کل میکردن که بابا من دارم شوهر میکنم اگه عروسیت دعوتم کردم یاسم ناز میکرد که حالا ببینم وقت دارم اصن بیام 😂یاسم هی از دیگو شفر و استیون هرناندز عصا قورت داده میگفت و بادیگاردشو پز میداد و این حرفا البته قبل از اینکه بهش شک داشته باشه😁 و دوباره یاد آمنا زنده شد 😢 و ماریان 😢 وای سر این کلمه دروووووغ سمیه 😳😳😳😳😳😳😳😳😳 پهن زمین شدم ... وقتی فهمید اون استیون هرناندز عصا قورت داده همین عماد ناجی یاسه 😂😂😂 یکیم سر این قضیه رِ به رِ چای خوردن اینا ☕️☕️☕️☕️ احتمالا از این سماور همیشه به راها بودن 😅 حاج خانومم میذاره رو زمین ... سمیه میگه اِوا 🤭 حاج خانوم اینا با کلاسن خارجکی هستن رو میز صندلی همه چی میخورن ... یاسم بچه مون میگه بابا خاکی باش بشین باو 😬 از سیب گاز زدنت معلومه همون یاس خودمونی ها😂 آخی نذر حاج خانوم شب شهادت امام حسن علیه السلام و همزمان شدن با خواب یاس 😢 ... عماد پیش آقاته ⬅️ چقدر این کلمه آقاته ایرونی و خودمونی بود 😊 شیطونه میگه همچین یه پس گردنی بزنم به این یاسین 😶 که میگه فارسی حالیش نمیشه ... اونوقت بابا دارن براش خاطرات میگن ... بعدشم میگه اینهمه پیش اون بودی دو دقه ور دل ما باش 😏😒 بچه پررو ... شوهر کدومه یه عقد موقت بوده فقط برای احتیاط و رعایت مسائل 🤨😓😑 ای جونم به این یاس که میگه نخیرشم اون همسرمه 😝😜 اصن این همسر خودش چند درجه مقامش از شوهر بالاتره والا ... میگین نه از خانم امیرزاده بپرسین 😙 اصن یاسینو توجیهات حاج خانوم برای غیرتی شدن یاسین واسه دومادا رو ول کنین ...بچسبین به این حاج علی که خدایی عجب پدرزن ماهیه 😉 چفیه شو داده به عماد ... عطر گل محمدی داده ... یه انگشتر عقیق ... میخواد بنده خدا غریبی نکنه اینجا ... 😊👌به قول یاس هرچقدر ماریان برای یاس مایه آرامش بود (مادرشوهر) حاج علی هم داره برای عماد مایه آرامش میشه ( پدر زن) یادبگیرین همه لطفا !! دو روز دیگه همتون مادرشوهر مادرزن و پدرشوهر پدرزن میشین 😅 تازه بعدشم میره این دوتا تنها باشن دو دقه 😁 اینام فرصتو میبلعن برای دلبری و شیطونی و یاد قدیما و بوی غذاهای یاس و بهونه تراشیای عماد برای دیدن یاس و درین درین ...‌ الان یاسین در میزنه میگه پاشین بیاین شام کوفتشون میکنه دوتا بوس خشک و خالیو 😂😂
♥️⚜♥️⚜♥️⚜♥️⚜♥️⚜♥ پست فوق‌العاده امروز برگزیــــده رو از دست ندید.... 😍😍 واااای عالیه 😍😍 https://eitaa.com/ghalamdaaran/9782 بیا از حس و حالت بگو 😍 https://eitaa.com/joinchat/773914688Cebfbca7170 نویسنده منتظرته😌 https://eitaa.com/ghalamdaaran/7 https://eitaa.com/ghalamdaaran/2 ♥️⚜♥️⚜♥️⚜♥️⚜♥️⚜♥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زهرابانو