"مردگان و زندگان"
لحظه لحظه های حشر
هر طرف قیامتی است
شور روزگار نشر
هر جهت علامتی است
بوالعجب حکایتی است
این خبر؛
باز عصر مردههاست
بر منابر هنر
: مرده های بی خطر!
مرده های پر شکوه و معتبر
خودپرستهاي نو
بت پرستهاي نو
هم خدا و هم بشر
امتزاج خیر و شر
این طرف؛
زنده های بی غرور
لخت و عور
زنده بدون گور!
زنده بدون صف
زنده های حاشیه
مرده هدف! زنده تلف
تا همیشه آسمان
روی شانه ستاره هاست
تا هماره
آری و نخیر
سهم آرواره هاست
سهم مرده های با زبان
مناسب دکور
مرده های زنده خور
مرده های شیک و پیک
مرده های کاملا بروکراتیک
مرده های زنده ای که تا همیشه هر کجا که بوده خورده اند
مرده های بی نفس که هیچ دوره ای نمرده اند
زنده هاي داستان ماندهاند
مثل بردههای چین و هند و روم باستان
مرده ها مرده اند و مانده مرگها به نامشان
ایستاده زندگي به احترامشان
مادران کنیزشان
هم پدر پس از پدر غلامشان
باز عصر مردههاست
مرده های مدعی
مرده های بی نیاز از نفس
زنده با هوس
تیپهای گونه گون
از تعقل و جنون
از اهالی فنون برای طرح در رسانهها
هم برای نصب و رفع کردن بهانهها و شانهها
مرده های پول و نام
مردههای ناتمام
مرده های شستشو
عارفان بی وضو
عاشقان رنگ و بو
مرده های لحظه لحظه لحظه لحظه تازه تر
تازه تر جنازهتر!
مرده بگو بخند
مرده برند!
مرده های جنس اصل
زرد-سبز چارفصل
زندههای بی تفاوتی!
راستی چه فرق می کند
باد از کدام سوست یا کدام دشمن و کدام دوست؟؟
راستی
راستي!
ما کجای این حکایتیم
هیچ کس شنیده یا که دیده است؟
زنده های بی صدا
زندهی بدون حرف!
مرده عمیق و ژرف
زنده های نخ نما
زنده های انزوا
زنده های بی فضا
بی غذا
مرغ در عروسی و عزا
زنده های بی کفن
پس کجاست قصه شما؟؟
زنده های بی دهن!
#علی_داوودی
#شعر_اعتراض
@ghalamhaye_bidar