#یعنی_ترامپ
مردكِ بي آبروي بي حيا يعني ترامپ
گيج و گنگ و ابله و بي دست و پا يعني ترامپ
دلقكِ سيركِ فضاحت، شومنِ دنياي جهل
زنگِ تفريحِ جهانِ پر جفا يعني ترامپ
كارتر و ريگان و بوشِين و كلينتون خر شدند
خرتر از خر در تمام آمريكا يعني ترامپ
با خليج فارس شوخي كارِ هر مغضوب نيست
ميخورد درياي ما فرعون را يعني ترامپ
خشم بر ايران چو بازي با دُم شير است، هِي!
هِي مزن لاف تهاجم اي دغا يعني ترامپ!
كدخدائي كه معطل مانده در كار خودش
حيفِ نان در دهخداي شهر ما يعني ترامپ
با سپاه آنكه در افتد، وَر بيفتد بي گمان
قهرمانِ خود زني در ماجرا يعني ترامپ
تاجرِ پوشك فروشِ غرب، با موشك چكار
پِرزيدنتِ احمقِ پر مدعا يعني ترامپ
وارثِ جنگ و جدال و هرج و مرج و شوروشر
معنيِ امروزِ اشقي الاشقيا يعني ترامپ
خندهٔ شيطان كوچك بين به شيطان بزرگ
خرسِ بي غيرت تر از خوكِ شما يعني ترامپ
سرزده، بايد به گورستانِ داعش سر زند
تا ببيند خصم، گورِ خويش را يعني ترامپ
هيچ جا حرفِ سبك مغزان ندارد اعتبار
سنگِ ديوانه به چاهِ مافيا يعني ترامپ
پارس كم كن اي سگِ زردِ برادر با شغال
گرگِ افتاده به دام گرگها يعني ترامپ
با نهنگِ زير دريائيِ ما شوخي مكن
طعمهٔ يك لحظهٔ پهباد ما يعني ترامپ
احتياجي نيست نابودش كني، با ظلمِ خود
ميگذارد دولتش را زير پا يعني ترامپ
عاقبت جايش زباله دانِ تاريخ است و بس
آشغالِ مانده از پسماندها يعني ترامپ
#محمود_ژولیده
کانال شعر قلم های بیدار👇👇👇
https://eitaa.com/ghalamhaye_bidar
https://sapp.ir/ghalamhaye_bidar
تبریک به شاعران اصفهانی برگزیده #هفتمین_دوره_آموزشی_شعر_جوان مؤسسه شهرستان ادب
آقایان:
مسعود پایمرد
علی سلیمیان
علی شریف الحسینی
امیر مؤمنی
محمدصادق میرصالحیان
امیر حسین نیکویی منش
و خانم ها:
زینب زمانی
نسرین عسکری فروشانی
مریم کریم آبادی
بتول محمدی
#انجمن_شعر_شهرستان_ادب_اصفهان (نارنج)
https://eitaa.com/ghalamhaye_bidar
https://sapp.ir/ghalamhaye_bidar
@ghalamhaye_bidar
گرامی باد روز بزرگداشت حماسه سرای بلندآوازه ی شیعی و ایرانی #حکیم_ابوالقاسم_فردوسی و همچنین روز پاسداشت زبان و ادب پارسی
🚩انجمن شعر نارنج
🌻سهشنبهها
📖 #شاهنامه_خوانی و #نقد_شعر
💡کارشناسی و اجرای امروز با مهدی جهاندار و محمد خادم
⏰ از 6 عصر تا اذان مغرب
🏠 #سها
جنب پایانه بابلدشت،کوچه شهید مقارزاده،نبش کوچه شهید جلوخانیان، پ 18
@ghalamhaye_bidar
ﺁﺗﺶ، ﮔﻠﻮﻟﻪ، ﺳﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
ﺟﺎﯼ ﻗﻠﻢ ﺗﻔﻨﮓ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺗﻮﭖﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺷﻌﺮ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺜﻞ ﺑﻤﺐ ﺑﭙﯿﭽﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﺷﻌﺮ
ﺑﺎﯾﺪ ﻗﻠﻢ ﺑﻪ ﺭﻗﺺ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺟﻨﻮﻥ ﮐﻨﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺗﻀﯽ ﺑﺸﻮﺩ « ﻓﺘﺢ ﺧﻮﻥ » ﮐﻨﺪ
ﺑﺎﯾﺪ ﻟﺒﺎﺱ ﺭﺯﻡ ﺑﭙﻮﺷﺪ ﺻﺪﺍﯼ ﻣﻦ
ﺑﺎﯾﺪ ﺳﭙﺎﻩ ﻗﺪﺱ ﺷﻮﺩ ﻭﺍﮊﻩﻫﺎﯼ ﻣﻦ
ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﺍﻥ ﺷﻌﺮ ﺍﮔﺮ ﻧﻌﺮﻩﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ
ﺩﺭ ﮔﻮﺵ ﺟﺎﻫﻠﯿﺖ ﺍﯾﻦ ﻋﺼﺮ ﻣﯽﺷﺪﻧﺪ
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺣﺮﻑ ﻟﯿﻠﯽ ﻭ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﻧﻤﯽﺯﺩﻧﺪ ...
ﺁﺗﺶ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﺷﺎﺧﻪﯼ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻧﻤﯽﺯﺩﻧﺪ
ﺍﺯ ﺑﺲ ﺧﯿﺎﻝ ﺩﺭ ﺧﻢ ﺍﺑﺮﻭﯼ ﯾﺎﺭ ﻣﺎﻧﺪ
ﺍﺯ ﺳﺮﺯﻣﯿﻦ ﻗﺒﻠﻪ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻧﻮﺍﺭ ﻣﺎﻧﺪ
ناموس زخم خورده ای از بس که بی کسی
از بس که طعنه خورده و بیت المقدسی
ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﮔﺮﮒ ﯾﻬﻮﺩﯼ ﻋﺰﯾﺰ ﺷﺪ
ﯾﻮﺳﻒ ﻣﯿﺎﻥ ﻣﻌﺮﮐﻪﻫﺎ ﺭﯾﺰﺭﯾﺰ ﺷﺪ
ﺍﯾﻦﮔﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﺟﺒﺮﺋﯿﻞ ﺳﻮﺧﺖ
بر عکس معجزات خدا، « الخلیل» ﺳﻮﺧﺖ
از خون گرمتان، عرق سرد می زنند
در مسجد شکسته یتان، نرد می زنند
آری شما حماسه ولی ما جنازه ایم
ما خواب مانده ایم کجا انتفاضه ایم؟
تنها برای منفعت خود برادریم
امروز روز نکبت ما بود بگذریم
آه ای برادر عربم روزه ات قبول
فانظر الی تظلمنا ایها الرسول
#محمد_مهدی_خانمحمدی
#فلسطین
@ghalamhaye_bidar
🌙 رمضان مبارک
🚩انجمن شعر نارنج
🌻سهشنبهها
📖 #شعر_خوانی و #نقد_شعر
💡کارشناسی و اجرای امروز با مهدی جهاندار و رضا سهرابی
⏰ از 18:30 تا افطار
🏠 سپهر هنر و اندیشه #سها
@ghalamhaye_bidar
به شهید جواد محمدی،مدافع حریم آل الله
خوانده شده در انجمن نارنج
بزار شهرمون بی تو ویرونه باشه
آخه بی تو این شهر دیدن نداره
می خواد ابری باشه می خواد آفتابی
دیگه آسمونش پریدن نداره...
بزار شهرمون بی تو از هم بپاشه
بزار بشکنه بغض تو کوچه هاشو...
دعا کن که وا شه دل آسمونم
که قسمت کنه با زمین گریه هاشو...
قدم میزنم عکسای سال پیشُ
همون سالی که کوله بارت رو بستی
هنوزم همونم....هنوزم همونی
هنوزم همین جا تو هیئت نشستی...
هنوز فاطمه تو بغل راه میری
میفته به عکس شهیدا نگاتو...
تو تو فکر پرواز و ما پر شکسته...
چه میفهمه اینجا کسی حرف هاتو...؟
دروغ بزرگی شده بی تو بودن
تو هستی...به زهرا «س» قسم زنده ای تو
به گرمای بی حد سنگ مزارت
به مسجد مصلی قسم زنده ای تو
قدم میزنم عکسای سال پیشُ...
باید آخر قصه سامون بگیره
باید یک نفر بشکنه این سکوتو....
باید آخرش شهرمون جون بگیره...
هنوز هستن ابراهیمایی که با صبر
امون از همه دشمنامون بریدن
شبا،من ندیدم ولی مطمئنم
همه دور خونه ت نگهبانی میدن!
یکی فاطمه ت رو بغل کرده از دور
یکی رهسپاره واسه انتقامش
دل همسرت قرصه وقتی می بینه
هنوز هست تو خونه عکسِ امامش!
تو این روزها گردِ غربت بشینه
روی چادرِ مشکیِ یادگارت؟
مگه مرده باشیم ما تا حسودا
ببینن یه کم،کم شده اقتدارت!
دروغ بزرگی شده بی تو بودن
تو هستی...به زهرا «س» قسم زنده ای تو!
به گرمای بی حد سنگ مزارت
به مسجد مصلی قسم زنده ای تو
تو به ما زمین خورده ها یاد دادی
چطور بند پوتینو محکم ببندیم
به راهی که رفتی قسم،صبح فردا
سر هرکی پایینه تو سربلندی
#رضا_سهرابی
#مدافعان_حرم
#ترانه
@ghalamhaye_bidar
سال 1371 با يک دستگاه ميني بوس، به همراه تني چند از شاعران خوزستاني، از اهواز براي شرکت در کنگره شعر ويژه آزادسازي خرمشهر عازم اين شهر بوديم. در راه به پيشنهاد يکي از دوستان شاعر تصميم گرفتيم که يک غزل مشترک بسراييم.
با شور و شوق هر کس يک بيت نوشت و حاصل کار شد يک غزل هفت بيتي.
ابيات اين شعر به ترتيب از اين شاعران است: بهروز ياسمي – زنده ياد مهدي رستگار – هرمز فرهادي بابادي – سليمان هرمزي – عباس گيلوري – حبيب اله بهرامي شهني – عبدالرحيم سعيدي راد
سالها در تب تو سوخته و ساختهايم
پرچم فتح تو بر بام شب افراختهايم
تا تو يک بار دگر در کف ما آمدهاي
دل و جان يکسره در راه هدف باختهايم
تيغ خورشيد سحر وام ز چشم تو گرفت
که از اين پهنه شب تا به افق تاختهايم
تحفه ماست دل خويش که درويش صفت
پيش پاهاي تو اي خوبتر انداختهايم
همه شب ورد زبانم قد و بالاي تو بود
گرچه هرگز دل خونين تو نشناختهايم
هر چه بر سينه دل تيغ زدم ريشه نکرد
ما که بر ريشه دشمن همه شب تاختهايم
ما که دلداده جامي ز سبويت بوديم
اين غزل را همگي مشترکا ساختهايم
#خرمشهر
@ghalamhaye_bidar
به سوگ نخل های بی سرت گیسو پریشانم
شبیه خانه های خسته ات در خویش ویرانم
شب طوفان نباشد صبح ساحل از صدف خالی است
که من این روزهای سخت را از عشق می دانم
تو رفتی ای قنوتت تشنه با یکریز باران ها
و من چون مشک خالی در کنار رود می مانم
به هر جا ذکر خیر توست با اروند با کارون
به هر موجی روایت هاست از تو ماه تابانم
کدامین صفحه ی قرآن جیبیِ تو ترکش خورد
که عطر یاس و یاسین می دهد امروز قرآنم
من ایمان دارم ای خورشید، بعد از این شب یلدا
به نورت فتح خواهی کرد خونین شهر چشمانم
و خرمشهرها دیده ست با چشمان خود ایران
و خرمشهر ها در پیش دارد باز ایرانم
#زهرا_سپه_کار
#خرمشهر
@ghalamhaye_bidar
#سوم_خرداد روز مقاومت، ایثار و پیروزی مبارک
کانال شعر و جایزه ادبی #قلم_های_بیدار در پیام رسان های #ایرانی👇👇👇
ایتا:
https://eitaa.com/ghalamhaye_bidar
سروش:
https://sapp.ir/ghalamhaye_bidar
بله:
ble.im/ghalamhaye_bidar
🌙 رمضان مبارک
🚩انجمن شعر نارنج
🌻سهشنبهها
📖 #شعر_خوانی و #نقد_شعر
💡کارشناسی و اجرای امروز با مهدی جهاندار و علی سلیمیان
⏰ از 18:30 تا افطار
🏠 جنب پایانه بابلدشت،کوچه شهید مقارزاده،نبش کوچه شهید جلوخانیان، پ 18
سپهر هنر و اندیشه #سها
@ghalamhaye_bidar
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
صلح یا جنگ
چه خبر شد که راه بندان است
کوچه کوچه پر از غزلخوان است
همه انگشتها به دندان است
ماه روی حسن نمایان است
سبز مثل بهار میآید
با فقیران نشسته روی حصیر
برکت میدهد به نان و پنیر
به نگاهش دل یتیم، اسیر
سفره پهن و چه فرق اینکه فقیر
از کدامین دیار میآید
مثل آیینه است آیینش
رمضان الکریم مسکینش
شمس از سکههای زرینش
سائل خندههای شیرینش
به امید انار میآید...
دست شستهست از زمانه خود
تکیه داده به نخل خانه خود
غرق در شور بیکرانه خود
دارد از خلوت شبانه خود
ماه شبزندهدار میآید
هرچه درهم تصدق سر او
فتنه برخاست پای منبر او
زرهش هست یکه سنگر او
تک و تنهاست گرچه، لشکر او
به نظر بیشمار میآید
صلح یا جنگ، حکم حکم خداست
دور تا دور او نفاق و ریاست
در خروش نبرد، مرد کجاست؟
لشکرش هاله سیاهیهاست
از میان غبار میآید
خونجگر از کلام بعضیها
ناامید از مرام بعضیها
زهر خورد از طعام بعضیها
زخم خورد از سلام بعضیها
همچنان بردبار میآید
زخم اگر بشکفد به جامه صلح
یا که خونین شود عمامه صلح
مصلحت هست در ادامه صلح
دارد از پای عهدنامه صلح
با شکوه و وقار میآید
سینهاش رازدار سر مگوست
دین دنیاپرست بند به موست
دوست لفظی شبیه لفظ عدوست
از قعودی که صبر ریشه اوست
چه قیامی به بار میآید
حرف حق مرده، حرف نان مانده
در گلو باز استخوان مانده
ولی آن روی داستان مانده
مردی از جنس آسمان مانده
که سرانجام کار میآید
#عباس_همتی
قلم های بیدار
اشعار حماسی، به روز و انقلابی👇👇👇
eitaa.com/ghalamhaye_bidar
sapp.ir/ghalamhaye_bidar
ble.im/ghalamhaye_bidar
#جامانده
عاقبت من هم شبی در بیت مهمان میشوم
شاعر اولترین اشعار استان میشوم
تا کمی از شعر من لبخند آید بر لبت
دست بر دامان شور هر نمکدان میشوم
دوستی میگفت: "هی پاپیچ و آویزان نشو"
من برای دیدنت، تا حدّ امکان، میشوم
یک عصا باید که بشکافد یم عشاق را
بهر وصلت، پاپِی موسی بن عمران میشوم
میرسد اهل و عیال هر شهیدی، خدمتت
چشم میدوزم به همسر، باز گریان میشوم
بس که دیده عزّ و جزّم را برای دیدنت
گفته: "فردا صبح، من راهیّ "جولان" میشوم"
گفته بودم بعد دیدار تو، آدم میشوم
هیچکس باور نکرد اما به قرآن، میشوم...
پیش جاری گفتهام امسال من هم دعوتم
چون نکردی دعوتم، با خاک یکسان میشوم
چون شنیدم در حیاط بیتتان بنّایی است
تا خودم را جا کنم، شاغول و فرغان میشوم
گر خورم یک بامیه از سفرهی افطارتان
نقل و قند و پشمک و حلوا و سوهان میشوم
اینهمه ذکر و دعای بی اثر؟! عیب از من است
این مسلمانی نشد، از نو مسلمان میشوم
گرچه شعرم درب و داغان است، دارم صد امید
عاقبت من هم شبی در بیت مهمان میشوم
#فهیمه_انوری
@ghalamhaye_bidar