eitaa logo
قلمزن
523 دنبال‌کننده
731 عکس
138 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
دبیرستانی که بودم بیشتر اوقات با پدر میرفتم و می‌آمدم، مگر روزهایی که ساعت کاری پدر و تعطیلی من با هم اختلاف پیدا می‌کردند، اگرچه باز هم پدر دلش می‌خواست در مدرسه بمانم تا خودش را برساند، دبیرستان من میدان بسیج بود و مدرسه پدر دو کوچه پایین‌تر، خانه پدری هم بلوار هفت تیر، فاصله زیادی که باید هرروز میرفتیم و می‌آمدیم چون پدر مدرسه را با وسواس عجیبی انتخاب می‌کرد حتی اگر آن طرف دنیا بود! در مسیر برگشتن بیشتر اوقات میرفتیم خیابان امام خمینی، یک بستنی فروشی بود که پدر بستنی سنتی‌اش را عجیب می‌پسندید، بستنی میخرید و تا برسیم مشغول بودیم، اما نکته قصه اینجاست که پدر دلش میخواست بشنود، یعنی من شرح ماوقع روزم را بگویم و او گوش کند، سوال می‌پرسید اما من همیشه در سکوت بودم و جواب درستی نمی‌دادم دلیل اصرار هرروزه پدر را برای حرف زدن نمی‌فهمیدم، گاهی با خودم فکر میکردم حتما پدر دلش میخواسته جای مادر باشد و دخترش با او هم حرف بزند، چون میدید وقتی به خانه می‌رسیم هنوز لباس مدرسه را عوض نکرده شروع میکردم به حرف زدن تا وقتی حرفهای آن روزم تمام می‌شد و مادرِ خسته از خانه‌داری و شیطنت برادرها، عجیب باحوصله گوش می‌کرد و عکس‌العمل نشان می‌داد، خدا حفظش کند. آن روزها نمی‌دانستم پدر چرا اینهمه پیگیر حرف زدن من است و چقدر امروز دلم می‌سوزد و حسرت میخورم... وقتی پدر یا مادر می‌شوی یا در هر جایگاهی که دلت دل‌نگران کسی باشد و برایت کسی یا کسانی مهم باشند، اصرار به حرف زدن بهانه است، تو میخواهی بدانی حالش چطور است، آب در دلش تکان نخورده باشد، گیر و گرفتاری نداشته باشد، دلش نگرفته باشد، رنجی پنهان همراهش نباشد، طلبِ حرف زدن بهانه است، کسی دل‌نگران حال و احوال ماست. ف. حاجي وثوق @ghalamzann