eitaa logo
قلمزن
525 دنبال‌کننده
729 عکس
138 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
تصمیم گیری های ذیل قدرتمندی های وابستگی به "پول" این "کلید مشگل گشا"، "فرهنگ" ، این مفهوم "مظلوم و بی دفاع" را کرده است گوشت قربانی و توپ فوتبالی که هربار زیر پای یک ابرقدرت قرار بگیرد و با حرکت پای او و فشار و جهتی که او میخواهد به سوی هدفی پرتاب شود. کشف تازه ای نیست که تا بشر بوده و حیات اجتماعی اش برقرار، این فرایندِ ناگزیر همواره به حوزه های انتقالِ فرهنگ تحمیل شده است. اینکه این مساله دردِ بیدرمان است یا خیر، نیازمندِ هم اندیشیِ دلسوزانِ فرهنگی ست اما به هر حال دردش دردناک است و رنجش بی حساب، یا معلولِ نابلدیِ متولیانِ فرهنگی‌ست و یا علتش کاربلدیِ قدرت های اقتصادی که دود هردوتایش چشمانِ فرهنگ بینوا را میسوزاند! و مصادیقش مثلا در میشود تحمیلِ بسته های بازرگانی که فرهنگ و سبک زندگی را در خود حل میکنند و می‌جوند و نشخوار می‌کنند و آنچه خود می‌خواهند تحویل می‌دهند اعتراض هم داشته باشی می‌گویند پولش را داده اند و ما به این پول نیازمندیم. و در و مجموعه های فرهنگی می‌شود روح و که تصمیم می‌گیرد و یکه‌تازی می‌کند و همه "بله قربان‌گو"یش می‌شوند. قدرت های اقتصادی لزوما مشهدمال و ایران مال و جهان مال و فلان موسسه اعتباری نیستند که گاهی میشوند خود ارگان ها و نهادهای حکومتی مثلا سپاه یا بسیج یا ... که چون بضاعت مالی دارند می‌توانند متولی فرهنگی هم باشند! اگرچه مجموعه های مالی و نهادهای حکومتی به یکدیگر شباهت و ربط و خط ندارند اما نتیجه یکی‌ست کار به دست کسانی پیش خواهد رفت که مکنت مالی دارند پس را هم می‌سازند هم می‌گیرند و هم در مرحله اجرا تحمیل می‌کنند و حتی اگر کاری جایی درست هم به دستشان انجام شود باز هم در اصلِ موضوع تفاوتی نکرده است. در هر حال: زورِ پرزورِ پول به زورِ کم زورِ بضاعتِ فرهنگی و تربیتی همواره چربیده است. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
قلمزن
#جهانشهر #به_میزبانی_گلشهر فقط تا 16 اردیبهشت فرصت دارید تا در این رویداد ویژه شرکت کنید: Jahansha
با رویداد جهانشهر در صفحه آقای کمیلی آشنا شدم، حقیقت این است که آنجا احساس تکلیف کردم که در این رویداد شرکت کنم با همان هدف تکریم حاشیه شهر و این حرفها... در واقع همان نگاه غلط همیشگی که ما باید به ایجاد هویت در منطقه کمک کنیم! اما جهانشهر چیزی فراتر ازین دست نگاه‌های والدگری و دلسوزانه است، این اتفاق همان چیزی است که ما به آن نیازمندیم، ما که می‌گویم یعنی همه‌ی کسانی که این سوتر شهر نشسته‌اند و هی برای حاشیه شهر تدبیر می‌کنند و هی دلشان می‌سوزد، این ما هستیم که به حضور در این رویداد نیازمندیم به حضور در مکان و منطقه و مردمی که اتفاقا عین هستند و آنقدر این هویت وزن دارد و آنقدر شکوه دارد که بارها سر خم کنی پیش عظمت آنچه هست و دارایی این مردم است. در طول برنامه بارها از خود میپرسم کدام طرف این رویداد را گرفته است و کدام قسمت بار را برداشته است و این رویداد کم‌نظیر کجا قرار است دیده شود‌‌؟! از بدو ورود که جوانک افغانستانی راهنمایی می‌کند که کجا پارک کنی تا ورود به فضایی که مولفه‌های فرهنگی ملت‌ها چیده شده است، تا زیبایی و شکوه عروسک‌های خانوم و ، تا طعم دل‌انگیز و خوشمزگی و موسیقی ملل اسلامی که هر کدامش سابقه‌ای دارد به طول تاریخ این جماعت تا پرسش مهربانانه‌ی "به‌خیرید؟ جانتان جور است؟" تا مهرنوشته‌ی "چیشماتو به دلم شه" تا شور و حال و جریان زندگی که در تمام مدت آنقدر حالت را خوب نگه می‌دارد که دلت می‌خواهد همانجا نگهش داری، عجیب اتفاقی‌ست رویداد جهانشهر به میزبانی گلشهر، عجیب حال و هوایی دارد، عجیب زنده است و مردمش دوست‌داشتنی‌تر از آن هستند که تصور کنی، اصلا گلشهر نه، هر جایی که به آن می‌گویند حاشیه شهر، اگر درست دیده شود دیگر حاشیه نخواهد بود، اگر درست احیا شود، اصل و هویت و عصاره و جانِ حیات شهر خواهد بود. و "شهر" آنگاه که افقِ اجتماع، به تحقق رسیدن تمدن اسلامی می‌شود، دیگر جغرافیا نمی‌شناسد، تو در قاب شهر، را می‌بینی، امتی که قرار است زیر یک سایه‌‌ی بزرگ، دیگر همسایه نباشند که بشوند ، روزی که خدا بخواهد. ف. حاجی وثوق @ghalamzann