قلمزن
#روایت_دیدار سکانس ششم: (روز - داخلی - حسینیه امام خمینی) باید خیلی سریع مراحل بعدی را طی کنم، مأ
#روایت_دیداری_که_زنانه_بود
#مهربانی_و_لطافت
امروز ۲۷ آذر ۱۴۰۳ در حسینیه امام خمینی همه چیز بهغایت لطیف است، از آن بانوی مهربانی که چند ساعت در سرما ایستاده تا کارتهای دیدار را به دست همهی مدعوین برساند، تا آن تیم حفاظت مهربان که برای بازرسی چندبار معذرت خواهی میکنند، تا گروه انتظامات که روسریها و چوبپرهایشان به رنگ صورتی است و روی حمایلهایشان جمله نازک و نورانی «ان المراة ریحانه» نقش بسته است، تا تیم پذیرایی که مادرانه هوای خستگیات را دارند و کیک و شیر به کامت مینشانند، تا خود مهمانان که عجیب حواسشان به هم است و ازدحام و شلوغی باعث نمیشود به هم مهربان نباشند.
داخل که میشوی انتخاب رنگها خارج از تصور است، چه کسی گمان میکرد روزی حسینیه امام خمینی به خاطر جنسیت مهمانانش به رنگ صورتی دربیاید و اکسسوار دخترانه داشته باشد.
همهی کارها دارد به دست خانمها جلو میرود ، چند تصویربردار خانم در چند گوشه سالن مستقر شدهاند. دختران جوان با دوربینهای عکاسی حرفهای در بین جمعیت تردد میکنند و قابهای معناداری را ثبت میکنند.
۷ سخنران مراسم، خانم هستند از دهه هشتادی داریم تا دهه هفتادی و شصتی و پنجاهی... و چقدر همه انتخابها درست و بهجا بوده است.
هرازگاهی صدای گریه نوزاد یا کودکی شنیده میشود ، فضا آنقدر مادرانه و راحت است که انگار نه انگار این همه زن و کودک در محضر شخص اول کشور که نه، در محضر شخصیتی جمع شدهاند که نگاه دنیا را به خود و مبانیاش جلب کرده است.
به چهره آقا نگاه میکنم و نگاهم از جا کنده نمیشود، مانده است خیره و حیران و دلش میخواهد لحظه به لحظهی حرکات و سکنات مردی را ثبت کند که بدون هدف و معنا سر هم نمیچرخاند.
آقا حواسشان از همهی ما جمعتر است، حتی انگار جمعتر از همیشه ، چون مهمانان حسینیه خانمها هستند، چون خانمها برایشان مهم است که ششدانگ توجه و دقت کسی به آنها و حرفها و دغدغههایشان باشد، چون خانمها دقیق هستند، اهل ظرائفند و خوب دریافت میکنند که کدام توجه حقیقی و عمیق و مهربانانه است.
ما اینجا در محضر پدری گرد هم آمدهایم که «هویت حقیقی» ما را میشناسد، جنس سعادتمندی ما را میداند و راهی که نشانمان میدهد، همان است که برایش آفریده شدهایم و اینها همه دریا دریا و آسمان آسمان بر لطافت جلسه میافزاید.
وقتی خانمها صحبت میکنند، شک ندارم دقیقتر و بهتر از همه آقا گوش میکنند ، حتی روی کلمات حساس هستند و توجه نشان میدهند، آنقدر خوب به خاطر میسپارند که وقتی سخنرانی هفت خانم تمام میشود ، با ریزبینی و توجهی کارشناسانه و البته با چاشنی پدرانه، به نکات و جملات آنها اشاره میکنند و دربارهاش حرف میزنند و گاه شوخی لطیفی هم اتفاق میافتد و جمعیت میخندند. حتی به تعداد فرزندان خانمها هم توجه دارند و مثلا وقتی خانم ترابی درباره جمعیت صحبت میکنند، بعد آقا خطاب به ایشان میگویند ولی دوفرزند کم است و جمعیت دست میزنند و میخندند.
اصلا نکته قشنگ ماجرا اینجاست که در محضر آقا هر خانمی که معرفی میشود به تعداد فرزندانش هم اشاره میشود، حتی خانم ملکی مجری برنامه وقتی خودش را هم معرفی میکند، تعداد فرزندانش را به آقا میگوید و همه میدانیم که اینجا تعداد فرزندان یک مزیت است، یک نمره اضافه دارد، آقا برای فرزند بیشتر نمره ارفاقی میدهند و هرکه بیشتر دارد سرش را بالاتر میگیرد.
سرم را بالاتر میگیرم تا آقا را خوبتر ببینم که زبانِ بدن این جهانمرد هم دیدن دارد، آنگاه که نگاهش متمرکز میشود ، آنگاه که لبخند میزند، آنگاه که مهربانی در صورتش میدود،
من دارم یک مهربانِ مقتدر را در یک بکگراند صورتی میبینم و در گوشه این قاب بینظیر، زنی ایستاده و خودش را گهواره کودکش کرده است و در تمام مدتِ طولانی این جلسه، فرزندش را میان چادرش گرفته و خودش را به چپ و راست آرام حرکت میدهد تا میوهی دلش آسوده بیاساید.
اینجا در حسینیه امام خمینی در حوالی ظهر روز
۲۷ آذر ، دنیا همهی حرف و حدیثش را پیرامون زنانگی و مادرانگی، غلاف کرده است
و کائنات در برابر اینهمه لطافت و نور با تمام قامت ایستادهاند...✨🌱
✍ ف. حاجی وثوق
@ghalamzann