#آن_جوان_هجده_ساله_که_بود
علی یکی از نوجوانان مهمان در برنامه است،
چهره مردانه ندارد اما خیلی مردانه روی حرفهایش ایستادگی میکند و کلامش قوت قابل توجهی دارد.
وقتی میخواهد کاغذهایش را بخواند عینکی که با بند در گردنش آویزان است روی چشمش میگذارد و خیلی کارشناسطور روی نوشتهها دقیق میشود و آنها را خیلی محکم میخواند، اصلا زبان بدنش نوجوانانه نیست و آدم را یاد مناظرات انتخاباتی میاندازد.
نقطه اوج حضور قدرتمند علی، وقتیست که دارد از فرایند پیروزی انقلاب حرف میزند و ناگهان با یک دست نوار کاست و با دست دیگرش برگه کاغذ را بالا میآورد و میگوید انقلاب ما با اعلامیه و نوار کاست پیروز شد. در این لحظات دلم میخواهد تمامقد بلند شوم و برایش کف بزنم اما دوربین در حال ضبط است و علی بیوقفه ادامه میدهد.
ضبط که تمام میشود، سن و مدرسهاش را میپرسم ، کلاس دوازدهم است، از مطالعاتش میپرسم و اینکه از چه منبعی ارتزاق فکری دارد.
کمی تأمل میکند و میگوید «من تا دوسال قبل رادیکال بودم ، مطالعاتم سروش بود و شریعتی و بیش ازین نمیخواستم، اما سخنرانی و سلوک یک جوان ۱۸ ساله دنیایم را تغییر داد...»
با اشتیاق میپرسم آن جوان چه کسی بود؟ خیلی جدی و قاطع میگوید فاطمهی زهرا سلام علیها... ناخودآگاه سکوت میکنم، قوت کلامش آنقدر زیاد است که چیزی نمیتوانم بگویم و او ادامه میدهد که بعد با کتابهای استاد مطهری و استاد صفایی آشنا شده و و و ...
برای لحظاتی فراموش کردهام که دارم با یک نوجوان پسر(و نه دختر) صحبت میکنم ، این اندازه از فرهیختگی را برای پسران نوجوان متصور نبودم ، شاید چون ارتباط کمتری داشتهام، اما حالا من مقابل علی هستم، نوجوانی که برای هر موضوعی حرفهای خوب و عمیقی برای گفتن دارد.
وقت خداحافظی میگویم کلاس و عمقِ کلامت به دلیل بالا بودن کلاسِ مطالعات توست ، نمیشود کسی #مطهری و #صفایی در این سن خوانده باشد و غیر این باشد!
علی میرود و من دعا میکنم کاش از علی و علیها چون جان مراقبت کنیم که رشحهای از رشحات گرانبهای این سرزمین هستند...🌱
✍ ف. حاجی وثوق
@ghalamzann