#کتاب_خوب_بخوانیم
اولین بار برای بازی پینگ پونگ آمد
یک دختر 15 ساله
محجوب و بسیار مودب
با رفتاری بزرگتر از سن و سالش،
طبق روال برای شکستن دیوار اولیه
با هم بازی کردیم
خیلی خوب و حرفهای بازی میکرد
گفت در مسابقات مدرسه هم مقام آورده
است...
از همان روز سیمش وصل شد
و در فجازی ارتباطمان شکل گرفت
گروه دخترها را اما خیلی زود ترک کرد
از آنهاست که اشکال مختلف بچههارا برنمیتابد
و قواعد مخصوص به خود دارد،
منزویست و اگر سراغش نروند سراغ کسی را نمیگیرد،
در آن مرحله نوجوانی قرار دارد که
از روزگار و آدمها و شکل و شمایل دنیا گله دارند
و دمبهدم آه میکشند و امیدی به بهبود
نمیبینند،
وقتی شروع به غرزدن میکند
با عبارت "باز پیرزن شدی" گفتگو تبدیل به شوخی میشود و از هردری میگوییم،
فعلا قبول کرده که قلم خوبی دارد
و قبول کرده که نوشتن را جدی بگیرد،
همان اول خواست کتاب قواعد نویسندگی برایش معرفی کنم
گفتم قواعد نوشتن مهم است
اما مهمتر آن است که کتاب زیاد بخوانی
گفت زیاد میخوانم، خواستم معرفی کند
آنچه گفت مانند خیلی از نوجوانهای دیگر همین رمانهای اینترنتی بودند
که هرازگاهی از زیر بوته درمیآیند،
نه ادبیات وزینی دارند نه محتوای درستی،
و گاه مبتذلترین قصهها را با سخیفترین شکل و ادبیات بیان میکنند و چون کوتاه کوتاه منتشر میشوند و غالبا عاشقانهاند،
نوجوانان را جلب کردهاند،
برایش از اهمیت ذائقه و سلیقه کتابخوانی گفتم و اینکه اگر کتاب خوب نخواند به این نوع محتواها عادت میکند و کتاب خوب خواندن برایش سخت میشود، قبول کرد،
و نتیجه این شد که چون اجازه رفت وآمد زیاد ندارد خودم برایش ببرم،
همان موقع مرخصی گرفتم و کتاب "ارمیا"ی رضاامیرخانی را بردم درب منزلشان،
قرار شد شروع کند،
اگرچه میدانم وقتی به هرزخوانی در فضای مجازی عادت کنی،
این تغییر ذائقه سخت میشود و حوصله خواندنت کم،
اما اگر شروع کند، حکما ادبیات امیرخانی انتخابهای بعدیاش را تغییر خواهد داد...
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann