eitaa logo
قلمزن
523 دنبال‌کننده
730 عکس
138 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
Mohammad Motamedi - Afarinesh (128).mp3
3.8M
خوش داشت آدمی را شیدا بیافریند... تیتراژ بسیار زیبای مستند عزیز @ghalamzann
رزان ۲۰ ساله است ، دوره امدادگری را گذرانده و حالا مجروحین را مداوا می‌کند. رزان از آن دخترها نیست که با دیدن خون غش کنند و با دیدن زخمی‌ها از حال بروند و دست و دلش بلرزد و خلاصه تی‌تیش مامانی و نازک نارنجی باشد. نه اینکه دخترانگی‌هایش را از دست داده باشد، نه، نه اینکه دختر قشنگ و سوگلی مامان و بابا نباشد، نه، فقط دلش را دل شیر کرده و عزمش را جزم که تا می‌تواند کنار مجروحین باشد و از چیزی نترسد. همین چند وقت پیش دستش شکست اما به روی خودش نیاورد و همچنان وسط میدان ماند و به داد زخمهای مجروحان رسید. گازهای اشک‌آور هم چندبار بیمارش کرده‌اند اما دست‌بردار نیست می‌گوید تا جان داشته باشم می‌مانم و زخم می‌بندم و مجروح به دوش می‌کشم و به خانه برنمی‌گردم. رزان یک‌ امدادگر است، لباس سفیدش همیشه خون‌آلود است و رکورد رسیدگی به بیشتر از صد زخمی را در یک روز دارد! قانون بین‌الملل می‌گوید امدادگر و نیروی درمان نباید مورد هدف قرار بگیرند، اما قبیله متوحشی که قانون نمی‌شناسد، درست وقتی رزان با لباس امدادگری دستهایش را بالا برده بود که بدانند دارد چه می‌کند، قلب او را نشانه گرفتند و رزان را کشتند. رزان در حالی‌که تازه مادر شده بود، به شهادت رسید و حالا پدر و مادر و خواهر و همسرش به جای او امدادگر شده‌اند...🌱✨ ✍ ف. حاجی وثوق @ghalamzann
آمدم بگویم اگر دلتان یک محفل مصفا می‌خواهد که هم خرید کنید، هم به کوچولوهایتان خوش بگذرد، هم دوست و آشنا ببینید، هم چای معطر نوش‌جان کنید و هم آش خوش‌مزه و هم خوردنی‌های دیگر، و از همه بالاتر، همه‌ی این حظ بردن‌ها، بشوند قوت و نیرو‌ و پشتیبانی برای مقاومت، برای مردم بی‌سرپناه لبنان و غزه، برای کودکانِ چشم به راهِ جنگ‌زده، برای مادرانِ فرزند از دست داده، یک یاعلی بگویید و پنجشنبه ۲۶ مهر تشریف بیاورید که هم‌ فال است و هم تماشا و لذت مشارکت در یک کار جمعی، یک‌ خرید نورانی، یک دورهمی دلنشین را تجربه کنید. 🔹 با خانواده تشریف بیاورید. 🔹 مایحتاج روزهای آینده را این بار از بازارچه تهیه کنید. 🔹 اگر قصد هدیه دادن در آینده به کسی یا کسانی دارید، از بازارچه تهیه بفرمایید. 🔹 اصلا بی‌بهانه و بابهانه از بازارچه خرید کنید. 🔹 در دل این بازارچه، روایت‌ها خوابیده است، منتظر استخراج و انتشارشان باشید. 🔹 کیک و کلوچه و نان و خشکبار و غذا و مربا و ترشی و دم‌نوش و لباس و کتاب و نوشت‌افزار و لوازم آرایشی بهداشتی و موارد دیگر هم در بازارچه یافت می‌شوند. ⏰ ۱۵ تا ۱۹ مدرس ۴ - حسینیه هنر . ف. حاجی وثوق @ghalamzann
آه یحیی... آه یحیی... که صهیون تو را نکشت که صهیون تو را زنده‌تر کرد که صهیون ما را عاشق‌تر کرد که صهیون خواب را از ما گرفت که صهیون آرام و قرارمان را برد آه یحیی... آه یحیی... چندبار سکانس پایانی تو را دیده باشم از حساب خارج‌ است چندبار شکوه‌ کارزار تو را با مرگ دیده باشم چندبار به جای آن پهپاد لعنتی تو را تماشا کرده باشم و فکر کرده باشم که اینجا یحیی... این مردِ ابرقهرمانِ حماسه‌ساز در آخرین لحظات زندگی دنیایی‌اش دارد به چه فکر می‌کند به کودکان چشم‌ به راه غزه... به راه نیمه‌تمامی که برای آنان گذاشته به جهانی که امروز بیدارتر از همیشه است یحیی با آن دست قطع شده با آن بدنی که دارد به تحلیل می‌رود دارد چه ذکری می‌گوید دارد چه دعایی می‌کند... آه یحیی... آه یحیی... کاش من نه یک کارگردان کاردرست نه یک مونتور حرفه‌‌ای که یک‌ موزیسینِ کاربلد بودم که موسیقی سکانس پایانی تو را می‌نوشتم و می‌ساختم و می‌نواختم که این تصویر با هیچ ابزاری روایت نمی‌شود باید آن را نواخت باید زخمه‌های روایت را بر دستگاه شهادت تو‌ نواخت باید این دقایق بی‌نظیر پایانی بشوند ارتعاش‌هایی که دنیا را بلرزاند کاش بلد بودم کاش می‌توانستم آه یحیی...من حسرت نابلدی دارم حسرت ناتوانی حسرت لکنتی که نمی‌تواند شاهکار پایانی تو را بنوازد تو آن را نواختی و چقدر قابل ترحم هستند آنان که ندیدند و نشنیدند و وجودشان به لرزه نیفتاد... ✍ ف. حاجی وثوق @ghalamzann
تو را نکشتند مرد! تو را تکثیر کردند... @ghalamzann
✅ مطلب زیر طولانی‌ست اما ارزش خواندن دارد و ارزش وقت گذاشتن:
هدایت شده از سلمان معمار
تا کجا؟ یکسال پیش در چنین روزهایی بود که فلسطین طغیان کرد. امروز که این کلمات را می نویسم ساعاتی از شهادت یحیی سنوار گذشته، محمد ضیف سرنوشت نامعلومی دارد، سید حسن نصر الله ترور شده، فواد شکر، ابراهیم عقیل و بزرگانی از حزب الله شهید شده اند، اسماعیل هنیه و فرزندانش ترور شده اند. رییسی و امیر عبداللهیان جایشان را به پزشکیان و ظریف داده اند، جریان عادیسازی اسراییل از سعودی و ترکیه حتی تا تهران بی پرده شده، 42000 انسان جلوی چشم دنیا کشته شدند، چند میلیون نفر آواره شده اند، غزه با خاک یکسان شده و تصاویر زنده زنده سوختن آدمها هیچ قیامتی نمی سازد. ما به اسراییل حمله مستقیم کردیم، آن هم نه یکبار بلکه دوبار، رسما پایگاه های تل آویو را هدف قرار دادیم، گنبد آهنین و فلاخن داود را افسانه کردیم، شمال اسراییل یکسال تخلیه شده است، ارتش اسراییل در مرز لبنان زمینگیر شده، زدن پهپاد آمریکایی کار روزمره یمن شده، انصار الله به راحتی به اسراییل موشک میزند، مسیر دریایی اسراییل از سمت یمن قطع شده، حزب الله با حمله پهپادی عملا از نیروی هوایی اش رونمایی کرده، اسراییل یکسال وجب به وجب غزه را گشته اما هنوز بیش از 100 اسیر را پیدا نکرده، شهادت یحیی سنوار نه با ترور بلکه به صورت اتفاقی رخ میدهد آن هم نه زیر زمین بلکه وسط خیابان با لباس نظامی و در حال جنگ بعد از یکسال! چه کسی باور میکند همه اینها فقط در عرض 365 روز اتفاق افتاده باشد؟! چنان باورنکردنی که حتی بعضی به شهید سنوار اتهام جاسوسی زدند که "چرا" این همه هزینه ساخت؟ چرا زندگی "عادی" ما را به هم زد؟ کمی به عقب تر برگردیم. وقتی نتانیاهو به عمان رفت و کلید تطبیع (عادیسازی) زده شد. با سودان توافق کرد، و چند ماه بعد با امارات چنان برادر شد که فقط در فیلم هندی امکان داشت.حالا از مسیر دهلی و عمان و دبی فقط یک سعودی مانده بود. اما بالاخره مدعی پرچم عرب و اسلام که نمی شود یکباره به تخت خواب یهود بپرد. پس اول دخترش بحرین را هدیه کرد تا واکنش ها را بسنجد. عادیسازی سعودی آخرین میخ به تابوت فلسطین بود. حتی در تهران هم زمزمه هایی از توسعه بن سلمان و لزوم "پذیرش نظم جدید" میدادند. 7 اکتبر فقط چند روز بعد از سخنرانی نتانیاهو در سازمان ملل رخ داد که علنا اعلام کرد: ما "عادی" شده ایم و فلسطین تمام. غزه شهر از یاد رفته، غزه شهر شکنجه شده، غزه شهر معامله شده به پا خواست. زندانیان تاریکخانه بشریت همه توانشان را جمع کردند تا یک بار شورش کنند. اینجا بود که فریادی از عمق چاه غزه بلند شد که ما هنوز زنده ایم حرامزاده ها! اتفاقا آنها که 7 اکتبر را دسیسه می دانند، درست میگویند. آن طوفان تمام صحنه را غیرعادی کرد. انگار پرده نمایش افتاد. برای چه شورش کردند؟ برای عادی نشدن. برای واقعیت.یعنی اگر سهم فلسطین مرگ است و سهم اسراییل زندگی، مقداری از سهمم را به شما می بخشم و مقداری از سهم شما را گرو میگیرم. خودتان را که دیگر نمی توانید نبینید. اگر بناست در سکوت بمیرم، با فریاد جلو گلوله میروم. فکر میکنید سنوار و ضیف شب قبل از هفت اکتبر نمی دانستند تصمیم شان چه عواقبی دارد؟ می دانستند. این حدس و تحلیل نیست. بیانیه شان را بخوانید، می دانستند غزه نابود میشود، می دانستند تک تکشان آواره میشوند. می دانستند ماه ها و شاید سالها باید بجنگند. (و تا امروز نشان دادند که آماده بودند) میدانستند باید مرگ تک تک عزیزانشان را ببینند. می دانستند بیمارستان ها میسوزد، مسجد و کلیسا صاف میشوند، شلیک های فسفری و خوشه ای و اورانیومی را می دانستند، قتل عام را می دانستند، ولی تا کجا؟ سوال اصلی این قضیه «تا کجا؟» است نه "چرا؟". تا کجا میشود ادامه داد؟ سوالی که ضیف و سنوار جوابش را میدانستند، پس آخرین تصمیم را گرفتند و تمام "عادیسازی" را به باد دادند. به قیمت نابودی شان. و این راز عظمت 7 اکتبر است. 👇
هدایت شده از سلمان معمار
👆 ولی این پایان ماجرا نیست. جنگ 2023 خود کربلاست. حق خالص در برابر باطل خالص. صحنه جنگ غزه هیچ شبهه ای ندارد. هر جنایتی که تصور بکنی اینجاست. عین کربلا. هر روز یک پیشروی تازه برای شیطان. هر ساعت خون جدید برای ضحاک. ظلم خالص. بدون افزودنی،با پخش زنده، با اخرین فناوری های روز آمریکا و اروپا، پاکسازی با دقت میلیمتری. بدون جلوه های ویژه، جنات ناب. عریان عریان عریان. عین کربلا. تا کجا می توانی چشم هایت را بسته نگه داری؟ تا کجا میتوانی این صحنه را ببینی و سکوت کنی؟ تا کجا می توانی اعتراض کنی و هزینه ندهی؟ تا کجا می توانی هزینه بدهی و بایستی؟ سوال اصلی این قضیه "تا کجا؟" است. عین کربلا. امکان ندارند کسی به این معرکه کشیده نشود. معرکه یقه اش را میگیرد. یا این طرفی یا آن طرف. یا ظالمی یا مبارز. وسط بازی هم ندارد. عین کربلا. می آید دنبالت پشت میز، گوشه کافه، پای صفحه اینستاگرام، کنار رختخواب، پای تخته، در صف اتوبوس، پای گلدان، در دورترین نقطه ها، سراغ بی ربط ترین آدم ها و سریع ترین فراری ها. یقه ات را میگیرد و می پرسد: " تا کجا؟" چپ یا راست، سیاسی یا غیر سیاسی، مسلمان یا بی دین، هیچ فرقی ندارد، حتی خود اسراییل را هم مخاطب میکند: تا کجا جنایت را جلو میبری؟ تا کجا ترور میکنی؟ تا کجا خون میخوری؟ تو ای دولت آمریکا تا کجا پای اسراییل می ایستی؟ ای تمدن غربی و اروپا تا کجا پشتیبانی میکنی؟ آهای کشور اسلامی تا کجا نگاه میکنی؟ ای باکو و ترکیه و سعودی تا کجا به اسراییل کمک میکنی؟ هیچ کس از این سوال مصون نیست. ای یمنی ها تا کجا هزینه میدهید؟ ایرانیها تا کجا صبر میکنید؟ تا کجا در تله جنگ نمی افتید؟ تا کجا جنگ را باور میکنی؟ جوابها در این یکسال پیداست. بودند کسانی که فقط یک ماه بعد از 7 اکتبر در تهران گفتند: "مردم ایران از اینکه جای فلسطینی ها هزینه بدهند خسته اند". آ.خامنه ای ولی کسی بود که معنای این نبرد را همان ابتدا فهمید و گفت "شرایط کنونی منطقه به گونه‌ای است که هم برای دشمن صهیونیستی شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبهه حق". شاید مهمترین جمله سال اخیر که بعضی ها دوست دارند نشنوند. او و هزاران ایرانی که آماده شهادت در جمعه بعد از حمله به اسراییل جمع شدند پاسخ شان را بلند اعلام کردند. اما چیزی تمام نشده، منتظر باشید که به زودی عادیسازان یقه تان را بگیرند و به اعتراض بپرسند تا کجا هزینه بدهیم؟! درد معترضین به حماس دقیقا اینجاست که "چرا ما را در این موقعیت قرار دادی؟ چرا روزگار عادی مرا به هم زدی؟" عین کربلا. آنجا هم حسین را متهم به تفرقه کردند. اما او پرچم "تا کجا؟" را برداشت و جلوی عادیسازی شیطان ایستاد. حالا نوبت امتحان ماست. اشتباه نکنید، مساله نه صرفا آخرتی و اعتقادی بلکه عمیقا انسانی و اکنونی است. اگر عادیسازان پسا کربلا دنیایی داشتند ما نیز در فردای تماشا دنیایی خواهیم داشت. بله این جعبه پاندورایی بود که ضیف و سنوار و حماس آگاهانه بازش کردند، اما شاید تصور نمیکردند که پخش زنده قتل یک ملت، این نسل کشی عیان، این هلوکاست واقعی، کک جامعه عرب و ترک مسلمان را هم نگزد! حتی در پایتخت های غربی تظاهرات شد اما کشورهای مسلمان در کمال آرامش و اسلام رحمانی و مناسک عبادی به همکاری با قاتل ادامه دادند! جز بعضی شیعیان، عین کربلا. تا کجا اسلام مرده است؟ تا کجا انسان مرده است؟ شاید اینجا بود که یحیی سنوار، این اسطوره زمان، خالق 7 اکتبر، زاده اردوگاه، پرورده زندان، دشمن شیطان، در پیامی به مذاکره کنندگان گفت: «باید راهی را که آغاز کرده‌ایم ادامه دهیم و اگر نه، بگذار این یک کربلای دیگر بشود.» سنوار پاسخش را داد و حماسه ای حسینی ساخت. خون یحیی خطرناک است نه اندوهناک. تازه آغاز ماجراست و این سوال ما را رها نمیکند، تا کجا؟ تا آخر تاریخ، عین کربلا. @salmaneshoon
این عکس را با پیام زیر برایم فرستاده: «سلام عزیزم ما امشب یک دور همی داشتیم جاتون خالی اینها برای حزب ا... جمع آوری شد من فردا نمی تونم اینها رو به دستت برسونم اگر تو این فاصله زنده نموندم شما حواست به این هدیه‌ها و طلا و پول باشه» @ghalamzann
آن‌کس که با عطر و تسبیح آن‌کس که با چسب و منتوس این‌گونه مردانه جنگید هنگام رجعت چه باشد؟! وقتی که باشد در آن صبح آتش‌فشانی سلاحش جمعیتی تکیه‌گاهش... (حسن صنوبری) @ghalamzann
عصمت خانم و همسرش کار نظافت منازل را انجام می‌دهند و در حاشیه شهر مشهد زندگی می‌کنند. برای عصمت خانم، خانواده خیلی مهم است، او از خانواده و بچه‌ها نمی‌گذرد، حتی اگر کمتر کار کند و زندگی را سخت‌تر بگذرانند. او بچه‌ها را در خانه تنها نمی‌گذارد و رفت و آمدش را با ساعت مدرسه آنها هماهنگ می‌کند. عصمت خانم‌ عزت نفس بالایی دارد، از زندگی گله‌ای ندارد و با آن‌چه هست می‌سازد. این بار که دیدمش، خواست که یک فروشگاه حجاب معرفی کنم تا بتواند برای دخترش محیا، چادر تکلیف بگیرد. چندجا معرفی کردم اما حدود قیمت را که گفتم، چهره‌اش در هم رفت و گفت «چادر داریم اما محیا دلش می‌خواهد شبیه بچه‌های مدرسه چادر مخصوص داشته باشد، راضی‌اش می‌کنم که از همان چادر استفاده کند...» و رفت. با چند مادر صحبت کردم که اگر چادر تکلیف دخترشان را لازم ندارند، هدیه کنند و البته می‌دانم که سخت است دخترها از آن‌چه دوست دارند، دل بکٓنٓند! اما دل کند، یکی از دختران که بخشندگی را بلد بود و چادر زیبا و تمیزش را آورد برای محیا و من باور دارم تا دنیا دنیاست، نور و برکت این برای زینب جریان خواهد داشت. ✍ ف. حاجی وثوق @ghalamzann