eitaa logo
قلمزن
525 دنبال‌کننده
729 عکس
138 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می‌بارد به حرمتِ کدامتان؟! نمی‌دانم... من همین‌قدر می‌دانم که باران صدای پای است... 🌱 @ghalamzann
آدمها برای باورهایشان همه‌ی دارایی و سرمایه خود را هزینه می‌کنند، آدم‌های "باورمحور" اینگونه هستند، فقط حرف نمی‌زنند، فقط شعار نمی‌دهند، آنها برای باورهایشان، بهترین‌هایشان را به میدان می‌آورند و خوش به احوال این آدمها! را باز کنید، یادداشت را بخوانید، این هدیه‌ی یکی از عزیزان است. در مسیر باورهایش، در مسیر مبارزه با ، در مسیر حمایت از ، و بالاتر از همه، در مسیر کمک به ، ارزشمندترین دارایی‌اش را هدیه کرده است. 🔹اگر از من بپرسند به چه کسانی بیشتر از همه باید خورد؟ می‌گویم به کسانی که حقیقت را با تمام وجود باور دارند و برای تحققش هر کاری می‌کنند🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
همیشه برایم عزیز بوده چه آن وقت‌ها که بذرهایش تازه جوانه زده بودند چه حالا که نوجوان یا جوان برومندی شده و راهش را دارد درست و دقیق می‌رود، اینکه برای کودک و نوجوان، هم وقت آموزش و یادگرفتن جالب توجه باشی، هم وقت عزاداری و هیئت، معرفت و محبت بچشانی، هم وقت شادی و عیدانه، خاطره‌ی شیرین بیافرینی، یعنی همانی هستی که باید باشی! من شب یلدای امسال، کنار سفره ساده و دل‌انگیز اما پر "رمز و راز" ، کنار دختران پرشور و پراحساس و پردغدغه ، باز و باز شهادت دادم که دارد درست حرکت می‌کند، دارد درست نفس می‌کشد و بال می‌زند و اوج می‌گیرد و پرواز می‌دهد و باز دعا کردم برای تک‌تک دوستانی که برای لحظه به لحظه این سال‌های خوب، زحمت کشیدند و بدون هیچ چشمداشتی از زمان و توان و جان و مال خود هزینه کردند... عاقبت‌تان خیر و نورانی🌱✨ ف. حاجی وثوق @ghalamzann
امشب در زمان آزاد کلاس، یکی از دخترها گفت رفاقت‌هایشان در ، جدی‌تر از رفاقت مدرسه است، او گزاره‌اش را اینطور توضیح داد که با دوستان مدرسه نمیتوانم درباره هرکاری که انجام می‌دهم صحبت کنم، اما در باران راحتم، گفت آنجا ممکن است سرزنش هم بشوی بابت کاری که کرده‌ای و هی تعجب نشان می‌دهند و فلان... از بقیه دخترها هم علت را پرسیدم، یکی گفت چون هم خوب گوش می‌کنیم، هم سرزنش نمی‌کنیم، یکی دیگر هم گفت مگر خودمان مبرّا هستیم که دوستمان را سرزنش کنیم؟! و من باز از دخترها یاد گرفتم...🌱 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
فیلم پرویزخان را با دختران در سینما در شرایطی دیدم که دوره اکران آن گذشته بود و با رزرو سالن اختصاصی و اکران اختصاصی موفق به دیدنش شدیم و بعد از تماشا، آن‌چه به شدت متحیرم کرد، اکران خاموش و بی‌سروصدای این فیلمِ جالبِ توجه و ارزشمند بود! یک فیلم که دوره‌ای تاریخی و متفاوت از را روایت می‌کند، فیلمی که می‌خنداند، می‌گریاند و اضطراب و انتظار و خشم و غرور و افتخار را همزمان تجربه میکنی، فیلمی که نوجوان‌ها دوستش دارند، خصوصا پسرها احتمالا بیشتر، (چند پسر نوجوان ردیف پشتی ما آنقدر به هیجان آمده بودند که علاوه بر دست زدن، پاهایشان را هم به زمین می‌کوباندند!) اگر نوجوان دارید برای دیدن فیلم درنگ نکنید، اگر ندارید، باز هم درنگ نکنید، اصلا بچه‌های محله‌هایتان را جمع کنید و فیلم را برایشان اکران کنید، در مدرسه و دانشگاه و مساجد فیلم را اکران کنید و حال خوبی که ایجاد می‌کند، انتشار دهید. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
امروز هیئت دختران جمع‌شان جمع بود، این‌بار برای انجام یک کار مهم، کوچک و بزرگ‌شان چندساعت دور هم نشستند و با دقت و خلاقیت، کارهایی کردند کارستان، یازده دانه سیاه، یازده دانه سفید، یازده دانه سبز کنار هم روی نخ قرمز تسبیح قرار می‌گرفتند و منگوله قرمز به آن وصل می‌شد تا هر کدام‌شان بشوند تسبیح و بروند در موکب‌ها هدیه بشوند به زائران پیاده‌ی امام رضا علیه‌السلام... امروز خوب و روشن و دوست‌داشتنی گذشت، کنار دهه هشتادی‌ها و دهه نودی‌هایی که قدم‌های بزرگ برمی‌دارند، تبرّی و تولّی را تمرین می‌کنند و مسیر رشد و بزرگ شدن‌ را به جماعت می‌گذرانند. و مربیانی دارند به غایت دلسوز و دغدغه‌مند و دور از سروصدا و حواشی، خداوند عاقبت این جمع را نورانی و سبز و متعالی و پر خیر و برکت قرار دهد🌱 ✍ ف. حاجی وثوق (دهه پایانی ماه صفر ١۴٠٣ - مشهد) @ghalamzann
* جلسه آخر کلاس خوش گذشت، قصه به جاهای خوب‌ترش رسیده بود و نقاشی‌های کاملا حرفه‌ای! من از ماجرا، کلاس را از خنده منفجر کرده بود،حلما ریز می‌خندید و فاطمه و حنانه طوری می‌خندیدند که با دیدن‌شان خنده‌ها شدت می‌گرفت،حنانه که چندبار مثل یخی که آب می‌شود از روی صندلی لیز خورد و روی زمین پخش شد شدت خنده و سروصدای بچه‌ها صدای کلاس طبقه پایین را درآورد و کل‌کل شیرینی بین طبقه بالا و پایین درگرفت اما همه چیز به مهربانی گذشت و این خاصیتِ دوست‌داشتنیِ است بعد کروسان‌های دست‌پخت عطیه را در نعلبکی‌های صنایع دستی خراسان خوردیم که هدیه آخرین جلسه بچه‌ها بود کروسان‌ها خیلی حرفه‌ای و خوشمزه درست شده بودند و همان موقع فاطمه با دیدن کروسان‌ها تصمیم گرفت روی عطیه کراش بزند چون معتقد بود هم درسش خوب است هم دست‌پختش و حلما نقش خواهر داماد را یواشکی ایفا می‌کرد! راستش از همان خداحافظی دلم برای دخترها تنگ شد تا ترم بعد که دوباره دور هم جمع شویم با حلما و حنانه و عطیه و فاطمه و طهورا و اسماء و مطهره و معصومه و شاید بقیه... *دختر نخبه و رتبه اول کنکور که شهید شد. ✍ ف. حاجی وثوق @ghalamzann
عصمت خانم و همسرش کار نظافت منازل را انجام می‌دهند و در حاشیه شهر مشهد زندگی می‌کنند. برای عصمت خانم، خانواده خیلی مهم است، او از خانواده و بچه‌ها نمی‌گذرد، حتی اگر کمتر کار کند و زندگی را سخت‌تر بگذرانند. او بچه‌ها را در خانه تنها نمی‌گذارد و رفت و آمدش را با ساعت مدرسه آنها هماهنگ می‌کند. عصمت خانم‌ عزت نفس بالایی دارد، از زندگی گله‌ای ندارد و با آن‌چه هست می‌سازد. این بار که دیدمش، خواست که یک فروشگاه حجاب معرفی کنم تا بتواند برای دخترش محیا، چادر تکلیف بگیرد. چندجا معرفی کردم اما حدود قیمت را که گفتم، چهره‌اش در هم رفت و گفت «چادر داریم اما محیا دلش می‌خواهد شبیه بچه‌های مدرسه چادر مخصوص داشته باشد، راضی‌اش می‌کنم که از همان چادر استفاده کند...» و رفت. با چند مادر صحبت کردم که اگر چادر تکلیف دخترشان را لازم ندارند، هدیه کنند و البته می‌دانم که سخت است دخترها از آن‌چه دوست دارند، دل بکٓنٓند! اما دل کند، یکی از دختران که بخشندگی را بلد بود و چادر زیبا و تمیزش را آورد برای محیا و من باور دارم تا دنیا دنیاست، نور و برکت این برای زینب جریان خواهد داشت. ✍ ف. حاجی وثوق @ghalamzann