14021108000149_Test.mp3
6.32M
🎙 قطعه «امید» از محمد معتمدی
برای مردم غزه🇮🇷🇵🇸
☘☘☘☘☘☘☘☘☘
بهرغم سیلی امواج، صخرهوار بایست
دراین مقابله چون کوه استوار بایست
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
خلاف گوشهنشینان و عافیتطلبان
تو در میانهِ میدانِ کارزار بایست
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
نه مثل قایق فرسودهای کناره بگیر
نه مثل طفل هراسیدهای کنار بایست
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
مگو که پیچ و خم راه بیقرارت کرد
چو رود بر سر آن قولُ، آن قرار بایست
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
در این زمانۀ بدنام ناجوانمردی
به نام نامی مردانِ روزگار بایست
بس است، بس است، بس است
اینکه به آه و به ناله در همه عمر
به انتظار نشستی، به انتظار بایست
https://eitaa.com/ghalayaane_ghalam
❇️ ماجراهای من و درسام
✍️ حمید احتشامکیا
🔸تقریبا کلاس اول ابتدایی بودم که دانستم شیعه جعفری هستم؛ البته چیز زیادی از مذهب نمیدانستم؛ فقط فهمیده بودم هرچه هست، به امام جعفر صادق علیهالسلام مربوط است.
🔸 کمی که بزرگتر شدم، فهمِ مذهب برایم جدیتر شد. رهسپار قم شدم تا علاوه بر شیعه جعفری، شاگردی امام صادق علیهالسلام هم در روزمهام درج شود. میگفتند: «فلانی شاگرد مکتب امام صادق علیهالسلام است» سرباز امام زمان (عجلالله تعالی فرجه الشریف) هم میخواندنمان، اما دل در گروه عشق امام صادق علیهالسلام بود. از یادداشتم معلوم نیست؟
🔸در تمام دوران تحصیلم، هدفم خوشحالی و رضایت امام صادق علیهالسلام بوده و است. عیار من در تحصیل و تدریس و نگاشت و کنکاش علمیام، تبسمی است که بر لبان مطهرش مینشیند که اگر بنشیند قبولم و اگر ننشیند مردودم. این مهمترین چیزی است که به من انگیزه میدهد.
🔸راستی میدانید امام صادق علیهالسلام فرموده است: «لَستُ اُحِبُّ أن أرَى الشّابَّ مِنكُم إلاّ غادِيا في حالَينِ : إمّا عالِما أو مُتَعَلِّما؛ دوست ندارم جوانى از شما [شيعيان] را جز بر دو گونه ببينم: دانشمند يا دانشجو». من میمیرم برای دوستداشتنش.
🔸هر وقت سر کلاس درسوبحث میروم یا به کار علمی اشتغال دارم، دوستداشتنش را احساس میکنم. محبتش به زندگیام معنا میدهد؛ گرما میدهد؛ رونق میدهد. البته که کافی است؛ گور پدر الباقی.
🔸من معتقدم تلاش و دستوپازدنهایم در اینجا فقط یک بازی است، یک بازی برای گرفتن مجوز شرکت در کلاس درس اصلی. نکند خیال کردهاید بهشت فارابیها و بوعلیها و خواجه نصیرالدینها و ابوریحانها و کلینیها و خمینیها حُور و غِلمان است؟ نخیر! زنگ تفریحِشان شاید، اما بهشتشان کلاس درس امام صادق علیهالسلام است. این باور من است. خوابش را هم دیدهام!
🔸فضای بزرگی چیزی شبیه صحن مسجد اعظم بود. سیدی جلیلالقدر که قرآن گشودهای در دست داشت بر منبر تکیه زده بود و آیات قرآن را تلاوت میکرد. دانشمندان زیادی در صحن، نشسته بودند. پوشش و لباسشان بسیار متنوع بود. گویا از طول و عرض تاریخ گلچین شده بودند.
🔸 از لباسهای بلند دوران آلبویه تا کتوشلوارهای امروزی بر تن داشتند. از چهرههای شرقی تا چهرههای غربی در درس حاضر بودند. معلوم بود تمام زمین نمایندهای در این درس باشکوه دارد.
🔸عدّهای منجّم بودند، عدّهای ریاضیدان، عدّهای فیلسوف و عدّهای عارف. فیزیکدان و شیمیدان و متکلم و حقوقدان، تقریبا از تمام رشتهها افرادی حضور داشتند. این را از ابزار و ادواتی که به همراه داشتند فهمیدم.
🔸 جالبتر از همه این بود که استاد آن کلاس فقط قرآن میخواند، اما هر فردی متناسب با رشته و تخصصش، درکی مستقل داشت. پس از هر آیهای که تلاوت میشد، افراد به سرعت شروع به یادداشت و اندازهگیری و محاسبه میکردند و حیرتی بر حیرتشان افزوده میشد.
🔸اما آنچه بر حیرتم افزود، حضور فردی بود که دو یا سه ردیف جلوتر از من در سمت راست مجلس نشسته بود. پالتویی به رنگ خردلی بر تن داشت، موهای کوتاه و فری داشت. خط ریش باریک و کمپشتی از کنار شقیقه تا نزدیکی چانهاش کشیده شده بود.
🔸 اینها را وقتی که بیهوا نگاهم کرد متوجه شدم. نگاهش تا اعماق جانم نفوذ کرد. در همان لحظه شناختمش. در حالی که نگاهم را از نگاهش میدزدیدم، زیرچشمی نیمنگاهی دوباره کردم. دروغ چرا! کمی ترس و وحشت با چاشنی حیرت بر من عارض شده بود.
🔸 او اینجا چه میکند؟؟ یعنی او هم مشتاق علم است؟ شاید برای من پیامی دارد؟ بههرحال همین وحشتِ مختصر، رؤیای شیرینم را درهمشکست. تا دقایقی چنبرهزنان و با چشمانی باز، زیر پتو به خودم دلگرمی میدادم تا بر ترسم غلبه کنم که با صدایِ اذانِ بادصبا ترسم فرو ریخت.
🔸راستی یادم رفت بگویم چشمانش سبزِ بیرمق بود. منظورم چشمان شرور ابلیس است.
https://eitaa.com/ghalayaane_ghalam
🍀 همه ما به یک مهمانی دعوتیم
☘️ چهل روز مانده تا آغاز مهمانی خدا
🔅همین که بدانیم چه چیزی در راه است، این دانستن، این توجه، با خودش مراقبه بهبار میآورد.
🔅مراقبه از آرزوکردن شروع میشود.
🔅مراقبه از طلب شروع میشود.
🔅همین که دلت بخواهد یعنی آمادهای برای مراقبه.
نباید مراقبه را سخت گرفت.
مراقبه از قطره شروع میشود و به دریا میرسد.
امتحان کن!
به مراقبه فکر هم که میکنی،
طراوتش را احساس میکنی.
🔅برنامهات این باشد: «یک عیبت را هدفگذاری کن و به نیت رفتن به مهمانی خدا آن را ترک کن»
اگر هم مبتلا شدی ادامه بده. خدا همین تلاشت را میخواهد. همین مراقببودنت را. این مراقبه را تحفهای برای رفتن به مهمانی خدا قرار ده.
🔅خدا به تحفهات ضریب میدهد. تلاشت را قدردانی میکند. وجودت را ارتقاء میدهد.
همه حواست را به من بده! مراقبم باش! مراقب خدا. اتقوالله یعنی مراقب خدا باشید.
https://eitaa.com/ghalayaane_ghalam
13.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⛔️ جنگ علیه تن
✍حمید احتشامکیا
♦️قرآن نسبت به دشمنى شیطان هشدار داده است: «إِنَّ ٱلشَّيْطَـانَ كَانَ لِلْإِنسَـانِ عَدُوًّا مُّبِينًا»؛ او بیآنکه دیده شود، انسان را میبیند و حیلتهای خود را به سمت او نشانه میگیرد تا لباسهایشان را درآورده و شرمگاهشان را به نمایشگاه بدل سازد.
♦️«اى فرزندان آدم! شيطان، شما را نفريبد! چنان كه پدر و مادرتان را با [فريبكاریش] از بهشت بيرون كرد، لباسشان را از اندامشان بر مىكشيد تا شرمگاهشان را به آنان بنماياند، او و دار و دستهاش شما را از آنجا كه شما آنان را نمى بينيد مىبينند» (اعراف: 27).
♦️دشمنی با تن، از عریانکردن بدن، تا حمله به تن با انواع افزودنها و کاستنها و پیوندها و جراحیها و انواع نارضایتی از خود، همگی از حیلتها و فریفتنهای آن ملعون است. او دوست دارد تو را عریان و ناراضی ببیند.
♦️ او دوست دارد تو را در حال حمله به خود ببیند. حمله به تن و بدن یا حمله به روح و و روان فرقی نمیکند. او دوست دارد نشان دهد تو لایق سجده نبودی. اگر از من بپرسید می گویم: «مأموریت شیطان، نشاندادن بیلیاقتی انسان است و بس». پس باید برای دفاع از خود بپاخیزیم!
@ghalayaane_ghalam
✍ حمید احتشامکیا
عباس عبدی با این پرسش که «چرا با پول ملت، تماشگر به قطر میفرستند؟» پاسخی را از دوست جامعهشناسش نقل کرده که معتقد است: «ساختار ما تمامی صحنهها را برای نمایشهای رسمی خود و کارگزارانش میخواهد و دیگران را تماشاچی خود میداند؛ دیگران حق ندارند طلب دیدهشدن کنند، مگر بعنوان سیاهیلشکر نمایشهای رسمی»
🔸جناب عبدی من نمیدانم دوست جامعهشناس شما در کدام دانشگاه درس خوانده و از کدام منطق برای چنین استنباطهایی استفاده میکند اما اگر منظورتان طعنههای کنایهآمیز به پشتیبانی مالی از تماشاگرانی است که برای حمایت از جریان کلان جمهوری اسلامی ایران به قطر سفر کردهاند باید به شما داستان پشتیبانیهای دولت امریکا، انگلیس، عربستان و سایر جریانهای ضد جمهوری اسلامی در اعزام تماشاگرنماهایِشان به مسابقات مختلف ورزشی را یادآوری کنم.
🔸چگونه ممکن است خبرنگاران و تماشاچینماهایِ دولتهای معاند با هزینههای دلاری در یک رویداد رسانهای حضور داشته باشند و برنامهها و طرحهای براندازانه خود را پیش ببرند و دولت جمهوری اسلامی دستوپا بسته، جنگ رسانهای علیه خود را تماشا کند!
🔸آیا مشکل شما هشیاری دولت در خنثیکردن جنگ رسانهای دشمن است یا هزینهکردن از بیتالمال؟
🔸البته که هزینه از بیتالمال برای دفاع از جمهوریت و اسلامیت و هویت فرهنگی این کشور جایز است.
🔸اما اگر منظورتان این است که باید شما یا خانواده شما برای این مأموریت انتخاب میشدند تا مشکل بیتالمال حل شود، باید گفت بههرحال تعداد نیاز معدود است و متقاضی زیاد و عقلا نمیتوان همه را در این مورد راضی کرد.
@ghalayaane_ghalam
🔹نمایشیشدن، آن روی تهیشدن
✍ حمید احتشامکیا
🔸خادم حرم که مسئول مرتبکردن صفوف بود، مرتب فریاد میزد و میگفت: «زائران بر لبِ فرش عقب بنشینند و مُهرها را بر لبِ فرش جلو بگذارند» چنان دوشادوش هم در یک خطَّ مستقیم نشسته بودیم که اگر صف نمازِ جماعت تا ثُریا هم کِشمیآمد، کَج که نمیشد هیچ، محالبود صفهای جلو یا پشت را هم قطعکند؛ دقیقا مطابق با اصل پنجم نظام هندسه اقلیدسی!
🔸بغلدستیام به پدرش گفت: «وضو ندارم!» پدر گفت: «اَدایش را هم دربیاوری کافی است» البته فرصتی هم برای خروج از صف و تجدید وضو نبود.
🔸خلاصه هیچ خُلَلوفُرَجی در ظاهر ماجرا دیده نمیشد. دسته به دسته با نظم و ترتیب یکجا ایستاده و منتظر تکبیرةالاحرام امام جماعت بودیم.
🔸 صحنِ جامع رضوی (پیامبر اعظم) آماده میشد برای اقامه نماز مغرب به امامت آیتالله ... ببخشید حجتالاسلام و المسلمین ... نه همان حجتالاسلام فلانی که برخلاف سنوسال کمش، صوتولحنش عالی بود.
🔸 امام جماعت هر که بود چنان قواعد تجوید را بر حروف تطبیق میداد که توجهام را کاملا از معانی به بیان جلب کرده بود. واقعا زیبا میخواند!
🔸پیش خودم گفتم قبلَنا که به این چیزا اهمیت نمیدادند. مهم این بود که امام جماعت یک فقیه عارف یا نهایتا یک مجتهد پارسا باشد. معمولا ائمه جماعت، بهویژه در مضاجع شریف و بقاع متبرک، عالمان سرشناسی بودند که اقتدای نماز بهایشان بیشتر بهانهای بود برای زیارتشان. نگاهشان انسان را تربیت میکرد. نَفَسشان قلب مرده را حیات دوباره میداد.
🔸یادم است کسی به قرائت آیتالله بهجت «رحمتالله علیه» ایراد گرفت که فلان حرف را اشتباه تلفظ میکنید، و شنیدم که ایشان پاسخ دادند که بروید جای دیگر اقتدا کنید.
🔸الحمدالله در نسل جدید از ائمه جماعت، اغلب مشکلات، برطرف شده است، محاسنِ اصلاحشده، عبا و قباهای مرتب و اتوکشیده، عمامههای بزرگ و چین و واچین، خوشکلام و خوشبرخورد ...
🔸مسئله شرعی را که بخش پاسخگویی به مسائل شرعی پاسخ میدهند. مشکل روانی هم اگر دارید به بخش مشاوران و روانشناسان دینی مراجعه کنید، همه جوان و تحصیلکرده و مدرن هستند. اگر هم برای ترک جماعت دنبال بهانهای هستید که هیچ! خفتهیِ بیدار را بیدارکردن مشکل است.
🔸نمازهایمان دارد عربستانی میشود، آدم گمان میکند در مسجدالحرام نماز میخواند.
🔸امور هرچهباشد، وقتی نمایشی میشود، از تهیبودنش خبر میدهد. امر تهی، میخواهد از طریق نمایش به خودش غنا بخشد. نمایشدادن، روی دیگرش تهیبودن است.
@ghalayaane_ghalam
🔹تذکاری برای پژوهشگران، تلنگری برای سیاستمداران
✍️حمید احتشامکیا
🔸روی سخنم در این یادداشت -بیش از همه- با پژوهشگرانی است که مسائلی پیشروی خود دارند و پاسخهایی که انتظارش را میکشند و فاصلهای معنادار میان ایندو که گاهی مأیوسکننده و گاهی شوقآفرین است. این یادداشت همچنین تلاشی است برای اصلاح نگاه راهبردی به علم و کارِ علمی.
🔸ابتدا اجازه دهید خاستگاه کارِ علمی را قدری توضیح دهم. حکمرانان وقتی در اداره مملکت با مشکل یا مشکلاتی روبهرو میشوند، بهدنبال چاره میگردند. چارهجویی، تدبیری است برای دور زدن یا زدودن مشکل.
🔸کشف بهترین تدابیر و چارهها بر عهده علم است. بنابراین سیاستمداران مشکلاتشان را باسازوکاری به اهل علم میسپارند و انتظار دارند ایشان پاسخها و راهحلهای شایسته را پیدا کنند. حال به نظر شما -فارغ از تفاوت مشکل و مسئله و نسبت بین آندو- فرآیند پیدا شدن پاسخهای شایسته و راهحلهای درخورِ تحسین چیست؟»
🔸نهاد علم، دکّان عطاری یا بقالی و صرافی نیست که مشکلی بهمثابه ثَمن بدهیم و پاسخی آماده بهمثابه مُثمَن دریافت کنیم. نهاد علم حتی دکّان نجّاری و خیّاطی هم نیست که سفارش دهیم و بعدا تحویل بگیریم.
🔸نهاد علم برای ارائه پاسخهای تحسینبرانگیزش سازوکار خود را دارد. این همان نکتهای است که قصد دارم نظر پژوهشگران را از یکسو و درایت سیاستمدارن را از سوی دیگر متوجه آن سازم. در اینجا به دلیل ضیق مقال و رعایت اقتضای حال از توضیح تفصیلی درباره نحوه عملکرد نهاد علم در دستیابی به پاسخها صرفِنظر میکنم.
🔸اما اجمال آن این است که برای اهلِعلم، طلبی است که با آن، علم را مطالبه میکنند. مشکلات جامعه، از طریق ارتباط بین سیاستمداران و عالمان به نفوس اهلِعلم نفوذ میکند و از طریق دغدغههایی که در طلب ایشان میکارد به متن علم راه پیدا میکند و پاسخ را مطالبه میکند. این عرضه و طلب با آداب و مناسک خاصی انجام میگیرد که از تفصیل و تبیین آن پرهیز کردم.
🔸جریان کلانِ علم بهتدریج مشکلات و مسائل را در دل خود هضم میکند و رفتهرفته و بهتدریج و در مسیر گسترش و توسعه خود، پاسخهایی را برای آن آماده میکند. در این بین تنها کسانی میتوانند آن مشکلات را به متن علم نفوذ داده و سپس پاسخش را از متن آن استخراج کنند که نگهبانان و مونسان علم باشند.
🔸حقیقت علم، یک امر واحد است. علم، یک مقوله یکپارچه است. عالم، باید بر پایهها و محورهای کلانِ علم نه دستی از دور که دستانی از نزدیک داشته باشد. حکمت نظری، علمورزی تؤمان در هر سه ساحت طبیعیات، ریاضیات و الهیات است و حکیم را نشاید به یکی مشغول و از سایرین غفلت ورزد. علمآموزی باید در هر سه سطحش به اندازه کافی و وافی دنبال شود.
🔸غفلت از هر سطح، نقض حکمت است. منظورم این است که مثلا عالم دینی یا عالم در علوم انسانی نمیتواند و نمیباید از علوم پایه غافل باشد؛ این غفلت در نهایت موجب ناکامی و ناکارآمدی خواهد شد.
🔸اگر در زیست علمی دانشمندان و اندیشمندان جهان نیز درنگی کنیم بهوضوح این جامعیت را درمییابیم و بیتردید اذعان خواهیم داشت که همگی در سه ساحت طبیعیات، ریاضیات و الهیات، دستانی بر آتش داشته و با تواضعی مثالزدنی همراه با شور و شوقی وصفناپذیر در خدمت و در محضر علم مشغول طلبکردن بودهاند.
🔸تعلیم و علمآموزی مراحلی دارد. در کلاس اول و در مقام آموزشِ حروف الفبا نمیتوان از فلسفه زبان صحبت کرد. در ابتدای ریاضیات و در مقام تعلیم عواملِ اصلی نمیتوان از کمِّ متصل و کمِّ منفصل سخن گفت. پس از فراگیری سطحی از علم است که میتوان از سطوح دیگر سخن به میان آورد. بنابراین پژوهشگران نباید پس از فارغالتحصیلی گمان کنند که واقعا فارغالتحصیل شدهاند و اکنون باید به حل مسئله بپردازند.
🔸حل مسئله چیزی نیست جز دوباره آموختن، همهجانبه آموختن و عمیقتر آموختن. در این مکرر آموختنهاست که عالم به پاسخ مسائلش پیمیبرد. سیاستمداران نیز نباید گمان کنند که پاسخی آماده برای مسائلشان در دسترس است. پاسخهای آماده یا نیمهآماده برای حل مشکلات جامعه، یک فریب بزرگ است.
🔸مهمترین راهبرد برای حل مسائل کشور، تقویت بدنه علم است. در طب سنتی، راهبرد اساسی برای درمان، تقویت بدن است. اگر بدن، به اندازه کافی قوی باشد، خودش در امر درمان فائق میشود.
🔸تقویت علوم پایه، تشویق به علمآموزی، ترویجِ روشِ صحیح در علمآموزی، توجه به لایهها در علمآموزی، مکررآموزی و ژرفآموزی و در نهایت علمآموزی بهنحو جامع (الهیات، ریاضیات و طبیعیات) راهبردهایی است که نهاد علم را پاسخگو میکند.
🔸این یک تصور خام است که مسائلی را به پژوهشگران بسپارید و انتظار پاسخهایی سرراست و شفاف داشته باشید. مسائل را باید به کوه علم سپرد و از آن نگهبانی کرد. وقتِ پاسخ که برسد خودش فوران میکند.
@ghalayaane_ghalam
♦️ بانوی بر بام
🔸انگار نیروی جاذبه زمین رویش اثر نداشته باشد یا اصلا برعکس عمل کند؛ روی زمین صاف، دلش آرام نیست، چیزی در وجودش به ارتفاع جذبش میکند.
🔸نیروی گرانشی از آسمان که به اوج تمایل دارد. به قله. جایی که بشود در مقابل عظمت طبیعت و خلقت آنقدر کوچک شد که بزرگی خدا لمس شود.
🔸میگوید در اوج خدا را بهتر لمس میکند. میشود در ارتفاع خدا را تنفس کرد و این همان نیروی گرانشی است که حالا چند سالی است او را جذب خود کرده است.
🔸او هم دانشجو و هم همسر و هم مادر است. در رشته آسیبشناسی ورزشی در مقطع کارشناسی ارشد درس میخواند و در خانه برای همسرش و فرزندانش خانهداری میکند و هم شاغل است و باشگاه ورزشیاش دایر است.
🔸طیبه بشیری، بانوی 40 ساله قمی است که حالا توانسته است اولین بانوی کوهنورد اهل قم باشد که علاوه بر ۳۱ قله بلند ۳۱ استان کشور برای اولینبار قله کلیمانجارو را نیز فتح کند.
🔹اگر میخواهید نمونهای از زنان مسلمان جامعه ایرانی را بشناسید، او نمونهای از زنان جامعه ایران اسلامی است.
🔹باید زنان مسلمان ایرانی را روایت کرد تا دیده شوند بلکه پسندیده شوند. به قول شاعر «هرآنچه دیده بیند، دل کند یاد».
🔸بنابراین برای یادآوری سنتها و یادآوری مافیالقلوب نشان دهید آنچه باید بیاد آورده شود. نشان دهید آنچه قلبها را به یاد میآورد. نشان دهید آنچه یک زن مسلمان را به یاد میآورد.
@ghalayaane_ghalam
🔷استعاره شیطان
✍️حمید احتشامکیا
🔸امیدوارم این یادداشت چراغی باشد برای بهتر دیدهشدن صحنهای که در آن تشخیص گرگ از میش و دوست از دشمن دشوار شده است.
🔹حتما زیاد از شیطان و دشمنیهای او با انسان شنیدهاید و خواندهاید؛ قرآن پُر از آیههایی است که از این دشمنی حکایت میکند. بحثهای قرآنی و عرفانی و برهانیِ «شیطان» بماند برای اهلش در محلش؛ در این یادداشت میخواهم تأویلی که پس از سالها تأمل درباره شیطان بدان دستیافتهام را با شما خوبان بهاشتراک بگذارم.
🔸شیطان در جهان استعاره از دنیا و روح حاکم بر آن است و در انسان استعاره از جسم و جسمانیت بلکه استعاره از بدن و احساساتِ معطوف به آن است.
🔹میدانید که هیچکس نمیتواند بدون گذر از دنیا به آخرت رود؛ تصور کنید کسی به دنیا آمده، از دنیا بهره برده و قرار است آن را ترک کند و به آخرت سفر کند؛ آن هم چه آخرتی!
🔸شیطان وقتی میبیند بچه آدمی آمده از او (دنیا) بهره برده، در او رشد کرده، اما قرار عشقیاش را با دیگری (خدا) گذاشته، قصد ترک دنیا کرده تا خدا را ملاقات کند، چه حالی میشود؟
🔹حتما با خود میگوید: «حدوث جسمانیش با من بود، حالا که روح درآورده، آدم شده! میخواهد خدا را ملاقات کند! گُه اضافه خورده مردک؛ پدرش را درآوردم، خودش را هم درمیآورم، سیببهحرام! مگر من جادهصافکنش هستم که از من عبور کند تا به او وصول کند!»
🔸آری همینطور است. شیطان هرگز بر آدم سجده نکرد؛ یعنی نپذیرفت که جادهصافکن انسان باشد. دنیا میدانست که انسان اگر هم آخرت را بخواهد، ابتدا به دنیا میآید. این همان گفته معروف شیطان است: «بر سر راهشان مینشینم» آری دنیا بر سر راه انسان نشسته است؛ اما بر سر راهش نشسته که راهبندش شود نه راهنمایش.
🔹دنیا میخواهد دنیا بماند؛ اگر قرار باشد هرکه بیاید، بخواهد برود، که دیگر دنیا، دنیا نمیشود؛ سنگ روی سنگ بند نمیشود؛ میشود کاروانسرا، میشود گذرگاه. البته که دنیا گذرگاه است، اما خودش درباره خودش اینگونه فکر نمیکند. او خودش را دنیا میداند میفهمید؟ دنیا! (بلند و کشیده بخوان)
🔸خوب حالا اگر شما باشید و چیزی که بهدنیاآوردیش، پروراندیش، از چربوشیرینت خوراندیش تا رامت شود، عاشق زارت شود، موجب اعتبارت شود، یکدفعه برایت شاخ شود که تو بیارزشی و من میخواهم رهایت کنم به آخرت بروم، چه حالی میشوی؟
🔹به هر حال دنیا در ما سهمی دارد. یعنی هر فرزندی از فرزندان آدم، شیطانی دارد و دنیایی؛ چون بدن و احساساتی دارد. یا بهرهات را از دنیا گرفته، به راهت میروی و به آخرتت میرسی یا بهرهها ازت میگیرد تا آبادش کنی و در نهایت در قربانگاهش فدایش شوی.
🔸حضرت علی علیهالسلام فرمود: «الدنیا مَتجَرُ أولیاءالله» یعنی دنیا تجارتگاه دوستان خداست. روح که درآوردی باید از دنیا بهره ببری، به قدری که روحت را نگهداری تا به آخرت برسد؛ اما اگر بیش از نیاز به دنیا نزدیک شوی تا بهرهها ببری، آن وقت اسیرش میشوی و روحت میمیرد و دنیا بجای تجارتگاه میشود قربانگاه.
🔹پس شیطان (دنیا) هم خیر است چون حدوثِ جسمت و اداره بدن و پایههای روحت با اوست و هم شر است چون از خیانتی که در سر داری با خبر است. میداند روح که درآوردی، هوایی میشوی به یاد مادر حوایی میشوی، فکر آخرت به سرت میزند؛ پس خود را میآراید که من عروس توام! بغلش که کردی بر زمین گرمت میکوبد تا اعتبارش شوی.
🔸عرفا گفتهاند: «دنیا را اهلدنیا آباد میکند» حرف درستی است. مراد از آباد کردن همین است که امروز میبینید. واقعا کدام عارفی دنیا را تا این حد قشنگ و جذاب میسازد؟ کدام عارف کاخها و آسمانخراشهایی کذایی میسازد؟ اگر آبادیِ دنیا را به عارفان میسپردند، طور دیگری میساختنش. طوری میساختنش که معلوم باشد گذرگاه است؛ معلوم باشد جای ماندن نیست.
🔹اما اهلدنیا حق دنیا را بجا میآورند. طوری میسازنش که انگار تا ابد باقی خواهد ماند. انگار که هرگز خراب نخواهد شد «مَا أَظُنُّ أَن تَبِيدَ هَٰذِهِ أَبَدًا»
🔸به همین دلیل است که شیطان اهل دنیا را دوست دارد. چون فقط آنها حقش را بجا میآورند. فقط آنها قدر و منزلتش را میدانند. فقط آنها عبادتش میکنند. مناسکِ دنیاپرستی و شیطانپرستی همین است که میلیاردها میلیارد خرج خانه و کاشانهات شود. خرج اتومبیل و دکوپزت شود. اینها مناسک دنیاپرستی است. اینها به شیطان اعتبار میدهد و به دنیا رونق.
🔹شیطان میپرسد: «میدانی پیشرفت یعنی چه؟» یعنی مرا بهتر بشناس تا بیشتر بهرهببری. دنیار را بشناس و آبادش کن؛ اما آدم میداند پیشرفت در ترک دنیا است. پیشرفت یعنی اندازه دنیا را نگهدار تا قلبت را پر نکند، تا روحت را سنگین نکند. بدنت را طوری تربیت کن تا مطار و پروازگاه روحت باشد نه فرودگاهش.
🔺خلاصه روح درنیاوردی که اسیرش کنی، گماشته دنیایش کنی که آبادش کند! روح درآوردی که رهایش کنی، تا یار خدایش کنی.
@ghalayaane_ghalam
🔹تأملی در سهگانه علم و معاش و ثروت
✍️حمید احتشامکیا
🔸این یادداشت را برای کسانی نگاشتهام که میدانم، دل در بند علم و دانستن دارند، اما نمیدانند تکلیفشان با معاششان چیست. دائما از خود میپرسند: «علاقه ما به علمآموزی و نظرورزی دُرست، اما معاشمان را چه کنیم؟ تکلیفمان با مقوله پول و ثروت چه میشود؟»
🔹هنوز هم هستند کسانی که در اعماقِ دلشان، عطشی نسبت به کسب دانش احساس میکنند. فرقی نمیکند که موضوع آن چه باشد؛ طبیعیات باشد یا ریاضیات یا الهیات؛ آموختن تمام اینها -فارغ از معنای امروزیش- در سنت فکریِ ما علم و حکمت نامیده شده است.
🔸میخواهم نظری گذرا بر یک پرسش کلیشهای، اما کهنه و سنتی بیاندازم و بر دلالتهای پیدا و پنهان آن تأکیدی دوباره کنم. علم بهتر است یا ثروت؟
🔹حتما انشاهایی با این موضوع نوشتهاید یا شنیدهاید و حتما دراینباره بحث و گفتگوهای فراوانی داشتهاید. اما تا به حال شنیدهاید یا خواندهاید که این پرسش که در طول تاریخ مطرح بوده و است چه رازی در دل دارد و چه پیامی برای دوران؟
🔸هستند کسانی که پاسخ چنین پرسشی را آنقدر واضح میدانند که طرحش را مسخره میکنند، اما به نظر شما طرح این پرسش از سوی فرزانگان در طول تاریخ چه رازی در دل دارد؟
🔹تا به حال از خود پرسیدهاید: «اگر طرح این پرسش و پاسخش به آن سادگی بود که میدانید، چرا شخصیتی چون امیر مؤمنان علی علیهالسلام -که علم با همه بیکرانیش در محضرش به نهایت میرسد- باید این پرسش را مطرح کرده و بر پاسخش تأکید کند؟ (نهجالبلاغة، حکمت 147)
🔸اجازه دهید رازی از این پرسش برایتان آشکار سازم. طرح تاریخی این پرسش نشان از یک دورافتادگی و جدایی بنیادین بین این دو از ابتدا دارد. اگر بین علم و ثروت چنینی دیوار بلندی حائل نشده بود و اگر مقصد و منزل آن دو آنقدر از یکدیگر دور نبود، نمیباید پرسیده میشد این بهتر است یا آن؟ این پرسش خود گویای دو مسیر کاملا متفاوت و دو مقصد کاملا متباین است.
🔹اما رازی که در این پرسش وجود دارد آن است که در ابتدای تقدیر علم را به خردمندان و ثروت را به احمقان دادند.
احمقها حتما از شنیدن این پیام برآشفته خواهند شد و ساکت نخواهند نشست، اما این حقیقتی نهفته در دل یک پرسش تاریخی است. علم را به اهلش دادند و ثروت را نیز و ایندو در آغاز از هم دور افتاده و هرگز در یکجا جمع نمیشوند. واقعا اگر علم و ثروت قابل جمع بود، چقدر طرح این پرسش مضحک و مسخره بود!
🔸البته باید توجه داشت حقیقت علم و حکمت غیر از فناوری و تکنولوژی است. همانطور که دانشمند غیر از تکنوکرات و تکنسین است. علم و حکمت فهم عالم است و فناوری و صنعت تصرف در عالم.
🔹بعضی گفتهاند: «علم، تولید ثروت میکند». هیچ علمی ثروت تولید نمیکند. این صاحبان ثروتاند که از علم استفاده میکنند و ثروت خود را توسعه میدهند و البته بخش ناچیزی از آن را در اختیار طالبان و شیفتگان علم قرار میدهند تا از شهد آن مکیده، اثر و عسل علمی تولید کنند. اثرش (کتاب و دفتر) برای خودشان و عسلش (فناوری و تکنولوژی) برای اهل ثروت و این همان خدمات متقابل علم و ثروت است.
🔸اما داستان معاش از داستان ثروت متفاوت است. طالبانِ علم باید معاششان را تدبیر کنند. امر معاش یعنی اکتفای حداقلی و امر ثروت یعنی طرح و برنامهداشتن برای جذب پول. محدث کلینی در کافی این حدیث را از امام صادق علیهالسلام نقل کرده است: «خدای تعالی رزق احمقان را توسعه داد تا عاقلان عبرت گرفته و بدانند که دنیا نه با عمل به چنگ میآید و نه با حیله [چون احمق هیچیک را ندارد] (کافی، ط-الاسلامیة، ج5، 83).
🔹علمآموزی فراغت میخواهد و جذب ثروت اشتغال دائم و باید در نهایت یکی را انتخاب کرد. اگر علم آموزی را انتخاب کردید، پس باید در امر دنیا به قدرالمعاش اکتفا کنید.
@ghalayaane_ghalam
غلیان قلم
🔹تأملی در سهگانه علم و معاش و ثروت ✍️حمید احتشامکیا 🔸این یادداشت را برای کسانی نگاشتهام که مید
#پرسش_شما
متن قابل تاملی است، ولی اینکه میفرمایید علم و ثروت ضرورتا و ذاتا نسبتشان تباین است، و همه ثروتمندان احمق، از منطر حکمی و منطقی قابل پذیرش است؟
یعنی هیچ عالم ثروتمندی، امکان وجودی ندارد؟
#مطلب_من
از حسن توجهتان ممنونم. نوع نگاهتان که دلالت بر طلب فهم دارد، شایسته تقدیر است. در مورد پرسشی که مطرح کردید توجه به دو مطلب رهگشاست. 1.مسئله در تباین بین طلب علم و طلب ثروت است. بحث من در این یادداشت بحث از عروض هر یک نسبت به دیگری نیست. تٲکید میکنم که ثقل بحث بر روی مقوله طلب است. چهبسا تقدیر برای شما ثروت مقدر کند، اما طلبِ شما علم باشد. مثل ثروتی که برای امام صادق علیهالسلام در روایاتی نقلشده است.
۲. منظور از حُمق در اینجا، حُمق وجودی است نه حمق ارزشی. هر چند نسبت بین مفاهیم وجودی و مفاهیم ارزشی بحث جذابی است. ابلیس فرمانروای جنود جهل است اما جهل ابلیس نه چون جهل جاهلانیاست که میشناسیم. جهل ابلیس جهلی است که با آن به مقام استادی ملائکه هم میرسد. با عرض عذر و تقصیر، تفصیل هر دو مطلب در این مقال نگنجد🙏