غلیان قلم
🔹تأملی در سهگانه علم و معاش و ثروت ✍️حمید احتشامکیا 🔸این یادداشت را برای کسانی نگاشتهام که مید
#پرسش_شما
متن قابل تاملی است، ولی اینکه میفرمایید علم و ثروت ضرورتا و ذاتا نسبتشان تباین است، و همه ثروتمندان احمق، از منطر حکمی و منطقی قابل پذیرش است؟
یعنی هیچ عالم ثروتمندی، امکان وجودی ندارد؟
#مطلب_من
از حسن توجهتان ممنونم. نوع نگاهتان که دلالت بر طلب فهم دارد، شایسته تقدیر است. در مورد پرسشی که مطرح کردید توجه به دو مطلب رهگشاست. 1.مسئله در تباین بین طلب علم و طلب ثروت است. بحث من در این یادداشت بحث از عروض هر یک نسبت به دیگری نیست. تٲکید میکنم که ثقل بحث بر روی مقوله طلب است. چهبسا تقدیر برای شما ثروت مقدر کند، اما طلبِ شما علم باشد. مثل ثروتی که برای امام صادق علیهالسلام در روایاتی نقلشده است.
۲. منظور از حُمق در اینجا، حُمق وجودی است نه حمق ارزشی. هر چند نسبت بین مفاهیم وجودی و مفاهیم ارزشی بحث جذابی است. ابلیس فرمانروای جنود جهل است اما جهل ابلیس نه چون جهل جاهلانیاست که میشناسیم. جهل ابلیس جهلی است که با آن به مقام استادی ملائکه هم میرسد. با عرض عذر و تقصیر، تفصیل هر دو مطلب در این مقال نگنجد🙏
غلیان قلم
🔹تأملی در سهگانه علم و معاش و ثروت ✍️حمید احتشامکیا 🔸این یادداشت را برای کسانی نگاشتهام که مید
#مطلب_شما
سلام طرح این پرسش در زمانه ما بیش از گذشته خودنمایی میکند
به ویژه اگر مجال آنرا توسعه داد و از منظر روابط قدرت هم بازخوانی کرد
اما پاسخ که فرمودید به نظرم کمی شتابزدگی دارد و جا دارد هنوز واکاوی بهتری صورت بگیرد
از آنرو که بیش از آنکه تصمیم بگیریم در دوگانه حاضر چه کنیم، باید دید چه زمینههایی سبب تشدید از این دوگانگی شده و اسباب خروج از وضعیت آن چیست؟
به نظر در اندیشه معرفتی اهل بیت - برخلاف روایت مسلط که نسبت زاهدانه طالب علم پررنگ میشود - صورتبندی دیگر از این دونسبت میتوان یافت ✅
#مطلب_من
مسئله من در جامعه امروز مسئله فرزانگی است. به نظرم یکی از پایههای مهم جمعمان در حیات اجتماعی، پایگاه فرزانگی است. وقتی بیرغبتی در توجه به علم -بهویژه علوم پایه؛ یعنی همان جایی که علم معنای اصیلش را بازمییابد- را مشاهده میکنم یا وقتی در حاق این واقعیت نظر میکنم، چیزی که مشاهده میکنم، میل به ثروتاندوزی است.
🔸افراد حتی اگر علم را طلب میکنند فیالواقع بهمثابه ابزاری برای جلب و جذب ثروث طلبش میکنند. طلب آلی و طلب غائی دو نوع طلب کاملا متباین هستند. تباین به این معنا که یکی فدای دیگری میشود و شما نمیتوانید بین هر دو جمع کنید. باید فداشونده را انتخاب کنید. ثروث اگر ابزارِ علم باشد، معنایش به معاش تقلیل پیدا کرده و اگر غایت باشد، علم به تکنولوژی فروکاسته میشود.
🔸نسبت بین این دو از این جهت برای من مسئله است که فناوری، علم تقلیلیافته برای ثروت است. من میخواهم بنیان خبیث تکنولوژی را نشان دهم. خبیث ازآنرو که شیره فرزانگی را میکشد. اما آیا امکان دارد علم در معنای اصیلش پایبرجا بماند و محصول فناوری را نیز به ما بدهد و در عین حال، طلبش همان طلب اصیل باشد و روح فرزانگی را به اسارت نکشد؟ پرسشهای دیگری نیز مطرح است.
🔸یادداشت من از سرچشمهها شروع شده و تا میدان شهر ادامه پیدا خواهد کرد و یقه مدیریت شهری را خواهد گرفت. خلاصه اینکه در این سطح بهمثابه مسائل خام سنتی باقی نخواهد ماند.
🔸هوسرل در تحقیقات خود، چیستی منطق را بهمثابه ابزار و آلتی برای علم شروع میکند و در ادامه، مسئله منطق را به سطح متافیزیک کشانده و آن را علمالعلم دانسته است. خوبی پژوهشهای منطقی هوسرل آن است که مسائل منطق را بهمنزله مسائل متافیزیکی مطرح میکند. من هم میخواهم سطح متافیزیک مسائل فناوری و عصر سایبری را نشان دهم. قصدم طرح خام و سطحی دعواهای کهنه، آنگونه که روایت شده نیست. میخواهم روایتی جدید از دعوای قدیمی نشانتان دهم.🙏