🔹ایام بلوا
✍️حمید احتشامکیا
🔸آخرین پرده از یک نمایشِ سیاسی در کشور را با هم نظارهگر بودیم. سکانس به سکانس این نمایش، خندههای تلخی بر لبانِ آدمی مینشاند.
🔸این یادداشت را قبلا در نقد انتخاباتِ جاری یعنی انتخابات به سبک جمهوری اسلامی ایران نگاشتم که بنابر مصلحت، امشب و در پایان آخرین پرده از این طنز سیاسی منتشرش میکنم، تا ناممان در لیست بدخواهانِ نظام و تحریمکنندگانِ انتخابات جای نگیرد.
🔸همچنین لازم میدانم تأکید کنم، من هم مثل بسیاری از شما، برای تأییدِ استقلالِ نظام جمهوری اسلامی ایران و گفتن یک نه محکم به دولتهای گرگصفت و استعمارگرانِ پیرِ سلطهطلب، در انتخابات شرکت کردم، اما نقدم را هم مینویسم.
🔸اصول انتخابات به عنوان یک شور اجتماعی باید از شعور اجتماعی هم برخوردار باشد. شعور اجتماعی یعنی انتخاب یک دستگاه، انتخاب یک طرح و ایده، انتخاب یک جریان فکری، انتخاب یک برنامه مدون، نه انتخاب یک فرد حقیقی بماهو حقیقی.
🔸فرض کنید سه یا چهار جریان فکری در کشور وجود دارد که هر جریان، رویکردهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را دارد و خروجی هر جریان چه در قالبِ وضع قانون و چه در قامتِ نحوه اداره کشور، مشخص است. آن وقت شما مثلا طرفدار آزادسازی قیمتها هستید و یکی طرفدار اقتصاد دستوری؛ اینجا انتخابات معنادار میشود. یکی طرفدار فیلترینگ و دیگری ضد فیلترینگ است. اینجا انتخابات معنادار است.
🔸هر جریان فکری باید با استفاده از راهکارهای موجود از سالیان قبل دیدگاههای خود را مطرح کند تا هم فکرش شناخته شود و هم نقدش بر رویکردهای رقیب. خلاصه بدون احیای این احزاب و انجمنها، انتخابات فقط یک نمایش و بیشتر یک طنز سیاسی است.
🔸ناگهان شهر پر میشود از تصاویر و نامهای افرادی که بر در و دیوار چسبیدهاند. کاندیدا مثل قارچ از زمین و زمان میرویند و در بین شاخههای درختان یا پایههای چراغِ برقِ خیابان در هم وول میخوردند. بعضی درحالیکه از پُلها و معبرهای هوایی آویزانند، ازِمان تقاضای رٲی دارند.
🔸گاهی چنان در هم چپیدهاند که نام یکیشان با نامخانوادگی دیگری خوانده میشود. این درهم تپیدنها و چپیدنها مهم نیست، مهم آن است که برای اولینبار است که میبینیشان و هیچ نمیشناسیشان.
🔸 مهمتر اینکه در یک پیام یا طی یک سخنرانیِ آتشین، باید تصمیمت را بگیری و الا به کبیره مبتلا شدهای که چرا رأی نمیدهی ....
🔸واقعا این انتخاباتی که ما دیدیم، نمایشی نیست؟ آیا میتوان از این نامزدهای انتخاباتی یک صورتبندی منطقی ارائه داد؟ آیا میتوان لوازم منطقی انتخاب هر یک از کاندیدا را تعیین کرد؟ چقدر رایج است که ما به یک فرد رأی میدهیم و بعد در برابر تصمیمات و انتخابات آن فردِ منتخب غر میزنیم و موضع میگیریم که چرا به فلان لایحه رأی داده یا چرا به فلان لایحه رأی نداده؟ خوب اگر شما به جریانی رأی دادهاید که بالطبع مدل فکر و اندیشهاش این است که آن لایحه را قبول ندارد، دیگر اعتراض چرا؟
🔸البته از آنجا که نه جریانهای فکری در کشور آنقدر گسترده و پویا است و نه کثرت احزاب آنچنان جدی، بدیهی است که ملت هم صرفا براساس یک جو رسانهای به فردی رأی میدهند که توابع بعدیش آنچنان که بعدا روشن میشود، روشن نیست.
🔸خلاصه اگر میخواهیم انتخابات از این وضع مضحک و نمایشی درآید، لازم است انجمنها و احزاب سیاسی به دور از نگاههای امنیتی، احیاء و پویا شوند. انجمنها نیز باید با کار و فعالیت جدی، ضمن نقدِ علمیِ وضع موجود و نظریهپردازی در حکمرانی، به تربیت نیروهای انسانیِ کارآمد بپردازند و در یک فرآیند بلندمدت و منضبط، نمایندگان خود را به جامعه بشناسانند تا در وقت انتخابات شاهد چنین بلوایی نباشیم.
🔸مردم ما نیز لازم است از طریق همین احزاب و انجمنها و همچنین از طریق رسانههای دیگر بدانند وضع موجود، محصول چه تصمیماتی و هر تصمیم، محصول چه تفکراتی و هر فکر، محصول کدام جریان فکری است تا بتوانند تغییر را به معنای واقعی و نه نمایشی رقم بزنند.
@ghalayaane_ghalam
بارش هرچند اندک برف و بارانِ امسال، گرچه مایه دلخوشی است، اما نباید از وضع روبه خشکسالی غافل ماند.
نباید هیجانات حاصل از یک بارشِ چند روزه ما را از تجدیدِ نظر در عملکردی که خشکسالی را در پیش دارد، بازدارد.
من درباره برف و باران صحبت نمیکنم. من حتی کاری به خشکسالی هم ندارم.
@ghalayaane_ghalam
غلیان قلم
🔷استعاره شیطان ✍️حمید احتشامکیا 🔸امیدوارم این یادداشت چراغی باشد برای بهتر دیدهشدن صحنهای که در
یکی دیگر از #استعارههای_شیطان، اعوجاج و کژی در ادراک است. واقعیت که همواره قائم به ذات انسان کامل یا همان ولی خداست، دائما در تبوتاب است، اما اعواج و کژیِ در ادراک، مانع بازتاب حقیقت و درک آن است. این کژی و اعوجاج، در مقابل آن تابش، خنثی نیست؛ یعنی بالاخره محصول آن تابش و این ذات ناصاف میشود ادراک شیطانی که مطابق با واقع نیست، اما برای خودش چیزی است.
🔹رسانه بهمثابه هنری در قله هِرَم
✍️حمید احتشامکیا
🔸در این یادداشت به تحلیلی از چیستی و ماهیت رسانه و مقایسه آن با رسالت هنر در گذشته پرداختهام تا از این طریق، ذاتِ زینتگر رسانه را نمایانتر از قبل بنمایانم.
🔸خوب است بدانید هنر به روایتی اصیل در فرهنگ ما و چهبسا در سایر فرهنگها، چیزی نیست که ارزش بالذات داشته باشد. یعنی هنر امری اصیل نیست، بلکه قرار بود اصیلنما باشد. هنر، همیشه نقشِ زینتگری برعهده داشته است. یعنی کسی هنر را برای هنر نخواسته است، هنر را برای این میخواهند که با آن، چهره امرِ اصیل را بیارایند تا توجهها به سمتو سوی آن جلب شود.
🔸کار هنر نشاندادن امر اصیل از طریقِ زینتبخشیدن به آن است. هنر، زینت میبخشد تا توجه را جلب کند. هنرِ شعر، متنِ اصیل را به نظم میکشد و هنر خوشنویسی، خوش مینویسدش و هنر آواز، خوش میخواندش.
🔸هنرِ شعر، هر متنی را نظم نمیدهد. هنرِ خوشنویسی هم هر لاطائلات و اباطیلی را خوش ننویسد. هنر شعر و هنر خوشنویسی قرآن حافظ و گنج نظامی را زینت میدهد تا دیده شود و در اذهان باقی بماند، اما سگ ولگرد را رها میکند تا گم شود که در حدیث آمده است: «الباطل یموت بترک ذکره». آری هنر، ذکر و یادآوری امر اصیل است.
🔸هنرِ تهذیب در خدمت امر نفیس است، نه هر مزخرف مُهملی که نگاشته شود. رسم بود متون اصیل، از قرآن تا متون حدیثی و فقهی و فلسفی، تهذیب میشد. تهذیب میشد تا جذاب شود. جذاب میشد تا هوس شود. هوس که شود، خوانده میشود، خوانده که شود، فهم میشود؛ تربیت میشود؛ و خلاصه میشود آنچه باید بشود. اما هنر قرار نبود هر بیسر و پایی را ...
🔸ناگفته نماند که امر اصیل، برای اهلش آنچنان نمایان و جذاب است که حاجت مشّاطه نیست روی دلآرام را؛ اما در فرهنگ اسلامی، قصد بر هدایت و جذب حداکثری است. پس هنر را مشاطهگری آموختند و مأمورش کردند که امور اصیل را لایه به لایه بدرخشاند.
🔸به هنر دستور دادند مسجد را زینت کند، محراب را طرحی زند تا معراج در آن دیده شود. بیجهت نیست که حرم اهلبیت علیهمالسلام پر از هنر است. هنرمندان همگی در خدمت امر اصیل بودند. مثلا وقتی قرار شد چیزی از شخصیت امام بهمثابه امر اصیل نمایان شود، شهریار شعر را فرمان دادند که همایِ رحمت بهنظم کشد یا فرشچیانِ عرش را گفتند که نقش آن جناب برکشد یا طلا و نقره را موم کند، آستان و ضریحش زرکوب کند.
🔸هنر که کارش روایتی جذاب از امر اصیل بود، رفتهرفته دچار اعوجاج و کژی شد، نامش شد رسانه و کارش شد مشاطهگری امر قبیح. رسانه همان هنر است. لایه به لایه امر را میپروراند تا دیدنی شود و پذیرفته شود. به نظرم رسانه آخرین ورژن و کاملترین نوع از هنر است. همه هنرها را درهمآمیخته و خود را به عنوان زینت الزَّیِّنات درآورده است.
او حالا میتواند هر چیزی را آنچنان بدرخشاند و بیاراید که کمتر کسی در مقابلش تابآورد. من معتقد نیستم رسانه ذاتا به دنبال نیکو جلوهدادن امر قبیح است، بلکه گمان میکنم هنر و رسانه در این دوران از رسالتش عدول کرده، بیشتر به تدلیس و فریب مایل شده است.
🔸رسانه اکنون و در این دوران اوج هنر است. رسانه قله هِرَم هنر است. او اکنون میتواند امر زشت را زیبا و امر زیبا را زشت جلوه دهد. رسانه چنان به امور رنگ و طعم میدهد و چنان ذائقه را تسخیر میکند که واقعا برای تماشای چهره اصیلِ امور از پشت این همه رنگ و لعاب، بصیرت لازم است. بصیرت کسب کنید.
@ghalayaane_ghalam
🔹اگر با مردمانت احساسی رفتار کردی، منتظر پاسخ منطقی نباش
✍️حمید احتشامکیا
🔸در این یادداشت میخواهم از یک راهبرد و استراتژی غلط که متأسفانه و معمولا توسط مسئولان ارشد لشکری و کشوری در حکمرانی اکنون ایران اتخاذ میشود بنویسم.
🔸منظورم از راهبرد غلط، #مواجهه_احساسی_و_هیجانی_مسئولان با مسائل کشور است. این مواجهه ناشی از عدم درک صحیح از کارایی هیجانات و احساسات ملی است.
🔸ابتدا باید تأکید کنم که انسان از منظر کنششناختی و در راستای صدورِ فعل یا کنشگری به نوعی از علم و آگاهی نیاز دارد که «علم عملی» نام دارد؛ و همو از منظر معرفتشناختی و کشفِ واقع به نوع دیگری از علم وابسته است که «علم نظری» نام دارد.
🔸من این بحث را در مقالهای با عنوان «تحلیل اختیار بهمثابه علم فاعل و نسبت آن با علم عملی» بطور مبسوط توضیح دادهام و در اینجا قصد ندارم بحث تخصصی ارائه کنم. در صورت نیاز آن را در نشریه معرفت فلسفی، 1402، صص 59-74 پیگیری کنید.
🔸قصدم این است که تأکید کنم احساسات و هیجانات در انسان، منشاء علمی است که سرآغاز کنشگری یا سلسلهجنبان فرآیند صدور فعل است. بنابراین در مقام صدور فعل یا اصطلاحا در مقام عمل و کنشگری، انسان به هیجانات و احساسات نیاز دارد، تا فعل مورد نظر را با قدرت و شدت هرچه بیشتر انجام دهد.
🔸کریخوانی یا رجزخوانی در میادین جنگ و نبرد یا میدان مسابقات ورزشی نیز به همین مطلب ارجاع دارد. جنگاوران برای تزریق قدرتِ بیشتر به عضلات خود و کسب انگیزه و روحیه مضاعف برای نبرد در لحظاتی قبل از شروعِ مبارزه، اقدام به توصیفاتی از خود یا اهداف و غایات خود میکردند که جملگی مبتنی بر هیجانات و احساسات است.
🔸این توصیفاتِ مبتنی بر احساسات که بخش عمدهای از ادبیات و فرهنگ ملل را نیز شکل داده است، بخشی از حکمت محسوب میشود اگر و فقط اگر در مقام عمل و اقدام و شورآفرینی استفاده شود؛ اما استفاده از این شیوه در مقام توصیف واقع بسیار خطرناک و نابخردانه است.
🔸اما اگر مسئولی در مقام توصیفِ واقعیتهای جامعه بخواهد از این شیوه استفاده کند، این نه تنها حکمت محسوب نمیشود که عوامفریبی و توهین به شعور ملی نیز تلقی میشود. نوع وعدههایی که مسئولان لشکری و کشوری میدهند یا اغلبِ توصیفاتی که از وضع موجود به ملت گزارش میدهند، آنقدر که ریشه در احساسات و هیجانات دارد، فاقد اصالت و واقعیت است.
🔸شاید ما به اقتضاء انقلاب اسلامی 57 و بلافاصله وقوع در یک جنگ تحمیلی و ناخواسته، لازم بود بر روحیه حماسی و شوقآفرینی و احساسات خود تأکید کنیم، اما متأسفانه آن راهبرد همچنان ادامه دارد و رابطه مسئولان با ملت براساس همان رابطه گندهگویی و غیرواقعبینی ریشه دوانده و کسی هم حاضر نیست واقعیتها را بر زبان جاری سازد.
🔸ما به هر دلیلِ شناخته یا ناشناختهای، هم در نظام اقتصادی و بانکداری و هم در نظام آموزش و پرورش و هم در زیرساختها و منابع انسانی با مشکلات انبوهی مواجهایم که از بازگویی آن پرهیز کرده و بجای آن مرتب و مکرر به ملت وعده سر خرمن میدهیم.
🔸هر دولتی که میآید بر طبل احساسات میکوبد که اقتصاد را رونق میدهیم، آموزش را شوکت؛ دلار را مهار میکنیم و مسکن را بپا، شغل میآفرینیم قطار قطار
🔸وقتی #شاکله_گوش_و_هوشِ ملت براساس جدل و خطابه شکل گرفت، نتیجهاش میشود #گسلشناختی که رسانهها از آن بهره میبرند؛ اما اگر شاکلهی گوش و هوش ملت را براساس حکمت راستین و گفتمانِ مطابق با واقع تربیت کردیم و از پروپاگاندا و جدل و رتوریک و سیاهبازی و خلاصه حرفهای مفتِ صد من ی غاز پرهیز کردیم، آنگاه می توانیم به آیندهای روشن امیدوار باشیم.
🔸مصلحت اندیشیهایِ بیهوده را باید کنار گذاشت. به فهم و هوش و گوش ملت باید احترام گذاشت. نوع مواجهه خود با مردم را باید اصلاح کنیم. واقعیتها را باید بیهیچ ترس و هراسی با مردم در میان گذاشت. زمینه را برای تفکر برهانی و حکمی در ملت باید فراهم کنیم.
🔸نباید با #عوامفریب و #مواجهه_احساسی با ملت، کار خود را پیشگرفته و در عوض انتظار داشته باشیم جامعه با رسانه تعامل خردمندانه داشته باشد. #عملیاتهای_شناختی که از طریق رسانه انجام میشود، بیشتر بر بستر هوش هیجانی و گوش احساسی جوامع طراحی میشود. پس بجای پاسخ رسانهای، بستر را اصلاح کنیم.
🔺من تعجب میکنم از مسئولانی که ملت را معتاد نگه داشته و به آنها #سواد_رسانه میفروشند.
🔸بسیاری از مسائل و مشکلات کشور و از جمله عملکر صداوسیما و همچنین رشد و توسعه ساختارهای اداری نیز تحت تأثیر همین مواجهه احساسی و هیجانی مدیران و مسئولان لشکری و کشوری قابل ارزیابی است.
@ghalayaane_ghalam
🔹مرزهای خاکی و آبی با بادی متلاشی میشود؛ مرزهای من افکار من است
✍️حمید احتشامکیا
🔸سپاه جمهوری اسلامی ایران به منظور عملیات انتقام بابت حمله به کنسولگریش در سوریه با حدود 330 پرتابه خاک اسرائیل را هدف گرفت که حدود 310 پرتابه توسط اسرائیل و همپیمانانش رهگیری و حدود 20 پرتابه که احتمالا مقصود اصلی نیز بودند به هدف اصابت کرده است.
🔸پس از هر عملیاتی در #میدان خاکی نوبت به #عملیات رسانهای میرسد یعنی نبرد در #میدان_اذهان و #افکار_عمومی. بیشک رسانه ایرانی باید بر روی چیزی از این ماجرا تمرکز و تأکید کند و رسانه اسرائیلی بر چیز دیگری.
هر یک از دو کشور سوژههایی را برای روایتکردن برمیگزیند و تلاش میکند نبرد در اذهان و افکار عمومی را به نفع خود سامان دهد.
🔸مثلا رسانههای ایرانی بر رسیدن تعدادی از پرتابهها به خاک اسرائیل و اصابت آنها به پایگاه نظامی نواتیم یا اصلِ هدف قرارگرفتن اسرائیل یا عزم ایران برای پاسخدادن به هر تجاوزی به خاکش و اموری مانند آن تمرکز دارند و از سوی دیگر اسرائیل بر تعداد رهگیریهای صورت گرفته یا ائتلاف شکلگرفته در منطقه علیه ایران و همراهی و حمایتِ قدرتهای پدافندیِ حاضر در منطقه و اموری مانند آن تأکید میکند.
🔸علی القاعده ارزیابی مثبت افکار عمومی در هر جبهه، پشتوانه اقدامات بعدی است. این یعنی اگر افکار عمومی ایران و حتی دلبستگان جمهوری اسلامی ایران، عملیات سپاه را مثبت ارزیابی کنند، #پیروزی_واقعی شکل گرفته است و اگر آن را منفی ارزیابی کنند، #شکست رخ داده است.
🔺پیروزی و شکست واقعی چیزی است که در میدان اذهان و افکار عمومی رخ میدهد نه آن چیزی که در میدان خاکی اتفاق افتاده است.
🔸تصمیمات مهم و تدابیر سیاستمدارنی که نظم و نظام جهان را تعیین میکنند، محصول عملیات ذهنی است؛ ذهنی که چکیده افکار عمومی است. بنابراین وقتی افکار عمومی بر پایهای شکل میگیرد و بر آن پایه باقی میماند تا محصول دهد -یعنی چکیدهای از آن در اذهان مدیران و سیاسیون به تصمیمات و تدابیر مهم و نهایی برسد- آنگاه #نظمی_نوین براساس آن افکار شکل میگیرد.
🔸اگر حکمرانی در جامعه را به درختی تشبیه کنیم، آنگاه افکار عمومی بهمثابه پایه و اصل و اساس آن درخت است و تصمیمات درست و تربیت و مدیریت صحیح در آن جامعه بهمثابه فروعات و ثمرات آن درخت است.
حال اگر افکار عمومی نسبتا یکدست و هماهنگ باشد، معنایش این است که اصل و اساس درخت ما ثابت است و بالتبع درختی که پایهاش ثابت و استوار باشد برگ و شاخهاش در آسمان است؛ یعنی حکمرانیاش برقرار و مردمش سرافراز هستند.
🔸اما اگر افکار عمومی مشوش و درگیر باشد، معنایش این است که اصل و اساسِ درخت ما لغزان و سست است و بالتبع چنین درختی یا برگ و شاخه ندارد یا اگر دارد در آسمان نیست، بلکه روبهافول و نابودی است.
🔸نتیجه اینکه جنگ اصلی که در میدان اذهان و افکار عمومی است به مراتب از جنگی که در میدان خاکی و آبی رخ میدهد مهمتر است. بنابراین یادگیری نبرد در این میدان هم به مراتب مهمتر است.
🔸با اینکه ما در منطق و اندیشه اسلامی با روشهای نبرد در جنگ اذهان آشنا هستیم، اما متأسفانه سربازان و افسران شایستهای برای این عرصه تربیت نکردهایم.
🔸برخی گمان کردهاند با تولید محتوا به هر شکل و شمایلی یا توهین به دیگران یا تمسخر و تحقیر رقیب یا شلوغکاری و سفسطهگری یا ارائه استدلالهای سست و بیپایه میتوانند افکار عمومی را سروسامان دهند.
🔸ایشان جامعه را به عوام و خواص تقسیم کرده، اکثریت را در دامنههای نفهمی و خود را در قله فهم قرار داده، سعی میکنند با بمباران اطلاعات درست و غلط و مبتنی بر جدل و مغالطه، افکار عمومی را به نفع خود هدایت کنند.
🔹شاید برهمزدن افکار عمومی با این روش جواب دهد، اما ساختن افکار عمومی با این روش جواب نمیدهد.
باید عاقل شویم این تنها مسیر است ...
@ghalayaane_ghalam
🔹آیندهپژوهی و حکمرانی
✍️حمید احتشامکیا
🔸اداره امور کشور وابسته به آن است که پیامدهای تصمیمات خود را بدانیم و کمتر کسی میتواند بهسهولت به چنین مهمی آن هم در سطح ملی و حتی بینالمللی دست یابد، مگر آنکه به آینده سفر کند.
🔸سفر به آینده این امکان را به انسان میدهد تمام پیامدهای تصمیمات اکنون خود را با تمام شرط و شروطش بداند. حال اگر از آینده به اکنون بنگریم و بخواهیم برای اکنونِ خود تصمیمی اتخاذ کنیم، مطمئنا بهترین تصمیم را خواهیم گرفت.
🔸تقریبا هرکه دستی در فلسفه داشته باشد گمان میکند فلسفه عبارت از صورتبندی کلان وضع موجود است. ازاینرو معتقدند فیلسوفان کارشان کار پسینی است؛ یعنی پس از تحقق امور و با فاصله چند دهساله، وضع موجود را با حوصله و اندکی تأخیر بهخوبی صورتبندی میکنند. البته که این صورتبندی برای فهم امور لازم است؛ اما فهم امورِ محققشده، غیر از فهم امورِ در انتظار تحقق است.
🔸ما برای حکمرانی و اداره امور به دانستن تصمیمات و صدالبته پیامدهای آن محتاجیم نه به فهم وضع موجود، آن هم با تأخیر چنده دهساله. اگر قرار است برای آینده بهتر، در اکنونمان بهترین تصمیم را بگیریم، آنگاه به وضوح خواهیم دید که صورتبندی وضع موجود، آنچنان هم که داغش میکنند به کار حکمران نمیآید.
🔸حکمران اگر بتواند از آینده به اکنون بنگرد، میتواند شرایط تحقق بهترین آینده ممکن برای یک جامعه را احصاء کند، بدون آنکه لازم باشد وضع اکنون را آنگونه که فیلسوفان صورتبندی میکنند، بداند.
🔸حال باید دید چه راهی برای سفر به آینده وجود دارد؟ چگونه ممکن است آینده را در اکنون دید؟ آیا واقعا فیلسوفان بزرگ امور را پس از تحققش صورتبندی کردهاند یا قبل از آن؟ اگر از آینده به اکنون نگریسته باشند و صورتبندی خود را از آینده آورده باشند چه؟
🔸من فکر میکنم هیچ آیندهای بدون تحقق شرایطش در اکنون وجود ندارد. حتی آیندههایی که قبل از تحقق اکنونشان فهم یا شهود میشوند، فقط شکل و شمایلی از انواع چیزی است که میتواند به نحو مشروط محقق شود. در واقع آنان فقط آیندههای ممکناند نه آیندههای موجود.
🔸بیشک آیندهای در انتظار ماست که شروطش محقق شده است. آن آینده هماکنون از طریق شروط محققشدهاش قابل توصیف و از طریق شروط نامحققش مبهم و متغیر است. حکمرانان باید با فهم شروط نامحقق، تلاش کنند بهترین آینده ممکن را رقم بزنند.
🔺حقیقت #آیندهپژوهی همین است. فهم آینده و نگریستن به آکنون از آنجا.
🔹در آینده بیشتر دراینباره خواهم نوشت. هر چند که نوشتن از آینده بسیار بسیار گوهربارتر از نوشتن در آینده است.
@ghalayaane_ghalam
✍حمید احتشامکیا
حتی اگر یک و فقط یک #موشک از #دیوارهای_پدافندی سرزمین اشغالی رد شده باشد، معنایش این است که:
ایران: 1 منتخب جهان: 0
@ghalayaane_ghalam
🔹فتنههای قانونی
✍حمید احتشامکیا
🔸«ولَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ؛ و خود را با دست خود به هلاکت میفکنید» (بقره، ۱۹۵)
🔸در مورد لایحه حجاب و عفاف و گشت ارشاد یا هر چیز دیگری فقط این را میدانم، کار را با برخورد و مواجهه با مردم نباید آغاز کرد.
🔸حداقل شروع مواجهه با پدیده بیحجابی باید از سلاطین و چشمههای قدرت شروع شود.
🔸وضع جامعه از برخورد با تولیدکنندگان لباسهای نامتعارف تا بگیروببند قاچاقچیان آن مشوش نمیشود.
🔸اما برخورد مستقیم با مردم چالشی برپا میکند که مگو و مپرس.
تصور کنید شاربان خمر را حد بزنند و تولیدکنندگان و واردکنندگان و ساقیان آزاد باشند!
🔸مگر تجربه ما در مبارزه با مواد مخدر در دست نیست؟ خوب چرا بجای مبارزه با منشاء فتنه، لوله تفنگ را به سمت مصرفکننده گرفتهایم؟
🔸مصرف بیفرهنگی یک بیماری فرهنگی است و بیمار فرهنگی را با زور و فشار نشاید درمان کرد، اما واردکنندگان بیفرهنگی، ترویجدهندگان بیفرهنگی و قاچاقچیان بیفرهنگی اینان باندهایی هستند که برخورد با آنها هزینه دارد اما چالش ملی ندارد.
🔸برای یکبار هم که شده از موشکهای نقطهزنتان استفاده کنید و بجای حمله به کف خیابانها به نقاط مرکزی و مهرههای مربوطه حمله کنید و سعی کنید در این اوضاع وانفسا خود را با دستان خود به هلاکت میفکنید.
@ghalayaane_ghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸وقتی این ویدئو از مهدکودکی در چین را دیدم با خود گفتم گوییا چین اکنون کارخانه انسانسازی شده است.
🔸از مهد تا لحد آموزش و کار و تلاش بیوقفه. فارغ از اینکه نیروهای انسانیش را بر کدامین اساس تربیت میکند، اما او به نیکی دریافته است که حتی سعادت دنیوی هم در بند تولید و تربیت نیروی انسانی است. حال بنگیرید وضع تولید و تربیت نیروی انسانی در کشور پهناور ایران را !!!
🔸سیاستمدار حکیم ایرانی امیر کبیر چه نیکو فرمود: «اگر نیت یک ساله دارید گندم بکارید؛ اگر نیت ده ساله دارید درخت بکارید و اگر نیت صد ساله دارید انسان تربیت کنید»
🔸داعیهداران تمدن ایران اسلامی از مهمترین زرادخانه یعنی زرادخانه انسانی غافل هستند. یک غفلت چند دهساله بلکه چند صدساله. توجه بیش از حد به امور اقتضایی و میدانی و بیتوجهی به علم و نظرورزی آن هم از نوع بومیاش یکی از علل وضع موجود است.
@ghalayaane_ghalam
🔹راه و رسم نظرورزی
🔸ابنسینا در ابتدای بحث از «سماع طبیعی» درباره نحوه مواجهه بعض از کسانی که دستی در علم دارند و در باب مسائل علمی گفتگو میکنند مینوسید:
🔸«فكثيرا ما نرى المتكلمين فى العلوم إذا تناولوا بنقضهم مقالة واهية، أو أكبّوا ببيانهم على مسألة يُلحظ الحقُ فيها عن كثب، نفضوا كل قوة و حقّقوا كل قسمة، و سَردوا كل حجة»:
در بسیاری از موارد میبینیم که متکلمین در علوم (کسانی است که درباره پدیدهها گفتگوی علمی میکنند) در مباحث بدیهی و ساده، تمامی استدلالات را پیدرپی آورده و با تمام قدرت مسأله را مطرح کرده، تقسیمات و فروعات اطراف آن را تشریح میکنند.
🔸«فإذا تلجّجوا فى المشكل و خلصوا إلى جانب المشتبه، مرّوا عليه صفحا»:
اما وقتی به مشکلات و عویصهها میرسند و در گرداب معضلات فهم پدیده فرو میروند و با امور مشتبه روبهرو میشوند، با گذشت و اغماض از آن رویگردان میشوند.
🔸«و نحن نرجوا أن يكون وراء ذلك، سبيل مقابلة لسبيلهم، و نهجٌ معارض لنهجهم»:
و ما امید داریم برخلاف راه و طریقه ایشان مسیر دیگری را پیش گیریم یعنی مسائل آسان را رها کرده و در عویصهها لنگر انداخته و جَدّ و جُهدمان را آنجا صرف کنیم.
@ghalayaane_ghalam
راه و رسم نظرورزی
🔸یکی از مهمترین مؤلفههای نظرورزی، داشتن عشق و علاقه به فهمیدن است.
🔸اهل نظر ابتدا باید شور و اشتیاقی ذاتی در طلبِ علم و معانی داشته باشد تا بتواند بر سختیهای مسیر نظرورزی غلبه کند.
🔸ابنسینا هنگام توصیه به اهل نظر برای مراجعه به کتب علمی از فعل «نشط» استفاده کرده و گفته است: «و من نشط للعلم و المعانی، فسیجدها فی تلک الکتب منثورة» یعنی هر کس طالب و خواهان علم و معانی است پس باید به آن کتابها مراجعه کند.
🔸مقصودم در این عبارت استفاد از تعبیر «نشط» است که در ضمن طلب و اراده برای دانستن، متضمن معنای نشاط و شادی نیز است. یعنی هر اراده به دانستنی برای کشف و نظرورزی کفایت نمیکند، بلکه اراده به دانستن زمانی ثمرده است که آکنده از شوق و شادمانی نیز باشد.
@ghalayaane_ghalam
هدایت شده از ♥️ عاشقانه ی قلـب ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این حرف محمود درویش عجیب غمگینم میکنه:
گمان میکردم آنکه دوستم دارد،
حتی اگر غرقِ در تاریکیام باشم دوستم خواهد داشت،
حتی اگر پر از زخمهای روانی باشم،
حتی اگر قادر به دوست داشتن خودم نباشم،
او با وجود همه ی اینها دوستم خواهد داشت.
اما نه!
او فقط آمده بود از دل ما رد بشود !
💞
🔹از مبانی نظری تا ایده حکمرانی
🔸حکمرانی یعنی دانستن چگونگی اداره امور در جامعه؛ ایده حکمرانی بهمثابه یک ایده نظری از لوازم مبانی نظری است.
مبانی نظری در حکم تنه بلکه ریشه درخت است و لوازم حکمرانی در حکم شاخ و برگ و میوه آن است. اگر بخواهیم لوازم نظری حکمرانی را از مبانی نظری یک مکتب فکری بهدست آوریم، باید به راه و رسم آن ملتزم باشیم.
🔸ظاهرا لوازم نظریِ حکمرانی از مبانی نظری استنباط میشود، اما این فقط ظاهر ماجرا است؛ حقیقت آن است که لوازم نظریِ حکمرانی، محصول پختگی مبانی نظری در نهاد علم است. تا ریشه پخته و پرداخته نشود، از محصول خبری نیست.
🔸نه فقط لوازم حکمرانی که لوازم انسانشناختی، لوازم جامعهشناختی، لوازم معرفتشناختی و بسیاری از لوازم نظریِ مبانیِ نظری، آنگاه بهدست میآیند که نفسِ مبانی به اندازه کافی و وافی و البته به قصد غایات مذکور به پختگی کامل رسیده باشد.
🔸اندیشههای مبنایی که پی و اساس برای اندیشههای بنایی محسوب میشوند، خودشان حاملِ تمام لوازمِ نظریِ و روبنایی هستند؛ اما تحلیل مبانی نظری و مشاهده دیگر لوازم نظری در دل آن، به دستگاه هاضمهای قدرتمند نیاز دارد که مبانی را بارها و بارها بلعیده و شیره و عصاره آنها را مکیده و با پالایش و آرایشی از نو آنها را درهمآمیخته تا در نهایت بافتی ریز و نرم از دل بافتی سخت سرزند.
🔸مبانی نظری در حکم پوسته سخت هسته و لوازم سیاسی و حکمرانی آن در حکم مغز نرم هسته است. برای شکستن هسته و رسیدن به مغز آن باید برنامه و صبر راهبردی داشت.
🔸رسالت نهاد علم، هضم مبانی نظری و دستیابی به لوازم آن از جمله لوازم حکمرانی است. اگر این ماجرا تاکنون آنگونه که شایسته است محصولی نداده، باید در مورد عملکرد نهاد علم بازنگری شود. تا نهاد علم از حقلههای علمی گرفته تا دانشگاهها و پژوهشگاهها اهمیت کار نظری را درنیابند و ندانند به دنبال چه هستند و از علم چه میخواهند و از سوی دیگر مسئولان و مدیران جامعه هم ارزش سرمایهگذاری در نهاد علم را ندانند، از ایدههای ناب حکمرانی خبری نیست.
🔸حال بروید و گوش زمین و زمان را پر کنید که تمدن نوین اسلامی در راه است، اما بدانید تمدن، علف هرزه نیست که در هر دکان عطاری بروید. تمدن ریشه میخواهد، فکر و اندیشه میخواهد. تا برای این خشکسالیِ نظری فکری نکنیم با اندیشههای گلخانهای کار به نحو مطلوب و شایسته پیش نمیرود.
@ghalayaane_ghalam
🔹تأملات نظری در حکمرانی
🔸روانشناسان معتقدند: «مقایسه فرزندان با یکدیگر یا مقایسه فرزندان با دیگران، یکی از اشتباهترین باورها و رفتارهایی است که بر جامعه به عنوان یک روش تربیتی حاکم شده است؛ والدین گمان میکنند اگر فرزند خود را با دیگران مقایسه کنند، این کار محرکی برای رشد و پیشرفت او خواهد شد، اما نمیدانند که در واقع فرزندی عقدهای را پرورش و تحویل جامعه میدهند.
🔸حال وقتی به فعالیت رسانهای جمهوری اسلامی ایران به ویژه در دو دهه اخیر مینگرم بر این باورم که حاکمیت از بیماری «عدم اعتماد بنفس» رنج میبرد.
🔸به گمانم وضعیت جمهوری اسلامی ایران پس از گذار از دوران طفولیت، به نوجوانی میماند که مدام در حال مقایسهشدن با دیگر قدرتهای جهان است. مقایسهکردن یا مقایسهشدن نه در تنها در سطح فردی و خانوادگی که حتی در سطح ملی و فراملی هم آثار زیانباری دارد.
🔸دولت جمهوری اسلامی ایران به جای آنکه با گذشته خودش مقایسه شود، مدام در حال مقایسهشدن با وضعیت امروز دولتهای اروپایی یا آسیای شرقی است که البته و اخیرا مقایسهها به حوزه آسیای غربی و کشورهای حوزه خلیج فارس نیز کشانده شده است.
🔸وقتی اخبار منتشرشده از پایگاههای رسمی بهویژه اخبار منتشره از سوی صداوسیما را مشاهده میکنیم به وضوح مییابیم که حاکمیت در حال دفاعکردن از موقعیت خود است. گو اینکه خودش به مشروعیت و مقبولیتش شک دارد!
🔸وعدههای مسئولان در جمهوری اسلامی ایران بسیار دورتر از آن است که امکان تحقق داشته باشد، با این حساب باز هم وعده میدهند و واقعا تلاش هم میکنند که آنها را محقق کنند، اما نمیشود، چون ممکن نیست.
🔸تلاشکردن برای تحقق امر ناممکن جز فرسودهکردن سیستم، ماستمالیکردن امور و در نهایت نارضایتی عمومی چیزی در پی ندارد. نمونهاش وعده ساخت یک میلیون مسکن در سال یا وعده ایجاد یک میلیون شغل در سال و مانند آن است.
🔸اگر بخواهیم یک تحلیل کلان از وعدهسراییهای دولتی ارائه دهیم یا اگر بخواهیم استراتژی صداوسیما در تولید و پوشش خبری را توضیح دهیم، میتوان معتقد شد، حاکمیت در سطحی کلان دچار کمبود اعتماد بنفس است. او خودش در ذاتش مدام در حال مقایسهکردن خویش با دیگران است.
🔸در حالی مشکلات اساسی خود را مخفی میکند یا نادیده میگیرد که کوچکترین دستاورد را در بوقوکرنا میکند. مسئولان رسانهای کشور دچار اخلاقالنساء شدهاند؛ منتظرند ببینند چه سوتی یا اشتباهی از رقیبانشان در سایر دولتها سرمیزند، همان را پیراهن عثمان کنند تا شاید به ملت خود بفهمانند نه آنجا بهشت است و نه اینجا جهنم!
🔸باید پرسید چرا حاکمیت دچار خودتحقیری در ذاتش شده است؟ آیا مقصر ملت است؟ این همه عجله و شتاب برای نشاندادن کارآمدی، محصول چیست؟ آیا ملت ما انتظار بیجایی از دولت داشته؟ یا مقایسه شوم و نامبارکی صورتگرفته که محصولش شده این شتابزدگی؟
🔸ایران قاجار و پهلوی با بحرانهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی بسیاری دستبهگریبان بودند؛ شاید هم معتقد شویم حاکمان ما در دوران پهلوی، دستنشاندههایی برای تداوم بیماری بودهاند و مأموریتی جز این نداشتهاند، اما انقلاب اسلامی واقعا به دنبال بهبود شرایط ایران اسلامی بود؛ اما چرا پس از گذار از دوران اولیه، شکافی بین ملت و دولت احساس میشود گو اینکه دولتِ بدهکار در حالِ وعده دادن است و ملتِ طلبکار در حال مطالبه؟
🏃🏼♂️ در یادداشت بعدی با موضوع حباب سیاسی و شفافیت، مسئله تأملات نظری در حکمرانی را پیخواهم گرفت.
@ghalayaane_ghalam
غلیان قلم
🔹تأملات نظری در حکمرانی 🔸روانشناسان معتقدند: «مقایسه فرزندان با یکدیگر یا مقایسه فرزندان با دیگران،
حکمرانی و شفافیت
🔸مشکل دیگر در حکمرانی ما عدم شفافیت در اداره امور است. وقتی از #شفافیت سخن گفته میشود، منظور پُر شدن #شکاف دولت و ملت است. شکافی که در دو دهه اخیر مبتنی بر عدم شفافیت پیشآمده است. به نظر میرسد دولت هنوز راه و رسم #ارتباط_شفاف با ملت را یاد نگرفته یا شاید هم نمیخواهد براساس شفافیت عمل کند.
🔸گویا بین ایرانِ مستقل اسلامی با مسئولان جمهوری اسلامی تعارض منافع پیشآمده است. اگر خبطی از مسئولی سربزند بنام مصلحت رسانه را مهر کرده و دهانش را میدوزند، اما انتظار دارند چشم و گوش ملت بر فلان پدیده و بهمان پدیده باز باشد. ملت انتظار دارند همانقدر که #وعده_صادق بازتاب دارد، ماجرای #امضاهای_جعلی هم بررسی شود و بازتاب پیدا کند.
🔸مسئله خیزش نخبگان و دانشگاهیان در امریکا بسیار مسئله مهمی است، اما نحوه پوشش خبریش آن هم به شکل دستوری و در بین پخش زنده مسابقه فوتبال، از حالوهوایی در درون رسانه حکایت دارد. این همه ظرفیت برای پرداختن به این خبر وجود داشت، اما صدور چنین رفتاری از رسانه ملی معنادار است. تب نشانه بیماری است.
🔸در بحثهای رسانهای، مسئله روایت اول خیلی مهم است. اهل رسانه معتقدند دشمن نقاط ضعف ما را روایت میکند و ما هم ضمن روایت نقاظ ضعفِ رقیب، باید نقاط قوت خودمان را روایت کنیم. خلاصه بر این باورند که وارد جنگ روایتها شدهایم.
🔸عرض بنده این است که این راهبرد غلط در جنگِ روایتها، ممکن است ما را از اهدافمان دور کند. ممکن است حاکمیت را دچار اخلاقالنساء کند. دولت ابتدا باید از فشار روانی حاکم بر خود خارج شود. این فشار روانی همان فشار کارآمدی است. دولت به کارآمدی خود شک دارد. این یعنی دولت خودش به خودش شک دارد.
🔸یکی از مهمترین علل پیدایش این جوّ روانی، وعدههای نسنجیده است. وعدههای غیرمنطقی، هر چند امکان تحقق ندارند، اما سطح انتظارات را بالا میبرد و دولت را در یک کورس رقابتی مهلک وارد میکند.
🔸اما باید پرسید این وعدههای «صد من ی غاز از کجا میآید؟» چرا نامزدهای پذیرش مسئولیت از سطح یک اداره معمولی تا سطح شهر و استان و حتی نامزدهای مجلس شورای اسلامی تا ریاست جمهوری در حال و عدهدادن هستند؟ آیا راهی دیگر جز وعدهدادن برای تصاحب مسندها وجود ندارد؟
🔸وعدههای غیرمنطقی و غیرعملی، مهمترین مصداق عدم شفافیت بین دولت و ملت است. رهبر انقلاب در سخرانی اخیرشان یعنی در دیدار با کارگران پرسشی مطرح کردند: «مشارکت مردم» چه جوری [حاصل] میشود؟ به نظر بنده یکی از گامهای مهم و اساسی در این بین گام شفافیت است.
🔸دولت باید دیوارها و حائلها را بزداید. نباید گمان کرد آحاد ملت قدرت فهم و تشخیص ندارند. این فکر برخلاف #ایده_جمهوری اسلامی است. عدم شفافیت زمینه را برای فریبکاری آماده میکند. وعده روی وعده داده میشود. هرکس برای عقبراندن رقیب وعدهای کلانتر میدهد. تا آنجا که حبابِ وعدهها #تورم_سیاسی ایجاد میکند. تورم در اقتصاد کاهش ارزش پول است و در سیاست کاهش ارزش و اعتبار حاکمیت. تورم سیاسی به مراتب از تورم اقتصادی خطرناکتر است.
@ghalayaane_ghalam
🔹حاشیهای بر حشاشین
✍️در باب سریال «حشاشین» نقدهایی گفته شده و من هم میخواهم یادداشت خودم را دراینباره بنویسم.
🔸به نظرم روح حاکم بر کلیت این سریال، تعارض بین دو ایده در #حکمرانی است. ایده #دولت_سلجوقی که مبتنی بر علم و حکمت است و نمایندگان آن نظامالملک وزیر و عمرخیام فیلسوف است و ایده #دولت_اسماعیلیان به نمایندگی #حسن_صباح که مبتنی بر #ولایت_و_نیابت از امامِ غایب است.
🔸دستاندرکاران این سریال بهوضوح در «حشاشین» نشاندادهاند چگونه «حسن صباح» یکتنه هیبت و هیمنه دولت مقتدر سلجوقی را به لجن کشیده است.
🔸ایشان پس از نشاندادن قدرت دولت سلجوقی بهمثابه بزرگترین دولت مقتدر روی زمین، داستان این اقتدار را وابسته به حضور دانشمندان برجستهای چون عمر خیام و غزالی در دستگاه و همچنین درایت و مدیریت وزیر حکیم و فرزانهای چون نظامالملک دانستهاند.
🔸در مقابل آن، حسن صباح که قدرتهایی در پی ملاقات با عجوزهای از جن (شیطان) به دست آورده، تلاش میکند به اسم مبارزه با ظلم و جور برای خود پیروانی گردهمآورد و در نهایت موفق میشود با تصرف غاصبانه قلعه الموت، حکومت خود را سروسامان دهد.
🔸به نظر میرسد این سریال فراتر از داستان اخوانالمسلمین یا حماس و حتی فراتر از تفکرات داعشی در حال مقابله با ایده #مهدویت است.
🔸ایده حاکم بر این سریال دوقطبیسازی بین ایده علم و ایده غیب است. حکومت سلجوقیان بر پایه علم عالمانش و حکومت اسماعیلیان بر پایه ایده ولایتِ امام غائب و نیابت حسن صباح از اوست.
🔸به نظر میرسد هدف نهایی این سریال تخریب ایده #ولایت_فقیه بهمثابه نیابت عام از امام زمان است. این سریال میخواهد نشان دهد شوکت و تمدن اسلامی اگر بخواهد بازگشتی قدرتمند داشته باشد نه از دل #جمهوری_اسلامی و نه بر پایهای از تفکرات #شیعی که از دل اسلام عقلانی، منطقی و علمی سربرخواهد آورد.
@ghalayaane_ghalam
هدایت شده از اندیشناک | محمدینیا
🔸 رئسای دو دانشگاه خوب کشور (فردوسی مشهد و خواجه نصیر) اساتید و دانشجویان اخراجی یا بازداشتی آمریکا (در جنبش اعتراض به اشغال و جنایت غزه) را به پذیرش در دانشگاه خود فراخواندهاند. ایران اینجا در «دیپلماسی عمومی» خیلی قشنگ عمل کرده. این اقدام در تکمیل «عملیات روانی» علیه «لابی صهیونیستی» در نظام دانشگاهی آمریکا انجام شده و از نمونههای کمتعدادِ اقدام ایجابی و تهاجمی ماست. غالبا انفعالی و سلبی عمل میکنیم.
کاش این عملیات روانی را آغازی بر تأمین زیرساخت پذیرش دانشجویان معترض به نظام سلطه از سراسر جهان میدیدیم. شعار هم کار میکند، اما اگر جدی شد، شعار کفایت نمیکند. الان آرزوست. اما میتوانیم به این سمت حرکت کنیم.
@Andishnaak/ محمدینیا
🔹حکمرانی و آزاداندیشی
ما برای حل مسائل حکمرانیمان ابتدا باید درک درستی از وضعیتمان در حکمرانی داشته باشیم. تأملات در باب حکمرانی به افرادی نیاز دارد تا سالها و سالها بدون هیچگونه شتاب و عجلهای در این باب بخوانند و بنویسند و از همه مهمتر تعلیم دهند.
🔸بله درست است! ما به مدرسه حکمرانی نیاز داریم. البته نه از نوع نمایشیاش! کم نیستند مدرسههایی که به قصد و اهداف حل مسائل کشور تأسیس شدهاند، اما تقریبا امیدی به آنها نیست. قبل از راه اندازی مدارس باید نیروهای آنها تربیت شود. عوامل انسانی که قدرت اداره کردن علمی و فنی این مدارس را داشته باشند.
حکمرانی علمی، جسارت میخواهد. نظریهپردازی در باب حکمرانی، آزاداندیشی و حریت میطلبد. اولین گام این است که #نگاه_امنیتی، سایهاش را از بوم مدارس علمی کم کند.
البته حوزه نشر و ترویج افکار میتواند کنترل شود، اما حوز تولید و جوشش فکر نباید کنترل شود.
نوع عملکرد #هیئت_گزینش در کشور ما بهویژه در #نهاد_علم متأسفانه امنیتی است. در واقع هیئت گزینش در حال کنترل باب تولید فکر است، در حالی که این نظارت و کنترل باید در حوزه ترویج فکر باشد. همینجابهجایی و #مکاننشناسی موجب خسارات زیادی شده است.
@ghalayaane_ghalam
🔹بدتر از مرگ، مرگ بد است
🔸همانطور که چگونه زیستن مهم است، چگونه مردن هم مهم است.
🔸همه میمیرند، یکی در بستر بیماری میمیرد، یکی در پی حادثهای میمیرد. یکی در راه خدمت به خلق میمیرد و دیگری شهید میشود و میمیرد.
🔸به قول جناب مولوی:
مرگ بد با صد فضیحت، ای پدر
تو شهیدی دیدهای از ..ر خر
تو عذاب الخزی بشنو از نبی
در چنین ننگی مکن جان را فدی
دان که این نفس بهیمی نر خرست
زیر او بودن از آن ننگینترست
در ره نفس ار بمیری در منی
تو حقیقت دان که مثل آن زنی
@ghalayaane_ghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی وقته که برام سوال بود چگونه وقتی شما پیامکِ رمز دوم یا رمز اینترنتی رو به کسی نمیدی، اونا با ی لینک و اطلاعاتِ کارتِ بانکیت، میتونن ازت سرقت کنند؟ تا اینکه این کلیپ رو دیدم
@ghalayaane_ghalam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸مشکل اساسی در اندیشه اسلامی #خلاء_ایده است. ایده مرکزی بهمثابه میدانی است که هسته گزارهها بر گرد آن میچرخند و اینچنین ساختاری نظری شکل میگیرد.
🔸ایده، طرحی است که گزارهای در ظاهر متکثر را بهمثابه یک دیوار بلندی وحدت میدهد و از ترتیب و تبویب دیوارها یک سازه باشکوه میسازد.
🔸ما اکنون در اندیشه اسلامی مشکل کمبود مصالح نداریم. عمده مشکل در اندیشه اسلامی خلاء ایده است ما طرحی برای #ساماندادن به آشفتگی امور نداریم. ما ایدهای برای تدبیر و اداره امور نداریم.
🔸وقتی طرح و ایده نباشد، مصالح موجود هم به نفع صاحبان ایده مصادره خواهد شد.
🔸خطر اصلی و نفوذ نهایی همین است که ایدهای بیاورند و مصالح و مواد اولیهمان را مصادره کنند.
🔸اسلام قائم نیرومندتر از اسلام قاعد است. اسلام نشسته بر زمین یعنی گزارههای منتشر در کتب. اسلام نشسته بر گِل یعنی گزارههای پراکنده بر زبان.
🔸اما اسلام قائم یعنی سازهای باشکوه که خشت و گِلش از آن گزارههاست. اسلام قائم یعنی کشتی پهناوری که حامل آن گزارههاست.
فلسفههای باصطلاح مضافِ یادشده در ویدئو، بدون ایده شکل نخواهد گرفت.
@ghalayaane_ghalam
🔹ستیزی جاهلانه (نقدی بر توهم خباثت علم و فکر غربی)
🔸در این یادداشت میخواهم یکی از علل بیرونقی و کسادی نهاد علم بهویژه در حوزههای علمیه را بیان کنم. البته این نقد نه از منظر سیاسی یا اقتصادی یا اجتماعی بلکه صرفا از منظری فلسفی به نقد دیدگاهی رایج در باب علم پرداخته و معتقد است: «اگر علم، از مسیر علمی یعنی از مسیر خودش و با سازوکار خودش پیشنرود، بیرونق و کساد میشود»
🔸حتما مستحضر هستید که حقیقت علم و فرزانگی گرچه مقولهای بومی و فرهنگی است، اما پس از کشف و تولید، زبانی جهانی دارد. زبانِ جهانیِ علم دو دلالت دارد: 1. علم، زمانی علم است که برای همگان قابل فهم و یادگیری باشد؛ بنابراین ما علمِ اختصاصی نداریم. 2. علم بهمثابه یک مقوله همگانی و جهانی، یک علم است و فقط از طریق نقد یا تأیید آن است که می توان مسیر علمی را پیشبرد.
🔸برای درک مطلب فوق میتوان به یک آموزه از آموزههای منطق تمسک جست. از افلاطون و ارسطو تا فارابی و ابنسینا همگی معتقدند شریفترین نوع علم، علم یقینی است و شریفترین نوع یقین، یقین برهانی است و مهمترین شرط یقین، «کلیبودن» است. «کلیبودن» یعنی نه مختص به مکانی و نه مختص به زمانی است. علم، زمانی علم است که فرازمانی و فرامکانی باشد.
🔸سنتِ علمآموزی در عالمانِ ایران اسلامی نیز این مسئله را تأیید میکند. مثلا فارابی و ابنسینا برای تحصیل علوم و فنون زمان خود به علوم و متون یونانی رویآوردند و پس از هضم آن در دستگاه هاضمه علمی خود، توانستند علم مناسب با زمان و مکان خود را بسط دهند.
🔸عالمان و اندیشمندان اروپایی نیز در آغاز دوران شکوفایی علمیشان، به ترجمه و ترویج علم از ایران اسلامی رویآوردند و بسیاری از نوشتههای عالمان مسلمان، از فیلسوفان و ادیبان تا منجمان و ریاضیدانان را ترجمه کرده و شروع به یادگیری کردند.
🔸نمونهای مهمتر از رویه عالمان و اندیشمندان جهان نیز وجود دارد. «قرآن» بهمثابه یک کتاب جهانی که برای هدایت همگانی نازل شده است، گرچه تحت تأثیر فرهنگ حجاز نازل شده، اما حامل پیامی برای تمام جهان در تمام دوران است.
🔸در نتیجه، سخیفترین نوع برخورد با علم آن است که علم را به شرقی و غربی تقسیم کنیم و مدعی شویم بنیانهای علمی و فکری غرب، ریشه فساد است و ترجمه و ترویج آن در کشور عاملِ فسادِ مثلا نهادها، دانشگاهها یا هر چیز دیگر است.
🔸عدهای میگویند: «فلان فیلسوف غربی، ملحد است یا فلان روانشناسِ غربی، انحراف جنسی دارد یا فلان متفکرِ غربی، عرقخور است و از مغز الکلخورده چیز نیکویی در نخواهد آمد»!!!
خوب! اگر قرار بر این اتهامات باشد که وضع عالمان و فرزانگان خودمان هم تعریفی ندارد. از ابنسینا و نصیرالدینطوسی تا خیامها و ملاصدراها همگی متهم به کفر و الحاد و عرقخوری و زیدبازی هستند؛ حتی بنیانگذار انقلاب اسلامی هم از این ماجرا مستثنی نبوده و توسط نابخردانی ناچیز در زمره متهمان به کفر و الحاد قرار گرفته است.
🔸بحث من رد یا تأیید یک جریان فکری نیست، بلکه میخواهم بگویم نهاد علمی، باید علمی برخورد کند. وظیفه نهاد علمی این است که مسیر علم را در هر کجا که باشد رهگیری و پیگیری کند. حوزه علمیه نمیتواند بیتوجه به اندیشههای فیلسوفان و اندیشمندان جهان معاصر کاری از پیشبرد.
🔸حوزه علمیه اگر بخواهد علوم انسانی اسلامی هم تولید کند، باید ابتدا علوم انسانی موجود را فهم کند، سپس نقد کند و در دستگاه هاضمه خود هضم کند، طرح و ایده خود را بر آن افکند و دراندازدش. ولو این حیّ باشد و آن میّت، باز هم میت را از دل حیّ و حیّ را از دل میّت درمیآورند، نه از ناکجا آباد! قال الله سبحانه: «يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ يُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَ يُحْیِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ كَذلِكَ تُخْرَجُونَ» (مریم: 19)
🔸البته من منکر غرب و شرق انسانی نیستم. آری دوگانه غرب و شرق داریم؛ همانطور که دوگانه عقل و جهل داریم. فکر شیطانی و الهی هم داریم، اما این غرب و شرق با غرب و شرق جغرافیایی فرق دارد. غرب انسانی ممکن است همسایه تو باشد، با تو مسجد هم بیاید و نماز هم بخواند. انسان غربی به معنای ظلمانی، میتواند در در شرق بدنیا آمده باشد و انسان شرقی به معنای نورانی، میتواند در غرب بدنیا آمده باشد.
🔸اکنون وقت آن رسیده که مزخرفات را کنار گذاشته و عاقلانه بیاندیشیم. با علم و اندیشه نمیتوان امنیتی و کلامی برخورد کرد. پس از یونان باستان و ایران میانه، اکنون اروپا مهد علم است. پس باید حرمت علم را نگهداشت. باید زبان علم را آموخت، در محضر آن تلمّذ کرد، زمانه ما که فرارسد، به حکم آنکه مسلمان ایرانی هستیم، جز علم ایرانی اسلامی چیزی برای عرضه نمیماند.
@ghalayaane_ghalam/حمید احتشامکیا
«من ناتوانی انسان در تسلط بر عواطفِ خود و جلوگیری از آنها را بندگی مینامم، زیرا کسی که تحت سلطه عواطف خویش است، مالک خود نیست» (اسپینوزا، 1376، اخلاق، ترجمه: جهانگیری، تهران: مرکز نشر دانشگاهی، ص216
@ghalayaane_ghalam
🔷 پنجشنبه یا شنبه؟ مسئله این نیست!
🔸مدتی است که بحث #تعطیلی_پنجشنبه یا شنبه به یک مسئله و چالش جدی در بین مسئولان کشور از تصمیمسازان تا تصمیمگیران تبدیل شده است.
🔸یکی بر #تعطیلی_شنبه و دلالتهای اقتصادی آن تأکید داشته، خواهان تصویب آن است و دیگری خواهان تعطیلی پنجشنبه باستناد دلالتهای فرهنگی آن است.
🔸اما به نظر میرسد کمتر کسی به اصل مسئله و مناط طرح آن و بالتبع امکانهای دیگری که در پی آن گشوده است توجه میکند.
🔸اگر مسئله اصلی، کمبود تعطیلات در طول سال یا به تعبیر دقیقتر، #کمبود_اوقات_فراغت است، چرا باید محکوم به پاسخی از پیش تعیین شده باشیم؟ منظورم همان تعطیلات دو روزهی موسوم به تعطیلات آخر هفته است که در اغلب کشورها رایج شده است.
🔸وقتی این پاسخِ ارائهشده را به عنوان پاسخی قطعی در نظر بگیریم، آن وقت مسئله این میشود که کدام دو روزِ متوالی باید تعطیل شود؟ پنجشنبه و جمعه یا جمعه و شنبه؟
🔸اما اگر بتوان از سایه پاسخهای قبلی خارج شد و فارغ از آنها به اصل مشکل یعنی کمبود اوقات فراغت پرداخت و سپس مسئله را اینگونه طرح کرد که: «چگونه میتوان اوقات فراغت مطلوبی برای جامعه ایران اسلامی فراهم آورد؟» آنگاه خواهیم دید که پاسخهای بسیار بیشتری در پیشرویمان قرار خواهد گرفت.
🔸مثلا اگر قرار است براساس محاسبات صورت گرفته تقریبا 40 تا 50 روز به ایام تعطیلات در طول سال اضافه شود، فقط یک گزینه همان پاسخ رایج است که دو روز متوالی در هفته تعطیل باشد؛ اما میتوان براساس ویژگیهای زیستبوم ایرانی و متناسب با وضعیت آبوهوا و مناسبات فرهنگی، ده تعطیلی پنجروزه یا پنج تعطیلی دهروزه در طول سال درنظرگرفت.
🔸مثلا یک پاسخ میتواند این باشد که دهه محرم به جهت برگزاری هرچه بهتر عزاداریهای حسینی تعطیل باشد، یک دهه از اردیبهشت برای طبیعتگردی تعطیل باشد، یک دهه از عید فطر تعطیل باشد و یک دهه در نوروز یا یک دهه در تابستان و یک دهه در زمستان و گزینههای دیگری شبیه آن که تداخل هم نداشته باشند.
🔸پاسخ محتمل دیگر این است که 40 یا 50 روز به مرخصیهای کارکنان اضافه شود و اجازه دهیم هرکسی خودش برای اوقات فراغتش برنامهریزی کند و پاسخهای قابل بررسی دیگر.
🔸مقصودم در این یادداشت صرفا مسئله نحوه تعیین اوقات فراغت نیست، میخواهم بگویم وقتی همواره محکوم به پاسخها و راهکارهای از پیش تعیین شده باشیم و تا زمانی که رقیب، میدان بازی را تعیین میکند، ما مهمان هستیم و ایشان میزبان و البته که امتیازِ میزبانی به آنها میرسد.
🔸با این نوع از #فکر_کوتاه و اندیشه کممایه، نمیتوان ادعاهای دراز و طویلی مثل #تمدن_نوین را طرح کرد چه رسد که آن را محقق کرد. تمدن نوین ریشه در راهحلهای نوین دارد، نه تغییر نوین براساس پاسخهای از پیش دادهشده.
@ghalayaane_ghalam/حمید احتشامکیا