ذهن؛ جولانگاه این روزهای شیطان
وقتی دیگری را باخود مقایسه میکنم چون در فلان موضوع از من بالاتر است، احساس ضعف میکنم و برای جبران ضعف حس حسادت به من دست میدهد.
وقتی فاصله خود را با آنچه تمایل دارم میبینم و به توانایی ها و امکانات اطرافم توجه نمیکنم، احساس ناامیدی میکنم.
وقتی نقطه قوتی در وجودم درک میکنم و نقائص را نمیبینم، خود را در نزدیکی آنچه که لایق آن هستم تصور میکنم و احساس خود بزرگ بینی به من دست میدهد.
فکر میکنم اما صحیح فکر نمیکنم. جزئیات را میبینم اما نگاه کلان ندارم. کلان فکر کردن یک شاه کلید برای اصلاح بسیاری از عیوب است. تفکری که کلان نباشد ابزار مناسبی برای کید شیطان است.
تفکری که کلان نباشد عقلائی نیست. به عبارتی توهم است.
فضای مجازی بستر مناسبی برای جزئی دیدن است. شیطان کمر همت بسته که حتی روش فکر کردن مارا هم دستخوش خواستههای خویش کند.
این روزها که بخشی از زیست ما در این فضا است، مواظب باشیم جزئیات را به عنوان اینکه کل هم اینگونه است به ما نقبولانند.
با دیدن دوتا کلیپ و عکس احساس نکنیم کل جامعه را سیل برده
بعلاوه آنچه را که میبینیم اول باور نکنیم و بعد از تحقیق بپذیریم.
اصل در فضای مجازی بر دروغ بودن است زیرا افسار آن به دست کسانی است که با فریب ما سود میبرند.
خلاصه اینکه جزئی ببینیم، دروغ نبینیم و کلان فکر کنیم.
غلیان
@ghalayan
هدایت شده از بسیج مدرسه علمیه امام محمدباقر(ع)
نشست بصیرتی سیاسی طراط
همراه با
استاد:
اکبر ابدالی محمدی
❇️بایکت اجتماع ورزشگاه آزادی توسط رسانههای خارجی مسئله مهمی نیست
در تعجبم از تریبون دارای داخلی و حزباللهی که کوچکترین واکنشی به این موضوع نداشتند
سلام جامانده!
غلیان
@ghalayan
❇️سگ هرچی بیشتر میترسه بلندتر پارس میکنه،
صهیونیست هرچی بیشتر میترسه وحشیانهتر هجوم میاره.
پاچه بگیرهای غاصب!
#راهپیمایی_پرچم
غلیان
@ghalayan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضور اعضای مجموعه خانه طلاب در آبادان
غلیان
@ghalayan
❇️شما بهش میگید افشای پشت پرده سینمای ایران ولی حواستون نیست چه پیامی داره به جامعه القاء میشه.
در اسلام هیچوقت جار زدن گناه پنهانی رو راه اصلاح معرفی نکردند
غلیان
@ghalayan
هدایت شده از خانه طلاب جوان
#روایت_آبادان 8⃣
"روایت اعضای اعزامی خانه طلاب جوان قم به آبادان از واقعه #متروپل"
📢 روایتگر روایتهای خوب باشیم...
‼️ در میان گریه می خندم
🔰 دیشب حوالی ساعت 10 حصارهای کاری و امنیتی را درنوردیدم و به میان مردم رفتم.
حدود 200 نفر از مردم داغدار و بهتزده و پریشان دورم جمع شدند.
نزدیک دو ساعت با هم گپ زدیم.
گفتم برای عرض تسلیت از #قم آمدهام.
بهم احترام گذاشتند و خوشآمد گفتند.
🔰 اما یکییکی گلهگذاری کردند و من ایستادم و گوش دادم. گاهی بهشان حق دادم و گاهی بهشان توجه دادم. گاهی با هم گریه کردیم، و گاهی خندیدیم.
از همه چی گفتند.
یکی داد میزد و میگفت: به فاطمه زهرا من دیگه دین رو قبول ندارم.
من به شما احترام میذارم ولی دوستت ندارم، چون آخوندی.
من لبخند زدم و گفتم: اما من شما رو دوست دارم.
🔰 دیگری میگفت: چرا تو استادیوم جشن #سلام_فرمانده گرفتن.
گفتم: جشن نبوده، مداحی بوده.
گفتند: ما جشن میدونیم.
گفتم: #جشن_قهرمانی_استقلال رو چرا نمیگید؟
گفتند: اونا تسلیت گفتن.
گفتم: خب تو #سلام_فرمانده هم تسلیت گفتن.
🔰 آن دیگری میگفت: چرا #رهبر دیر تسلیت گفته؟
گفتم: از اول پیگیر بوده و دستور داده به #رئیس_جمهور برای انجام کارها ولی ابعاد قضیه دو، سه روز بعد معلوم شده، برای همین دیر شده.
🔰 یک جوان هیکلی میگفت: دیشب #سپاه زده توی گوش من چون روی موتور بودم و داشتم میاومدم اینجا.
دستم را کشیدم روی صورتش و بوسش کردم.
🔰 دیگری میگفت: زن و بچه مردم رو در حالیکه گاز اشک آور خورده بودن، نجات دادم.
گفتم: درسته. شاید نباید میزدن، ولی شما مردم خوب باید از اونایی که برای #اغتشاش از شهرهای دیگه غشون کشی کردن، جدا بشید، خودتون رسواشون کنید.
#نیروی_انتظامی برای حفظ امنیت خودتون و مغازههای اینجا و ماشین و اموال مردم اومده.
🔰 دیگری گفت: حاج آقا چرا تو اومدی بین ما، بقیه نمیان؟ ما ترسناکیم؟
همان موقع یک عده از طلبه های بومی آمدند و سرکشی کردند و رفتند.
یکی گفت: حق قدمشون رو گرفتن و رفتن.
گفتم: نه اینطور نیست، اینها جهادیاند. #امام_جمعه اهوازتون هم واقعا وسط میدونه. خودش تو آواربرداری بوده. داره کارها رو پیگیری میکنه، با مدیران، با امدادگران. دیروز عصر هم با هم رفتیم به خانواده جانباختگان سر زدیم و تسلیت گفتیم.
به همدیگر گفتند: راست میگه، اون خوبه.
🔰 یکی گفت: حاجی یه دور توی شهر بزن ببین چرا وضع شهر ما اینه، ما تو کوچه هامون چشمه فاضلاب داریم، باورت میشه؟ ما نه آب درستی داریم، نه فاضلاب درستی، نه شهر و ساخت و ساز مرتبی.
ما که همه چیز اینجا داریم، #نفت، #بندر، #منطقه آزاد، چرا باید وضعمون اینجور باشه. ما که پدرامون برای این زمین #خون دادن، #شهید دادن چرا باید اینطور باشیم.
گفتم: باید شهردار خوب انتخاب کنید. باید شورایشهر خوب انتخاب کنید. کار دست خودتونه. ما توی قم شورای خوب انتخاب کردیم، شهردار خوب آوردن، شهرو زیر و رو کرده حسابی.
گفتند: #عشیرهای، اتوبوسی، میان از فلانجا و رأی میدن و میرن.
گفتم: خب خودتون باید درستش کنید. الان جلوی همون اتوبوس رو #نیروی_انتظامی میتونه بگیره؟ نه. آشوب میشه. خودتون باید وضعیتو اصلاح کنید. بین خودتون.
🔰 یکی گفت: من وضعی ندارم، جوونم بیکاره، روغن شده دویست تومن، ما داریم له میشیم.
گفتم: منم همینطوره وضعم. دو و نیم #شهریه میگیرم و الباقی یارانه. و داره بهم فشار میاد. حالا امید داریم این دولت یه کارایی بکنه، مردم نجات پیدا کنن.
گفتم مثلا تو همین قضیه، من از امدادگرها سوال کردم، گفتن از وقتی وزیر کشور اومد و مدیریت واحد در میدان انجام داد، وضعیت آواربرداری و کشف اجساد سر و سامون گرفته و کار سرعت گرفته.
باز به هم گفتند: راست میگه، بهتر شده.
🔰 یک خانمی آمد گفت: دوستات رفتن، جا نمونی حاجی!
همه خندیدیم.
دیگر آن شور و التهاب اولیه فروکش کرده بود. مردم قدری آرام تر شده بودند.
یکی گفت بیا با هم #عکس_یادگاری بگیریم. گرفتیم.
برایم آب و شربت آوردند.
دعوتم کردند به شام، خورش بامیه، فلافل.
گفتم: شما غذاتون تُنده. به من نمیسازه.
گفتند: نه. تندش نمی کنیم برات.
گفتم: کُند شما هم برای ما تنده.
خندیدیم.
گفتند: حاجی بیا #امام_جمعه ما بشو.
خندیدم.
دیگر ساعت حوالی ۱۲ بود، مردم رفته بودند و فقط سه، چهار نفر کنارم بودند.
با آنها خداحافظی کردم و برگشتم به مسجد محل اسکان نیروهای امدادگر، مسجد قائم!
✍ نویسنده: علی اخباری
🌀🌀 خانه طلاب جوان 🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/2731802626C6597703c2f
درس متروپل
بدون شک همه مان تعجب ریزی از حضور مردم در ماجرای آبادان داشتهایم
تعجب از فاصله تصورمان تا واقعیت
مردم آنچیزی هستند که میبینید. سراسر ایثار، فداکاری، محبت به همنوع، همدلی، همکاری و...
میزان این فاصله با میزان تاثیرپذیری ما از جنگ رسانهای دشمن نسبت مستقیم دارد
دشمن به نفهمیدن ما نیاز دارد و روی آن خیلی حساب باز کرده.
فهم مردم از مهمترین فهم ها برای به حرکت دراوردن آنهاست.
خدا امام عزیز را بیامرزد. سرآمد همه بود در مردمی بودن و درک ایمان عمیق دینی که طی چندین سال متوالی در وجودشان ریشه زده
عمده تکیه امام نیز به دیوار مستحکم ایمان توده بود.
و الا چه کسی است که نداند از سلاح و حزب و سیاسی بازی آبی گرم نمیشود.
در حماسه پانزده خرداد به فرموده رهبری سه عنصر در میان بود. مردم، رهبری و انگیزه مذهبی. بدون هریک از این سه پیروزی ممکن نبود و مگر نه اینکه امروز هرسه این عناصر وجود دارند؟
بیایید کمی بیشتر روی مردم برای پیشبرد انقلاب حساب کنیم. هیچیک از ما بدون پشتوانه مردم قدم از قدم نمیتوانیم برداریم. به حرکت در آوردن مردم هم در گرو ایمان دینی آنهاست. گنج پنهانی است که این روزها مغفول مانده. اصل شکل گیری نظام با حضور مردم بود و ادامه آن نیز در گرو همین مسئله است.
غَلَیان
@ghalayan
مردمی که من میشناسم!
پلان۱: وارد مغازه شدم و به یخچال نگاه میکردم تا جنسی که میخواهم را پیدا کنم. اما گوشم با گفتوگوی فروشنده و مشتری بود. مرد گفت:
-۱۵۰ تومن.
زن بعد از کمی مکث:
-مگه پنیر چقدره؟!
+کیلو۷۰
دست داخل پاکت کرد و پنیر را کنار گذاشت و پول بقیه کالاهارو داد و رفت...
پلان۲: استاد میفرمود زمانی که انقلاب شد اصلا اینجور نبود که ما بگیم حالا زندگیهامان رونق آنچنانی میگیرد و حسابی پول دار میشویم. حالِ همه مردم این بود که من چه کردم برای پیروزی این انقلاب؟ نکند کم مایه گذاشتم...
پلان۳: شب بعد از تشییع حاج قاسم بود و منتظر شروع روضه شب سوم فاطمیه بودم. موتورسوار لاغر اندام سبزه رو که پسربچهاش را جلویش نشانده بود از کنارم رد شد و یک متر جلوتر ترمز زد. فرمان موتور را چرخاند و دور زد و با نگاه خیره و لبهایی که به هم فشار میداد از روی پرچم آمریکا و اسرائیل رد شد.
بدون طول و تفصیل من مردم را اینگونه شناختم. در حالی که از رنج پایبندی به اهداف در عذابند در کوچهپس کوچه های زندگیشان، عشق به آرمان را به رخم میکشند. امروز مردم ایران جان سختانی هستند که برای خواباندن مچشان، دشمن ترکیبی از جنگهارا به راه انداخته. تحریم اقتصادی، نفوذ در مسئولین، ترور ها امنیتی، جنگ روانی، مقابله حقوقی در مجامع جهانی و... همه گزینههایی بوده که روی میز آمدهاند اما برگ برنده این مردم زیر میز زده و معادلات را تغییر داده. ایمان دینی، اقتدار ملی را رقم زده و بوی خوش این اقتدار را در همه ساحت ها استشمام میکنیم.
رمز پیروزی بر فشار حداکثری دشمن در مسائل اقتصادی را نیز باید در همین برگ برنده جستجو کنیم.
غلیان
@ghalayan
فرهادِ شیرین
تابلو را وسط خانه عمو گذاشته بود و بعد از جلسه هفتگی دور آن جمع شدیم
چیزی حدود سه در دو متر شاید هم بزرگتر. زمینه ای سیاه با فونتی که انگار فقط برای کلمه مادر طراحی شده. تکه پارچههای مشکی و قرمز همگی به توری که پشت آن بود گره میخوردند و این اثر مادری را تکمیل میکردند.
پارچه به دست میچرخید و میگفت اگر حاجتی دارید جلو بیایید و در این گره ها شریک بشید. گره زدنهایی که خود حل العقود بود. فرهاد خوان کرم مادر(س) را در هیئت پهن کرده بود.
زیاد پرسیدهام از دوستانش که فرهاد چه داشت؟ همگی آهنگ گریهاش را به یادم آوردند. هرکسی به چیزی شهره است و فرهاد به گریهاش. من که سنی نداشتم اما آن صدا در مجلس روضه دل را بد زخمی میکرد.
وقف هیئت کردن خوب است اما وقف هیئت بودن چیز دیگریست. فرهاد از موقوفاتی بود که صرف عمر را در غیر مجلس اباعبدالله حرام میدانست.
اباعبدالله(ع) شاهراهی است برای وصال به کمال مطلق و حی ازلی و ابدی اما او قالیچه سلیمانی داشت در این شاهراه و آن محبت خانم زینب کبری(س) بود. معراجی برای خود دست و پا کرده بود با توسل های مکررش به بیبی(س) در دستگاه آقا امام حسین(ع).
فرهاد از میان ما رفت و این کلمات یازده سال پس از عروج او کنار هم چیده شدهاند. سوزش قلبم در نگاشتن این سطور حکایت از جاودانگی حضورش دارد. شاید تک تک رفقایش این روزها قلبشان با یاد فرهاد میسوزد و این غم فراق را عشق است. رفاقت های ما ابدیست. و فرهاد تمام شدنی نیست و هرسال بسان موجی که فرود ندارد اوج میگیرد و از بالا بالاها برایمان دستی تکان میدهد.
رفیق! دستی بر آر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز از این منجلاب بیرون بکش
۸تیر سالگرد خادم الزینب فرهاد بیات
فاتحهای نثار کنید
غلیان
@ghalayan