eitaa logo
قلب زیبا
10.5هزار دنبال‌کننده
50.5هزار عکس
27.8هزار ویدیو
385 فایل
خادم کانال👇 @enghelaby_110 راه ارتباطی جهت تبادلات و رزرو تبلیغات👇 @tab_ghalbeziba313 🌻ایتا؛روبیکا؛توئیتر،تلگرام،سروش،هورسا : @ghalbeziba313 حࢪف دلت ࢪا بگو بی آنڪہ ڪسے هویتت ࢪابشناسد😊 https://harfeto.timefriend.net/16334959264396 کپی: آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ✍‍ اوایل جنگ بود ڪہ شہید😭شد.خبر شہادتش آمد ولۍ از جنازه خبرۍ🤔نبود. وصیتنامہ اش 📃را ڪہ دیدیم، نوشتہ بود: "دوست دارم😍 وقتۍ شہید شدم پیڪرم⚰ را بہ طواف حرم مطہر ثامن الائمہ علیہ السلام ببرند." تصمیم گرفتیم وقتۍ پیڪرش آمد ببریمش 👣مشہد. جنازه اش ڪہ آمد روۍ تابوتش نوشتہ بودند:"التماس دعا، زائر امام رضا علیہ السلام، طواف حرم داده شد."😍 حسن همراه مشہد رفتہ بود، زیارت "امام رضا علیہ السلام." 🌱 ❤️@ghalbeziba313❤️
کنار هلی‌کوپترِ جنگی‌اش ایستاده بود و به سوالاتِ خبرنگاران جواب می‌داد. خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی‌جنگیم؛ ما برای اسلام می‌جنگیم ، تا هر زمان‌که اسلام در خطر باشد... این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین‌هایش را بالا زد. چند نفر به زبان‌های مختلف از هم می ‌پرسیدند: کجا؟!!! خلبان شیـرودی کجا می رود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده !!! شهید شیرودی همانطور که می‌رفت، برگشت. لبخندی زد و بلند گفت: نماز! دارند اذان می‌گویند... 📌خاطره‌ای از زندگی خلبان شهید علی‌اکبر شیرودی 📚منبع: کتاب برگی از دفتر آفتاب ، صفحه 201 ❤️@ghalbeziba313❤️
⭕️ پدر شهید: آرمان که مریض شده بود، بردمش پیش دکتر؛ تا فهمید دکتر خانم هست و میخواد آرمان رو معاینه بکنه، گفت من نمیام. گفتم: پسرم این خانم دکتر هستند، میخوان فقط معاینه ات بکنند. گفت: نه پدرجان! طبق فتوای حضرت آقا تا وقتی که میشه به پزشک محرم مراجعه کرد نباید پیش پزشک نامحرم رفت... https://eitaa.com/joinchat/580911108C9ac9a60e30
🕊🌿 "🖇🌤" آراز(خواهرزاده‌شهید): بامامانم‌رفتیم‌بیرون! دیدم‌عکس‌دایی‌ بابک همہ‌جا‌هست..گفتم‌: "مامان‌مگہ‌ دایی‌ بابک چیزیش‌شده؟!" گفت‌: :نہ؛آخہ‌خوب‌جنگیده‌‌براهمین‌عکسشو‌همہ‌ جا‌زدن.." شب‌‌ دایی بابڪ‌‌اومد‌بہ‌خوابم‌سرمزاربودیم :) گفت‌‌: "آراز‌من‌دیگہ‌اینجام‌هروقت‌دلت‌تنگ‌شد‌‌بیا‌پیشم.." گفتم‌‌: "دایی بابڪ‌‌توکہ‌مُردی" ‌گفت:‌ "من‌شهید‌شدم‌نمردم‌کہ‌آراز :)" 🖤⌞ •💌 https://eitaa.com/joinchat/580911108C9ac9a60e30
7.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به یاد حال و هوای جمعه و بچگی های قدیم... همه چيز می‌گذرد... ‏اما،همه چيز فراموش نمی‌شود... •💌 https://eitaa.com/joinchat/580911108C9ac9a60e30
2.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فرق تنبک و داریه! خاطره استاد قرائتی از آیت‌الله بروجردی از آقای بروجردی همچین انتظاری نمی‌رفت😂 به مناسبت شب ولادت حضرت زینب سلام الله علیها  ❤️ 🇵🇸 👇 •💌 https://eitaa.com/joinchat/580911108C9ac9a60e30
🔰 | روایت آیت‌الله خامنه‌ای از روز اول مدرسه 📝 «روز اوّلی که ما را به بردند، روز خوبی بود؛ روز شلوغی بود. بچه‌ها بازی میکردند، ما هم بازی میکردیم. اتاق ما کلاس بسیار بزرگی بود - باز به چشم آن وقتِ کودکی من - و عدّه بچه‌های کلاس اوّل، زیاد بودند. حالا که فکر میکنم، شاید سی نفر، چهل نفر، بچه‌های بودیم. به هرحال و روز پُرشور و پُرشوقی بود... مدیر دبستان ما آقای «تدّین» بود... من در زمان ریاست جمهوریم ارتباطات زیادی با او داشتم. مشهد که میرفتم به دیدن ما می‌آمد... عدّه‌ای از معلّمین را یادم است؛ بله، تا کلاس ششم - دوره دبستان - خیلی از معلّمین را دورادور میشناختم.» ۱۳۷۶/۱۱/۱۴ + به مناسبت آغاز سال تحصیلیِ جدید ❤️ 🇵🇸 👇 •💌 https://eitaa.com/joinchat/580911108C9ac9a60e30
بچه بودم،تو صف شیر شیشه‌ای هوس کردم پول یه دونه از شیرها رو‌ دادم شیرکاکائو گرفتم.که همون قیمت ولی با حجم کمتر بود. برگشتم خونه.مادرم گفت میبری پس میدی،شیری که بهت گفتم می‌خری! آمدم دوباره تو صف وایسادم تا پس بدم.اون روز خیلی ناراحت شدم. چون فکر میکردم اگر ما پولدارتر بودیم، احتمالا مادرم چیزی نمی‌گفت. گذشت. پسفرداش دیدم مادرم شیر خریده و اومده خونه.کنار شیرهای سفید، یه شیشه کوچیک شیرکاکائو هم هست.گفت:«اینو برای تو گرفتم. اگه اونروز گفتم ببر پس بده، به خاطر این بود که سرخود نشی تو زندگی!» بهانه این : دیدن تربیت‌های بچه لوس کن این روزها!😒☹️ *محمدرضا کردلو* ❤️ 🇵🇸 👇 •💌 https://eitaa.com/joinchat/580911108C9ac9a60e30
27.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥اندر حکایات حاج آقا موسوی واعظ😂😂😂 روزی من حیث لایحتسب ❤️ 🇮🇷👇 •💌 @ghalbeziba313
در انتظار صدایت درخت سبز شد... نرگس ❤️ 🇮🇷👇 •💌 @ghalbeziba313
شنبه را جوری بخند تا صدای خنده‌ات ؛ 😂🤣 هفت روز هفته‌ام را پُر کند ▫️〰▫️〰▫️〰▫️〰▫️ ، !! ☀️صبح روز عملیات والفجر۱۰ در منطقه حلبچه، همه حسابی خسته بودند، روحیه‌ مناسبی در چهره بچه‌ها دیده نمی‌شد از طرفی حدود ۱۰۰ اسير عراقی را پشت خط برای انتقال به پشت جبهه به صف کرده بوديم. 🌿 برای اینکه انبساط خاطری در بچه‌ها پیدا شود و روحیه‌های گرفته آنها از آن حالت خارج شود، جلوی اسیران عراقی ایستادم و شروع به شعار دادن کردم، بیچاره‌ها هنوز، لب باز نکرده از ترس شروع به شعار دادن می‌کردند. ✊ مشتم را بالا بردم و فریاد زدم:«صدام جارو برقیه»😆 ... و اونا هم جواب می دادند. فرمانده گروهان برادر قربانی کنارم ایستاده بود و می خندید. منم شیطنتم گُل کرد و برای نشاط رزمنده ها فریاد زدم:«الموت لقربانی» اسیران عراقی شعارم را جواب می‌دادند. 🤣 بچه‌های خط همه از خنده روده بُر شده بودند و قربانی هم دستش را تکان می‌داد که یعنی شعار ندهید! او می‌گفت: قربانی من هستم «انا قربانی» و اسیران عراقی هم که متوجه شوخی من شده بودند رو به برادر قربانی کردند و دستان خود را تکان می‌دادند و می‌گفتند:«لا موت لا موت» یعنی ما اشتباه کردیم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️🇮🇷👇 .💌@ghalbeziba313
12.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 موشهای گربه خوار!!😅 جالب خانم احمدیان (مادر شهیدان فرجوانی‌) از روش مقابله با موشها در 😂 ❤️ 🇮🇷👇 •💌 @ghalbeziba313