🌸شعر طنز روزه
دل می رود ز دستم
صاحب دلان خدا را
دل ضعفه شد اضافه
بر درد عشق، یارا
یک عمر، روزه داری
کردیم و روزه ها را
با هربهانه خوردند
یک عدّه، آشکارا
یاران به حکم شرعی
بی روزه ایدُ و بی رحم
خوردید پیش چشمم
هی بستنی ُو قارا
با دل وفا نکردید
ای دوستان به روزه
هی قل اعوذ خواندم
تا دیده ام شما را
سرگیجم ُو کبابِ
خونم سقوط کرده
با التماس ُو باید
بـوسـَم لبِ عبا را
ای شیخ دین نظر کن
حال گرسنگان را
پس خواهشا به فتوا
معذور دار ما را
وقت سحر خمارم
حال خوشی ندارم
عادت نکردم ای شیخ
این رسم بی ریا را
ما روی زرد داریم
هی معده درد داریم
پول دوا نداریم
رحمی کن این عزا را
کفّاره ام زیادست
زورِ ادا ندارم
یا شیخ از مروّت
با ما بـُکـن مدارا
ما خود فقیرِ نانیم
آشفته ی جهانیم
افطارمان نداریست
ای مردمان دارا
ای دولتِ سیاهی
ای روزه خوارِ ایمان
با ماتم گرانی
خوردید سفره ها را
ای طالبان زاهد
ما را به تیغ فتوا
با کاروان مستی
کشتید در بخارا
یک لیبرال بی رحم
در راس دولت ما
هم دینُ و آبرو برد
هم سفره هم غذا را
دندان این فریدون
ضـحّـاکْ وار خـورده
خـون جوان و پیر و
طفلانِ بی نوا را
در این مسیر وحشت
شیخِ ریا به برجام
شد یار دشمن و هِی
بـُرّیـد امان ِ پا را
جام شراب باید
می های ناب شاید
درمان درد باشد
یا ایـّها السّـکارا
جان تمام مردم
بر لب رسید از این شر
یاربّ به حقِّ خیرت
تغییر ده قضا را
ازلطف خود بباران
باران دراین بیابان
ماکورِ عصر دردیم
کردیم گم عصا را
🖍 #مـهـیـناسـدیآسـتـرکـی
#طنز
❤️@ghalbeziba313❤️