برای عمامه پرانی
نقل است که یک روز مرحوم آیتالله شاه آبادی استاد عرفان حضرت امام، با چند تا از شاگردان خود از درب حمام نمرهای رد میشدند.
هم زمان یک مرد ضد روحانیت و اسلام، با بقچهای زیر بغل از حمام بیرون آمد، تا آقای شاهآبادی رو دید شروع کرد فحش دادن و بقچهی خود رو پرت کرد سمت ایشان.
روز بعد یکی از شاگردان آمد محضر استاد و عرض کرد وقتی داشتم شرفیاب میشدم خدمت شما، دیدم تشیع جنازه یک بنده خدایی هست، دقت کردم و پرس و جو
دیدم میت، همان آقایی است که دیروز به شما فحش میداد.
مرحوم آقای شاهآبادی یکدفعه در غم شدیدی فرو رفتند
شاگرد با نگرانی پرسید چه چیز باعث غم مرد خدا شده است؟
فرمودند:
ایکاش دیروز خودم در جواب اون آقا چیزی گفته بودم، ایکاش غضبی کرده بودم، ایکاش...
خدا، وکیل مظلومین هست
دید که دیروز من مظلومانه فحش خوردم و جسارت شنیدم و با قلبی شکسته سکوت کردم، خودش به دادخواهی من بلند شد و عمر آن مرد را کوتاه کرد
با شنیدن این ماجرا نگران بعضی از نوجوانان هستم
نوجوانانی که با تحریک دشمنان اسلام و شبکههای معاند دست به #عمامه_پرانی یک عده روحانی مظلوم و هیچکاره و بعضاً مسن و ریش سفید میزنند
جوانانی که یک عده مظلوم رو با عمامه پرانی میترسانند و در انظار عمومی شخصیتشان را خورد میکنند.
نگرانم،
نگران اینکه خدا، وکیل و دادخواه مظلومان شود و خاندان و عاقبت این نوجوانان و جوانان جاهل به تباهی و سیاهی کشیده شود.
مراقب باشیم دل کسی را ظالمانه نشکنیم،
حتی به اندازه یه عمامهپرانی