#به_یاد_شهداء
✳️ فلسطینی بود و به عـشق امــام، خود را به جبهه رسانده بود. احمد از شيعيان مخلصی بود که سعادت ديدار با او در عمليات نصر ۷ نصيبم شد. فارسی کم می دانست؛ کلماتی را هم که می دانست در عشق به امام و افتخار بسیجی بودن در رکاب امام زمـان خلاصه می شد.
🔸 هرگاه از امام صحبت میکرد، دستش بر روی قلبش جای می گرفت و اين نشان يک عشق واقعی بين عاشق و معشوق بود. احمد فلسطين را در آن زمان در جبهه های ما يافته بود و چه زيبا گفته اند: «شـرف المـکان بالمـکين»، اعتبار مکانها به انسان هايی است که در آن زندگی می کنند و چه زيبا می توان اين دو وادی را در جايگاه عـشقِ به معـبود با هم مقايسه کرد؛ فضاهايی که تنها با شهـدا معنـا می شوند.
📌 «جبـهه چـه در ايـران يا فلسـطين،
حــرم راز با خـداست و پاسـداران اين حــريم شهدايند؛ شهدايی که در آن، چشم مکاشفه بر جهــان غيب گشودند؛ شــهدايی که همسـفران عــرشی امــام بـودند.»*
◽راوی: مسعود شجاعی طباطبایی
(مدیرخانه کاریکاتور ایران)
برای شادی روح همه شهداء بالاخص این شهید عزیز #الفاتحه_مع_الاخلاص_و_الصلوات
╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮
@qoranketabehedayt
╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯
6.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#به_یاد_شهداء
وقتی دختر شهید مدافع حرم بعد از شهادت پدرش بیحجاب و با خدا قهر کرده بود اما وقتی خواب پدرش را میبینید زندگی او متحول میشود
شهید گردان فاطمیون، #بسم_الله_جعفری
#شهداء_زنده_اند
#حجاب_فاطمی
برای شادی روح همه شهداء بالاخص این شهید عزیز #الفاتحه_مع_الاخلاص_و_الصلوات
╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮
@qoranketabehedayt
╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#به_یاد_شهداء
🌹در بین اون دیوار و در
زهرا صدا میزد پدر..
زهرای زهرای من ..
دنبال حیدر میدوید..
#شهید_تورجیزاده
#ایام_فاطمیه
برای شادی روح همه شهداء بالاخص این شهید عزیز #الفاتحه_مع_الاخلاص_و_الصلوات
╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮
@qoranketabehedayt
╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯
#به_یاد_شهداء
✍ فرازی از وصیتنامه:
👇👇
من در این راهی که انتخاب کردهام
سختـی بسیار ڪشیدهام؛
خیلی محرومیتها لمس نمودهام .
همه ی هدفم این است ڪہ
زحمــاتم از بین نرود ...
از خـــدا می خواهم ڪہ
حتماً این کارها را از من قبول کند
و اجــرم را بـدهد ...!
اجر من تنها با شهــادت ادا میشود
و اگر در این راه شهیــد نشوم
همه زحمـاتم هـدر رفته است ...
#سردار_شهید_غلامعلی_پیچک
◽️تاریخ ولادت: ۱۳۳۸
◽️محل ولادت: تهران
◽️تاریخ شهادت: ۱۳۶۰/۰۹/۲۰
◽️محل شهادت: قاسمآباد
فرمانده محور عملیاتی سپاه غرب
◽️عملیات: مطلع الفجـر
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج❤️
برای شادی روح همه شهداء بالاخص این شهید عزیز #الفاتحه_مع_الاخلاص_و_الصلوات
╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮
@qoranketabehedayt
╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯
#به_یاد_شهداء
مادرش خیلی دلش میخواست پسرش داماد بشه...
✍ قرار بود سر شب برای بردن جهیزیه بروند. ساعت دوازده رفتند. خانمش با اعتراض پرسید: این چه موقع آمدنه؟ چرا حالا؟ قبل از اینکه جواب دهد، به همه توصیه کرد سروصدایی نشه. بعد رو به خانمش گفت: گذاشتم همسایهتان -خانواده شهید اعتباریان- به خواب برند. مادرش خیلی دلش میخواست پسرش داماد بشه اما شهید شد. نمیخواستم بفهمه که ما داریم عروسی میکنیم.
📚 برگرفته از کتاب #سرباز_مولا
⭐ مجموعهی #ستارگان_درخشان ۳
👤 بر اساس زندگی سردار #شهید_علی_باقری
📖 ص ۴۲
❤ #مثل_شهدا_زندگی_کنیم
برای شادی روح همه شهداء بالاخص این شهید عزیز #الفاتحه_مع_الاخلاص_و_الصلوات
╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮
@qoranketabehedayt
╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯
#به_یاد_شهداء
🌷شهید قرآنی
📖 قاری قرآن بود، در جبهه هم در ساعت های مختلف قرآن تلاوت میکرد. سبک تلاوت ايشان استاد منشاوی بود.
حتی شوخی هایش هم با جملات قرآنی بود. سعی میکرد قرآن در همه کارهایش وجود داشته باشد.
موذن خوب و معروفی بود و در مسجد و جبهه اذان میگفت.
💐صدای دلپذیری داشت آنقدر زیبا مصیبت خوانی ومداحی می کرد که انسان باورش نمی شد او یک نوجوان هفده ساله است .
یک روز هنگام اذان در نماز جمعه آنقدر صدایش برایم دلپذیر بود که خود به خود گریه ام گرفت .
من یک روحانی بودم وبرای مردم مصیبت می خواندم اما نمی توانستم به زیبائی او مصیبت بخوانم. در جبهه از فرمانده اش خواستم که اجازه دهد هر روز به بنده مصیبت خوانی یاد بدهد و فرمانده اش موافقت نمود.
🌷 به ایشان گفتم شما خیلی حزین مصیبت خوانی می کنید به من هم یاد می دهید؟
او گفت : فکرنکنم آن طور که شما آن را حزین می خوانید بخوانم...
حرفش را قطع کردم وگفتم: جواب من این بود؟!
بالاخره موافقت کرد اما به یک شرط؛ که او نزد من بیاید!
می گفت شما بزرگتر ازمن هستید واین از ادب دور است که بزرگتر نزد کوچکتر برود .
🌻تواضع واخلاقش بی نظیر بود.
🌷#شهید_علی_گازرپور
برای شادی روح همه شهداء بالاخص این شهید عزیز #الفاتحه_مع_الاخلاص_و_الصلوات
╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮
@qoranketabehedayt
╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯
#به_یاد_شهداء
✳ سلام، من در جمع شما هستم!🤔
✍ هیجانزده پرسیدم: «آقا مهدی مگه تو شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش، توی جادهی سردشت...» حرفم را نیمهتمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانیاش افتاد. بعد باخنده گفت: «من توی جلسههاتون میام. مثل اینكه هنوز باور نكردی شهدا زندهن.» عجله داشت. میخواست برود. یك بار دیگر چهرهی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه میخوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به رزمندهها برسونم.» رویم را زمین نزد. قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی میگم زود بنویس. هولهولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگهی كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.» بنویس: «سلام، من در جمع شما هستم»
همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم: «بیزحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: «سیدمهدی زینالدین» نگاهی بهتزده به امضا و نوشتهی زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی!» اینجا بهم مقام سیادت دادن. از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ «سلام، من در جمع شما هستم»
📚برگرفته از کتاب #تنها_زیر_باران
👤 روایت زندگی سردار شهید #مهدی_زینالدین
👤 راوی: سپهبد شهید حاج #قاسم_سلیمانی
برای شادی روح همه شهداء بالاخص این دو شهید عزیز #الفاتحه_مع_الاخلاص_و_الصلوات
╭━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╮
@qoranketabehedayt
╰━═━⊰ 🍃🌸🍃 ⊱━═━╯