eitaa logo
محفل شعر قند پارسی
280 دنبال‌کننده
2هزار عکس
273 ویدیو
90 فایل
ارتباط با ادمین‌های کانال : محمد محمدی‌رابع @shiraz_wound ارسال شعر ‌و مطلب : حسین کیوانی @h_keyvani
مشاهده در ایتا
دانلود
کجاست جای تو در جملۀ زمان که هنوز... که پیش از این؟ که هم‌اکنون؟ که بعد از آن؟ که هنوز؟ و با چه قید بگویم که دوستت دارم؟ که تا ابد؟ که همیشه؟ که جاودان؟ که هنوز.. چقدر دلخورم از این جهانِ بی موعود؛ از این زمین که پیاپی... و آسمان که هنوز... جهان سه نقطۀ پوچی‌ست، خالی از نامت؛ پر از «همیشه همین طور» از «همان که هنوز» همه پناه گرفتند در پسِ «هرگز» و پشت «هیچ» نشستند از این گمان که «هنوز» ولی تو «حتماً»ی و اتفاق می‌افتی! ولی تو «باید»ی ای حسّ ناگهان که هنوز- در آستان جهان ایستاده چون خورشید؛ همان که می‌دهد از ابرها نشان که هنوز شکسته ساعت و تقویم، پاره پاره شده به جستجوی کسی، آن سوی زمان، که هنوز
🌸صبح شد 🍃زندگی در میزند 🌸مهربانے ، شوق ، شادی 🍃پشت در منتظر است 🌸بازڪن پنجره 🍃را ڪه خداوند 🌸زشوق من و تو میخندد 🍃زندگی کوچه سبزیست، 🌸میان دل و دشت، 🍃که در ان عشق است و گذشت! 🌸زندگی مزرعه خوبیهاست، 🍃زندگی راه رسیدن به خداست .. 🌴🌼🌴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘ ۲۹ خرداد سالروز درگذشت علی شریعتی (زاده ۲ آذر ۱۳۱۲ سبزوار – درگذشته ۲۹ خرداد ۱۳۵۶ انگلیس) نویسنده، جامعه‌شناس و پژوهشگر دینی   او فرزند محمدتقی‌ شریعتی‌ مزینانی استا‌د دانشگا‌ه‌ مشهد بود. در دانشسرای‌ مقدما‌تی‌ مشهد، علا‌وه‌ بر خواندن‌ دروس‌ دانشسرا از کلا‌سها‌ی‌ پدرش‌ نیز بهره می‌گرفت و پس از پا‌یا‌ن‌ تحصیلا‌ت‌ دانشسرا، به‌ آموزگا‌ری‌ پرداخت‌. در سا‌ل‌ ۱۳۳۴ در دانشکده‌ ادبیا‌ت‌ و علوم‌ انسا‌نی‌ دانشگا‌ه‌ مشهد وارد شد و رشته‌ ادبیا‌ت‌ فا‌رسی‌ را برگزید و در همین‌ سا‌ل‌ با‌ همکلا‌سی‌اش پوران‌ شریعت‌‌رضوی‌ ازدواج‌ کرد. در سا‌ل ۱۳۳۷ با دریا‌فت‌ لیسا‌نس‌ ادبیا‌ت‌ فا‌رسی‌ برای ادامه‌ تحصیل‌ به‌‌ فرانسه‌ فرستا‌ده‌ شد و در آنجا‌ به‌‌ تحصیل‌ علوم جا‌معه‌ شنا‌سی‌، مبا‌نی‌ علم‌ تا‌ریخ‌ و تا‌ریخ‌ و فرهنگ‌ اسلا‌می‌ پرداخت‌ و با‌ استادان بزرگی‌ چون‌ ما‌سینیون، گورویچ‌ و ‌سا‌رتر و... آشنا‌ شد و از آنا‌ن‌ بهره‌‌ها‌ی‌ بسیا‌ر برد. دوران‌ تحصیل‌ شریعتی‌ همزما‌ن‌ با‌ جریا‌ن‌ نهضت‌ ملی‌ ایران‌ به‌‌رهبری‌ مصدق‌ بود که‌ او نیز با‌ قلم‌ و بیا‌ن‌ خود و نوشته‌‌ها‌ی‌ محکم‌ و مستدل‌ از این‌ حرکت‌ دفا‌ع‌ می‌‌کرد. وی‌ پس‌ از سا‌لها‌ تحصیل‌ با‌ مدرک‌ دکترا در رشته‌‌ها‌ی‌ جا‌معه‌‌شنا‌سی‌ و تا‌ریخ‌ ادیا‌ن‌ به‌ ایران‌ با‌زگشت‌. در سا‌ل‌ ۱۳۴۴ اداره‌ فرهنگ‌ مشهد او را به‌عنوان‌ دبیر انشا‌ء استخدام‌ کرد و چندی بعد در دبیرستا‌ن‌ به‌تدریس‌ پرداخت و سپس به‌‌عنوان‌ استا‌دیا‌ر تا‌ریخ‌ وارد دانشگا‌ه‌ مشهد شد. وی در سا‌ل‌ ۱۳۴۸ به‌‌حسینیه‌ ارشا‌د دعوت‌ شد و مسئولیت‌ امور فرهنگی‌ حسینیه‌ را پذیرفت و به‌‌ تدریس‌ جا‌معه‌ شنا‌سی‌ مذهبی‌،‌ تا‌ریخ‌ شیعه‌ و معا‌رف‌ اسلا‌می‌ پرداخت. در سا‌ل‌۱۳۵۲ حسینیه‌ ارشا‌د تعطیل‌ و او روانه‌ زندان‌ شد. در آن زما‌ن‌ پدرش زیر فشا‌ر قرار گرفت تا‌ پسرش‌ را محکوم‌ کند، اما‌ او  سر با‌ز می‌زد و دکتر شریعتی‌ خود را در اختیا‌ر آنها‌ گذاشت  تا‌ پدرش را رها‌ کنند. در مهر ما‌ه‌ ۱۳۵۳ سا‌واک‌ می‌خواست او را وادار به‌‌ همکا‌ری‌ در نمایش تلویزیونی کنند اما موفق نشد. ‎
خدایا جای سوره ای به نام "عشق " در قرآنت خالی ست که اینگونه آغاز می گردد: و قسم به روزی که قلبت را می شکنند وجز خدایت مرهمی نخواهی داشت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. نقش و جایگاه زبان در شعر معاصر/دکتر کاووس حسنلی ............................................... با ظهور نیما و طرح تازه‌ای كه او در شعرِ فارسی افکند، جریان شعر فارسی در مسیر تازه‌ای راه یافت و انواع جدیدی از شعر فارسی پدید آمد. نیما راهی تازه را به شاعران پس از خود نشان داد تا آنان، هر یك به فراخورِ استعداد، توانایی و ذوق خویش از آن راه، دنیاهای تازه‌ای را تجربه كند. زبان به عنوان یكی از بنیادی‌ترین ابزارهای بیانی، در كانونِ توجه برخی از شاعران معاصر ایران قرار گرفت و در نزد آنان «زبان‌ورزی» هدفِ اساسی شعر قلمداد شد. این بخش از شعر امروز ایران با تأكید بر تكنیك، پرهیز از استعاره‌پردازی و تزیین‌گرایی و فاصله‌گیری از ادبیت در شعر، تلاش می‌كند تا شعری كاملن متفاوت باشد و راهی تازه را برگشاید و بازنماید. اما پافشاری مداوم شیفتگان "شعرِ زبان‌گرا" بر نحوشكنی‌های پی در پی، زمینه‌ی سوءِتفاهمی گزنده را برای بسیاری از نوآمدگان امروز فراهم آورده است و آن سوءتفاهم گزنده این است كه به جای آن كه شعر را یك آفرینش هنری گمان كنند، آن را تا حد یك پدیده‌ی فنی پایین می‌آورند. جهت گیری عمومی شعر کلاسیک فارسی به سوی زبان و بیانی فاخر و رسمی است و بسیاری از واژه‌ها و ساخت‌های زبانی را به جرم «غیرشاعرانه بودن» به خود راه نمی‌دهد. به همین دلیل، از بیان طبیعی و منطق معمول كلام فاصله گرفته است. تنگنای وزن و قافیه نیز در افزایش این فاصله سهم زیادی دارد. ما از قله‌های سرافراز و غرورآفرین شعر فارسی كه بگذریم، انبوه شاعرانِ مقلد را می‌بینیم كه یا درك شایسته‌ای از زمانِ خویش نداشته‌اند یا آن چه که آن روز پنداشته‌اند، با شرایط امروزِ جامعه‌ی ما و با زیبایی شناسی معاصر سازگاری ندارد. البته روشن است كه «نو و معاصر بودن یك اثر - شعر- مشروط به درك موقعیت‌های زمانی - مكانی و اشراف بر پدیده‌ها و عناصری است كه به این زمان و مكان و به «این جا» و «اكنون» مربوط می‌شود. بدین ترتیب استعاره، تمثیل، عاطفه، تخیل و … از منشور همین ادراك می‌گذرند. با این حال معاصر بودن یك اثر صرفن در پیوند با القای مفهوم یا تصویر یك مضمون سیاسی - اجتماعی كه فرضن كاركردی مثبت دارد، نیست. بلكه افزون بر آن حضور جدیدی در عرصه‌ی زبان باعث می‌شود كه میزان نو و معاصر بودن یك اثر تا حدی روشن شود. یافته‌های حسی شاعر از مضامین ِِ همه زمانی مانند عشق، مرگ و … اگر بر بستر زمان و مكان و زبان متحول «شكل» نگیرد، چه گونه می‌تواند نو و معاصر نامیده شود؟» (١) نیما راهی تازه را به شاعران پس از خود نشان داد تا هریك متناسب با استعداد، توانایی و ذوق خویش با عبور از آن راه دنیاهای تازه‌ای را تجربه كنند و در مسیرهای جدیدی پیش بروند. مهدی اخوان‌ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، یدالله رؤیایی، نادر نادرپور و … هریك به گونه‌ای از تجربه‌های نیما بهره بردند و فضای شعر معاصر را گسترش دادند و كسانی كه نیما را بزرگ می‌دارند و ارزش‌های رفتاری او را در شاعری می ستایند، ولی ضرورت و گستره‌ی تحولات را در همان پیشنهادهای نیما محدود می‌كنند،‌ تفاوت چندانی با سنت گرایان زمانِ‌ نیما ندارند. شرایط اجتماعی هر دوره هنر و ادبیاتِ‌ خاص خود را می‌طلبد و شرایط ویژه‌ی زمان نیما تا امروز بسیار تفاوت كرده است. پس امروز نیز هنر و ادبیاتِ امروز را می‌طلبد. كوشش‌های پی‌گیرانه‌ی نیما،‌ همواره درجهتی بود كه بتواند همچنان كه مسیر تماشای خود را تغییر داده است، مسیرِ تماشای دیگر شاعران را نیز تغییر دهد و آنان را در آفرینش‌های ادبی، از تكرار تجربه‌های پیشینیان بازدارد. نیما هوشیارانه از دنیای ذهنی گذشته فاصله گرفت و خود را غرق در عینیت‌های دنیای پیرامون خود كرد. و از راهِ‌ همین نگاهِ‌ نو بود كه توانست با شهود هنرمندانه و حلول صمیمانه در ذات پدیده‌ها به دریافت‌هایی تازه دست یابد و آن‌ها را به شایستگی بر زبان قلم آورد. او دیگران را نیز به همین درنگِ درونی و خلوتِ‌ شاعرانه فرا می‌خواند تا لذت مكاشفه‌ی هنری را به آن‌ها بچشاند. سخن سرایان توانا و پویا همواره در پی آفرینشِ تازگی و زیبایی‌اند، اندیشه‌های تازه اگرچه ممكن است در قالب زبانِ معمول هم گفتنی و دریافتنی باشند، امّا راست آن است كه به سختی می‌توان اندیشه‌های تازه را بدون هیچ تازگی در زبان، به شایستگی تمام بازگفت. هرگاه بدون ماجراجویی و حادثه سازی در زبان و بدون به هم ریختن و شكستن هنجارها، تنها، برای بازگویی مطلبی سخن برانیم، از امكاناتِ رسمی و نخستین زبان بهره‌ برده‌ایم. در این كاربرد، زبان، تنها، وسیله‌ای شده است برای بیانِ مقصود، و در چنین صورتی خود را، از امكانات نهفته و كاركردهای هنری زبان محروم كرده‌ایم و متأسفانه بخش مهمی از شعر گذشته و معاصر ما دچار همین محرومیت است. اول
هدایت شده از اصغر شفیعی نژاد
۲۸ تیر ماه ۱۴۰۳ آخرین مهلت ارسال اثر به یازدهمین سوگواره شعر مجتبوی شهرستان داراب ارسال شعر مجتبوی از طریق پیام رسان های روبیکا،ایتا،سروش و بله به شماره : ۰۹۱۷۷۳۱۰۵۶۶ ۰۹۱۷۱۳۱۰۴۳۳ ۰۹۱۷۱۳۴۳۵۸۰ اطلاعات تکمیلی در لینک زیر: http://darabmojtabavi.ir جوایز: طبق نظر هیات داوران به شاعران بر گزیده نفر اول مبلغ ۴۴/۷۲۰/۰۰۰ ریال به همراه تندیس سوگواره و لوح تقدیر نفر دوم مبلغ ۳۳/۵۴۰/۰۰۰ ریال به همراه تندیس سوگواره و لوح تقدیر نفر سوم مبلغ ۲۲/۳۶۰/۰۰۰ریال به همراه تندیس سوگواره و لوح تقدیر نفر چهارم مبلغ ۱۱/۱۸۰/۰۰۰ ریال به همراه تندیس سوگواره و لوح تقدیر نفر پنجم مبلغ ۱۱/۱۸۰/۰۰۰ ریال به همراه تندیس سوگواره و لوح تقدیر
بسیاری از شاعران و ادیبان ما گمان كرده‌اند، تنها در حوزه‌های اندیشه و صور خیال می‌توان نوآوری كرد و البته در برابر آن‌ها، برخی نیز بی هوده و به گزاف گمان می‌كنند شعر تنها با بازی‌های زبانی و كلامی پدید می‌آید. مسلماً زبان به عنوان ابزار بنیادین بیان، وابسته به عامل های گوناگونی است كه در یك جامعه وجود دارد. هر یك از گروه‌های گوناگون اجتماعی سبكی ویژه و سطحی خاص از زبان را به كار می‌گیرد و به اصطلاح زبان ویژه‌ی خود را دارد. برای نمونه در جامعه‌ی معاصر ایران كه زبان رسمی مردم فارسی است، گروه‌ها و سطوح مختلف اجتماعی هر كدام با واژه‌ها، تركیب‌ها، كنایه‌ها، ضرب المثل‌ها و لهجه‌های خاص خود سخن می‌گویند. حوزه‌ی زبانی تحصیل كردگان، سیاست مداران، بازاریان،‌ كارگران و … هر كدام به گونه‌ای از دیگری قابل تمیز و تشخیص است. شاعران معاصر نیز بنابر گرایش‌های فكری، باورهای شخصی و ویژگی‌های روانی خود، گونه‌ای از زبان شعر معاصر را به كار می‌گیرند. از همین رو زبان شاعران انقلابی، اجتماعی و حماسی با زبان شاعران رمانتیك و احساسی متفاوت است. بخشی از شعر امروز پیرو شعر سیاسی اجتماعی دهه‌‌های چهل و پنجاه است و عمدتن بر روی معنا، محتوا و پیام شعر تمركز و تأكید دارد. این گونه از شعر ناگزیر در حوزه‌ی هنجارشكنی‌های زبانی محافظه كار و محتاط است و به دلیل آن كه همواره نگرانِ فهم و درك مخاطبان گسترده‌ی خود است، می‌كوشد از عادت‌های عمومی آنان فاصله نگیرد. بخشی دیگر از شعر امروز با محكوم كردن تعهد اجتماعی در شعر و پرهیز از هرگونه تعهد دیگری جز زبان‌ورزی، خود را از همه‌ی گرفتاری‌ها، بدبختی‌ها و ستم‌های روشنِ روزگار فارغ و رها می‌بیند و هنر خود را حتا بی‌ارتباط با مبارزه برای آزادی اندیشه می‌پندارد. بخشی از شعر امروز در ادامه‌ی شعرهای سستِ رمانتیك و احساساتی گذشته به پسندِ مخاطبان عمومی به ویژه جوانان عاشق پیشه‌ی احساساتی دلخوش كرده است و با آه و ناله‌های رمانتیك، تلاش می‌كند خود را در دل همین مخاطبان ویژه بگسترد. بخشی از شعر امروز بی توجه به زیبایی شناسی جهان معاصر، همه‌ی توان خود را هزینه كرده است تا بتواند شعری شبیه به شعر گذشتگان باشد؛ شاید بتواند برخی از سلیقه‌های كهنه‌گرا و ذهن‌های عادت پیشه را خرسند كند. برخی از شاعران ما هم با قاطعیت هرچه تمام‌تر بر عدم قطعیت تأكید می‌كنند و با اقتدارِ بلامنازع و جزمیت مستبدانه از موهبت چند صدایی و احترام به سلیقه‌ها سخن می‌رانند! زبان شعر، زبانی است كه با آن چیزی گفته می‌شود اما از آن طریق، چیزی دیگر خواسته می‌شود. تفاوت اصلی زبان علم با زبان شعر همین جاست. در شعر، واژه‌ها با یافتن جانی تازه، توش‌ و توانی مضاعف می‌یابند و خود را در معناها و كاركردهای مختلف می‌گسترند. و همین گسترش معنا، در بیش تر اوقات، باعث نوعی ابهام می‌شود كه بدان "ابهام هنری" گفته می‌شود. كشف معنی های گوناگون و باز كردن گره‌های ابهامی، از سوی خواننده، او را در لذت كشف لحظه‌های شاعرانه شریك می‌كند. و این خود دلیل روشنی است كه ابهام‌های هنری در شعر ستودنی است و نه نكوهیدنی. واژه‌ها با داشتن دلالت‌های گوناگونِ معنایی كه از طریق مجاز، استعاره، نماد و … پدید می‌آید، دارای توان‌های بالقوه‌ای هستند كه ذهنِ توانمند شاعر می‌تواند آن‌ها را در سرایش خود به كار گیرد و از گُرده‌ی آن‌ها به سود خود كار بكشد. واژه‌ها در پرده‌های پنهان خویش انرژی‌های شگرفی را فرو فشرده‌اند. شاعر توانا كسی است كه بتواند با ترفندی شایسته، هر چه بیش تر، این انرژی‌ها را آزاد و كلام خود را رستاخیزی كند. شعرِ «مفهوم‌گرا» و «اندیشه‌مدار» كه تأكید خود را بر محتوا و معنای شعر نهاده است زبان را وسیله‌‌ای برای انتقال پیام می‌داند. از همین رو شاعر این گونه شعر، شنونده و خواننده‌ی خود را به یك معنای ویژه هدایت می‌كند و از او می‌خواهد كه به مقصود شاعر پی ببرد و هدف او را دریابد. از آن جایی كه این‌گونه از شعر، همواره دغدغه‌ی فهمِ‌ مخاطب را دارد و بیش تر خوش می‌دارد كه خواننده‌ی شعر هر چه زودتر پیامِ شاعر را دریافت كند،‌ به شكستن هنجارهای زبانی روی خوش نشان نمی‌دهد. «بنابراین كاركرد زبان در "شعرِفکر"، اندیشه‌های صریح را پنهان نمی‌كند تا خواننده‌ی خلّاق با فوران عاطفی پیام سر و كار پیدا كند. این شعر غالبن خطی و سرراست در خصوص «مصادیقی حی و حاضر» با ما سخن می‌گوید و همواره موضوع،‌ اهمیت ویژه‌ای دارد… "شعرِ‌ فكر" از آن رو به بازی‌های زبانی روی خوش نشان نمی‌دهد كه می‌ترسد این نوع زبان بازی، امور اجتماعی را از صحنه بیرون براند و شعر به تعهد خود عمل نكند.» (٢) در حالی كه در «شعر زبان گرا» آن چه كه اهمیت بنیادین دارد خود زبان است. در شعرِ «زبانی» هرگز زبان وسیله‌ی انتقال پیام نیست. بلكه خود اصلی‌ترین عنصر شعر است. دوم مقاله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کاش دنیای دروغی در جهان ما نبود! فصلِ رفتن در شروع داستان ما نبود... تازگی ها ،ما به جای نان ،غمِ نان میخوریم مادرم می گوید؛ این غم در زمانِ ما نبود! گفت: علت چیست که پیکارها را باختیم؟ گفتمش چون هیچ تیری در کمانِ ما نبود! حاضریم از اشرف مخلوق بودن بگذریم طاقتِ این حجم غصّه در توانِ ما نبود! یک نفر ،وقت دعا لطفا بگوید "ای خدا، زندگی در این جهنم آرمان ما نبود..." درد سختی های دوران را تحمل کرده ایم؛ این تصور هیچ وقتی در گمان ما نبود عشق را اینبار دیگر، غیر قانونی ندان! غیر دلتنگی ، گناهی در میان ما نبود... زندگی سهمی برای هر کسی بخشیدُ، رفت آنچه از شادی پرش کرد استکان ما نبود...