eitaa logo
قرارگاه اساتید وطلاب انقلابی حوزه علمیه قم
2.6هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
8هزار ویدیو
207 فایل
كانال رسمي قرارگاه اساتيد و طلاب انقلابي حوزه علميه قم، تاسيس 1394 #محل تجمع خواص طرفدار حق #رسانه جبهه انقلاب از سراسر کشور #اخبار مجموعه انقلابی خود را در کانال ما منتشر کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟 در یکی از مدارس دور افتاده یاسوج معلمی دچار مشکل شد و موقتا برای یک ماه معلم جایگزینی بجای او شروع به تدریس کرد. این معلم جایگزین در یکی از کلاسها سوالی از دانش‌آموزی کرد که او نتوانست جواب دهد، بقیه دانش‌آموزان شروع به خندیدن و او را مسخره می‌کردند. معلّم متوجّه شد که این دانش آموز از اعتماد به نفس پایینی برخوردار است و همواره توسّط هم کلاسی هایش مورد تمسخر قرار می گیرد. زنگ آخر فرا رسید و وقتی دانش‌آموزان از کلاس خارج شدند، معلّم آن دانش‌آموز را فرا خواند و به او برگه‌ای برگه‌ای داد که بیتی شعر روی آن نوشته شده بود و از او خواست همان طور که نام خود را حفظ کرده، آن بیت شعر را حفظ کند و با هیچکس در مورد این موضوع صحبت نکند. در روز دوم معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن بیت شعر را پاک کرد و از بچّه ها خواست هر کس در آن زمان کوتاه توانسته شعر را حفظ کند، دستش را بالا ببرد. هیچکدام از دانش‌آموزان نتوانسته بود حفظ کند. تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز دیروزی بود که مورد تمسخر بچّه ها بود. بچّه ها از این که او توانسته در این فرصت کوتاه شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. معلّم خواست برای او کف بزنند و تشویقش کنند. در طول این یک ماه، معلّم جدید هر روز همین کار را تکرار می‌کرد و از بچّه ها می‌خواست تشویقش کنند و او را مورد لطف و محبّت قرار می‌داد. کم کم نگاه همکلاسی‌ها نسبت به آن دانش‌آموز تغییر کرد. دیگر کسی او را مسخره نمی‌کرد. آن دانش‌آموز خود نیز دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره معلّم سابقش "خِنگ" می‌نامید، نیست، پس دانش‌آموز تمام تلاش خود را می‌کرد که همواره آن احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن و ارزشمند بودن در نظر دیگران را حفظ کند. آن سال با معدّلی خوب قبول شد. به کلاس‌های بالاتر رفت. در کنکور شرکت کرد و وارد دانشگاه شد. مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی خود را گرفت و هم اکنون پدر پیوند کبد جهان است که در بیمارستان ابن سینای شیراز شهر صدرا صدها پیوند کبد انجام داده است. این قصه را *دکتر ملک حسینی* در کتاب زندگانی خود و برای قدردانی از آن معلّم که با یک حرکت هوشمندانه مسیر زندگی او را عوض نمود، نقل می‌کند. آن معلم کسی نبود جز *محمد بهمن بیگی* اَبَر مردی بزرگ که چون ستاره‌ای در دل شبهای سیاه روزگاران درخشید و معجزه کرد. استاد بهمن بیگی نویسنده‌ای چیره دست با ذهنی خلاق و مدیری لایق بود و نشان داد که اگر اراده باشد میتوان مردمی را از فرش به عرش رساند که نمونه آن دکتر ملک حسینی است. روحش جاودان و یادش گرامی 💐❤️ ✅ تریبون آزاد 🇮🇷 کانال قرارگاه اساتید و طلاب انقلابی 🍂 @gharar_a
🔅 ✍ یک شب را برای خدا بگذران... 🔹دزدی به خانه شیخی رفت و بسیار بگشت، اما چیزی نیافت که قابل دزدیدن باشد. 🔸خواست نومید بازگردد که ناگهان شیخ، او را صدا زد و گفت: ای جوان! سطل را بردار و از چاه، آب بکش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چیزی از راه رسید، به تو بدهم؛ مباد که تو از این خانه با دستان خالی بیرون روی! 🔹دزد جوان، آبی از چاه بیرون آورد، وضو ساخت و نماز خواند. 🔸روز شد، کسی در خانه شیخ را زد. داخل آمد و ۱۵۰ دینار نزد شیخ گذاشت و گفت: این هدیه، به جناب شیخ است. 🔹شیخ رو به دزد کرد و گفت: دینارها را بردار و برو؛ این پاداش یک شبی است که در آن نماز خواندی. 🔸حال دزد، دگرگون شد و لرزه بر اندامش افتاد. 🔹گریان به شیخ نزدیک‌تر شد و گفت: تاکنون به راه خطا می‌رفتم. یک شب را برای خدا گذراندم و نماز خواندم، خداوند مرا این‌چنین اکرام کرد و بی‌نیاز ساخت. مرا بپذیر تا نزد تو باشم و راه ثواب را بیاموزم. 🔸کیسه زر را برگرداند و از مریدان شیخ گشت. 🇮🇷 کانال قرارگاه اساتید و طلاب انقلابی 🍂 @gharar_a