🌿💕
نماز
اول
وقت
🔑کلیدگشایش کارهاست...
😍•°•°•🌱
#رهبرانه{🌸🍃}
باید وضـو بگیرم
قبل از نگاه رویَتـ💚
آیاتـ سجـده دارند
این چشــمها کهـ دارے☺️
#آقامونه ❤️
❤️ اینجا صحبت #عشق در میان است.
🌷°•| @khademoshohada_13
#سلام_آقاي_خوبم
خجالت میکشم آقا بگویم یارتان هستم....
که میدانی و میدانم فقط سربارتان هستم....
من و این بی وفایی ها و این توبه شکستن ها.....
حلالم کن که عمری موجب آزارتان هستم....😔✨
💫تعجیل درفرج #پنج شاخه گل صلوات📿
#اللـﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــ
صبحتون امام زمانی
🌷°•| @khademoshohada_13
🌸 #حدیث_روز 🌸
امیرالمؤمنین علی علیہ السلام مےفرمایند :
پسر عزيزم !
هيچ گنهڪاری را
نااميد نڪن .
چہ بسيار گناهڪاری ڪہ
عاقبتی خوش يافتہ است ...
📚 تحف العقول ، ص۹۱
🌷°•| @khademoshohada_13
#کلام_شهیـد ✨
شــہید هـادے:🌈
مـشڪـل کـارہای مـا ایـنہ
کـه براے رضــای همـہ ڪار مے ڪنیم 💌
بـہ جـز #ڂـدآ😶🎈
🌷°•| @khademoshohada_13
⭕️💢⭕️💢⭕️💢⭕️💢⭕️💢
اگه تونسے یه گناهے ترڪ کنے،
پشت سرش مَن مَن نڪن‼️
این منیَّت ها دودمان آدمو به باد میده...❗️
مراقب باشیم گرفتار منیَّت نشیم❗️
حاجے چے بگم پس⁉️
فقط بگو:
الهے شڪر...❤️
خدایا تو نبودے ڪے منو از گناه نجات مےداد⁉️
🌷°•| @khademoshohada_13
{ #عاشقانہ_دو_مدافع🌿}
#قسمت_نهم
هل شدم و گوشے از دستم افتادو رفت زیر صندلے
داشت میرسید ب ماشیـݧ از طرفے هرچقد تلاش میکردم نمیتونستم گوشے و بردارم
در ماشیـݧ و باز کرد سرشو آورد تو و گفت مشکلے پیش اومده دنبال چیزے میگردید؟؟
لبخندے زدم و گفتم:ن چ مشکلے؟؟؟فقط گوشیم از دستم افتاد رفت زیر صندلے
خندید و گفت:بسیار خوب
چند تا شاخہ گل یاس داد بهم و گفت اگہ میشہ اینارو نگہ دارید.
با ذوق و شوق گلهارو ازش گرفتم وبوشون کردم
و گفتم: مـݧ عاشق گل یاسم
اصـݧ دست خودم نبود این رفتار
خندید و گفت:میدونم
خودمو جم و جور کردم و گفتم:بلہ؟؟از کجا میدونید؟؟
جوابمو نداد حرصم گرفتہ بود اما بازم سکوت کردم
اصـݧ ازش نپرسیدم براے چے گل خریده حتے نمیدونستم کجا داریم میریم
مثل ایـݧ کہ عادت داره حرفاشو نصفہ بزنہ جوݧ آدمو ب لبش میرسونہ
ضبط و روشـݧ کرد
صداے ضبط زیاد بود تاشروع کرد ب خوندݧ مـݧ از ترس از جام پرید
سریع ضبط و خاموش کرد ببخشید خانم محمدے شرمندم ترسیدید ؟؟
دستم و گذاشتم رو قلبم و گفتم:
بااجازتوݧ
اے واے بازم ببخشید شرمنده
خواهش میکنم.
گوشیم هنوز زیر صندلے بود و داشت زنگ میخورد
بازم هر چقدر تلاش کردم نتونستم برش دارم
سجادے گفت خانم محمدے رسیدیم براتوݧ درش میارم از زیر صندلے
ب صندلے تکیه دادم
نگاهم افتاد ب آینہ اوݧ پلاک داشت تاب میخورد منم ک کنجکاو...
همینطورے ک محو تاب خوردن پلاک بودم ب آینہ نگاه کردم
اے واے روسریم باز خراب شده
فقط جلوے خودمو گرفتم ک گریہ نکنم
سجادے فهمید
رو کرد ب مـݧ و گفت:
دیگہ داریم میرسیم
دیگہ طاقت نیوردم و گفتم:
میشہ بگید کجا داریم میرسیم
احساس میکنم ک از شهر داریم خارج میشم
دستے ب موهاش کشید و گفت
بهشت زهرا....
پس واسہ همیـݧ دیروز بهم گفت نرم حدس زده بودماااا اما گفتم اخہ قرار اول ک من و نمیبره بهشت زهرا...
با خودم گفت اسماء باور کـݧ تعقیبت کرده چے فکر میکردے چے شد
با صداش ب خودم اومدم
رسیدیم خانم محمدے...
🌷°•| @khademoshohada_13
{ #عاشقانہ_دو_مدافع♥️ }
#قسمت_دهم
رسیدیم خانم محمدے...
_نزدیک قطعه ے شهدا نگہ داشت
از ماشیـݧ پیاده شد اومد سمت مـݧ و در ماشیـݧ و باز کرد مـݧ انقد غرق در افکار خودم بودم کہ متوجہ نشدم
_صدام کرد
بخودم اومدم و پیاده شدم
خم شد داخل ماشیـݧ و گوشے و برداشت
گرفت سمت مـݧ و گفت:
بفرمایید ایـݧ هم از گوشیتوݧ
دستم پر بود با یہ دستم کیف و چادرم و نگہ داشتہ بودم با یہ دستمم گلارو
_گوشے تو دستش زنگ خورد
تا اومد بده بہ من قطع شد و عکس نصفہ ای ک ازپلاک گرفتہ بودم اومد رو صفحہ
از خجالت نمیدونستم چیکار کنم
سرمو انداختم پاییـݧ و ب سمت مزار شهدا حرکت کردم
_سجادے هم همونطور ک گوشے دستش بود اومد دنبالم و هیچ چیزے نگفت
همینطورے داشتم میرفتم قصد داشتم برم سر قبر شهید گمنامم
اونم شونہ ب شونہ من میومد انگار راه و بلد بود و میدونست کجا دارم میرم
_رسیدیم من نشستم گلهارو گذاشتم رو قبر
سجادے هم رفت کہ آب بیاره گوشیم هنوز دستش بود
_از فرصت استفاده کردم تا رفت شروع کردم ب حرف زدݧ باشهیدم
سلام شهید جاݧ میبینے ایـݧ همون تحفہ ایہ ک سرے پیش بهت گفتم
کلا زندگے مارو ریختہ بهم خیلے هم عجیب غریبہ
عادت داشتم باهاش بلند حرف بزنم
یہ نفر از پشت اومد سمتم و گفت:
مـݧ عجیب و غریبم؟؟؟
سجادے بود
واااااااے دوباره گند زدے اسماء
از جام تکوݧ نخوردم
اصلا انگار اتفاقے نیوفتاده روی قبرو با آب شست و فاتحہ خوند
سرمو انداختہ بودم پاییـݧ
خانم محمدے ایرادے نداره
بهتره امروز دیگہ حرفامونو بزنیم
تا نظر شما یکم راجب مـݧ عوض بشہ
حرفشو تایید کردم
_خوب علے سجادے هستم دانشجوے رشتہ ے برق تو یہ شرکت مخابراطے مشغول کار هستم و الحمدوللہ حقوقم هم خوبہ فکر میکنم بتونم....
_حرفشو قطع کردم
ببخشید اما مـݧ منتظرم چیزهاے دیگہ اے بشنوم
با تعجب سرشو آورد بالا و نگام کرد
بلہ کاملا درست میفرمایید
دفہ ے اول تو دانشگاه دیدمتو....
🌷°•| @khademoshohada_13
[ #پیشنهاد_اسم_کاربری...💚]
خــادم الشـﮩـدا...ღ
°•|ویژه اعضا|•°
🌷°•| @khademoshohada_13
[ #اسم_کاربری...♥️]
.❀.عــبد الزهــرا.❀.
~ویژه اعضا~
🌷°•| @khademoshohada_13
[ #اسم_کاربری...💚]
شـﮩـیــگُـمنامــد
``ویژه اعضا``
🌷°•| @khademoshohada_13
| بیو🍃 |
دل در اسارت ِ حسین ِ زهراست💔
🌷°•| @khademoshohada_13
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
{تم شهیدانه...💚}
•|شهید سیدمیلاد مصطفوی|•
اگه استفاده کردید یه صلوات هم برای سلامتی و ظهور آقا بفرستید
🌷°•| @khademoshohada_13
🍀#ابراهیـم همیشہ در مقابل بدے دیگران گذشت داشت.
بارها بہ من مے گفت:
✨"طورے #زندگے و #رفاقت ڪن ڪہ احترامت
را داشته باشند.
مے گفت:
"این دعواها و مشڪلات خانوادگے را ببین بیشتر بہ خاطر اینه ڪہ ڪسے گذشت نداره.
بابا #دنیا ارزش این همہ اهمیت دادن نداره.
💎 #آدم اگه بتونہ توے این دنیا براے خدا ڪارے ڪنہ ارزش داره."
#سیـره_ابراهیـم🌷
🌷°•| @khademoshohada_13
😂😂طنز جبهه ها😂😂
راننده آمبولانس بودم در خط حلبچه، یك روز با ماشین بدون زاپاس رفته بودم جلو شهید و مجروح بیاورم. دست بر قضا یكی از لاستیكها پنچر شد.
رفتم واحد بهداری و به یكی از برادران واحد گفتم: آپاراتی این نزدیكیها نیست؟ مكثی كرد و گفت: چرا چرا. پرسیدم: كجا؟
جواب داد: لاستیك را باز كن ببر آن طرف خاكریز (منظورش محل استقرار نیروهای عراقی بود) به یك دو راهی می رسی، بعد دست چپ صد متر جلوتر سنگر فرماندهی است. برو آنجا بگو مرا فلانی فرستاده، پسر خاله ات! اگر احیانا قبول نكرد با همان لاستیك بكوب به مغز سرش ملاحظه منرا نكن.
🌷°•| @khademoshohada_13