🌷🍃
🍃
#چفیه
| #ڪلامشهید |
عشق به خانواده⇩
جواد به خانواده #عشق میورزید
و شماره همسرش را در گوشے به
۷۲۱ ذخیــــره ڪرده بود، مےگفت
فلسفه این شماره اینه ڪه در هفت
آسمان و دو عـالم یڪ نفر همسر من نمیشه...😌♥️
#شهیدمدافعحرمجوادمحمدے
#شهدارایادڪنیمباذڪرصلوات
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة
#اللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَليِّٖكَ_الْفَرَج »
#کمی_با_شهدا 🥀
@gharar_shohada_313
♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
⚘﷽⚘
🌷برادران و خواهران توصيه
شديدميكنم به شمادر #تربيت نسل
خردسال و نوجوان زيرا كه تضمين
#آينده اسلام است.
🌷اين غنچههاي #نشكفته رادريابيد و
شما هستيدكه از اين افراد ميتوانيد #بزرگان فردا رابسازيد.
🌷ازاين زمينههاي مناسب براي #رشد
كه شكل نگرفته استفاده كنيم و طبق
#احكام خداشكل دهيم.
🌷پدران ومادران درآشنايي
فرزندانشان با #قرآن و جلسات و
برنامـه هاي #مذهبي بكوشيد و #تشويقشان كنند.
#قسمتی_از_وصیت_نـامـہ📝
#شهیـد_حـسـن_تـــرک🌺
#شهدارایادڪنیمباذڪرصلوات
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة
#اللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَليِّٖكَ_الْفَرَج »
#کمی_با_شهدا 🥀
@gharar_shohada_313
♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
🍃بسمـ رب شهدا 🍃
#خاطره
- بچه جان این چه طرز خوابیدنه؟
مگه کارتن خوابی تو؟
- مگه چطوری خوابیدم!
- پاشو یه تشک بنداز زیرت، یه پتو بکش روت! تو این سرما چرا اینطوری میخوابی؟
- اینطوری راحت ترم!
- کلیه هات سرما میخورن، مریض میشی.
.
هرشب حاج علی آقا این حرفها رو تکرار میکرد و با دلخوری از اتاق محمدرضا بیرون میرفت. شبهای سرد زمستون بدون پتو روی فرش میخوابید. نیمه شبها مادر پتو میکشید روش اما صبح پتو تا شده کنار اتاق بود.
هرشب ازش می پرسیدیم: چرا؟
تا بالاخره جواب داد: مامان چرا هرشب پتو میاری برام؟ من باید یاد بگیرم روی خاک بخوابم اینجا که فرش هم هست!
شاید داشت خودشو برای سختی های جهاد آماده می کرد، شاید برای در خاک و خون خفتن... هرچه بود آرمان و عقیده و هدفش را خیلی جدی گرفته بود. اگر می گفت سرباز امام زمانم، در عمل هم خود را مجبور به سربازی میکرد حتی اگر مولایش را نبیند. محمد اهل زندگی بود، قشنگ هم زندگی می کرد اما اهل دنیا نبود. زندگی اش آرمان و عقیده اش بود نه دنیایش.
وقتی در خاک خوابید، وقتی صورت برخاک گذاشت و شد مصداق کوچکی از خَدُّ التَریب، وقتی برایش می خواندم: اِسمَع،اِفهَم یا محمدرضا ابن علی، صدایش در گوشم طنین می انداخت: باید یاد بگیرم روی خاک بخوابم...
---------------------------
گفتی که به وصلم برسی زود، مخور غم
آری، برسم ، گر ز غمت زنده بمانم !!
.
#آرزویت_کنم_برآورده_شدن_بلدی_؟
#من_سخت_نمی_گيرم_سخت_است_جهان_بی_تو
#یاعلی
نقل از خواهر شهید محمدرضا دهقان امیری در پست اینستاگرام
#شهدارایادڪنیمباذڪرصلوات
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة
#اللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَليِّٖكَ_الْفَرَج »
#کمی_با_شهدا 🥀
@gharar_shohada_313
♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
#سخن_شهید✨
یاد حرف حاج قاسم افتادم ڪہ میگفت↓
بایـد بہ این #بلوغ برسیم
کہ نباید دیده شویم
آنکس کہ باید ببیند میبیند
اݪحق کہ راست میگفتـــ 🌱
#سردار_مـن🕊
#شهدارایادڪنیمباذڪرصلوات
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة
#اللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَليِّٖكَ_الْفَرَج »
#کمی_با_شهدا 🥀
@gharar_shohada_313
♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡
🔅 شبی از شبهای تحصیل، نشسته بود در اتاقش به انجام تکالیف. رفتم برای شام صدایش کنم. گفت: «گیر کردهام در حل ۲ تا مسئله ریاضی. معلم، توپ چهلتکه جایزه گذاشته برایش. اگر اجازه بدهی، تا این ۲ مسئله را حل نکنم شام بیشام!» بیخیالش شدم تا به درسش برسد. یک ساعت بعد، دوباره رفتم اتاقش. دیدم هنوز مشغول است. صدایش کردم؛ متوجه نشد! گرم کاری میشد، چنان دل میداد که تا تکانش نمیدادی، ملتفت سر و صدای اطرافیان نمیشد. دوباره یک ساعت بعد صدایش کردم. افاقه نکرد. نیم ساعت بعد به حاج آقا گفتم: «شما برو صدایش کن بلکه آمد شامش را خورد!» حاجی نرفته برگشت، و دیدم با یک پتو دارد میرود اتاق محمود! صبح برای نماز از خواب بلندش کردم؛ «شام که نخوردی! لااقل بگو بدانم مسئلهها را حل کردی یا نه؟» خندید و گفت: «حل کردم آنهم چهجور! برای هر ۲ مسئله، از ۳ طریق به جواب رسیدم!» محمود عاشق فوتبال بود. توپ چهلتکه هم خیلی دوست داشت! ظهر از مدرسه برگشت خانه. گفتم: «پس جایزهات کو؟» از جواب طفره رفت! تا اینجا را حالا شما داشته باشید.
🔅 ۴۰ روز، فوق فوقش ۵۰ روز از شهادت محمود گذشته بود که زنگ خانه به صدا درآمد. حاجی رفت در را باز کرد. عاقلهمردی پشت در بود؛ «من دبیر ریاضی محمود بودم. کلی هم گشتم تا خانه شما را پیدا کنم». حاجی دعوتش کرد بیاید تو، «نه» آورد؛ «قصد مزاحمت ندارم!» و بعد ادامه داد؛ «من سه سال دبیر ریاضی محمودتان بودم. این را سال آخر فهمیدم که محمود، مسائل ریاضی را خودش حل میکرد اما صبح، زودتر میآمد کلاس، حل مسئله را هر بار به یکی از دانشآموزان که عمدتا هم از قشر پایین بودند یاد میداد و جایزه هم اغلب به همان دانشآموز میرسید، چون محمود از چند راه به جواب میرسید. من به طریقی سال سومی که دبیر ریاضی محمود بودم متوجه ماجرا شدم. از قبل هم البته برایم بسیار عجیب بود؛ «چرا محمود که همیشه ریاضی را ۲۰ میگیرد، هیچ وقت برنده این جوایز نمیشود؟!» کشیدمش کنار؛ «امروز از فلانی شنیدم این مسئله را تو حل کردهای!» اول بنا کرد طفره رفتن، بعد قبول کرد!
«چرا؟»
🔅 جواب داد: «همین فلانی، اولا یک مسئله ریاضی را یاد گرفته از چند راه حل کند. این کار بدی است آقا معلم؟ ثانیا جایزه کتانی بود و من خودم کتانی دارم. آیا بهتر نبود این کتانی برسد دست این دوستمان که کتانیاش از چند جا پاره شده؟» من آنجا فهمیدم چه روح بلندی دارد این محمود شما. خواستم موضوع را با مدیر مدرسه درمیان بگذارم تا از کاوه، سر صف صبحگاه، تقدیر شود. قسمم داد؛ «اگر برای کس دیگری این موضوع را لو بدهید، دیگر این مدرسه نمیآیم»
#شهید_محمود_کاوه
💬 راوی؛مادر بزرگوار شهید کاوه
#شهدارایادڪنیمباذڪرصلوات
#اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة
#اللّٰهُمَّ_عَجِّلْ_لِوَليِّٖكَ_الْفَرَج »
#کمی_با_شهدا 🥀
@gharar_shohada_313
♡✧❥꧁♥️꧂❥✧♡