eitaa logo
قرار اندیشه
244 دنبال‌کننده
500 عکس
238 ویدیو
5 فایل
✦؛﷽✦ 🍀چیزهای زیادی برای دیدن هست، ولی چه وقت می‌توان دید؟ قرار اندیشه، محفلی است برای دیدن‌های ساده و گفتن‌های بی‌پیرایه تا لابلای قلم‌زدن‌ها خود را بیابیم و تحقق خود را رقم زنیم... راه ارتباط: @ta_ghaf @Rrajaee
مشاهده در ایتا
دانلود
باید چون دختر قیصر از مشهورات زمانه بگریزی و نرگس شوی تا در وجودت مهدی بارور شود و عالم را از بوی گل نرگس سرشار کنی ... باید به عهدت باز گردی تا موعود را بیابی، باید به سرآغاز رجعت کنی و صفا و صداقت کودکی را تجدید کنی تا عالمی دیگر برایت محقق شود و عقل انتظار در وجودت شکوفا گردد؛ عقلی که عزم تو در خلاف عادت را جزم می کند. آری این گونه است که مهیای بقیه الله می شوی و زمان و صاحبش را می یابی. 🦋خود را به عهد کودکی ام بردن آرزوست... @kooodaki @gharare_andishe
13.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زن ایرانی راهبه نیست، اما از راهبه پاک‌تر است و طیبه و طاهره است. سرباز نیست، اما به قدر سرباز میدان جنگ شجاعت دارد و با این که جهاد در میدان‌های رزم بر او واجب نیست، اما به قدر یک جهادگر در راه خدا تلاش می‌کند و در تمام صحنه‌ها حضور دارد. *رهبر انقلاب، ٧/ ١١/ ٦٣* @gharare_andishe
آیا می‌توان در جهانی که همه چیز را با نگاه بدیهی و تکرار آمیز از سر مسامحه می گذرانند، از حدیث انتظار گفت و شنید؟ آیا می‌توان کمی درنگ کرد و دوباره بشنویم:"افضل الاعمال امتی، انتظار الفرج" چگونه است که برترین عمل، انتظار فرج است؟ اگر انتظار، بزرگترین عمل است؛ پس راه و رسم آن چیست؟ شاید اکنون راحت تر بپذیریم که به اندازه کافی به فقر تفکر دچاریم؛ همه ما در فکر کردن آنقدر سهل انگاریم که به حضور این زائر مرموز و زیرک، در همه جا توجهی نداریم. چرا که در این روزگار، ما همه چیز را به سریع ترین و منحط ترین وجه، تلقی می کنیم فقط برای اینکه فورا و آناَ فراموش کنیم و انتظار نیز هم... چگونه است که تجمّعات و انجمن ها و جشن های نیمه شعبان، هر ساله و پی‌درپی برپا می شوند ولی انگار که از جهت فکری روی در فقیرتر شدن دارند؛ آن قدر که نتوانسته ایم که در لابلای این شور های پرازدحام، گریز از تفکّر را تذکر بدهیم که کجاست انتظار و چیست ؟ می شود که به نسبت خود با این مفهوم و واژه دوباره فکر کنیم؟ آیا ما نسبت به انتظار، از بسیاری از مشهورات عبور کرده‌ایم؟ ساده‌انگاری ما برای انتظار، آنقدر عمق یافته که هیچ پروایی برای فرهنگ آن در فکر و عمل نداریم؛ اگر مقام انتظار، مقام بالاترین عبادت است و ما نیز واجد آن شده ایم، باید در اکنون تاریخ راهی باز شود، راهی که شدن ها را میسر می کند. و مگر انتظار چیزی جز نوید آینده ای درخشان است؟ آینده ای که گرچه مسیرش صعب العبور هست ولی غیر ممکن نیست. و مگر بشری که بی عالَم است را می‌توان به انتظار دعوت کرد؟ با کدامین زبان باید او را شنوا کرد؟ انگار انتظار را در مادر شهید می‌توان به نظاره نشست، آنگاه که او هنوز منتظر فرزندش است؛ همان که با ناوچه پیکان در عرصه دریا شناور بوده است. گرچه به او گفته بودند که ناوچه با سرنشینانش در عملیات بسیار مهم مروارید، در طی یک جنگ دریایی، در دل آب های خلیج فارس آرام گرفته است؛ اما هیچ گاه مادر را نمی توان ناامید کرد. گویی تولد انتظار در مقام مادری به بلوغ و ظهور می رسد، او امیدوارانه، بازگشت فرزندش را که آموزش دیده آمریکا هم بود انتظار می کشید؛ آن قدر که شب ها درب منزل را باز می گذاشت: "...درب حیاط باز باشد، شاید مَحمَّد بیاید، پشت در معطل نماند..." در عصر بی‌خانمانی و تنهایی بشر، در مقام مادر می‌توان انتظاری مَملُوّ از امید را درک کرد؛ او در هر حادثه‌ای با آن که آینده برایش مشخص نیست، اما امیدوار به بازگشت فرزند است و این امید جزء لاینفک انتظار اوست. و این امید و توکل به وعده های الهی همان گمشده بشر در تمدن تکنیک زده است. روزگاری که همه چیزش مدیریت شده و روشن است؛ آن هم به اتّکای شرایطی که از پیش، برای خود تعیین کرده است و خلاف آمد آن یعنی بی آیندگی و یأس و سوء مدیریت. و حال آن که انتظار یعنی در دل هر حادثه ای از آن عبور کنی و به وجودی فراتر از آن بیندیشی. @ziafat_andishe @gharare_andishe
شاید بتوان گفت که دنیای امروز، دنیای بی‌تعلقی امور به یکدیگر است، در این دنیا انسان همه‌ی توان خود را به کار می‌گیرد تا شرایط تاثیر و تأثر پدیده‌ها را فراهم کند و اگر نتیجه‌ و اثری در کارها نبیند، احساس بیهودگی و سرخوردگی به او دست می‌دهد و البته ممکن است در این بین انسان به اثرات ظاهری و سطحی دل خوش کند و آنها را ثمره‌ی واقعی کارها بداند و عمر خویش را با خیال خوش و توهم سپری کند.... «زن» نیز از این حال خارج نیست، شاید او هم به دنبال اثر حقیقی خود در دنیای پیرامونش است و می‌خواهد ردپایی از خود در زمینه‌های مختلف بر جای بگذارد، چه‌بسا بتوان گفت زن امروز بیش از هر کس و هر چیز، اضطرارِ مجسم و ظاهر شده‌ی انسان است که به هر وسیله‌ای بغض فروخورده‌ی خود را فریاد می‌زند. شاید اغراق نباشد اگر بگوییم، وضع کنونی انسان را در وجود زن، ظاهرتر و واضح‌تر می‌توان دید...زن در پایان راه خود قرار دارد، نه در خانه خود را می‌بیند و نه در مادری کردن، نه در تحصیلات، نه در شغل و نه حتی در بذل تن خود به نگاه‌های کاسب‌کار.... با همه‌ی اینها آنچه در این دنیای معلق، زن را ملجأ است و باعث سکونت او می‌شود و به بیان دیگر، به او «وجود» هبه می‌کند، کجاست؟ وجودی که او را واجد اثر می‌کند چگونه یافت می‌شود؟ 💠شاید زن تشنه‌ی وجود کسی‌ست که بتواند، دستان ناتوان او را بگیرد و حرف‌های ناگفته‌ی او را بشنود و دردِ دلش را التیام بخشد، وجود مبارک کسی که چشم به راه بازگشتِ زن باشد، و در پس احوالات زن امروز انتظار او را ببیند... 💠از این‌رو که زن پایان راه را بیشتر تجربه می‌کند، پس در وجود او انتظار و تمنای شروع راه جدید، نگاه جدید و دنیای جدید بیشتر رخ می‌نماید و چه بسا از این حیث زن به شروع و بنیان عالم دِگر نزدیک‌تر است، و به همین سیاق این زن است که راه آینده را می‌گشاید... @gharare_andishe
فلسفه ماده آموزشی نیست و هیچ حوزه ای از دانش نیست که در جایی خارج از وجود ماهوی بشری قرار داشته باشد. فلسفه به گرد بشر روز و شب به مانند آسمان و زمین است و حتی نزدیک‌تر از این دو به بشر است. چیزی به مانند روشنایی که میان روز و شب آرام می‌گیرد که اما بشر همواره از آن چشم می‌پوشد چراکه وی فقط آن چیزی را دنبال می‌کند که برایش در روشنایی به طلعت آید. هر از گاهی نیز بشر این روشنایی را انگار از آنِ او باشد، به مراقبه می‌نشیند و این بدان هنگام است که تاریکی فرارسد. ولی از آن پس او در پیشگاه این روشنایی به هوش تر نیست، چراکه وی را عادت آن بوده که این روشنایی خود بازگردد. 📚تفکر و شاعری/ مارتین هایدگر @gharare_andishe
گاه مسئله را در اصالت فکر یا عمل تعریف می‌کنیم اما گویی ابتدا باید بود تا بتوان اندیشید یا عمل کرد. ما باید اول باشیم تا بیاندیشیم و عمل کنیم اما به راستی بودن چیست؟! کجاست؟ اکنون و حال «بودن» چگونه است؟ ما به بودن خود التفات نداریم؛ نمی‌توانیم ببینیم کجاییم! چگونه‌ایم! طاقت اندیشیدن به آن را نداریم و بودن خود را نمی‌یابیم. بودنی که اکنون و در این زمانه گویی با تاریخ گره خورده است. اما به راستی بودن تاریخی چیست؟ گویی بودنِ تاریخی، همان امامی است که بیش از هزار سال است که منتظر است... و به راستی ما چه می‌فهمیم هزار سال انتظار را؟ ما که همین غزه بی‌تابمان کرده و نمی‌دانیم چگونه می‌توان آن را تاب آورد اگر بخواهی چشم بر هم نگذاری و در حضور انسانی حاضر باشی و اصالتی که با وجود است را بیابی!!! چگونه می‌توان بی‌تاب امامی شد که در پس هزار سال، همین نزدیک نزدیک است؟! نزدیک‌تر از خودمان به ما، مهربان‌تر از هر پدر که بودن ما به او بسته است، همان حضور تاریخی انسان، همان بودنی که در پی‌اش روانیم... کی می‌شود که تو ما را ببینی و ما تو را.... 🖊 @gharare_andishe
به راستی که زندگی حقیقی در همین آرامش دل و آسودگی فکر است و بس.... و این بزرگترین و باارزش‌ترین ثروتی است که هرکس می‌تواند داشته باشد. و این ثروت برای همه انسانها گذاشته شده و هرکس در طلب آن باشد، به آن خواهد رسید. این آرامش حتما گره خورده است با یاد و ذکر خدای مهربانمان... این‌قدر این گنج برای همه‌ی انسانها در دسترس است و همه جای جهان هست که انسان با کمترین تفکر در این باب می‌تواند دریابد یکپارچگی که در زمان ظهور امام زمان در عالم اتفاق خواهد افتاد. آن زمان دیگر چند دستگی بین انسانها نخواهد بود و تفاوت‌های قومی، نژادی، دینی و... عامل جدایی بین انسانها نخواهد شد چون نیرویی قوی‌تر انسانها را به هم وصل می‌کند. شاید آن نیروی قوی از حضور دل‌هایی که در صحنه آمده‌اند و خالصانه زندگی کرده‌اند، به وجود آمده باشد. بودن‌هایی که متفاوت از بودن‌هایی هستند که در زمان قبل بوده... و چه زیبااااا و باشکوه خواهد بود آن زمان! و چقدر زمین و آسمان به هم نزدیک خواهد بود و چقدر زندگی‌ها در آرامش و سرور خواهد بود. @gharare_andishe
انتظار یعنی دوست داشتن کسی و فکر کردن به او در همه لحظات و مشتاق دیدار او بودن... و البته حرکت و نزدیکی هردو به هم... و در این انتظار حرکت باید باشد. حرکت یک سویه، شاید هم دوسویه هم عاشق هم معشوق؛ اما از آنجایی که اهل بیت مهربان ما بیشتر از ما مشتاق هستند، پس آنها به سوی ما آمده‌اند تا حدی که خدای متعال اجازه داده است و باقی‌اش می‌ماند تلاش ما و لطف او و تمام. @gharare_andishe