eitaa logo
📚📖 مطالعه
94 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
126 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
| ۵۷ همسایه نو مرد انصاری خانه جدیدی در یکی از محلات مدینه خرید و به آنجا منتقل شد. تازه متوجه شد که همسایه ناهمواری نصیب وی شده. به حضور رسول اکرم آمد و عرض کرد: «در فلان محله، میان فلان قبیله خانه‌ای خریده‌ام و به آنجا منتقل شده‌ام، متأسفانه نزدیکترین همسایگان من شخصی است که نه تنها وجودش برای من خیر و سعادت نیست، از شرش نیز در امان نیستم. اطمینان ندارم که موجبات زیان و آزار مرا فراهم نسازد.». رسول اکرم چهار نفر: علی، سلمان، ابوذر و شخصی دیگر را- که گفته‌اند مقداد بوده است- مأمور کردبا صدای بلند در مسجد به عموم مردم از زن و از مرد ابلاغ کنند که «هرکس همسایگانش از آزار او در امان نباشند ایمان ندارد.». این اعلام در سه نوبت تکرار شد. بعد رسول اکرم با دست خود به چهار طرف اشاره کرد و فرمود: «از هر طرف تا چهل خانه همسایه محسوب می‌شوند.»[1] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] . کافی، جلد 2، باب «حق الجوار»، صفحه 666 ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۵۸ آخرین سخن‏ تا چشم‏ام حمیده، مادر امام کاظم علیه السلام، به ابوبصیر- که برای تسلیت گفتن به او به مناسبت وفات شوهر بزرگوارش امام صادق آمده بود- افتاد اشکهایش جاری شد. ابوبصیر نیز لختی گریست. همینکه گریه‏ام حمیده ایستاد، به ابوبصیر گفت: «تو در ساعت احتضار امام حاضر نبودی، قضیه عجیبی اتفاق افتاد.». ابوبصیر پرسید: «چه قضیه‏ای؟» گفت: «لحظات آخر زندگی امام بود. امام دقایق آخر عمر خود را طی می‌کرد. پلکها روی هم افتاده بود. ناگهان امام پلکها را از روی هم برداشت و فرمود: «همین الآن جمیع افراد خویشاوندان مرا حاضر کنید.» مطلب عجیبی بود.در این وقت امام همچو دستوری داده بود. ما هم همت کردیم و همه را جمع کردیم. کسی از خویشان و نزدیکان امام باقی نماند که آنجا حاضر نشده باشد. همه منتظر و آماده که امام در این لحظه حساس می‌خواهد چه بکند و چه بگوید. «امام همینکه همه را حاضر دید، جمعیت را مخاطب قرار داده فرمود: شفاعت ما هرگز نصیب کسانی که نماز را سبک می‌شمارند نخواهد شد.»[1] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] . بحارالانوار، ج 11/ ص 105. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۵۹ نُسَیبه‏ اثری که روی شانه نسیبه دختر کعب- که به نام پسرش عماره «ام عماره» خوانده می‌شد- باقی مانده بود، از یک جراحت بزرگی در گذشته حکایت می‌کرد. زنان و بالاخص دختران و زنان جوانی که عصر رسول خدا را درک نکرده بودند یا در آن وقت کوچک بودند، وقتی که احیانا متوجه گودی سرشانه نسیبه می‌شدند، با کنجکاوی زیادی از او ماجرای هولناکی را که منجر به زخم شانه‏اش شده بود می‌پرسیدند. همه میل داشتند داستان حیرت‏انگیز نسیبه را در صحنه «احد» از زبان خودش بشنوند. نسیبه هیچ فکر نمی‌کرد که در صحنه احد با شوهرو دو فرزندش دوش به دوش یکدیگر بجنگند و از رسول خدا دفاع کنند. او فقط مشک آبی را به دوش کشیده بود برای آنکه در میدان جنگ به مجروحین آب برساند. نیز مقداری نوار از پارچه تهیه کرده و همراه آورده بود تا زخمهای مجروحین را ببندد. او بیش از این دو کار، در آن روز، برای خود پیش بینی نمی‌کرد. مسلمانان در آغاز مبارزه، با آنکه از لحاظ عدد زیاد نبودند و تجهیزات کافی هم نداشتند، شکست عظیمی به دشمن دادند. دشمن پا به فرار گذاشت و جا خالی کرد، ولی طولی نکشید، در اثر غفلتی که یک عده از نگهبانان تل «عینین» در انجام وظیفه خویش کردند، دشمن از پشت سر شبیخون زد، وضع عوض شد و عده زیادی از مسلمانان از دور رسول اکرم پراکنده شدند. نسیبه همینکه وضع را به این نحو دید، مشک آب را به زمین گذاشت و شمشیر به دست گرفت. گاهی از شمشیر استفاده می‌کرد و گاهی از تیر و کمان. سپرمردی را که فرار می‌کرد نیز برداشت و مورد استفاده قرار داد. یک وقت متوجه شد که یکی از سپاهیان دشمن فریاد میکشد: «خود محمد کجاست؟ خود محمد کجاست؟» نسیبه فورا خود را به او رساند و چندین ضربت بر او وارد کرد، و چون آن مرد دو زره روی هم پوشیده بود ضربات نسیبه چندان در او تأثیر نکرد، ولی او ضربت محکمی روی شانه بی‏دفاع نسیبه زد که تا یک سال مداوا می‌کرد. رسول خدا همینکه متوجه شد خون از شانه نسیبه فوران می‌کند، یکی از پسران نسیبه را صدا زد و فرمود: «زود زخم مادرت را ببند.» وی زخم مادر را بست و باز هم نسیبه مشغول کارزار شد. در این بین نسیبه متوجه شد یکی از پسرانش زخم برداشته، فورا پارچه‌هایی که به شکل نوار برای زخم بندی مجروحین با خود آورده بود درآورد و زخم پسرش را بست. رسول اکرم تماشا می‌کرد و از مشاهده شهامت این زن لبخندی در چهره داشت. همینکه نسیبه زخم فرزند را بست به او گفت: «فرزندم زودحرکت کن و مهیای جنگیدن باش.» هنوز این سخن به دهان نسیبه بود که رسول اکرم شخصی را به نسیبه نشان داد و فرمود: «ضارب پسرت همین بود.» نسیبه مثل شیر نر به آن مرد حمله برد و شمشیری به ساق پای او نواخت که به روی زمین افتاد. رسول اکرم فرمود: «خوب انتقام خویش را گرفتی. خدا را شکر که به تو ظفر بخشید و چشم تو را روشن ساخت.». عده‏ای از مسلمانان شهید شدند و عده‌ای مجروح. نسیبه جراحات بسیاری برداشته بود که امید زیادی به زنده ماندنش نمی‌رفت. بعد از واقعه احد، رسول اکرم برای اطمینان از وضع دشمن، بلافاصله دستور داد به طرف «حمراء الاسد» حرکت کنند. ستون لشکر حرکت کرد. نسیبه نیز خواست به همان حال حرکت کند، ولی زخمهای سنگین اجازه حرکت به او نداد. همینکه رسول اکرم از «حمراء الاسد» برگشت، هنوز داخل خانه خود نشده بود که شخصی را برای احوالپرسی نسیبه فرستاد. خبر سلامتی او را دادند. رسول خدا از این خبر خوشحال و مسرور شد[1] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] . شرح ابن ابی الحدید، جلد 3، صفحات 568- 570، نقل از مغازی واقدی. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
| ۶۰ خواهش مسیح‏ عیسی علیه السلام به حواریین گفت: «من خواهش و حاجتی دارم، اگر قول می‌دهید آن را برآورید بگویم.» حواریین گفتند: «هرچه امر کنی اطاعت می‌کنیم.». عیسی از جا حرکت کرد و پاهای یکایک آنها را شست. حواریین در خود احساس ناراحتی می‌کردند، ولی چون قول داده بودند خواهش عیسی را بپذیرند تسلیم شدند و عیسی پای همه را شست. همینکه کار به انجام رسید، حواریین گفتند: «تو معلم ما هستی، شایسته این بود که ما پای تو را می‏شستیم نه تو پای ما را.».عیسی فرمود: «این کار را کردم برای اینکه به شما بفهمانم که از همه مردم سزاوارتر به اینکه خدمت مردم را به عهده بگیرد «عالم» است. این کار را کردم تا تواضع کرده باشم و شما درس تواضع را فرا گیرید و بعد از من که عهده‏دار تعلیم و ارشاد مردم می‌شوید راه و روش خود را تواضع و خدمت خلق قرار دهید. اساسا حکمت در زمینه تواضع رشد می‌کند نه در زمینه تکبر، همان گونه که گیاه در زمین نرم دشت می‌روید نه در زمین سخت کوهستان.»[1] ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] . وسائل، ج 2/ ص 457. ╭─────๛- - - 📖 ┅╮ │📚 @ghararemotalee │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۳۰ 📜 متن : ... وَ الْوَاجِبُ عَلَیْکَ أَنْ تَتَذَکَّرَ مَا مَضَى لِمَنْ تَقَدَّمَکَ مِنْ حُکُومَة عَادِلَة، أَوْ سُنَّة فَاضِلَة، أَوْ أَثَر عَنْ نَبِیِّنَا صَلَّى اللهِ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَ سَلَّمَ أَوْ فَرِیضَة فِی کِتَابِ اللهِ، فَتَقْتَدِیَ بِمَا شَاهَدْتَ مِمَّا عَمِلْنَا بِهِ فِیهَا وَ تَجْتَهِدَ لِنَفْسِکَ فِی اتِّبَاعِ مَا عَهِدْتُ إِلَیْکَ فِی عَهْدِی هَذَا وَ اسْتَوْثَقْتُ بِهِ مِنَ الْحُجَّةِ لِنَفْسِی عَلَیْکَ لِکَیْلاَ تَکُونَ لَکَ عِلَّةٌ عِنْدَ تَسَرُّعِ نَفْسِکَ إِلَى هَوَاهَا. وَ أَنَا أَسْأَلُ اللهَ بِسَعَةِ رَحْمَتِهِ وَ عَظِیمِ قُدْرَتِهِ عَلَى إِعْطَاءِ کُلِّ رَغْبَة، أَنْ یُوَفِّقَنِی وَ إِیَّاکَ لِمَا فِیهِ رِضَاهُ مِنَ الاِْقَامَةِ عَلَى الْعُذْرِ الْوَاضِحِ إِلَیْهِ وَ إِلَى خَلْقِهِ مَعَ حُسْنِ الثَّنَاءِ فِی الْعِبَادِ، وَ جَمِیلِ الاَْثَرِ فِی الْبِلاَدِ وَ تَمَامِ النِّعْمَةِ وَ تَضْعِیفِ الْکَرَامَةِ وَ أَنْ یَخْتِمَ لِی وَ لَکَ بِالسَّعَادَةِ وَ الشَّهَادَةِ، إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. وَ السَّلاَمُ عَلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً، وَ السَّلاَمُ. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
🗞️ : ↓↓↓↓↓↓ 📄 ... بر تو واجب است که همواره به ياد حکومت هاى عادلانه پيش از خود باشى و همچنين به سنّت هاى خوب يا آثارى که از پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) رسيده يا فريضه اى که در کتاب الله آمده است توجّه کنى و به آنچه از اعمال ما در حکومت ديده اى اقتدا نمايى. و نيز بر تو واجب است که نهايت تلاش خويشتن را در پيروى از آنچه در اين به تو توصيه کرده ام به کار گيرى و من حجت خود را بر تو تمام کرده ام تا اگر نفس سرکش، بر تو چيره شود عذرى نزد من نداشته باشى. من از خداوند با آن رحمت وسيع و قدرت عظيمى که بر اعطاى هر خواسته اى دارد مسئلت دارم که من و تو را موفق بدارد تا رضاى او را جلب کنيم از طريق انجام کارهايى که ما را نزد او و خلقش معذور مى دارد توأم با مدح و نام نيک در ميان بندگان و آثار خوب در تمام شهرها و (نيز تقاضا مى کنم که) نعمتش را (بر من و تو) تماميت بخشد و کرامتش را مضاعف سازد. و از (خداوند بزرگ مسئلت دارم) که زندگانى من و تو را با سعادت و پايان بخشد که ما همه به سوى او باز مى گرديم و سلام و درود (پروردگار) بر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) و دودمان طيب و پاکش باد; سلامى فراوان و بسيار. والسلام. ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح و تفسیر حجت را بر تو تمام کردم امام(علیه السلام) در این بخش (سى امین و آخرین بخش این عهدنامه) به سه نکته پرداخته است: نخست مى فرماید: «بر تو واجب است که همواره به یاد حکومت هاى عادلانه پیش از خود باشى و همچنین به سنّت هاى خوب یا آثارى که از پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلم) رسیده یا فریضه اى که در کتاب الله آمده است توجّه کنى و به آنچه از اعمال ما در حکومت دیده اى اقتدا نمایى»; (وَالْوَاجِبُ عَلَیْکَ أَنْ تَتَذَکَّرَ مَا مَضَى لِمَنْ تَقَدَّمَکَ مِنْ حُکُومَة عَادِلَة، أَوْ سُنَّة فَاضِلَة، أَوْ أَثَر عَنْ نَبِیِّنَا صَلَّى اللهِ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَوْ فَرِیضَة فِی کِتَابِ اللهِ فَتَقْتَدِیَ بِمَا شَاهَدْتَ مِمَّا عَمِلْنَا بِهِ فِیهَا). اشاره به اینکه، هرچند عهدنامه من جامع و کامل است اما تنها به آن قناعت مکن; اگر به مسائلى در قرآن مجید و سیره و سنّت پیغمبر اکرم یا روش هاى شایسته اى در حکومت هاى عدل پیشین (مانند حکومت انبیاى سلف) برخورد کردى، آنها را نیز به کار بند. اضافه بر اینها تو روش مرا در حکومت دیده اى و از نزدیک شاهد و ناظر بوده اى آنها را نیز به کار بند، هرچند در این عهدنامه منعکس نشده باشد. به این ترتیب امام(علیه السلام) از محدود شدن وظایف مالک اشتر به آنچه در این عهدنامه آمده، در عین جامعیت آن، نهى مى کند و ذهن و فکر او را براى پذیرش هر سنّت حسنه اى آماده مى سازد. دومین نکته اى را که امام(علیه السلام) در این بخش از عهدنامه بر مالک واجب و لازم مى شمرد این است: «و نیز بر تو واجب است که نهایت تلاش خویشتن را در پیروى از آنچه در این عهدنامه به تو توصیه کرده ام به کار گیرى و من حجت خود را بر تو تمام کرده ام تا اگر نفس سرکش بر تو چیره شود عذرى نزد من نداشته باشى»; (وَتَجْتَهِدَ لِنَفْسِکَ فِی اتِّبَاعِ مَا عَهِدْتُ إِلَیْکَ فِی عَهْدِی هَذَا وَاسْتَوْثَقْتُ بِهِ مِنَ الْحُجَّةِ لِنَفْسِی عَلَیْکَ، لِکَیْلاَ تَکُونَ لَکَ عِلَّةٌ عِنْدَ تَسَرُّعِ نَفْسِکَ إِلَى هَوَاهَا). امام(علیه السلام) در واقع به همه آنچه در این عهدنامه توصیه کرده بار دیگر توجّه مى دهد و با اشاره اى اجمالى، همه را تأکید مى کند و انجام آنها را لازم مى شمرد و این از قبیل اجمال پس از تفصیل و تأکید بر تأکید است و در ضمن، بر او اتمام حجت مى کند تا در پیشگاه خدا مسئولیتى نداشته باشد. امام(علیه السلام) در پایان این عهدنامه از باب حسن ختام نکته سومى را گوشزد مى کند و با دعاى پرمعنایى عهدنامه را پایان مى دهد و مى فرماید: «من از خداوند با آن رحمت وسیع و قدرت عظیمى که بر اعطاى تمام هر خواسته اى دارد مسئلت دارم که من و تو را موفق بدارد تا رضاى او را جلب کنیم از طریق انجام کارهایى که ما را نزد او و خلقش معذور مى دارد توأم با مدح و نام نیک در میان بندگان و آثار خوب در تمام شهرها و (نیز تقاضا مى کنم که) نعمتش را (بر من و تو) تمامیت بخشد و کرامتش را مضاعف سازد»; (وَأَنَا أَسْأَلُ اللهَ(۱) بِسَعَةِ رَحْمَتِهِ، در نسخه تحف العقول پیش از جمله (وَأَنَا أَسْئَلُ اللهَ) چنین آمده: «فَلَیْسَ یُعْصِمُ مِنَ السُّوءِ وَلا یُوَفِّقُ لِلْخَیْرِ إلاّ اللهَ جَلَّ ثَناؤُهُ وَقَدْ کانَ مِمّا عَهِدَ إلىَّ رَسُولُ اللهِ(صلى الله علیه وآله) فی وِصایَتِهِ تَحْضیضاً عَلَى الصَّلاةِ وَالزَّکاةِ وَما مَلَکَتْ أیْمانُکُمْ فَبِذلِکَ أخْتِمُ لَکَ ما عَهَدْتُ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلاّ بِاللهِ الْعَلِىّ الْعَظیمِ; هیچ کس از بدى ها پیشگیرى نمى کند و توفیق انجام دادن خیرات نمى دهد جز خداوند متعال و از جمله امورى که رسول خدا در وصیتش به طور مؤکد به من فرمود اهتمام به نماز و زکات و رعایت حال بندگان بود و من با کلام رسول خدا این عهدنامه را براى تو پایان مى دهم و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم» (تحف العقول، ص ۹۹). وَعَظِیمِ قُدْرَتِهِ عَلَى إِعْطَاءِ کُلِّ رَغْبَة(۲)، أَنْ یُوَفِّقَنِی وَإِیَّاکَ لِمَا فِیهِ رِضَاهُ مِنَ الاِْقَامَةِ عَلَى الْعُذْرِ الْوَاضِحِ إِلَیْهِ وَإِلَى خَلْقِهِ، مَعَ حُسْنِ الثَّنَاءِ فِی الْعِبَادِ، وَجَمِیلِ الاَْثَرِ فِی الْبِلاَدِ، وَتَمَامِ النِّعْمَةِ وَتَضْعِیفِ(۳) الْکَرَامَةِ). آنچه در تفسیر عبارت بالا آمد مبنى بر این است که «تَمامِ النِّعْمَةِ» و «تَضْعیفِ الْکَرامَةِ» عطف بر «یُوَفِّقَنِی وَإِیَّاکَ» بوده باشد. این احتمال نیز داده شده که «تَمامِ النِّعْمَةِ» و «تَضْعیفِ الْکَرامَةِ» عطف بر «جَمِیلِ الاَْثَرِ فِی الْبِلاَدِ» باشد، بنابراین مفهوم جمله این مى شود: «از خداوند مى خواهم که مرا توفیق به کارهایى دهد که هم ثناى بندگان را به دنبال داشته باشد و هم آثار نیک در بلاد بگذارد و هم موجب تمام نعمتش بر من شود و هم سبب فزونى کرامتش بر من».
بدیهى است آنچه باید بیش از همه چیز مطلوب انسان مؤمن باشد، جلب رضاى خداست و آنچه بیش از هر چیز باید مطلوب زمامداران و حکام باشد افزون بر تحصیل رضاى خداوند، تحصیل رضاى مخلوق و به دنبال آن نعمت هاى دیگرى است که امام در جمله هاى بالا به آن اشاره کرده و آن اینکه انسان کارى کند که بندگان خدا از او به نیکى یاد کنند و غفران و رضاى حق را براى او بطلبند و آثار خوبى از خود در همه جا بگذارد که سبب مزید حسنات او پس از وفاتش گردد و بدین ترتیب نعمت خدا بر او کامل شود و کرامت الهى مضاعف گردد. ممکن است بعضى چنین پندارند که تقاضاى حسن ثناى مردم و به نیکى یاد کردن با خلوص نیت سازگار نیست; حسن ثناى الهى لازم است نه حسن ثناى مردم، ولى پاسخ این اشکال با اشاره اى که در بالا آوردیم روشن شد. مؤمنان مخلص حسن ثناى مردم را از این رو مى طلبند که سبب دعاى آنها براى غفران و پاداش الهى و ترفیع درجه گردد و از این رو ابراهیم خلیل شیخ الانبیاء نیز از جمله تقاضاهایى که از ساحت قدس پروردگار مى کند این است که «(وَاجْعَلْ لی لِسانَ صِدْق فِی الاْخِرینَ); براى من در امت هاى آینده نام نیکى قرار ده».(۴) این دعاى امام هم درباره خودش و هم مالک اشتر به اجابت رسیده است; قرن هاست که فضایل آن حضرت در شرق و غرب عالم بر زبان ها جارى است و کتاب ها از فضایل او پر است و با اینکه بنى امیّه کوشیدند نام و فضایل آن حضرت را از خاطره ها محو کنند و هفتاد سال به دستور آنها بر فراز منابر ـ نعوذ بالله ـ بر آن حضرت لعن نمایند، به لطف پروردگار در هر مجلس و محفلى که از پیشگامان اسلام بحث مى شود نام آن حضرت در صدر مى درخشد و کتاب ها در فضایل آن حضرت نوشته شده و بارگاه نورانى اش در نجف کعبه آمال است. اضافه بر این در هر قرن شاعران توانا رساترین مدح و ثنا را به زبان عربى و فارسى و زبان هاى دیگر درباره آن حضرت سروده اند. مالک اشتر نیز نام نیکش در همه جا به موجب فداکارى ها و رشادت ها و شهامت ها و مخصوصاً مخاطب بودن به این عهدنامه بر زبان ها جارى است. رحمت و رضوان خدا بر او باد. آن گاه امام(علیه السلام) در آخرین جمله هاى این عهدنامه مى فرماید: «و از (خداوند بزرگ مسألت دارم) که زندگانى من و تو را با سعادت و شهادت پایان بخشد که ما همه به سوى او باز مى گردیم و سلام و درود (پروردگار) بر رسول خدا (صلى الله علیه وآله وسلّم) و دودمان طیب و پاکش باد، سلامى فراوان و بسیار والسلام»; (وَأَنْ یَخْتِمَ لِی وَلَکَ بِالسَّعَادَةِ وَالشَّهَادَةِ، إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. وَالسَّلاَمُ عَلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ، وَسَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً، وَالسَّلاَمُ). قابل توجّه است که امام افزون بر طلب سعادت، شهادت را نیز هم براى خویش و هم براى مالک از خدا مى طلبد; دعایى که به زودى به اجابت رسید و امام در محراب عبادتش و مالک در مسیر راه مصر شربت شهادت نوشیدند. در حدیثى آمده است که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) دید مردى این چنین دعا مى کند: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَ مَا تُسْأَلُ فَأَعْطِنِی أَفْضَلَ مَا تُعْطِی; خداوندا بهترین چیزى که از تو درخواست مى شود به من بده و برترین چیزى که به بندگانت عطا مى کند به من عطا فرما». پیغمبر فرمود: «إِنِ اسْتُجِیبَ لَکَ أُهَرِیقَ دَمُکَ فِی سَبِیلِ اللهِ; اگر دعایت مستجاب شود خون تو در راه خدا ریخته خواهد شد».(۵) نکته عهدنامه مالک اشتر دستورى جامع براى کشوردارى اکنون که شرح و تفسیر عهدنامه به پایان رسید مى توان با صراحت گفت: این عهدنامه دستورى است جامع براى کشوردارى; دستورى که با گذشت حدود چهارده قرن کاملا تازه و راهگشا و زنده و بالنده است و این واقعیتى است که هر انسان منصفى به آن اعتراف دارد. از این گذشته این عهدنامه هم جنبه هاى مادى و هم جنبه هاى معنوى را که بر اساس اخلاق انسانى و ارزش هاى الهى پى ریزى  شده است تأمین مى کند بر خلاف قوانین دنیاى امروز که یا سخنى از ارزش هاى اخلاقى و انسانى در آن نیست و یا اگر چیزى به نام حقوق بشر در آن باشد، عملاً دستاویز و بهانه اى است براى اعمال فشار بر کشورها و قشرهاى ضعیف جامعه اسلامى. عجب اینکه بعضى افراد به اصولى که «حمورابى» براى کشوردارى در حدود ۱۸ قرن پیش از میلاد پیشنهاد کرده استناد مى جویند و افتخار مى کنند و آن را اصولى پیشرفته و انسانى قلمداد مى نمایند در حالى که اگر آن اصول را در برابر این عهدنامه بگذاریم کاملا رنگ مى بازد; ولى چون جنبه اسلامى و مخصوصاً سبقه شیعى دارد تعصب ها مانع از آن مى شود که آن را در همه جا عرضه کنند و مى دانیم اخیرا با تلاش و کوشش بعضى از آگاهان به صورت نامه اى سرگشاده در میان اعضاى سازمان ملل پخش شد و مورد استقبال قرار گرفت و به عنوان یک سند به ثبت رسید و عجب تر اینکه کسانى که بعد از آن حضرت عهدنامه و دستورالعملى براى حاکمان
خود نوشتند، بخش هاى مهم آن را از همین عهدنامه مبارک امیرمؤمنان(علیه السلام)استفاده کردند بى آنکه سخنى از آن بگویند; یعنى اگر دستورالعمل آنها مقبولیت و درخششى پیدا کرد به واسطه همین بهره گیرى از عهدنامه مولا بود(۶) گرچه متأسّفانه تعصب ها اجازه نمى دهد این حقیقت آشکار گردد مرحوم علامه شوشترى بعد از ذکر این داستان مى گوید: اگر دقت کنید مى بینید اکثر بلکه تمام آن از کلام امیرمؤمنان در عهدنامه مالک اشتر گرفته شده است. (شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، ج ۸، ص ۶۶۴).   پاورقی : ۱. مستدرک حاکم، ج ۱۱، ص ۱۳، ح ۲۱. ۲. «رَغْبَة» مصدر و به معناى علاقه به چيزى داشتن است و در اينجا اسم مصدر و به معناى اسم مفعول است يعنى خداوند قادر است; هر امر مطلوب و مرغوبى را در اختيار بندگان بگذارد و در بعضى از نسخه ها به جاى «رَغْبَة» «رَغيبَة» آمده است که صفت مشبهه است و به معناى مرغوب است. ۳. «تَضْعيف» در اينجا به معناى مضاعف ساختن است. اين واژه گاه به معناى ضعيف ساختن يا ضعيف شمردن نيز آمده است. ۴. شعراء، آيه ۸۴ . ۵. مستدرک حاکم، ج ۱۱، ص ۱۳، ح ۲۱. ۶. طبرى نقل مى کند که وقتى مأمون، «عبدالله بن طاهر» را به ولايت بعضى از بخش هاى کشور اسلامى گمارد پدرش «ذواليمينين» نامه مفصلى براى او نگاشت و دستورات مشروحى براى اداره منطقه تحت حکومت براى او نوشت که طولى نکشيد در ميان مردم منتشر شد و از آن استقبال فراوانى کردند هنگامى که اين خبر به مأمون رسيد دستور داد آن را بياورند و براى او بخوانند. او بسيار از آن استقبال کرد و گفت: تمام امر دين و دنيا و امور مربوط به سياست و اصلاح کشور و رعيت در آن جمع است. 〰〰〰〰〰〰〰 پایان عهدنامه مالک اشتر رضوان الله تعالی علیه. ╭────๛- - - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth ╰───────────