eitaa logo
📚📖 مطالعه
72 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
84 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از مباحث
خدایا! ما را هم اینجوری ببر💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_963704524.mp3
10.29M
| ۰۴ ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ 📖 شرح کتاب آن سوی مرگ ─━─━─• · · · · · · 🦋 روحم بالای جسدم بود. دوست نداشتم به جسمم برگردم، ولی برگشتم. چند روز گذشت، باز سکته کردم و قلبم ایستاد؛ برای دومین بار روح از کالبدم جدا شد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ➖ ╭═══════๛- - - ┅┅╮ │📳 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - - - -
۳۳ - نجات از مرگ ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ صاحب مقام یقین، مرحوم عباسعلی مشهور به( حاج مؤمن ) که دارای مکاشفات و کرامات بسیاری بوده و تقریبا مدت سی سال نعمت مصاحبت با آن مرحوم در حضر و سفر نصیب بنده بود و دو سال است که به رحمت ایزدی پیوسته است و آن مرحوم را داستانهایی است؛ از آن جمله وقتی جاسوسهای دولتی نزد دائی زاده آن مرحوم به نام ( عبدالنبی ) اسلحه پیدا کردند او را گرفتند و زندانش کردند و بالاخره محکوم به اعدام شد، پدرش پریشان و نالان و مأیوس از چاره گردید. حاجی مؤمن مرحوم به او می گوید مأیوس نباش، امروز تمام امور تحت اراده حضرت ولی عصر علیه السلام امام دوازدهم می باشد، امشب که است به آن بزرگوار متوسل می شویم، خدا قادر است که از برکات آن حضرت، فرزندت را نجات دهد؛ پس آن شب را حاجی مؤمن و پدر و مادر آن پسر، احیا می دارند و به نماز و به آن حضرت و زیارت آن بزرگوار سرگرم می شوند و بعد مشغول قرائت آیه شریفه : ( اَ مَّنْ یُجیبُ الْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ ) می شوند. آخر شب بوی مُشک عجیبی را هر سه نفر حس می کنند و جمال نورانی آن بزرگوار را مشاهده کرده می فرماید : دعای شما مستجاب شد، خداوند فرزندت را نجات بخشید و فردا به منزل می آید. حاج مؤمن مرحوم می گفت پدر و مادر از دیدن جمال آن حضرت بی طاقت شده و تا صبح مدهوش و بی هوش بودند، فردا سراغ فرزند خود رفتند که قرار بود در آن روز اعدام شود، گفتند اعدامش تأخیر افتاده و بنا شده در کار او تجدید نظر شود و بالجمله پیش از ظهر او را آزاد کردند و سالما به منزل آمد. مرحوم حاجی مؤمن را در استجابت دعا در مرضهای سخت و گرفتاریهای شدید، داستانهایی است که آنچه ذکر شد نمونه ای است از آنها. رحمت بی پایان خداوند به روان پاکش باد . 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/46839 ╭═══════๛ - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| ۲۳ 📜 متن : وَ اعْلَمْ یَقِیناً أَنَّکَ لَنْ تَبْلُغَ أَمَلَکَ، وَ لَنْ تَعْدُوَ أَجَلَکَ وَ أَنَّکَ فِی سَبِیلِ مَنْ کَانَ قَبْلَکَ. فَخَفِّضْ فِی الطَّلَبِ وَ أَجْمِلْ فِی الْمُکْتَسَبِ، فَإِنَّهُ رُبَّ طَلَب قَدْ جَرَّ إِلَى حَرَب; فَلَیْسَ کُلُّ طَالِب بِمَرْزُوق، وَ لاَ کُلُّ مُجْمِل بِمَحْرُوم. وَ أَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنِیَّة وَ إِنْ سَاقَتْکَ إِلَى الرَّغَائِبِ، فَإِنَّکَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِکَ عِوَضاً. وَ لاَ تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللهُ حُرّاً. وَ مَا خَیْرُ خَیْر لاَ یُنَالُ إِلاَّ بِشَرّ، وَ یُسْر لاَ یُنَالُ إِلاَّ بِعُسْر؟! وَ إِیَّاکَ أَنْ تُوجِفَ بِکَ مَطَایَا الطَّمَعِ، فَتُورِدَکَ مَنَاهِلَ الْهَلَکَةِ. وَ إِنِ اسْتَطَعْتَ أَلاَّ یَکُونَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللهِ ذُو نِعْمَة فَافْعَلْ، فَإِنَّکَ مُدْرِکٌ قَسْمَکَ، وَ آخِذٌ سَهْمَکَ، وَ إِنَّ الْیَسِیرَ مِنَ اللهِ سُبْحَانَهُ أَعْظَمُ وَ أَکْرَمُ مِنَ الْکَثِیرِ مِنْ خَلْقِهِ وَ إِنْ کَانَ کُلٌّ مِنْهُ. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
🗞️ ➖➖➖➖➖➖ ↓↓↓↓↓↓ 📄 ... و به يقين بدان هرگز به همه آرزوهايت دست نخواهى يافت و (نيز بدان) هرگز از أجلت تجاوز نخواهى کرد (و بيش از آنچه مقرر شده عمر نمى کنى) و تو در همان مسيرى هستى که پيشينيان تو بودند (آنها رفتند و تو هم خواهى رفت)؛ حال که چنين است... در به دست آوردن دنيا زياده روى مکن و در کسب و کار ميانه رو باش؛ زيرا بسيار ديده شده که تلاش فراوان (در راه دنيا) به نابودى منجر گرديده (اضافه بر اين) نه هر تلاش گرى به روزى رسيده و نه هر شخص ميانه روى محروم گشته است. نفس خويشتن را از گرايش به هر پَستى گرامى دار (و بزرگوارتر از آن باش که به پستى ها تن در دهى) هرچند گرايش به پستى ها تو را به خواسته هايت برساند؛ زيرا تو هرگز نمى توانى در برابر آنچه از شخصيت خود در اين راه از دست مى دهى بهاى مناسبى به دست آورى! و برده ديگرى مباش، خداوند تو را آزاد آفريده است. آن نيکى که جز از طريق بدى به دست نيايد نيکى نيست و نه آن آسايش و راحتى که جز با مشقت زياد (و بيش از حد) فراهم نشود. بپرهيز از اينکه مرکب هاى طمع، تو را با سرعت با خود ببرند و به آبشخورهاى هلاکت بيندازند و اگر بتوانى که ميان تو و خداوندت، صاحب نعمتى واسطه نباشد چنين کن، زيرا تو (به هر حال) قسمت خود را دريافت مى کنى و سهمت را خواهى گرفت و مقدار کمى که از سوى خداوند به تو برسد با ارزش تر است از مقدار زيادى که از سوى مخلوقش برسد، هرچند همه نعمت ها (حتى آنچه از سوى مخلوق مى رسد) از ناحيه خداست. ╭─── │ 🌐 @Mabaheeth ╰──────────
 شرح و تفسیر  هرگز تن به پستى مده امام(علیه السلام) در این بخش از وصیّت نامه خود به شش نکته مهم که هر یک نصیحتى است انسان ساز، اشاره مى کند; ولى پیش از آن در مقدمه اى مى فرماید: «و بدان به یقین هرگز به همه آرزوهایت دست نخواهى یافت و (نیز بدان) هرگز از اجلت تجاوز نخواهى کرد (و بیش از آنچه مقرر شده عمر نمى کنى) و تو در همان مسیرى هستى که پیشینیان تو بودند (آنها رفتند و تو هم خواهى رفت)»; (وَاعْلَمْ یَقِیناً أَنَّکَ لَنْ تَبْلُغَ أَمَلَکَ، وَلَنْ تَعْدُوَ أَجَلَکَ). آن گاه چنین نتیجه مى گیرد:«حال که چنین است در به دست آوردن دنیا زیاده روى مکن و در کسب وکار میانه رو باش»; (فَخَفِّضْ(۱) فِی الطَّلَبِ وَأَجْمِلْ(۲) فِی الْمُکْتَسَبِ). جمله «لَنْ تَبْلُغَ أَمَلَکَ» بیان واقعیّتى روشن است که هیچ انسانى در این جهان به تمام آرزوهاى خود نخواهد رسید، بنابراین چرا در طلب روزى حریص باشد؟ جمله «وَلَنْ تَعْدُوَ أَجَلَکَ» اشاره به این است که عمر انسان به هر حال محدود است و هیچ کس نمى تواند بیش از وقت مقرر در این جهان بماند. حال که چنین است چرا براى به دست آوردن مال، بیش از حد دست و پا کند. تعبیر به «خَفِّضْ; آرام باش و فرو نه» و «أَجْمِلْ; راه اعتدال پیش گیر» هر دو اشاره به یک حقیقت و آن ترک حرص براى جلب روزى بیشتر است. این تعبیر هرگز تلاش و سعى براى به دست آوردن روزى حلال را نفى نمى کند. امام(علیه السلام) در ادامه این سخن به استدلال پرمعنایى توسل مى جوید و مى فرماید: «زیرا بسیار شده که تلاش فراوان (در راه دنیا) منجر به نابودى (اموال) گردیده (اضافه بر این) نه هر تلاشگرى به روزى رسیده و نه هر شخص میانه روى محروم گشته است»; (فَإِنَّهُ رُبَّ طَلَب قَدْ جَرَّ إِلَى حَرَب(۳); فَلَیْسَ کُلُّ طَالِب بِمَرْزُوق، وَلاَ کُلُّ مُجْمِل بِمَحْرُوم). شبیه این مضمون در حدیثى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است، حضرت مى فرماید: «اَجْمِلُوا فى طَلَبِ الدُّنْیا فَإنَّ کُلاًّ مُیَسَّرٌ لِما خُلِقَ لَهُ; در طلب دنیا میانه رو باشید، چرا که به هرکس آنچه مقدر شده است داده مى شود».(۴) جمله «رُبَّ طَلَب قَدْ جَرَّ إلى حَرَب; چه بسیار تلاش فراوانى که منجر به نابودى شده» به گفته بعضى از نویسندگان، ضرب المثلى در لسان العرب است که مضمون آن را در فارسى، سعدى در ضمن دو بیت آورده است: شد غلامى که آب جوى آورد * آب جوى آمد و غلام ببرد دام، هر بار ماهى آوردى * ماهى این بار رفت و دام ببرد دو جمله «فَلَیْسَ کُلُّ طَالِب... وَلاَ کُلُّ مُجْمِل...» در واقع به منزله دلیل است براى آنچه در جمله هاى قبل درباره رعایت اعتدال و میانه روى در طلب رزق آمده است و اشاره به این حقیقت است که دست و پاى زیاد همیشه درآمد بیشتر و رعایت اعتدال و میانه روى همیشه درآمد کمتر را در پى ندارد، بلکه لطف الهى بر این قرار گرفته آنها که بر او توکل کنند و حرص و آز و طمع را کنار بگذارند و به صورت معتدل براى روزى تلاش نمایند زندگى بهتر و توأم با آرامش بیشتر داشته باشند و در ضمن، دیگران نیز اجازه پیدا کنند که از تلاش خود براى روزى بهره گیرند و حریصان جاى را بر آنها تنگ نکنند. امام(علیه السلام) در دومین دستور مى فرماید: «نفس خویشتن را از گرایش به هر پستى گرامى دار (و بزرگوارتر از آن باش که به پستى ها تن در دهى) هرچند گرایش به پستى ها تو را به خواسته ها برساند، زیرا تو هرگز نمى توانى در برابر آنچه از شخصیت خود در این راه از دست مى دهى بهاى مناسبى به دست آورى»; (وَأَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنِیَّة(۵) وَإِنْ سَاقَتْکَ إِلَى الرَّغَائِبِ(۶)، فَإِنَّکَ لَنْ تَعْتَاضَ(۷) بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِکَ عِوَضاً). اشاره به اینکه بعضى از خواسته ها چنان است که اگر انسان از شخصیت خود مایه نگذارد به آن نمى رسد و سزاوارِ انسان آزاده و با شخصیت نیست که تن به چنین معامله اى بدهد; از شخصیت خود بکاهد تا به خواسته اى از خواسته هاى مادیش برسد. و به گفته شاعر عرب: مَا اعْتاضَ باذِلٌ وَجْهَهُ بِسُؤالِهِ * عِوَضاً وَلَوْ نالَ الْغِنى بِسُؤال وَإِذَا النَّوالَ إِلَى السُؤالِ قَرَنْتَهُ * رَجَحَ السؤالُ وَخَفّ کُلُّ نَوال «کسى که از آبروى خویش به وسیله تقاضاى از دیگران صرف نظر مى کند، عوض شایسته اى پیدا نخواهد کرد هرچند از این طریق به غنا و ثروت برسد. زیرا هنگامى که رسیدن به مواهب مادى را در کنار سؤال بگذارى (ذلتِ) سؤال آشکارتر مى شود و مواهب مادى هر چه باشد کوچک خواهد بود». به بیان دیگر، انسان مال را براى حفظ آبرو مى خواهد و سزاوار نیست آبرویش را براى کسب مال بریزد.
شبیه این معنا حدیث پرمعنایى است که از امام صادق(علیه السلام) در بحارالانوار نقل شده است مى فرماید: «الطَّمَعُ خَمْرُ الشَّیْطَانِ یَسْتَقِی بِیَدِهِ لِخَوَاصِّهِ فَمَنْ سَکِرَ مِنْهُ لاَ یَصْحُو إِلاَّ فِی أَلِیمِ عَذَابِ اللهِ أَوْ مُجَاوَرَةِ سَاقِیه; طمع، شراب شیطان است که با دست خود به خواص خود مى نوشاند و هرکس از آن مست شود جز در عذاب الهى یا در کنار ساقیش (شیطان) هوشیار نمى شود».(۱۳) در حدیث دیگرى از رسول خدا مى خوانیم: «اَلطَّمَعُ یُذْهِبُ الْحِکْمَةَ مِنْ قُلُوبِ الْعُلَماءِ; طمع حکمت و تدبیر را حتى از دل دانشمندان بیرون مى برد». در حدیثى دیگر از امام امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى خوانیم: «مَا هَدَمَ الدِّینَ مِثْلُ الْبِدَعِ وَلاَ أَفْسَدَ الرَّجُلَ مِثْلُ الطَّمَع; چیزى مانند بدعت ها دین را ویران نمى سازد و چیزى بدتر از طمع براى فاسد کردن انسان نیست».(۱۴) آن گاه در ششمین و آخرین توصیه خود در این بخش از وصیّت نامه مى فرماید: «و اگر بتوانى که میان تو و خداوند، صاحب نعمتى واسطه نباشد چنین کن، زیرا تو (به هر حال) قسمت خود را دریافت مى کنى و سهمت را خواهى گرفت و مقدار کمى که از سوى خداوند به تو برسد با ارزش تر است از مقدار زیادى است که از سوى مخلوقش برسد، هرچند همه نعمت ها (حتى آنچه از سوى مخلوق مى رسد) از ناحیه خداست»; (وَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَلاَّ یَکُونَ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اللهِ ذُو نِعْمَة فَافْعَلْ، فَإِنَّکَ مُدْرِکٌ قَسْمَکَ، وَآخِذٌ سَهْمَکَ، وَإِنَّ الْیَسِیرَ مِنَ اللهِ سُبْحَانَهُ أَعْظَمُ وَأَکْرَمُ مِنَ الْکَثِیرِ مِنْ خَلْقِهِ وَإِنْ کَانَ کُلٌّ مِنْهُ). امام(علیه السلام) در این دستور بر این نکته اخلاقى مهم تکیه مى کند که انسان تا مى تواند نباید زیر بار منت مردم باشد، بلکه باید با نیروى خود و اعتماد به توان خویشتن سهم خود را از مقدرات الهى به دست آورد و اگر از این طریق به سهم کمترى برسد از آن بهتر است که از طریق مردمى که منت مى گذارند به سهم بیشترى نایل شود. در واقع این سهم کمتر با توجّه به حفظ کرامت و شخصیت و مقام انسان، از آن سهم بیشتر افزون تر است، زیرا در آنجا شخصیت و ارزش والاى انسان خرج مى شود; چیزى که بهایى براى آن نمى توان قایل شد. گرچه عبارت امام(علیه السلام) در اینجا مطلق است و تفاوتى میان کسانى که با آغوش باز خواسته انسان را استقبال مى کنند حتى پدر و فرزند و برادر همه را شامل مى شود; ولى روشن است که منظور امام(علیه السلام) آنجاست که شخصیت انسان با سؤال خدشه دار شود و آمیخته با ذلت یا منّتى باشد. شاهد این سخن حدیثى است که از امام باقر(علیه السلام) نقل شده: «قَالَ یَوْماً رَجُلٌ عِنْدَهُ اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ جَمِیعِ خَلْقِکَ فَقَالَ أَبُو جَعْفَر(علیه السلام) لاَ تَقُلْ هَکَذَا وَلَکِنْ قُلِ اللَّهُمَّ أَغْنِنَا عَنْ شِرَارِ خَلْقِکَ فَإِنَّ الْمُؤْمِنَ لاَ یَسْتَغْنِی عَنْ أَخِیهِ; روزى شخصى در محضر آن حضرت به پیشگاه خدا عرضه داشت: خداوندا من را از همه خلق خود بى نیاز کن امام(علیه السلام) فرمود این گونه دعا نکن; ولى بگو خداوندا ما را از بدان خلقت بى نیاز کن، زیرا هیچ انسان باایمانى از کمک و یارى برادرش بى نیاز نیست».(۱۵) در حدیث دیگرى از امام امیر  مؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم که به فرزندش امام حسن(علیه السلام) فرمود: «یَا بُنَیَّ إِذَا نَزَلَ بِکَ کَلَبُ الزَّمَانِ وَقَحْطُ الدَّهْرِ فَعَلَیْکَ بِذَوِی الاُْصُولِ الثَّابِتَةِ الْفُرُوعِ النَّابِتَةِ مِنْ أَهْلِ الرَّحْمَةِ وَالاِْیثَارِ وَالشَّفَقَةِ فَإِنَّهُمْ أَقْضَى لِلْحَاجَاتِ أَمْضَى لِدَفْعِ الْمُلِمَّات; فرزندم هنگامى که سختى هاى زمان و کمبودهاى دوران دامان تو را گرفت از کسانى کمک بخواه که داراى ریشه هاى ثابت خانوادگى و شاخه هاى پربارند; آنهایى که اهل رحمت و ایثار و شفقت هستند، چرا که آنها در قضاى حوایج سریع تر و در دفع مشکلات مؤثرترند».(۱۶)  به بیان دیگر بسیار مى شود که انسان شخصا قادر بر انجام کارى است; ولى تنبلى مى کند و از دیگران کمک مى خواهد و کَلّ بر آنها مى شود این کار مذموم و نکوهیده است; ولى مواردى هست که کارها بدون تعاون دیگران انجام نمى شود. کمک گرفتن اشکالى ندارد، زیرا زندگى انسان همواره آمیخته با تعاون است. جمله «وَإنْ کانَ کُلٌّ مِنْهُ» در واقع اشاره به توحید افعالى خداست و آن اینکه به فرض که انسان از دیگران کمک بگیرد (آنجا که نباید بگیرد) و به او کمک کنند باز هم اگر دقت کنیم همه اینها از سوى خداست، زیرا انسان خودش چیزى ندارد که به دیگرى بدهد آنچه دارد از سوى خدا دارد و آنچه به دست آورده با نیروى خداداد به دست آورده است.
امام(علیه السلام) در ادامه سخن سومین توصیه مهم خود را مى فرماید و مى گوید: «برده دیگرى مباش، خداوند تو را آزاد آفریده است»; (وَلاَ تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَقَدْ جَعَلَکَ اللهُ حُرّاً). این جمله از مهم ترین و درخشنده ترین وصایاى امام(علیه السلام) است که سزاوار است با آب طلا نوشته شود و همواره نصب العین باشد. آرى خداوند انسان را آزاد آفریده و نباید این آزادى و آزادگى را با هیچ بهاى مادى معاوضه کند حتى گاه باید با زندگى محدود و مشقت بار مادى بسازد و تن به بردگى این و آن ندهد. این سخن هم درباره افراد صادق است و هم درباره ملت ها; چه بسیارند ملت هاى ضعیف و ناتوانى که آزادى خود را براى مختصر درآمدى از دست مى دهند و استثمارگران دنیا نیز از این نقطه ضعف بهره گرفته آنها را برده خویش مى سازند و حتى در کنار کمک هاى مختصر اقتصادى فرهنگ غلط خود را بر آنها تحمیل مى کنند و گاه دین و ایمانشان را نیز از آنها مى گیرند. افراد با شخصیت و ملت هاى آزاده ترجیح مى دهند از جان خود بگذرند و برده دیگران نشوند. این توصیه در حقیقت از آثار و لوازم توصیه گذشته است که مى فرمود: «شخصیت خود را براى رسیدن به مواهب مادى فدا مکن». یکى از نمونه هاى روشن این مطلب همان است که امام حسین(علیه السلام) ویارانش در کربلا نشان دادند; امام(علیه السلام) در این واقعه مهم تاریخى فرمود: «ألا وَإنَّ الدعىّ بْنَ الدَّعى قَدْ رَکَز بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السِلّةِوَالذِّلَّةِ وَهَیْهاتَ مِنَّاالذِّلَّةِ;ناپاک زادگان مرا در میان شمشیر و تن دادن به ذلت مخیر ساخته اند وهیهات که من تن به ذلت بدهم».(۸) امام صادق(علیه السلام) مطلب را در اینجا در حد کمال بیان فرموده و حریت را جامع صفات برجسته دانسته است مى فرماید: «خَمْسُ خِصَال مَنْ لَمْ یَکُنْ فِیهِ شَیْءٌ مِنْهَا لَمْ یَکُنْ فِیهِ کَثِیرُ مُسْتَمْتَع: أَوَّلُهَا الْوَفَاءُ وَالثَّانِیَةُ التَّدْبِیرُ وَالثَّالِثَةُ الْحَیَاءُ وَالرَّابِعَةُ حُسْنُ الْخُلُقِ وَالْخَامِسَةُ وَهِیَ تَجْمَعُ هَذِهِ الْخِصَالَ الْحُرِّیَّة; پنج صفت است که اگر کسى لااقل یکى از آنها را نداشته باشد خیر قابل توجهى در او نیست: اوّل وفاست دوم تدبیر سوم حیا چهارم حسن خلق پنجم که جامع همه این صفات است، حریت و آزادگى است».(۹) حضرت در چهارمین توصیه مى فرماید: «آن نیکى که جز از طریق بدى به دست نیاید نیکى نیست و نه آن آسایش و راحتى که جز با مشقت زیاد (و بیش از حد) فراهم نشود»; (وَمَا خَیْرُ خَیْر لاَ یُنَالُ إِلاَّ بِشَرّ، وَیُسْر لاَ یُنَالُ إِلاَّ بِعُسْر). اشاره به اینکه بعضى براى رسیدن به مقصود خود از هر وسیله اى استفاده مى کنند در حالى که دستور اسلام این است که تنها از طریق مشروع و صحیح باید به اهداف رسید. به بیان دیگر، هدف وسیله را توجیه نمى کند. همچنین نباید براى رسیدن به راحتى ها به سراغ مقدماتى رفت که بیش از حد انسان را در فشار قرار مى دهد. دو جمله بالا را که به صورت جمله هاى خبریه تفسیر کردیم، بعضى به صورت جمله استفهامیه تفسیر کرده اند و مطابق این تفسیر معناى جمله چنین مى شود: چه سودى دارد آن خیرى که جز از طریق شر به دست نمى آید و چه فایده اى دارد آن راحتى که جز از طریق ناراحتى حاصل نمى شود. روشن است که نتیجه هر دو تفسیر یکى است، هرچند لحن و بیان متفاوت است. شبیه همین معنا در کلمات قصار امام(علیه السلام) نیز آمده است; مى فرماید: «مَا خَیْرٌ بِخَیْر بَعْدَهُ النَّارُ وَمَا شَرٌّ بِشَرّ بَعْدَهُ الْجَنَّةُ; آن خوبى و نیکى که جهنم را به دنبال داشته باشد خوبى نیست و نه آن ناراحتى و مشکلى که بهشت در پى آن باشد ناراحتى و مشکل است».(۱۰) سپس امام(علیه السلام) در پنجمین توصیه مهم خویش خطاب به فرزندش مى فرماید: «و بپرهیز از اینکه مرکب هاى طمع، تو را با سرعت با خود ببرند و به آبشخورهاى هلاکت بیندازند»; (وَإِیَّاکَ أَنْ تُوجِفَ(۱۱) بِکَ مَطَایَا الطَّمَعِ، فَتُورِدَکَ مَنَاهِلَ(۱۲) الْهَلَکَةِ). امام(علیه السلام) در اینجا موارد طمع را به منزله مرکب هاى سرکشى گرفته که اگر انسان بر آن سوار شود اختیار را از او ربوده و به پرتگاه مى کشانند و تعبیر به «مَناهِلَ الْهَلَکَةِ; آبشخورهاى هلاکت» اشاره لطیفى به این حقیقت است که انسان به سراغ آبشخور براى سیراب شدن مى رود ولى آبشخورى که با مرکب طمع به آن وارد مى شود نه تنها سیراب نمى کند،بلکه آبى نیست و به جاى آن هلاکت است. بارها در زندگى خود آزموده ایم و تاریخ نیز گواه صدق این حقیقت است که افراد طماع گرفتار شکست هاى سختى در زندگى شده اند، زیرا طمع، چشم و گوش انسان را مى بندد و به او اجازه نمى دهد راه را از بیراهه و محل نجات را از پرتگاه بشناسد، بلکه مى توان گفت غالب کسانى که در مسائل تجارى و مانند آن گرفتار ورشکست نهایى مى شوند، عامل اصلى آن طمع آنها بوده است.
مرحوم مغنیه در شرح نهج البلاغه خود ذیل این توصیه امیر  مؤمنان(علیه السلام)سخن کوتاه و پرمعنایى از شیخ محمد عبده، عالم معروف مصرى به این مضمون نقل مى کند که هیچ سخنى در دل انسان از این سخن اثربخش تر نیست، سخنى که به سبب قوّت در تأثیر و اصابت به حق خواننده باایمان را فورا از دنیا (و مردم دنیا) برمى کَند (و تمام توجّه او را به سوى خدا مى برد.) به گفته شاعر: گرفتن شرزه شیرى را در آغوش * میان آتش سوزان خزیدن کشیدن قله الوند بر دوش * پس آنگه روى خار و خس دویدن مرا آسان تر و خوش تر بود زان *** که بار منّت دونان کشیدن   پاورقی : ۱ . «خفّض» از ريشه «خفض» به معناى پايين آوردن، در مقابل رفع به معناى بالا بردن است و در اينجا به معناى کم کردن و دست از زياده روى برداشتن است. ۲ . «اجمل» از ريشه «اجمال» به معناى اعتدال در کار و عدم افراط است. ۳ . «حَرَب» به معناى غارت کردن است و در اينجا معناى فعل مجهول دارد; يعنى غارت شدن. ۴ . کتاب السنة، عمرو بن ابى عاصم، ص ۱۸۲. ۵ . «دَنيّة» به معناى شىء پست است از ريشه «دنائة» به معناى پستى گرفته شده است. ۶ . «رغائب» جمع «رغيبة» به معناى شىء مطلوب و امر مرغوب است. ۷ . «تعتاض» از ريشه «اعتياض» به معناى گرفتن عوض چيزى است و ريشه اصلى آن عوض است. ۸ . لهوف، ص ۹۷ و بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۸. ۹ . خصال، ج ۱، ص ۲۸۴، ح ۳۳. ۱۰ . نهج البلاغه، کلمات قصار، ۳۸۷. ۱۱ . «تُوجِفُ» از ريشه «ايجاف» به معناى با سرعت حرکت کردن و تاختن گرفته شده و ريشه اصلى آن «وَجْف» بر وزن «حذف» به معناى حرکت کردن سريع است. با توجّه به اينکه در عبارت بالا با «باء» متعدى شده به معناى به سرعت راندن است. ۱۲ . «مَناهل» جمع «مَنْهل» به معناى آبشخور است. ۱۳ . بحارالانوار، ج ۷۰، ص ۱۶۹، ح ۶. ۱۴ . همان مدرک، ج ۷۵، ص ۹۲، ح ۹۸. ۱۵. بحارالانوار، ج ۷۵، ص ۱۷۲، ح ۵. ۱۶ . همان مدرک، ج ۹۳، ص ۱۵۹، ح ۳۸.
۳۴ - دادرسی ولی عصر (علیه السلام) ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ و نیز حاجی مؤمن مزبور - علیه الرحمه - نقل کرد که در اول جوانی شوق زیادی به و ملاقات حضرت حجت علیه السلام در من پیدا شد که مرا بی قرار نمود تا اینکه خوردن و آشامیدن را بر خودم حرام کردم تا وقتی که آقا را ببینم (و البته این عهد از روی نادانی و شدت اشتیاق بود) دو شبانه روز هیچ نخوردم، شب سوم اضطرارا قدری آب خوردم حالت غشوه عارضم شد، در آن حال حضرت حجت علیه السلام را دیدم و به من تعرّض فرمود که چرا چنین می کنی و خودت را به هلاکت می اندازی، برایت طعام می فرستم بخور؛ پس به حال خود آمدم ثلث از شب گذشته دیدم مسجد( مسجد سردزک ) خالیست و کسی در آن نیست و درب مسجد را کسی می کوبد، آمدم در را گشودم دیدم شخصی عبا بر سر دارد به طوری که شناخته نمی شود، از زیر عبا ظرفی پر از طعام به من داد و دو مرتبه فرمود بخور و به کسی نده و ظرف آن را زیر منبر بگذار و رفت. داخل مسجد آمدم دیدم برنج 🍚 طبخ شده با مرغ بریان🍗 است. از آن خوردم و لذتی چشیدم که قابل وصف نیست. فردا پیش از غروب آفتاب، مرحوم میرزا محمد باقر که از اخیار و ابرار آن زمان بود آمد، اول مطالبه ظرفها را کرد و بعد مقداری پول در کیسه کرده بود به من داد و فرمود تو را امر به سفر فرموده اند. این پول را بگیر و به اتفاق جناب آقا سید هاشم ( پیشنماز مسجد سردزک ) که عازم مشهدمقدس است برو و در راه، بزرگی را ملاقات می کنی و از او بهره می بری. حاجی مؤمن گفت با همان پول به اتفاق مرحوم آقا سید هاشم حرکت کردیم تا تهران؛ وقتی که از تهران خارج شدیم پیری روشن ضمیر اشاره کرد، اتومبیل ایستاد. با اجازه مرحوم آقا سید هاشم (چون اتومبیل دربست به اجاره ایشان بود) سوار شد و پهلوی من نشست. در اثنای راه، اندرزها و دستورالعملهای بسیاری به من داد و ضمنا پیش آمد مرا تا آخر به من خبر داد و نیز آنچه خیر من در آن بود برایم گزارش می داد و آنچه خبر داده بود به تمامش رسیدم و مرا از خوردن طعام قهوه خانه ها نهی می فرمود و می فرمود : لقمه شبهه ناک برای قلب ضرر دارد. با او سفره ای بود، هر وقت میل به طعام می کرد از آن نان تازه بیرون می آورد و به من می داد و گاهی کشمش سبز بیرون می آورد و به من می داد تا رسیدیم به قدمگاه. فرمود اجل من نزدیک و من به مشهدمقدس نمی رسم و چون مرُدم، کفن من همراهم است و مبلغ دوازده تومان دارم، با آن مبلغ قبری در گوشه صحن مقدس برایم تدارک کن و امر تجهیزم باجناب آقاسیدهاشم است. حاجی گفت وحشت کردم و مضطرب شدم، فرمود آرام بگیر و تا مرگم برسد به کسی چیزی مگو و به آنچه خدا خواسته راضی باش. چون به کوه طرق ( سابقا راه زوار از آن بود ) رسیدیم اتومبیل ایستاد، مسافرین پیاده شدند و مشغول سلام کردن به حضرت رضا علیه السلام شدند و شاگرد راننده سرگرم مطالبه گنبدنما شد، دیدم آن پیر محترم به گوشه ای رفت و متوجه قبر مطهر گردید، پس از سلام و گریه بسیار گفت، بیش از این لیاقت نداشتم که به قبر شریفت برسم، پس رو به قبله خوابید و عبایش را بر سر کشید. پس از لحظه ای به بالینش رفتم، عبا را پس زدم دیدم از دنیا رفته است از ناله و گریه ام مسافرین جمع شدند‌. قدری حالاتش را که دیده بودم برایشان نقل کردم، همه منقلب و گریان شدند و جنازه شریفش را با آن ماشین به شهر آورده و در صحن مقدس مدفون گردید . 🇯‌ 🇴‌ 🇮‌ 🇳 https://eitaa.com/mabaheeth/46907 ╭═══════๛ - - - ┅╮ │📱 @Mabaheeth │📚 @ghararemotalee ╰๛- - -