eitaa logo
📚📖 مطالعه
82 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.2هزار ویدیو
99 فایل
﷽ 📖 بهانه ای برای مطالعه و شنیدن . . . 📚 توفیق باشه هر روز صفحاتی از کتاب های استاد شهید مطهری را مطالعه خواهیم کرد... و برخی کتاب های دیگر ... https://eitaa.com/ghararemotalee/3627 در صورت تمایل عضو کانال اصلی شوید. @Mabaheeth
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخن مالك بن انس درباره ی امام صادق علیه‌السلام ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ مالك بن انس كه در مدینه بود، نسبتا آدم خوش نفسی بوده است. می گوید: من می رفتم نزد جعفر بن محمد «وَ كانَ كثیرَ التبسُّمِ» و خیلی زیاد تبسم داشت، یعنی به اصطلاح خوش رو بود و عبوس نبود و بیشتر متبسّم بود؛ و از آدابش این بود كه وقتی اسم پیغمبر را در حضورش می بردیم رنگش تغییر می كرد (یعنی آنچنان نام پیغمبر به هیجانش می آورد كه رنگش تغییر می كرد). من زمانی با او آمد و شد داشتم. بعد، از عبادت امام صادق علیه‌السلام نقل می كند كه چقدر این مرد عبادت می كرد و عابد و متقی بود. آن معروف را همین مالك نقل كرده كه می گوید در یك سفر با امام با هم به مكه مشرف می شدیم، از مدینه خارج شدیم و به مسجد الشجره رسیدیم، لباس احرام پوشیده بودیم و می خواستیم لبّیك بگوییم و رسماً مُحرم شویم. همان طور سواره داشتیم محرم می شدیم، ما همه لبّیك گفتیم، من نگاه كردم دیدم امام می خواهد لبّیك بگوید؛ امّا چنان رنگش متغیر شده و آنچنان می لرزد كه نزدیك است از روی مركبش به روی زمین بیفتد، از خوف خدا. من نزدیك شدم و عرض كردم: یا ابْنَ رسولِ اللّه! بالاخره بفرمایید؛ چاره ای نیست، باید گفت. به من گفت: من چه بگویم؟! به كی بگویم لبّیك؟! اگر در جواب من گفته شود: «لا لبّیك» آن وقت من چه كنم؟! این روایتی است كه مرحوم آقا شیخ عباس قمی و دیگران در كتابهایشان نقل می كنند، و همه نقل كرده اند. راوی این روایت چنانكه گفتیم مالك بن انس امام اهل تسنن است. همین مالك می گوید: «ما رَأَتْ عَیْنٌ وَ لا سَمِعَتْ اُذُنٌ وَ لا خَطَرَ عَلی قَلْبِ بَشَرٍ اَفْضَلُ مِنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» چشمی ندیده و گوشی نشنیده و به قلب بشر خطور نكرده مردی بافضیلت تر از جعفر بن محمد. محمد شهرستانی صاحب كتاب الملل و النّحل و از فلاسفه و متكلمین بسیار زبردست قرن پنجم هجری و مرد بسیار دانشمندی است. او در این كتاب، رشته های دینی و مذهبی و از جمله رشته های فلسفی در همه ی دنیا را تشریح كرده است. در یك جا كه از امام صادق علیه‌السلام نام می برد می گوید: «هُوَ ذو عِلْمٍ غَریرٍ» علمی جوشان داشت «وَ اَدَبٍ كامِلٍ فِی الْحِكْمَةِ» و در حكمت، ادب كاملی داشت، «وَ زُهْدٍ فِی الدُّنْیا وَ وَرَعٍ تامٍّ عَنِ الشَّهَواتِ» فوق العاده مرد زاهد و باتقوایی بود و از شهوات پرهیز داشت. و در مدینه اقامت كرد و بر دوستان خود اسرار علوم را افاضه می كرد: وَ یُفیضُ عَلَی الْمَوالی لَهُ اَسْرارَ الْعُلومِ. «ثُمَّ دَخَلَ الْعِراقَ» مدتی هم به عراق آمد. بعد اشاره به كناره گیری امام از سیاست می كند و می گوید: «وَ لا نازَعَ فِی الْخِلافَةِ اَحَداً» (با احدی در مسأله ی خلافت به نزاع برنخاست.) او این كناره گیری را این طور تأویل می كند، می گوید: «امام آنچنان غرق در بحر معرفت و علوم بود كه اعتنایی به این مسائل نداشت. » من نمی خواهم توجیه او را صحیح بدانم، مقصودم اقرار اوست كه امام تا چه حد در دریای معرفت غرق بود. می گوید: «وَ مَنْ غَرِقَ فی بَحْر المَعْرِفَةِ لَمْ یَقَعْ فی شطٍّ» آن كه در دریای معرفت غرق باشد خودش را در شط نمی اندازد (می خواهد بگوید اینجور چیزها شطّ است) «وَ مَنْ تَعَلّی اِلی ذِرْوَةِ الْحَقیقَةِ لَمْ یَخَفْ مِنْ حَطٍّ» آن كه بر قله ی حقیقت بالا رفته است از پایین افتادن نمی ترسد. همین شهرستانی كه این سخن را درباره ی امام صادق علیه‌السلام می گوید، خودش دشمن شیعه است؛ در كتاب الملل و النّحل آنچنان شیعه را می كوبد كه حد ندارد، ولی برای امام صادق علیه‌السلام تا این مقدار احترام قائل است، و این یك حسابی است. امروز خیلی از علما در دنیا هستند كه با اینكه با مذهب تشیع فوق العاده دشمن و مخالفند ولی برای شخص امام صادق علیه‌السلام كه این مذهب به او منتسب است احترام قائل اند. لا بد پیش خودشان این طور توجیه می كنند كه آن چیزهایی كه مخالف نظر آنهاست از امام صادق علیه‌السلام نیست؟ ولی به هر حال برای شخص امام صادق علیه‌السلام احترام فوق العاده ای قائل هستند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نظر احمد امین ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ از معاصرین خودمان احمد امین مصری صاحب كتاب فجر الاسلام و ضُحَی الاسلام و ظُهر الاسلام و یوم الاسلام كه از كتابهای فوق العاده مهم اجتماعی قرن اخیر است، به این بیماری ضد تشیع گرفتار است و گویا اطلاعاتی در زمینه ی تشیع نداشته است. با شیعه خیلی دشمن است و در عین حال نسبت به امام صادق علیه‌السلام یك احترامی قائل است كه من كه همه ی كتابهای او را خوانده ام [می دانم ] هرگز چنین احترامی برای امامهای اهل تسنن قائل نیست. كلماتی در حكمت از امام نقل می كند كه فوق العاده است و من ندیده ام كه یك عالم شیعی این كلمات را نقل كرده باشد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اعتراف جاحظ ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ به نظر من اعتراف جاحظ از همه ی اینها بالاتر است. جاحظ یك ملاّی واقعاً ملاّ در اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم است. او یك ادیب فوق العاده ادیبی است، و تنها ادیب نیست، تقریباً می شود گفت یك جامعه شناس عصر خودش و یك مورخ هم هست. كتابی نوشته به نام كتاب الحیوان كه حیوان شناسی است و امروز نیز مورد توجه علمای اروپایی است و حتی چیزهایی در كتاب الحیوان جاحظ در شناختن حیوانات پیدا كرده اند كه می گویند در دنیای آن روز- در دنیای یونان و غیر یونان- سابقه ندارد، با اینكه در آن زمان هنوز علوم یونان وارد دنیای اسلام نشده بود؛ برای اولین بار این نظریات در كتاب الحیوان جاحظ پیدا شده است. جاحظ نیز یك سنی متعصب است. او مباحثاتی دارد با بعضی از شیعیان كه برخی او را به خاطر همین مباحثاتش ناصبی دانسته اند، كه البته من نمی توانم بگویم او ناصبی است (در مباحثاتش یك حرفهایی مطرح كرده). زمانش با زمان امام صادق علیه‌السلام تقریباً یكی است. شاید اواخر عمر حضرت صادق علیه‌السلام را درك كرده باشد در حالی كه كودك بوده؛ و یا حضرت صادق علیه‌السلام یك نسل قبل از اوست. غرض این است كه زمانش نزدیك به زمان امام صادق علیه‌السلام است. تعبیرش راجع به امام صادق علیه‌السلام چنین است: «جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الَّذی مَلَأَ الدُّنْیا عِلْمُهُ وَ فِقْهُهُ» جعفر بن محمد كه دنیا را علم و فقاهت او پر كرد «وَ یُقالُ اِنَّ اَبا حَنیفَةَ مِنْ تَلامِذَتِهِ وَ كَذلِكَ سُفْیانُ الثُّوریُّ» و گفته می شود ابو حنیفه و سفیان ثوری- كه یكی از فقها و متصوفه ی بزرگ آن عصر بوده- از شاگردان او بوده اند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نظر میر علی هندی ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ میر علی هندی از معاصرین خودمان كه او نیز سنی است، درباره ی عصر امام صادق علیه‌السلام این طور اظهار نظر می كند، می گوید: «لا مُشاحَّةَ اَنَّ انْتِشارَ الْعِلْمِ فی ذلِكَ الْحینِ قَدْ ساعَدَ عَلی فَكِّ الْفِكْرِ مِنْ عِقالِهِ» انتشار علوم در آن زمان كمك كرد كه فكرها آزاد شدند و پابندها از فكرها گرفته شد. «فَاَصْبَحَتِ الْمُناقَشاتُ الْفَلْسَفِیَّةُ عامَّةً فی كُلِّ حاضِرَةٍ مِنْ حَواضِرِ الْعالَمِ الْاِسْلامیِّ» مناقشات فلسفی و عقلی[1]در تمام جوامع اسلامی عمومیت پیدا كرد. بعد این طور می گوید: «وَ لا یَفوتُنا اَنْ نُشیرَ اِلی اَنَّ الَّذی تَزَعَّمَ تِلْكَ الْحَرَكَةَ هُوَ حَفیدُ عَلِیِّ بْنِ اَبی طالِبٍ اَلْمُسَمّی بِالْاِمامِ الصّادِق » می گوید: ما نباید فراموش كنیم كه آن كسی كه این حركت فكری را در دنیای اسلام رهبری كرد نواده ی علیّ بن ابی طالب است، همان كه به نام امام صادق معروف است «وَ هُوَ رَجُلٌ رَحْبُ اُفُقِ التَّفْكیرِ» و او مردی بود كه افق فكرش بسیار باز بود «بَعیدُ اَغْوار الْعَقْلِ» عقل و فكرش بسیار عمیق و دور بود «مُلِمٌّ كُلَّ اِلْمامٍ بِعُلومِ عَصْرِهِ» فوق العاده به علوم زمان خودش المام و توجه داشت. بعد می گوید: «وَ یُعْتَبَرُ فِی الْواقِعِ هُوَ اَوَّلُ مَنْ اَسَّسَ الْمَدارِسَ الْفَلْسَفِیَّةَ الْمَشْهورَةَ فِی الْاِسْلامِ» و در حقیقت اول كسی كه مدارس عقلی[2] را در دنیای اسلام تأسیس كرد او بود. «وَ لَمْ یَكُنْ یَحْضُرُ حَلْقَتَهُ الْعِلْمِیَّةَ أُولئِكَ الَّذینَ اَصْبَحوا مُؤَسِّسِی الْمَذاهِبِ الْفِقْهِیَّةِ فَحَسْبُ بَلْ كانَ یَحْضُرُها طُلاّبُ الْفَلْسَفَةِ وَ المُتَفَلْسِفونَ مِنْ اَنْحاءِ الْواسِعَة. » می گوید: شاگردانش تنها فقهای بزرگ مثل ابو حنیفه نبودند، طلاب علوم عقلی هم بودند. ____________ [1] . مناقشاتِ بر اساس تعقّل را می گویند مناقشات فلسفی. [2] . عرض كردم اینها وقتی می گویند فلسفی، مقصودشان بحثهای فكری و تعقلی است، در مقابل محدّثین كه [موضوع كارشان ] فقط منقولات بود و روایت می گفتند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخن احمد زكی صالح ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ در كتاب الامام الصادق آقای مظفر، از احمد زكی صالح- كه از معاصرین است- در مجله ی «الرسالة المصریة» نقل می كند كه نشاط علمی شیعه از تمام فرقه های اسلامی بیشتر بود. (می خواهم بگویم كه معاصرین هم تا چه حد اعتراف می كنند.) این خودش یك مسأله ای است. ایرانیها این را به حساب خودشان می گذارند، می گویند این نشاط ایرانی بود، در صورتی كه نشاط مربوط به شیعه بود و اكثریت هم آن وقت ایرانی نبودند و غیر ایرانی بودند، كه اكنون وارد این بحث نمی شویم. این مصری می گوید: «وَ مِنَ الْجَلِیِّ الْواضِحِ لَدی كُلِّ مَنْ دَرَسَ عِلْمَ الْكَلامِ اَنَّ فِرَقَ الشِّیعَةِ كانَتْ اَنْشَطَ الْفِرَقِ الْاِسْلامِیَّةِ حَرَكَةً» می گوید هر كسی كه وارد باشد می داند كه نشاط فرقه های شیعه از همه بیشتر بود. «وَ كانَتْ اُولی مَنْ اَسَّسَ الْمَذاهِبَ الدِّینیَّةَ عَلی اُسُسٍ فَلْسَفِیَّةٍ حَتّی اَنَّ الْبَعْضَ یَنْسُبُ الْفَلْسَفَةَ خاصَّةً لِعَلیِّ بْنِ اَبی طالِبٍ» (و شیعه اولین مذهب اسلامی بود كه مسائل دینی را بر اساس فكری و عقلی نهاد) و شیعه یعنی امام صادق علیه‌السلام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اهتمام شیعه به مسائل تعقلی ـــــــ ــ ـــ ـ ـــ ـــ ـــ ــ ـ ــ ــ ـــ ـ ـ بهترین دلیل [بر اینكه در زمان امام صادق علیه السلام علوم عقلی نیز نُضج گرفت ] این است كه در تمام كتب حدیث اهل تسنن: صحیح بخاری، صحیح مسلم، جامع ترمذی، سنن ابی داوود و صحیح نَسائی، جز مسائل فرعی چیز دیگری نیست: احكام وضو این است، احكام نماز این است، احكام روزه این است، احكام حج این است، احكام جهاد این است؛ و یا سیره است، مثلاً پیغمبر در فلان سفر این طور عمل كردند. 📚 ولی شما به كتابهای حدیث شیعه كه وارد می شوید می بینید اولین مبحث و اولین كتابش «كتاب العقل و الجهل» است. اصلاً اینجور مسائل در كتب اهل تسنن مطرح نبوده. البته نمی خواهم بگویم منشأ همه ی اینها امام صادق علیه‌السلام بود؛ ریشه اش علیه‌السلام است و ریشه ی ریشه اش خود پیغمبر است، ولی اینها این مسیر را ادامه دادند. علیه‌السلام بود كه چون در زمان خودش این را پیدا كرد، مواریث اجداد خودش را حفظ كرد و بر آن مواریث افزود. بعد از «كتاب العقل و الجهل» وارد «كتاب التوحید» می شویم. ما می بینیم صدها و بلكه هزارها بحث در باب توحید و صفات خداوند و مسائل مربوط به شئون الهی و قضا و قدر الهی و جبر و اختیار و مسائل تعقلی در كتب حدیث شیعه طرح است كه در كتب دیگر طرح نیست. اینها سبب شده كه گفته اند اولین كسی كه مدارس فلسفی را [1](مدارس عقلی را) در دنیای اسلام تأسیس كرد امام جعفر صادق علیه‌السلام در بود. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ [1] . مقصود همان احادیث عقلی است كه ما در كتب شیعه داریم.