13_Jalase-10.mp3
13.64M
#صوت_خلاصه جلسه دهم
💠 عبادت و اطاعت انحصاری خداوند
[ #کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن]
📻 #استادسیدعلی_خامنهای مدظله العالی
◤ ※∵ [※] ∴ ※ ◢
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
1_495268730.pdf
189.8K
💠 فایل pdf جلسه دهم
🏷 عبادت و اطاعت انحصاری خدا
"بنا بر اصل توحید انسانها حق ندارند هیچ کَس و هیچ چیز جز خدا را عبودیت و اطاعت کنند."
#امام_خامنه_ای مدظله العالی
⚜ تعهـدی که توحیـد به یک جامعـه موحد میدهد شامل مهمترین، کلیترین، بزرگترین، اولیترین، اساسیترین، مسائل یک جامعه است، مثل چی؟
مثل حکومت، مثل اقتصاد، مثل روابط بینالملل، مثل روابط افراد با یکدیگر که اینها مهمترین حقوق اساسی است از برای اداره و زندگی یک جامعه.
ما معتقدیم که تعهد توحید و مسئولیتی که بار دوش موحد میشود، مسـئولیتی است در حد تکالیـف اساسـی و حقـوق اساسی یک جامعه.
در یک کلمه قیافه و اندام جامعه توحیدی با قیافه و اندام جامعه غیرتوحیدی متفاوت است.
این جور نیست که اگر در یک جامعه توحیدی یک قانونی اجرا میشود آن قانون یا ده تا مثل آن قانون در یک جامعه غیرتوحیدی اجرا شد، آن هم توحیدی است؛ نه. قواره جامعه توحیدی، شکل قرار گرفتن اجزای این جامعه، اندام عمومی اجتماعی که بر اساس توحید و یکتاپرستی و یکتاگرایی است، با غیر این چنین جامعهای به کلی متفاوت است.
◤ ※∵ [※] ∴ ※ ◢
╭═══════๛- - - ┅┅╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -
#آن_چهارده_روز
هفت امتحان علی(علیهالسلام) بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلیالله علیه وآله)
[ امْتَحَنَنِی بَعْدَ وَفَاةِ نَبِیِّهِ (صلیالله علیه وآله) فِی سَبْعَةِ مَوَاطِنَ ]
↓°↓°↓°↓°↓°↓°↓
امتحان اول: هیچیک از آن مصائب، مانع انجام مأموریتهایم نشد
[ وَ أَمَّا أَوَّلُهُنَّ؛ لَا یَشْغَلُنِی عَنْ ذَلِکَ، بَادِرُ دَمْعَةٍ وَ ... ]
اکنون ای امیرمؤمنان!
با ما از امتحانهایی که خداوند بعد از پیامبر(صلیالله علیه وآله) شما را بدان آزمود و آنها را با صبر و موفقیت پشت سر گذاشتی سخن بگو.
البته ما هم از آن آزمونها بیخبر نیستیم و اگر شما بگویی میتوانیم آنها را بازگو کنیم؛ اما دوست داریم از زبان شما #بشنویم؛
همانطور که امتحانهای قبلی را از شما شنیدیم.
[ فَأَخْبِرْنَا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا امْتَحَنَکَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ بَعْدَ نَبِیِّنَا(صلیالله علیه وآله) فَاحْتَمَلْتَهُ وَ صَبَرْتَ؛ فَلَوْ شِئْنَا أَنْ نَصِفَ ذَلِکَ لَوَصَفْنَاه عِلْماً مِنَّا بِهِ وَ ظُهُوراً مِنَّا عَلَیْهِ إِلَّا أَنَّا نُحِبُّ أَنْ نَسْمَعَ مِنْکَ ذَلِکَ کَمَا سَمِعْنَا مِنْکَ مَا امْتَحَنَکَ اللَّهُ بِهِ فِی حَیَاتِهِ فَأَطَعْتَهُ فِیه. ]
امیرمؤمنان(علیهالسلام) فرمود:
ای مرد یهودی!
خداوند متعال، پس از وفات پبامبر(صلیالله علیه وآله)، مرا در هفت موضع امتحان کرد و بىآنکه خودستایی کنم، به لطف و نعمت خودش، مرا در آنها صبور و شکیبا یافت.
[ فَقَالَ(علیهالسلام): یَا أَخَا الْیَهُودِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ امْتَحَنَنِی بَعْدَ وَفَاةِ نَبِیِّهِ(صلیالله علیه وآله) فِی سَبْعَةِ مَوَاطِنَ فَوَجَدَنِی فِیهِنَّ مِنْ غَیْرِ تَزْکِیَةٍ لِنَفْسِی بِمَنِّهِ وَ نِعْمَتِهِ صَبُوراً. ]
ای مرد یهودی!
اما امتحان اول این بود: در میان مسلمانان هیچکَس رابطهای که من با رسول خدا(صلیالله علیه وآله) داشتم نداشت؛ زیرا من ارتباطی نزدیک با کسى جز پیامبر(صلیالله علیه وآله) نداشتم که با او انس بگیرم یا بر او تکیه کنم یا با او آرامش یابم یا به دنبال نزدیکتر شدن به او باشم.
[ وَ أَمَّا أَوَّلُهُنَّ یَا أَخَا الْیَهُودِ فَإِنَّهُ لَمْ یَکُنْ لِی خَاصَّةً دُونَ الْمُسْلِمِینَ عَامَّةً أَحَدٌ آنَسُ بِهِ أَوْ أَعْتَمِدُ عَلَیْهِ أَوْ أَسْتَنِیمُ إِلَیْهِ أَوْ أَتَقَرَّبُ بِهِ غَیْرُ رَسُولِ اللَّهِ(صلیالله علیه وآله).]
او بود که در کودکی سرپرستیام را به عهده گرفت و مرا بزرگ کرد و در هنگام یتیمی جای پدر را برایم پر کرد.
هزینۀ زندگیام را تأمین میکرد و مرا از رنج کسب راحت نمود.
در بزرگسالی هم حامی و پشت و پناه من و همسر و فرزندانم بود. آنچه گفتم کمک ایشان به من در امور دنیوی بود، و در مسائل معنوی هم مرا در درجات قربِ به خدا رشد داد و بالا برد.
[ هُوَ رَبَّانِی صَغِیراً وَ بَوَّأَنِی کَبِیراً وَ کَفَانِی الْعَیْلَةَ وَ جَبَرَنِی مِنَ الْیُتْمِ وَ أَغْنَانِی عَنِ الطَّلَبِ وَ وَقَانِیَ الْمَکْسَبَ وَ عَالَ لِیَ النَّفْسَ وَ الْوَلَدَ وَ الْأَهْلَ. هَذَا فِی تَصَارِیفِ أَمْرِ الدُّنْیَا مَعَ مَا خَصَّنِی بِهِ مِنَ الدَّرَجَاتِ الَّتِی قَادَتْنِی إِلَى مَعَالِی الْحَقِّ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ. ]
از این رو بر اثر وفات او، مصیبت و فشارى بر من فرود آمد که فکر نمىکنم اگر بر پشت کوهها گذاشته مىشد، مىتوانستند آن را تحمّل کنند!
بعضی از خاندانم را میدیدم که زیر بار این غم چنان خود را باخته و صبر و عقل از کف داده بود که نه میشد با او سخن گفت و نه چیزی متوجه میشد.
و دیگرانی که از خاندان عبدالمطلب نبودند، همین از دستشان برمیآمد که تسلیت گفته، سفارش به صبر کنند یا با گریستن بر گریۀ خاندان پیامبر(صلیالله علیه وآله) و بیتابی بر بیتابیشان، ایشان را یاری کنند.
[ فَنَزَلَ بِی مِنْ وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ(صلیالله علیه وآله) مَا لَمْ أَکُنْ أَظُنُّ الْجِبَالَ لَوْ حَمَلَتْهُ عَنْوَةً کَانَتْ تَنْهَضُ بِهِ.
فَرَأَیْتُ النَّاسَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِی مَا بَیْنَ جَازِعٍ لَا یَمْلِکُ جَزَعَهُ وَ لَا یَضْبِطُ نَفْسَهُ وَ لَا یَقْوَى عَلَى حَمْلِ فَادِحِ مَا نَزَلَ بِهِ قَدْ أَذْهَبَ الْجَزَعُ صَبْرَهُ وَ أَذْهَلَ عَقْلَهُ وَ حَالَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْفَهْمِ وَ الْإِفْهَامِ وَ الْقَوْلِ وَ الْإِسْمَاعِ؛
وَ سَائِرُ النَّاسِ مِنْ غَیْرِ بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ بَیْنَ مُعَزٍّ یَأْمُرُ بِالصَّبْرِ وَ بَیْنَ مُسَاعِدٍ بَاکٍ لِبُکَائِهِمْ جَازِعٍ لِجَزَعِهِمْ. ]
در آن وانفساه من صبورانه لب از جَزَع و فَزَع فروبستم و به آنچه آن بزرگوار مرا بدان مأمور کرده بود مشغول شدم.
عهدهدار غسل و کفن و دفن و نماز بر بدنش شدم و پس از آن به گردآوری قرآن، یعنی عهد خدا بر بندگانش مشغول شدم.
[ وَ حَمَلْتُ نَفْسِی عَلَى الصَّبْرِ عِنْدَ وَفَاتِهِ بِلُزُومِ الصَّمْتِ وَ الِاشْتِغَالِ بِمَا أَمَرَنِی بِهِ مِنْ تَجْهِیزِهِ وَ تَغْسِیلِهِ وَ تَحْنِیطِهِ وَ تَکْفِینِهِ وَ الصَّلَاةِ عَلَیْهِ وَ وَضْعِهِ فِی حُفْرَتِهِ وَ جَمْعِ کِتَابِ اللَّهِ وَ عَهْدِهِ إِلَى خَلْقِهِ.]
اشکی که بیاختیار از دیدگانم روان بود،
و سوزشی که سینهام را فراگرفته بود،
آهی که گاهگاه از درونم شعله میکشید،
و سنگینی مصیبتی که بر من وارد شده بود، هیچیک مانع از انجام این مأموریتها نشد.
تا اینکه حقی که نسبت به قرآن و پیامبر(صلیالله علیه وآله) بر گردنم بود، تمام و کمال ادا کردم و این دو امر را آنطور که رسول خدا(صلیالله علیه وآله) میخواست با صبر و تحمل و امید به اجر خدا سامان دادم.
[ لَا یَشْغَلُنِی عَنْ ذَلِکَ، بَادِرُ دَمْعَةٍ وَ لَا هَائِجُ زَفْرَةٍ وَ لَا لَاذِعُ حُرْقَةٍ وَ لَا جَزِیلُ مُصِیبَةٍ حَتَّى أَدَّیْتُ فِی ذَلِکَ الْحَقَّ الْوَاجِبَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لِرَسُولِهِ(صلیالله علیه وآله) عَلَیَّ وَ بَلَّغْتُ مِنْهُ الَّذِی أَمَرَنِی بِهِ وَ احْتَمَلْتُهُ صَابِراً مُحْتَسِباً. ]
سپس امام رو به اصحاب کرد و فرمود: آیا اینگونه نبود؟
[ ثُمَّ الْتَفَتَ(علیهالسلام) عَلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ: أَ لَیْسَ کَذَلِکَ؟ ]
اصحاب گفتند: چرا ای امیرمؤمنان.
[ قَالُوا: بَلَى یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ]
╭═══════๛- - - ┅ ╮
│📳 @Mabaheeth
│📚 @ghararemotalee
╰๛- - - - -